فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۴٬۸۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
امروزه مفاهیم و رویکرد مطالعات ژئودایورسیتی به سرعت در بین محققین علوم زمین رواج یافته است از این رو گسترش مطالعات مرتبط با ژئودایورسیتی به خصوص در ایران که از غنای زمین شناختی و ژئومورفولوژیکی فراوانی برخوردار است، می تواند دریچه ای جدید را در زمینه شناخت پتانسیل های طبیعی مناطق مختلف کشور، بگشاید. هدف این تحقیق بررسی ژئودایورسیتی در حوضه های آبریز مشرف به دریاچه نمک و حوض سلطان است که با توجه به قرار گیری در منطقه ای با تنوع زمین شناختی و ژئومورفولوژی، از اهمیت طبیعی ممتازی برخوردار است. ارزیابی ژئودایورسیتی واحد های مورد مطالعه با استفاده از دو شاخص ژئودایورسیتی و سنجه های سیمای سرزمین، انجام گرفت. به منظور ارزیابی دقیق تر منطقه مورد مطالعه، در قالب چهار ناحیه و 9 واحد مجزا طبقه بندی و ویژگی های ژئودایورسیتی آنها مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه از 6 متغییر زمین شناسی، گسل، لندفرم، شبکه آبراهه، کاربری اراضی و خاک استفاده گریدد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که بیشینه ارزش در شاخص ژئودایورسیتی در بین محدوده های مورد مطالعه مربوط به ناحیه 4 با میانگین ارزش ژئودایورسیتی 55/2 است. از دید گاه سنجه های سیمای سرزمین ناحیه 2 با ثبت بالاترین مقادیر در سنجه های RPR، SHDI، SIDI و MSIDI، بیشترین تعداد سنجه های سیمای سرزمین را در به خود اختصاص داده است و بعد از آن ناحیه 3 با دو سنجه SHDI و MSIEI و ناحیه 1 در سنجه PRD و ناحیه 4 در سنجه SIEI هر کدام با یک سنجه در رتبه های بعدی قرار گرفته اند.
کاربرد روش ژئومورفون ها در شناسایی عناصر اشکال زمین ( مطالعه موردی حوضه حبله رود)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
106 - 119
حوزههای تخصصی:
شناسایی عناصر اشکال زمین در تحلیل چشم اندازهای ژئومورفولوژی از اهمیت خاصی برخوردار است. و منجر به طبقه بندی لندفرم ها در مقیاس بزرگ می شود. استخراج الگوها و عناصر ناهمواری اولین گام اساسی در شناسایی لندفرم ها است در این پژوهش روش ژئومورفون برای استخراج اتوماتیک عناصر لندفرمی بر اساس تشخیص الگوی حاصل از ژئومتری DEM به کار گرفته شده است. ژئومورفون الگویی از مورفولوژی زمین و به عبارتی ساختارهای ریز چشم انداز هستند. این روش در حوضه آبریز حبله رود پیاده سازی شد. حوضه حبله رود از نظر موقعیت جغرافیایی در جنوب رشته کوه البرز بین استان تهران و سمنان واقع شده است. هدف این پژوهش شناسایی عناصر لندفرمی و استخراج الگوی حاکم بر ناهمواری ها در منطقه مورد مطالعه است. داده های مورد استفاده در این پژوهش شامل مدل رقومی ارتفاع ALOSPOL SAR 12.5 مربوط به سال 2010، تصاویرLandsat8 برداشت در تاریخ 2019-06-29 و برداشتهای میدانی بوده است. روش ژئومورفون برای تولید شناسایی و استخراج عناصر لندفرم ها در حوضه حبله رود به کار گرفته شده است. 10 عنصر غالب از شکل زمین در منطقه مورد مطالعه شامل محدوده های مسطح(دشت)، قله، خط الراس، شانه خط الراس، خط الراس پهلویی، دامنه، دره کوچک پای دامنه، پای دامنه، دره، گودال(دره عمیق) شناسایی گردید. نتایج مستخرج از این پژوهش اشکال سطح زمین و ماهیت فرایندهایی که در این ناحیه عمل کرده و یا در حال حاضر فعال هستند را آشکار ساخت و منجر به شناسایی عناصر و الگوی ناهمواری ها گردید و این عناصر به نوبه خود تفاوت ها، شباهت ها و ناپایداری های ناهمواری ها را بیان کرده است.
بررسی تاثیر تغییر اقلیم بر تغییرات هیدرولوژی حوضه آبریز حبله رود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرات دما و بارش و به تناسب آن تغییرات اقلیمی همراه با وقوع مخاطراتی همچون خشکسالی و سیل تاثیرات بسیار زیادی بر وضعیت هیدرولوژی حوضه های آبریز دارند. بنابراین بررسی اثرات تغییر اقلیم بر منابع آب ضرورری به نظر می رسد. در این پژوهش به بررسی تاثیر تغییر اقلیم بر وضعیت هیدرولوژی حوضه آبریز حبله رود پرداخته شد. تغییرات دما و بارش با استفاده از داده های دمای حداقل، دمای حداکثر و بارش از سال 1996-2017 مورد بررسی قرار گرفت و با به کارگیری مدل LARS-WG تغییر اقلیم حوضه آبریز حبله رود با استفاده از مدل HadGEM2-ES و سناریوهای 2.6RCP، RCP4.5 و RCP8.5 در سال های 2021 تا 2050 شبیه سازی گردید. سپس با مدل هیدرولوژیکی SWAT وضعیت هیدرولوژیکی رواناب حوضه شبیه سازی شد. نتایج مدل LARS در دوره پایه نشاندهنده تطابق کامل این دوره با اختلاف ناچیز با داده های مدل سازی بود. همچنین مشخص گردید که در سال های 2021 تا 2050 دما و بارش تقریبا در تمامی ماه ها روند افزایشی داشته است. نتایج به دست آمده مدل SWAT نیز نشان داد همبستگی مناسب و قابل قبولی بین داده های شبیه سازی شده با مقادیر مشاهداتی حوضه حبله رود وجود دارد. علاوه بر این مبین گردید افزایش بارش در حوضه آبریز منجر به افزایش میزان رواناب سطحی در سطح حوضه مورد مطالعه در دوره پیش بینی 2021-2050 شده است. در نهایت یافته های این تحقیق نشان داد مدل LARS در بررسی تغییرات اقلیمی حوضه و مدل SWAT در شبیه سازی رواناب حوضه توانمندی بالایی دارند.
بررسی معیارهای فضای شهروندی و تاثیر آن بر رضایت شهروندان از فضاهای شهر نمونه مورد مطالعه شهر یاسوج
حوزههای تخصصی:
مفهوم فضا در دهه های گذشته و ایجاد درک مشترک از اینکه فضا یک سازه اجتماعی و اجتماع نیز یک سازه فضایی است، از یک سو و در نظر گرفتن حقوق شهروندان به مثابه اساس برنامه ریزی های اجتماعی در گفتمان های شهروندی از سوی دیگر، اساس نظری تبلور فضای شهروندمدار است. مفهومی که شناخت ابعاد و نحوه عینیت یافتن آن موضوع بسیاری از پژوهش ها، برنامه ریزی ها و طرح های شهری در چند سال اخیر بوده است. این پژوهش به دنبال بررسی و تحلیلی بر میزان تحقق شاخص های فضای شهروند مدار و تاثیر آن بر رضایتمندی شهروندان از فضای شهر (مطالعه موردی: شهر یاسوج) بر اساس این شناخت است. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی و اساس آن مبتنی بر مدل CSI یا شاخص رضایت شهروندان از طریق مطالعه میدانی (۳۸۴ پرسش نامه) و بهره گیری از روشهای آماری مدل معادلات ساختاری (SEM) استفاده شده است. نرم افزار مورد استفاده در این پژوهش، نرم افزار Smart-PLS3.2.8 است. نتایج نشان می دهد که شاخص های CSI در شهر یاسوج در وضعیت نامطلوب و نسبتا مطلوب قرار دارد و شهروندان از فضای شهر تهران رضایتی کمتر از حد متوسط داشته اند. همچنین دوری و فاصله فضای شهر یاسوج از ابعاد و شاخص های فضای شهروندمدار به مثابه مهم ترین حلقه مفقوده نظام برنامه ریزی شهری یاسوج است که این امر می تواند هشداری برای بروز آسیب های اجتماعی - فضایی باشد و ضروری است از هم اکنون چاره ای برای حل آن اندیشیده شود.
تعیین عوامل موثر در مکانیابی مناطق مستعد جمع آوری رواناب و استحصال آب باران حوضه آبریز سیاه خور کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۸
1 - 18
حوزههای تخصصی:
استحصال آب باران روشی برای توسعه و بهره برداری از منابع آب در مناطق خشک و نیمه خشک با هدف افزایش کمیت و کیفیت منابع آب موجود است. هدف از این پژوهش تعیین عوامل مؤثر در مکان یابی مناطق مستعد جمع آوری رواناب و استحصال آب باران (RWH) در حوضه ی آبریز سیاه خور کرمانشاه با استفاده از روش تصمیم گیری چند معیاره (MCDA) و تحلیل شبکه ای ANP است. نتایج حاصل از روش تحلیل سلسله مراتبی و پهنه بندی بارش حوضه نشان می دهد که در 81/37 درصد از مساحت کل حوضه ، معیار هیدرولوژی نسبت به معیار های فیزیکی و توپوگرافی به ترتیب 4/6 و 5/8 و معیار فیزیکی 2/3 برابر بر معیار توپوگرافی دارای ارجحیت است . نتایج حاصل از بررسی نقشه ی پتانسیل استحصال آب باران نشان می دهد که کلاس های ضعیف با 96/2 ، نسبتاً ضعیف 49/35 ، متوسط 06/26، نسبتاً خوب 2/29 و خوب با 29/6 درصد از سطح حوضه را شامل می شوند و کلاس های متوسط و نسبتاً خوب و خوب جمعاً با 55/ 61 درصد بیش ترین درصد سطح حوضه را به خود اختصاص داده اند. بررسی ها نشان می دهد که شیب های میانی جهت احداث سیستم های استحصال آب باران مناسب می باشند. بطوری که مشاهدات میدانی و نتایج حاصله از بررسی منحنی ROC، نشان می دهد، اکثر 115 تکه جمع آوری آب باران در محل هایی قرار دارند که از لحاظ توپوگرافی و هیدرولوژی مناسب و بیش از 89در صد مکان های جمع آوری آب باران در کلاس های متوسط و نسبتاً خوب و خوب واقع شده که این موضوع بیانگر ارزیابی بسیار خوب مدل بوده و نشان می دهد که تلفیق تکنیک تصمیم گیری چند معیاره (MCDA) و تحلیل شبکه ای ANP و GIS می تواند برای برنامه ریزی جمع آوری آب باران در مقیاس حوضه و زیرحوضه ابزار مفیدی باشد.
ارزیابی و تحلیل مناطق کارستیک توسعه یافته و آسیب پذیر (مطالعه موردی: توده کارستیک خورین در استان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مناطق کارستیک به عنوان یکی از منابع مهم آبی پتانسیل آسیب پذیری بالایی دارند. یکی از مناطقی که در معرض آسیب پذیری قرار دارد، توده کارستیک خورین در شمال استان کرمانشاه است، به همین در این تحقیق به شناسایی مناطق آسیب پذیر آن پرداخته شده است. این تحقیق در ۳ مرحله انجام شده است، در مرحله اول با استفاده از ۸ فاکتور (لیتولوژی، فاصله از گسل، فاصله از رودخانه، اقلیم، ارتفاع، شیب، جهت شیب، کاربری اراضی) و مدل تلفیقی WLC و ANP به شناسایی مناطق مستعد توسعه کارست در محدوده مطالعاتی پرداخته شده است. در مرحله دوم، با استفاده از مدل Paprika به شناسایی مناطق آسیب پذیر در محدوده مطالعاتی پرداخته شده است. در مرحله سوم بر مبنای نتایج حاصله از دو مرحله اول، مناطقی که بیش تر در معرض آسیب قرار دارند، شناسایی شده است. ارزیابی نتایج حاصله از طریق مدل تلفیقی WLC و ANP بیانگر این است که مناطق مرکزی محدوده مطالعاتی با ۶/۶۸ کیلومترمربع، به دلیل نوع لیتولوژی، ارتفاع زیاد، نوع پوشش و میزان شیب، پتانسیل زیادی جهت توسعه منابع کارستیک دارد. همچنین نتایج حاصل از ارزیابی میزان آسیب پذیری با استفاده از مدل Paprika نیز بیانگر این است که مناطق میانی محدوده با ۳/۳۵ کیلومترمربع، بیش ترین پتانسیل آسیب پذیری را دارد. در این تحقیق به منظور شناسایی مناطق آسیب پذیر در برابر آلودگی، طبقات مستعد توسعه کارست که معرض آسیب پذیری خیلی زیادی قرار دارند، به عنوان مناطق آسیب پذیر شناسایی شده است که این مناطق دارای ۷/۲۲ کیلومترمربع وسعت هستند.
پایش تغییرات فصلی تالاب میقان با استفاده از داده های سنجش از دور رادار، حرارتی، و اپتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۷)
365 - 380
حوزههای تخصصی:
تالاب ها به تغییرات محیطی و آب و هوایی وابسته اند. بنابراین، پایش تغییرات پهنه های آبی تالاب اهمیت زیادی دارد. هدف از این تحقیق پایش تغییرات فصلی تالاب میقان با استفاده از تصاویر ماهواره سنتینل ۱ و لندست ۸ در بازه زمانی ماه می ۲۰۱۹ تا ماه ژانویه ۲۰۲۰ است. پهنه تالاب با استفاده از شاخص MNDWI ، دمای سطح زمین، تصاویر راداری سنتینل ۱ جداگانه استخراج و سپس نتایج به دست آمده با خروجی طبقه بندی ماشین بردار پشتیبان مقایسه شده است. نتایج طبقه بندی ماشین بردار پشتیبان تغییر شدید پهنه آبی را در فصل های مختلف (بیشترین و کمترین مساحت تالاب به ترتیب ۱۸/۶۱ و ۲۵/۱۹ کیلومتر مربع) نشان می دهد. در ماه های گرم سال، مساحت پهنه آبی تالاب حاصل از طبقه بندی ماشین بردار پشتیبان و اعمال شاخص MNDWI با هم تطابق دارند که نشان دهنده کارایی مناسب این شاخص طیفی است. تطابق نتایج حاصل از طبقه بندی با مساحت استخراج شده بر اساس ضرایب بازپخش راداری در ماه های سرد سال بیشتر بوده است. مقایسه نتایج سنجنده های مختلف در پایش تالاب میقان، که تغییرپذیری شدیدی در طول سال دارد، نشان داد رویکرد چندسنجنده ای در چنین مطالعاتی مناسب تر است.
بررسی تجربیات CDS در ایران و جهان
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر مکاتب و پارادایم های متعددی در حوزه ادبیات شهری شکل گرفته اند که برخی از آنها تأثیرات عمیقی بر فضاهای شهری نهاده اند، در این میان رویکرد «استراتژی توسعه شهری» (CDS) که یکی از مهم ترین و بحث انگیزترین آنها محسوب شده و در چند سال اخیر نیز توجه بسیاری از محافل علمی- حرفه ای ایران را نیز به خود معطوف کرده است. هر چند حیات CDS به شکل گیری رسمی سازمان «ائتلاف شهرها» به سال 1999 برمی گردد، اما این سازمان در سال های بعد با مشارکت «بانک جهانی» و مرکز سکونتگاه های انسانی وابسته به سازمان ملل متحد (HABITAT) اسناد رسمی آن را منتشر کرده و در حال حاضر نیز تریبون و متولی رسمی اجرایی CDS در سطح جهانی به شمار می رود. امروزه بسیاری از مدیران، برنامه ریزان و نظریه پردازان شهری سعی در بسط این موضوع دارند که با استناد به تجارب موفق CDS، این رهیافت چگونه و با کدام مکانیسم ها قادر است در انتظام فضایی شهرها، ایجاد تغییرات مثبت در زندگی عادی شهروندان و کاهش فقر شهری، نقش خود را توسعه دهد. مروری بر اجرای CDS در بیش از 250 شهر جهان سومی در کمتر از یک دهه، تأکیدی است این بر نکته که رویکرد بیش از آنچه به دنبال تهیه طرح باشد، مبتنی اجرا و عمل است. این در حالی است که اغلب شهرهای کشورهای در حال توسعه نظیر ایران، هم از نظر تهیه و تدوین و هم از بعد ارجا، شرایط دشواری را تجربه می کنند، چرا که رویکرد عمده در مدیریت و برنامه ریزی شهری ایران متأثر از مکتب برنامه ریزی کلاسیک با محوریت طرح جامع است که غالباً در آن ابعاد توسعه فیزیکی، آرایش و انتظام کالبدی شهرها بر ابعاد اجتماعی - شهروندی تقدم دارد. با اینکه طرح های جامع در ایران با هدف زمینه سازی رشد کالبدی موزون شهرها تدوین می شوند، اما عملاً نه تنها انرژی و هزینه های بسیاری را بر اقتصاد شهری تحمیل می کنند، بلکه اغلب بخش عمده ای از اهداف آنها هرگز محقق نمی شوند.
تحلیل اثر پذیری تغییرات خط ساحلی خزر در ارتباط با تغییرات کاربری اراضی، موردمطالعه: خط ساحلی بابل رود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۶
78 - 61
حوزههای تخصصی:
مناطق ساحلی به دلیل کاربردهای متعدد برای انسان از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. تغییرات در خط ساحلی با وجود انسان و اثراتش نظیر تغییرات کاربری اراضی، اجتناب ناپذیر است و به همین دلیل مطالعه میزان ارتباط بین تغییرات خط ساحلی و تغییرات کاربری اراضی ضرورت دارد. خط ساحلی بابل رود با طول حدود 9 کیلومتر در اکثر محدوده خود با شهر بابلسر تلاقی دارد که این موجب تاثیرگذاری فعالیت های انسانی بر روی تغییرات خط ساحلی در این محدوده می گردد. رفتار نوسانی دریای خزر و میزان پسروی و پیشروی خط ساحلی در این محدوده می تواند متأثر از فعالیت های انسانی و ایجاد تغییرات در کاربری اراضی ساحلی باشد. داده های استفاده شده در این پژوهش شامل تراز سطح دریای خزر و تصاویر لندست در سنجنده های TM و OLI می باشد. طول دوره موردمطالعه 42 ساله از سال 1976 میلادی تا 2018 میلادی مشخص شده است که با روند آستانه تغییرات تراز دریای خزر هماهنگی دارد. روش پژوهش تحلیلی - مقایسه ای بین داده های و اطلاعات تراز دریا و تغییرات خط ساحلی و نقشه های کاربری اراضی است که برای محاسبه تغییرات خط ساحلی از سامانه (DSAS) در نرم افزار ArcGIS10.7 و برای محاسبه تغییرات کاربری اراضی از نرم افزار ENVI5.3.1 استفاده شده است. بعد از محاسبه تغییرات خط ساحلی و محاسبه آماره NSM، نمودار تغییرات خط ساحلی استخراج و با تغییرات مساحت کاربری های اراضی مورد مقایسه قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که فعالیت های انسانی بیش از تراز دریا، در تغییرات خط ساحلی تأثیرگذار بوده اند که مهم ترین این فعالیت ها، توسعه ساخت وسازها و سازه های ساحلی فراتر از خط ساحلی طبیعی است.
تحلیل وضعیت بیابان زایی با استفاده از مدلIMDPA با رویکرد تغییر اقلیم (مطالعه موردی: شهرستان شادگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق وضعیت بیابان زایی شهرستان شادگان با استفاده از مدلIMDPA مورد بررسی قرار گرفت، که در آن با استفاده از مستندات آماری و مدل ایرانی ارزیابی پتانسیل بیابان زایی (IMDPA) به تحلیل موضوع پرداخته شد. برای انجام پژوهش از بین 9 معیار مدل IMDPA، 2 معیار پوشش گیاهی و اقلیم با توجه به شرایط منطقه انتخاب و برای هر معیار، شاخص های مختلفی در نظر گرفته شد. در این مدل ارزش عددی معیارها از میانگین هندسی شاخص ها و در نهایت بیابان زایی کل منطقه از میانگین هندسی معیارها به دست آمده و در نرم افزار ArcGIS، نقشه نهایی بیابان زایی منطقه تهیه گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که معیار پوشش گیاهی با ارزش عددی 39/2 تأثیر بیشتری نسبت به معیار اقلیم با ارزش عددی 7/1 در بیابان زایی منطقه داشته است. در نهایت نیز ارزش کمی شدت بیابان زایی بر اساس دو معیار مورد بررسی به میزان 02/2 بدست آمد، که طبق جدول امتیازدهی این مدل، وضعیت فعلی بیابان زایی برای کل منطقه، متوسط تعیین گردید.
پیش بینی چندسالانه بارش ایران با مقیاس کاهی برونداد مدل های DCPP، مطالعه موردی: دوره 2019-2023(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پروژه پیش بینی دهه ای، از برنامه های بلندپروازانه سازمان جهانی هواشناسی برای حذف خلاء بین پیش بینی های اقلیمی با برد زمانی کمتر از یک سال و پیش نگری اقلیمی با برد زمانی بیش از یک دهه است. این مقاله مراحل انجام کار و یافته های پیش بینی چندسالانه بارش با استفاده از مقیاس کاهی آماری برونداد مدل های DCPP از مجموعه مدل های پروژه CMIP6 که با داده های واقعی اول نوامبر سال 2019 آغازگری شده اند را بر روی ایران ارائه می دهد. دوره هدف پیش بینی 2023-2019 است. در این مطالعه از دو نوع داده برونداد مدل های پروژه DCPP در دو دوره تاریخی (2018-1989) و پیش بینی (2023-2019) و بارش شبکه ای GPCC در دوره 2018-1989 به عنوان داده های بازکاوی استفاده شده است. همچنین نقش دو دورپیوند دهه ای AMO و PDO بر بارش دوره هدف بررسی شد. یافته ها نشان دادند که در مجموع میانگین بارش در دوره 2023-2019 در محدوده نرمال تا کمتر از نرمال خواهد بود، به اینصورت که بر اساس دو روش تصحیح اریبی و وزنی بارش در نیمه غربی و جنوب کشور بیشتر از نرمال و در شرق کشور نرمال تا کمتر از نرمال، در روش پیش بینی احتمالاتی بارش سال های 2019 و 2020 در طبقه بیشتر از نرمال و سال های 2021، 2022 و 2023 عمدتا در طبقه کمتر از نرمال تا نرمال و به روش دورپیوندی در محدوده کمتر از نرمال پیش بینی می شود. هر چند پروژه DCPP در مراحل اولیه توسعه قرار داشته و نتایج منطقه ای آن به مقدار زیادی بستگی به روش های مقیاس کاهی بکار رفته دارد، اما افق های جدیدی برای محققان و کاربران خدمات اقلیمی در حوزه منابع آب، کشاورزی، بیمه محصولات کشاورزی به وجود آورده است که می تواند نقشه راه کشور را در برنامه های توسعه پنج ساله هفتم (1405-1401) در حوزه منابع آب و کشاورزی شفاف سازد.
بررسی پتانسیل وقوع زمین لغزش در حوضه آبریز آبگلال ( استان خوزستان) با استفاده از مدل فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش مناطق مستعد خطر زمین لغزش در حوضه آبریز آبگلال با استفاده از مدل منطق فازی مورد ارزیابی قرار گرفت. با استفاده از مطالعات میدانی، نقشه های زمین شناسی و توپوگرافی و با مرور مطالعات صورت گرفته در این زمینه و همچنین بررسی شرایط موجود در منطقه هشت عامل طبقات ارتفاعی، شیب، جهت شیب، لیتولوژی، فاصله از گسل، فاصله از رودخانه، کاربری اراضی و بارش به عنوان عوامل مؤثر بر وقوع زمین لغزش مورد بررسی قرار گرفت و بعد از مرحله فازی سازی، نقشه های پهنه بندی زمین لغزش با استفاده از عملگر گامای فازی با مقادیر 0/7، 0/8، 0/9 تهیه شد. نتایج حاصل از جمع کیفی نشان داد که عملگر گامای 0/9 فازی در مقایسه با دیگر عملگرها ی فازی مناسبتر است. در نهایت نقشه بدست آمده با 5 کلاس بسیار زیاد، زیاد، متوسط، کم و بسیارکم طبقه بندی شد. نتایج تحقیق نشان داد که 0/016 از مساحت منطقه در پهنه با خطر بسیار زیاد و 94 درصد از مساحت منطقه در پهنه با خطر بسیار کم قرار گرفته است. نتایج به دست آمده بیانگر این است که منطقه مورد مطالعه به دلیل وجود شبکه رودخانه، بارش، کاربری مرتعی، محدوده شهری و لیتولوژی ضعیف داری پتانسیل بالایی در جهت وقوع لغزش هستند. همچنین بخش های عمده ای از مناطق جنوب منطقه نیز پتانسیل بالایی جهت حرکات لغزشی دارند.
شناسایی مشکلات توسعه گردشگری در مناطق روستایی شهرستان بویراحمد
حوزههای تخصصی:
اولین قدم جهت رسیدن به توسعه ی پایدار روستایی، شناسایی توانمندی های ، موانع و چالشهای آن است.یکی از پتانسیل های موجود درسطوح محلی در مناطق روستایی کشور، ظرفیت های توسعه فعالیت های گردشگری است که از اهمیت خاصی برخوردار است. امروزه یکی از راههای نجات روستاها از فقر، مهاجرت، مشکلات اجتماعی و اقتصادی توسعه گردشگری در مناطق مستعد گردشگری روستایی می باشد. در حال حاضر، صنعت گردشگری یکی از منابع مهم تولید، درآمد، اشتغال و ایجاد زیر ساخت ها برای نیل به توسعه پایدار بشمار می آید. گردشگری روستایی گرایشی نوین در صنعت گردشگری است. مقاله حاضر با هدف شناسایی پتانسیل ها و محدودیت های توسعه گردشگری روستایی وراهبردها و راهکارهایی جهت توسعه گردشگری در مناطق روستایی مشکلات توسعه گردشگری در مناطق روستایی شهرستان بویراحمد ارائه شده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی از نوع پیمایشی و مطالعات کتابخانه ای است. جامعه آماری را روستاهای دارای پتانسیل گردشگری این شهرستان تشکیل می دهند. نتایج و یافته ها تحقیق نشان می دهد که توان جذب گردشگر مناطق روستاییان شهرستان بسیار بالاست و نیازمند ارایه سیاست های مناسب از سوی سازمان های مجری در جهت رفع محدودیت ها و استفاده از پتانسیل ها و توانمندی های موجود می باشد.
رابطه رفتار شهروندی سازمانی و رفتار شهروندی مشتری و تأثیر آن بر عملکرد شرکت گاز کهگیلویه و بویراحمد
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر جزء دسته تحقیقات اکتشافی کاربردی است. جامعه آماری این پژوهش را کارکنان و مشتریان شرکت گاز کهگیلویه و بویراحمد تشکیل می دهند که در حدود 1008نفر می باشد که متناظر با هر یک از کارکنان انتخابی یک مشتری در نظر گرفته و تعداد نمونه با استفاده از فرمول کوکران280 نفر انتخاب شد. اطلاعات اولیه مربوط به متغیرهای ذکر شده به صورت میدانی توسط سه نمونه پرسشنامه یکی با 16سؤال برای کارکنان شرکت گاز و دیگری با 17 سؤال برای مشتریان که بر اساس مقیاس درجه لیکرت تدوین شده و پرسشنامهEFQM برای ارزیابی عملکرد جمع آوری گردید. اطلاعات جمع آوری شده در این پژوهش با بهره گیری از نرم افزار spss موردبررسی و تجزیه وتحلیل قرارگرفته است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که بین رفتار شهروندی سازمانی و رفتار شهروندی مشتری رابطه وجود داشته و این دو رفتار بر عملکرد شرکت گاز کهگیلویه و بویراحمد تأثیرگذار می باشند.
ارزیابی کمی خطر فرسایش کناری رودخانه تروال ( حوضه بالادست ایستگاه حسن خان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رودخانه ها سیستم هایی پویا هستند که جهت نیل به تعادل بستر، به طور پیوسته در طول زمان تغییر می کنند. تخریب کناره رودخانه ها می تواند سالانه خسارات و مخاطرات زیادی را به همراه داشته باشد. جهت تعدیل خسارات مذکور، عملیات اصلاحی متعددی در رودخانه ها می تواند مدنظر قرار گیرد و لازمه انتخاب روش های درست، شناخت دقیق وضعیت رودخانه و بخصوص وضعیت فرسایش کناری رودخانه است. بر این اساس در این پژوهش، فرسایش کناری رودخانه تروال به عنوان هدف پژوهش مدنظر قرار گرفته است. رودخانه تروال یکی از سرشاخه های اصلی رودخانه سفیدرود است که در شرق استان کردستان قرار دارد. در این پژوهش 67 مقطع عرضی از رودخانه برداشت گردید و میزان فرسایش کناری با استفاده از شاخص های BEHI کامل و BEHI اصلاح شده مورد بررسی قرار گرفت و نقش پارامترهای مورد استفاده در محاسبه شاخص BEHI کامل، بر اساس آزمون تجزیه واریانس مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که بیشتر بخش های رودخانه تروال از نظر فرسایش کناری در کلاس وضعیت فرسایش کناری متوسط تا زیاد قرار می گیرند و مقاطع بحرانی از نظر فرسایش، در بالادست حوضه قرار داشته و با حرکت به سمت پائین دست از مقدار فرسایش کناری کاسته شده و رودخانه حالت متعادل تری به خود می گیرد. احیا و تقویت پوشش گیاهی خصوصاً با گونه های بومی دارای ریشه های عمیق به عنوان راهکاری کلیدی جهت تعدیل فرسایش کناری رودخانه تروال توصیه می گردد.
ارزیابی اثر تغییر اقلیم بر بارش و دما با استفاده از مدل های AR4 (مطالعه موردی: حوضه آبخیز قره سو، کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد سریع صنایع و کارخانه ها از یک طرف و جنگل زدایی و تخریب محیط زیست از طرف دیگر باعث افزایش روزافزون گازهای گلخانه ای در سطح زمین در دهه های اخیر شده است. افزایش گازهای گلخانه ای منجر به افزایش دمای اتمسفر در سطح جهانی می گردد که به گرمایش جهانی مرسوم می باشد. این اثرات منحصر به افزایش دمای اتمسفر نبوده و سایر متغیر های اقلیمی را نیز تحت تأثیر قرار می دهد که به آن پدیده تغییر اقلیم گفته می شود. این مطالعه به منظور بررسی اثرات تغییر اقلیم بر حوضه «قره سو» در دوره های 30 ساله (2044-2015) و (2075-2045) انجام پذیرفته است. 10 مدل GCM از مجموعه مدل های AR4 جهت بررسی تغییرات اقلیم در این مطالعه مورد استفاده قرار گرفت.6 ایستگاه هواشناسی برای بررسی تغییرات دما و 9 ایستگاه نیز برای بررسی تغییرات بارندگی انتخاب شدند. بر اساس دقت مدل هایGCM در پیش بینی پارامترهای دما و بارش، این مدلها وزن دهی شده و بر اساس وزن آنها، الگوی متوسط برای تمام این مدل ها تعریف شد و تحت سناریوهای انتشار A2 وB1، داده های روزانه دما و بارندگی با استفاده از مدل LARS-WG تولید شدند. سپس با استفاده از روش IDW داده های هواشناسی به صورت منطقه ای تبدیل شدند. نتایج وزن دهی مدل های GCM نشان داد که در بین ده مدل به طور میانگین، مدل IPCLCM4.0 بیشترین دقت را در برآورد دما و مدل GISS-ER بیشترین دقت را در برآورد بارش در کل حوضه قره سو از خود نشان دادند. همچنین نتایج مربوط به بخش تغییرات پارامترهای اقلیمی دما و بارش نشان داد که فصل تابستان و بهار به ترتیب بیشترین مقدار افزایش دما را در دو دوره ی آینده نزدیک (2044-2015) و آینده دور (2074-2045) برای هر دو سناریو A2 و B2 خواهند داشت و فصل زمستان بیشترین مقدار کاهش بارندگی را دارد.
تحلیل هیدرودینامیک دریا و مورفولوژی ساحلی در ارتباط با تغییرات گستره جنگل های مانگرو (مطالعه موردی: غرب تنگه هرمز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تغییرات جنگل های مانگرو و ارتباط این تغییرات با هیدرودینامیک دریا و مورفولوژی ساحلی در فاصله بین جزیره قشم و از رود مهران تا بندر پل طی بازه زمانی 47 ساله می باشد. با استفاده از تصاویر ماهواره ای و انجام پیش-پردازش ها و طبقه بندی آن ها به روش های SVM، MLC و ANN و ارزیابی دقت نقشه ها روش SVM با کسب بالاترین درصد دقت با ضریب کاپا 97/0 و صحت کلی 98، برای تهیه نقشه طبقه بندی تمام تصاویر انتخاب شد. نقشه ها برای سال های 1972، 1987، 2002 و 2019 با صحت کلی برابر با 40/92، 40/92، 62/96 و 98 و همچنین ضریب کاپا نیز به ترتیب 89/0، 90/0، 95/0 و 97/0 برآورد شدند. نتایج نشان می دهد که از سال های 1972 تا 1987 این جنگل ها روند کاهشی داشته اما پس از این دوره گسترش آنها آغاز شده است. این مناطق شامل، جنگل های مانگرو مردو، خور موریز دراز، خور هفت برم، جنگل های مانگرو در جنوب بندر لافت، همچنین جنگل های مانگرو بین اسکله طبل، ملکی و گورزین می شوند. با مقایسه نتایج حاصل از روند افزایشی و کاهشی جنگل های مانگرو با منحنی های منطبق با متوسط میزان جزر و مد و ویژگی های مورفولوژیک منطقه این نتیجه به دست می آید که محدوده مورد مطالعه از بابت ویژگی های هیدرودینامیک دریا، مانند متوسط دامنه جزرومد و گستردگی پهنه جزرو مدی، ارتفاع امواج و مورفولوژی ساحلی مانند شیب و داده های رسوبی و آب ورودی رودخانه مهران، پتاسیل بالاتری برای توسعه هر چه بیشتر جنگل های مانگرو دارد.
تأثیرگذاری برخی از شاخص های اقلیمی بر آبگیری دریاچه های داخلی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۶
40 - 23
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین عوامل ساختاری کره زمین اقلیم است. هرگونه ناهنجاری در هر یک از این مؤلفه ها سبب اختلال و اغتشاش در کل سیستم می شود. ضریب تغییرات کم بارش، معرف پایداری و توزیع زمانی یکنواخت است. به منظور بررسی ارتباط بین فاکتورهای اقلیمی و اثر آن بر آبگیری دریاچه های داخلی ایران از داده های 50 ساله اقلیمی دما و بارش پایگاه داده اسفزاری در یاخته های 15*15 کیلومتر استفاده شد. در پردازش های آماری علاوه بر اندازه گیری های گرایش مرکزی بارش و دما، از شاخص های پراکندگی استفاده گردید. آستانه های به دست آمده نشان می دهد که حوضه ای با دارا دمای متوسط از 78/15 کمتر، متوسط بارش سالانه از 215 میلی متر بیشتر، ضریب برفی از 13 درصد بیشتر، ضریب تغییرات بارش از 40 درصد کمتر و ضریب تغییرات دما از 43/7 بیشتر می تواند حیات دریاچه را تضمین می کند. همه ی حوضه های داخلی ایران در دوره کواترنری به یک تناسب دچار تغییر دما نشده اند وضعیت و شواهدی که از آبگیری دریاچه ها کواترنری وجود دارد با بارش دو برابر نسبت به شرایط کنونی و دمایی 6-12 درجه کاهش نسبت به امروز همخوانی ندارد؛ به طوری که با کاهش 3، 9 و 12 درجه دما و افزایش بارش، خط تعادل آب وخشکی نمی توانسته به آثار تراس های کواترنری برسد. تغییر ارتفاع خط تعادل آب وخشکی با مقدار تغییرات دما و بارش به تنهایی قابل تفسیر نیست و علیت را باید در تغییر رژیم بارش و وضعیت ژئومورفولوژیکی منطقه جستجو کرد.
بهبود مدل DRASTIC با برنامه ریزی بیان ژن در تعیین آسیب پذیری آبخوان به نیترات مطالعه موردی: آبخوان دشت کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۸
39 - 62
حوزههای تخصصی:
آلودگی منابع آب زیرزمینی به علت نفوذ آلاینده ها از سطح زمین به سامانه آب زیرزمینی به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک که با کمبود کمی و کیفی منابع آب روبه رو هستند، یکی از معضلات جدی به شمار می آید. بنابراین ارزیابی آسیب پذیری آب زیرزمینی به منظور شناسایی مناطق دارای پتانسیل بالای آلودگی برای مدیریت منابع آب زیرزمینی امری ضروری است. در این پژوهش آسیب پذیری آبخوان دشت کرمانشاه در برابر آلودگی با استفاده از روش دراستیک مورد بررسی قرار گرفت. در مدل دراستیک هفت متغیر مؤثر در آسیب پذیری که شامل عمق سطح ایستابی، تغذیه ی خالص، محیط آبخوان، محیط خاک، توپوگرافی، محیط غیراشباع و هدایت هیدرولیکی است، به صورت هفت لایه ی رستری تهیه و پس از رتبه دهی و وزن دهی شاخص دراستیک تعیین، که مقدار آن ما بین 45 تا 115 حصول گردید. بنابراین هدف اصلی این پژوهش بهبود مدل دراستیک با استفاده از مدل بیان ژن که یکی از مدل های هوشمند که عملکرد خوبی را از خود نشان داده است و به صورت ترکیبی می تواند با مدل های دیگر هماهنگ شده و نتایج مورد پذیرشی را ارائه دهد استفاده گردید. بدین منظور متغیرهای دراستیک با طول دوره ی آماری 20 ساله (1378-1398) به عنوان ورودی مدل و غلظت نیترات به عنوان خروجی مدل تعریف شد. در مدل GEP داده ها به دو دسته آموزش و آزمایش تقسیم و با استفاده از شاخص های آماریR2 ،NRMSE و MAE نتایج شبیه سازی مدل بیان ژن مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاکی از توانایی بالای مدل در برآورد غلظت نیترات و بهبود مدل DRASTIC را داشت. برای صحت سنجی و بهبود مدل DRASTIC از روش امتیازبندی شاخص آماریR2 استفاده گردید. با حذف دو شاخص S و T فرمول اصلاح شده شاخص دراستیک بر پایه ی وزن ده ی به صورت (5D , 4R, 5A , 5I, 4C) حاصل گردید.
پهنه بندی خطر سیلاب در حوضه آبریز شهر چای میانه با استفاده از مدل ویکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۸
19 - 37
حوزههای تخصصی:
سیلاب یکی از رایج ترین مخاطرات طبیعی است که سالانه موجب خسارات جانی و مالی فراوانی در سراسر جهان می گردد. پهنه بندی پتانسیل سیل خیزی یکی از روش هایی است که جهت کاهش خطرات ناشی از سیل می توان اتخاذ نمود. در این منطقه مطالعه ی جامعی در این زمینه صورت نگرفته است و هرسال وقوع سیلاب خسارات زیادی به بار می آورد بنابراین هدف از این پژوهش، تعیین پهنه های خطر سیلاب در حوضه ی آبریز شهرچای میانه (بستان آباد - میانه) واقع در شمال غرب ایران می باشد. جهت اجرای این مدل از لایه های مختلفی همچون شیب، جهت شیب، طبقات ارتفاعی، فاصله از آبراهه، تراکم آبراهه، کاربری اراضی، پوشش گیاهی، لیتولوژی، بارندگی و خاک استفاده گردید. استانداردسازی با استفاده از روش فازی در محیط نرم افزار Arc Map صورت گرفت. تحلیل و مدل سازی نهایی با استفاده از مدل ویکور انجام گردید. نتایج نشان داد که شیب، بارندگی و جهت شیب بیشترین تأثیر را در وقوع سیلاب، در این حوضه دارند. همچنین با توجه به نتایج به دست آمده به ترتیب 02/6 و 45/10 درصد از محدوده ی موردمطالعه در طبقه بسیار پرخطر و پرخطر قرار دارند.