زبان پنجابی یکی از بزرگ ترین و کهن ترین زبان های شبه قاره است که در تمام هند(غربی)و پاکستان تکلم می شود و چندین لهجه دارد.این زبان از دیرباز با زبان فارسی رابطه ی نزدیک داشته است و تا همین اواخر، آن را «هندی»می گفته اند.در دوران اسلامی این زبان به مرحله جدیدی وارد شد. از 392 ه ق به بعد، با حملات سلطان محمود غزنوی، به شبه قاره، به تدریج زبان فارسی وارد آن سرزمین و زبان پنجابی شد، تا آنجا که موجب تغییر خط و جمله بندی و وام گیری واژگانی گردید.چون تا پایان دوره ی بابریان یا تیموریان گورکانی همه ی سلسله های حکومتی فارسی زبان بودند، تأثیر فارسی در پنجابی به حدی رسید که شاعر و نویسنده در آن مرز و بوم این زبان را گسترش دادند.
از آغاز ورود زبان فارسی به پنجاب و سپس به همه ی شبه قاره، پنجابی در پیروی از فارسی رشد و نمو می کند و دهها اثر فارسی به آن زبان ترجمه می شود که موضوع اصلی این مقاله همین ترجمه ها است.
یکی از شخصیتهای بزرگ ادبی که به تحقیق نقش ارزنده ای در تکوین بخش عظیمی از ادب پارسی در شبه قاره و جلب علاقه و شوق دوستداران ادب فارسی در این سرزمین نسبت به زمینه های گوناگون سخن فارسی اعم از نظم و نثر دارد و یکی از حلقه های مستحکم ارتباط بین فرهنگ ایران و هند در دوره صفوی است محمد جلال الدین طباطبایی زواره ای اردستانی ملقب به میرزا جلالا است که سه قرن پیش رهسپار شبه قاره هند شد و بدیعترین آثار خود را در متن فرهنگ این سرزمین به وجود آورد و به علت شخصیت بارز و مایه گرانقدر ادبی ای که داشته صاحب سبکی شده که عصر خود و ادوار بعدی را در زمینه شیوه ترسل و انشا و سبک ادبی زیر سیطرة نفوذ شدید خود قرار داده است . آثار فرهنگی و ادبی این شخصیت مهم که در پروژه فراموشی گمنامی بود در پژوهش حاضر بررسی و مقام و اعتبار پژوهشی آن در روابط فرهنگی ایران و هند و تکوین بخش مهمی از ادب فارسی که یکی از مقاطع مهم تحول خود را در این دیار سپری کرده و به بالاترین اوج خود رسیده است مطالعه می گردد. بدون شک پژوهندگان و جویندگان این زمینه از ادب فارسی و عاشقان زیباییهای جاودان ادب فارسی که در راه احیای آثار پیشینیان و استمرار پیوند فکری با مواریث قلمی و ذوقی گذشتگان تلاش کرده و می خواهند تاریخ ادبیات این دیار را در شبه قاره هند پیگیری کنند با اثری قابل استفاده و بسیار مفید مواجه می شوند.
دو قوم ایرانی وهندی از تیرة اقوام هند و اروپایی هستند.زبان آنها نیز خویشاوند و از زبانهای هند و اروپایی است . اساطیر و فرهنگ و آیین آنها باهم مناسبات و پیوندهای ژرفی دارد‘که اگر چه در اثر آمیزش با فرهنگ بومی تا حدی تغییر پذیرفته ‘ و گذشت زمان هم تحولاتی درآنها پدید آورده و رنگی تازه بخشیده‘با این همه‘هماهنگی ها و مشابهتهای فراوان موجود میان آنها‘حاکی از آنست که هند و ایران از بنیانهای کهن مشترکی برخوردارند. دراین مقاله از اساطیر و رسوم کهن هند و ایران که منشأ زبانی و نژادی واحدی دارند و نیز طوایف آریایی هند و ایران و محل و زمان زیستن و دین و مذهب و شعر و فرهنگ و آثار ایشان سخن رفته است