آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

«وحی» عبارت است از: تفهیم ویژه یک سلسله حقایق و معارف از جانب خداوند به پیامبران از راهی غیر عادی (یعنی راهی غیر از راه تجربه و عقل و شهود عرفانی) برای ابلاغ به مردم و راهنمایی آنان.1 قرآن کریم در مورد اقسام «وحی» می فرماید: (وَ مَا کَانَ لِبَشَر أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِن وَرَاء حِجَاب أَوْ یُرْسِلَ رَسُولا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاء إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ)(شوری: 51); و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید، جز ]از راه[ وحی یا از فراسوی حجابی یا فرستاده ای بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحی نماید. آری، او بلندمرتبه سنجیده کار است.
طبق این آیه شریفه، انسان فقط از سه راه می تواند سخن خدا را بشنود. از عطف موارد سه گانه با «أو» به یکدیگر، استفاده می شود که این سه با هم متفاوتند.2 قسم اول بدون واسطه و قسم دوم و سوم با واسطه است. از عبارت (أَوْ یُرْسِلَ رَسُولا)در این آیه شریف استفاده می شود که در قسم سوم بر خلاف قسم دوم، واسطه رساننده وحی است.3 روایت اشاره دارد بر اینکه مراد از «رسول» در این آیه فرشته است4 که خداوند وحی خود را به واسطه آن به پیامبران می رساند.5 قرآن نیز می فرماید: (یُنَزِّلُ الْمَلآئِکَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَی مَن یَشَاءمِنْ عِبَادِهِ.)(نحل: 2)
طبق بیان قرآن کریم، فرشته علاوه بر حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله)برای تعدادی از پیامبران مانند حضرت ابراهیم،6 لوط،7زکریا،8 عیسی(علیهم السلام)و حتی غیر پیامبران مانند حضرت مریم(علیها السلام)9 آشکار شده و با آنان سخن گفته است. البته قرآن کریم معلوم نمی کند فرشته ای که برای ایشان نمایان شده است، فرشته وحی بوده یا نه، ولی روایت صحیح السند دلالت دارد بر اینکه «رسول» کسی است که فرشته وحی را در بیداری مشاهده می کند. از جمله در کتاب اصول کافی بابی به نام «فرق بین الرسول و النبی...» وجود دارد که شامل چهار روایت صحیح السند و قریب المضمون است. در حدیث اول این باب، زراره می گوید: از حضرت صادق(علیه السلام)درباره آیه شریفه (کَانَ رَسُولا نَّبِیّاً)(مریم: 54) پرسیدم: فرق «نبی» و «رسول» چیست؟ فرمود: «اَلنَّبِی الذِی یَری فِی مَنامِهِ وَ یَسْمَعُ الصُوتَ وَ لا یُعایِنُ المَلَکَ، وَ الرسُولُ الذِی یَسْمَعُ الصُوتَ وَ یَری فِی المَنامِ وَ یُعایِنُ المَلَکَ»;10 نبی در خواب ]فرشته [را می بیند و ]در بیداری [بدون دیدن فرشته، صدای آن را می شنود، ولی رسول صدا را می شنود و در خواب و ]بیداری [فرشته را مشاهده می کند.
قرآن کریم به تعدادی از پیامبران این نوع وحی را نسبت می دهد:
1. حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله): در میان پیامبران الهی، قدر مسلّم پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)از این قسم وحی برخوردار بود. جبرئیل انس خاصی با حضرت داشت. حتی پیش از نبوّتش، در سن 37 سالگی، به خواب حضرت می آمد و او را «رسول الله» صدا می زد. هنگامی که آن حضرت گوسفند می چراند، شخصی وی را «رسول الله» خطاب کرد. حضرت پرسید: تو کیستی؟ جواب داد: من جبرئیل هستم. خداوند مرا فرستاده است تا تو را به پیامبری برگزیند. حضرت این موضوع را از دیگران پوشیده نگه داشت.11 بیشترین وحی قرآنی به حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) با واسطه جبرئیل بوده است; چنان که برخی معتقدند:12 ظاهر برخی آیات، دلالت دارند که تمام قرآن کریم را جبرئیل فرود آورده است:13(وَإِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ)(شعراء: 192ـ194); و راستی که این ]قرآن[ وحی پروردگار جهانیان است. روح الامین آن را بر دلت نازل کرد.
2. حضرت عیسی(علیه السلام): قرآن کریم فرشته ای که حضرت عیسی(علیه السلام)را تأیید می کرد، «روح القدس» می خواند: (وَآتَیْنَا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ) (بقره: 87); و عیسی پسر مریم را معجزه های آشکار بخشیدیم و او را با روح القدس تأیید کردیم.
روح القدس یکی از اوصاف جبرئیل می باشد و مأموریت اصلی یا، دست کم، یکی از وظایف مهم او رساندن وحی به پیامبران است. بنابراین، احتمال برخورداری حضرت عیسی(علیه السلام) از وحی با واسطه فرشته وجود دارد.
با توجه به مباحث مزبور، روشن شد که خداوند در رساندن وحی به پیامبران، گاه فرشته یا فرشتگانی را واسطه قرار می دهد. بنابراین، در وحی الهی علاوه بر پیامبر، فرشته یا فرشتگانی نیز مطرحند. در نتیجه، این سؤالات رخ می نمایند: آیا فرشته و پیامبر در وحی نقشی دارند یا خیر؟ اگر جواب مثبت است، نقش آن دو چیست؟ توجه به این نکته که در وحی قرآنی، محتوا و الفاظ و ساختار الهی اند، اهمیت پاسخ به این پرسش را بیشتر می نمایاند.
فرشتگان و نقش آن ها در وحی
وجود فرشتگان از مسلّمات دین اسلام، بلکه تمام شرایع الهی است.14 فرشتگان موجوداتی مجرّد،15 عاقل، با شعور و بندگان گرامی خداوند و معصوم از گناه و خطایند.16 قرآن نیز دلالت دارد که فرشتگان مادی نیستند: (وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُـشْرَی قَالُواْ سَلاَماً قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْل حَنِیذ فَلَمَّا رَأَی أَیْدِیَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَی قَوْمِ لُوط.)(هود: 69ـ70)
با عنایت به آیه ذیل، مراد از «رسل» در آیه شریفه مزبور فرشتگان است: (اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلَائِکَةِ رُسُلا...)(حج: 75); خدا از میان فرشتگان رسولانی برمی گزیند ...
امام سجاد(علیه السلام) در وصف فرشتگان می فرمایند: «الّلهمَ أَغنَیتهُمْ عَن الطَعامِ وَ الشَرابِ بِتَقْدِیْسِکَ»;17 خدایا آنان ]فرشتگان [را با مشغول کردنشان به تقدیس خودت، از خوردن و آشامیدن بی نیاز ساختی.
طبق بیان ابن عباس، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در پاسخ به پرسش عبداللّه سلام از غذای جبرئیل فرمودند: طعام او تسبیح و شرابش ذکر "لا اله الااللّه" است.18
از این روایات استفاده می شود که فرشتگان از ذکر و تسبیح خداوند نیرو می گیرند، آن گونه که انسان با غذا و نوشیدنی نیرو می گیرد.
اسرافیل، جبرئیل و میکائیل سران فرشتگان هستند.19 اسرافیل در درجه نخست و جبرئیل در رتبه بعد قرار دارد.20
طبق بیان قرآن کریم، فرشتگان دارای اصناف مختلف بوده و وظایف گوناگون دارند:
1. حاملان عرش الهی;21
2. تدبیرکنندگان امور;22
3. ستانندگان جان انسان ها;23
4. مراقبان اعمال انسان ها;24
5. نگهبانان انسان ها از خطر;25
6. مأموران عذاب و مجازات;26
7. یاری رسانندگان به مؤمنان;27
8. مأموران وحی الهی.28
امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) به برخی از اوصاف فرشتگان چنین اشاره فرموده اند: «مِنْهُمْ سُجُودٌ لاَ یَرْکَعُونَ، وَ رُکُوعٌ لاَ یَنْتَصِبُونَ ... وَمِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَی وَحْیِهِ، و أَلسِنَةٌ إِلَی رُسُلِهِ، وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَ أَمْرهِ.وَمِنْهُمُ الحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ، وَ السَّدَنَةُ لاَِبْوَابِ جِنَانِهِ. وَ مِنْهُمُ ... المُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ العَرْشِ أَکْتَافُهُمْ»;29 برخی از آن فرشتگان پیوسته در سجودند، بی آنکه رکوعی کرده باشند، برخی همواره در رکوعند... گروهی از فرشتگان امینان وحی خداوندی اند و سخن او را به رسولانش می رسانند و آنچه را مقدّر کرده و مقرّر داشته است، به زمین می آورندوباز می گردند. گروهی نگهبانان بندگان اویند و گروهی دربانان بهشت او. شماری از ایشان... دوش هایشان چنان نیرومند است که می توانند پایه های عرش را بر دوش کشند.
اقسام فرشتگان وحی
قرآن کریم دلالت دارد بر اینکه فرشتگان وحی چند دسته اند:
(وَالصَّافَّاتِ صَفّاً فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً فَالتَّالِیَاتِ ذِکْراً)(صافات: 1ـ3); سوگند به صف بستگان که صفی ]با شکوه [بسته اند، به رانندگان ]شیاطین[ که به سختی می رانند و به تلاوت کنندگان ذکر ]= آیات الهی[.
از این آیات استنباط می شود که فرشتگان مأمور وحی سه دسته اند:30
دسته نخست برای رساندن وحی صف کشیده اند. قرآن این دسته را به ارجمندی و نیکوکاری می ستاید: (فِی صُحُف مُّکَرَّمَة مَّرْفُوعَة مُّطَهَّرَة بِأَیْدِی سَفَرَة کِرَام بَرَرَة) (عبس: 13ـ16); در صحیفه هایی ارجمند، والا و پاک شده به دست فرشتگانی ارجمند و نیکوکار.
دسته دوم نگهبانان وحی هستند که عبارت (فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً) به آنان اشاره دارد. روایات نیز اشاره دارد که برخی سور را تعداد بسیاری فرشته همراهی کرده اند;31 از جمله، در روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آمده است: هفتاد هزار فرشته هنگام نزول سوره انعام آن را بدرقه می کردند.32
دسته سوم وحی را بر پیامبر می خوانند. آیه درباره آنان می فرماید: (فَالتَّالِیَاتِ ذِکْراً.)
جبرئیل سردسته فرشتگان وحی
از قرآن کریم استفاده می شود که جبرئیل سر دسته فرشتگان وحی است: (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُول کَرِیم ذِی قُوَّة عِندَ ذِی الْعَرْشِ مَکِین مُطَاع ثَمَّ أَمِین)(تکویر: 19ـ21); ]قرآن [سخن فرشته بزرگواری است... در آنجا ]در میان فرشتگان [فرمانروا و ]در پیشگاه خدا[ امین است.
عبارت «مُطَاع» در این آیه، دلالت دارد که فرشته ای قرآن را آورده که فرمانده فرشتگان دیگر است و در رساندن وحی از او فرمان می برند.
آیه دیگر فرودآورنده قرآن به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)را جبرئیل معرفی می کند:33(قُلْ مَن کَانَ عَدُوّاً لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَی قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللّهِ)(بقره: 97); بگو کسی که دشمن جبرئیل است ]در واقع، دشمن خداست[; چرا که او به فرمان خدا قرآن را بر قلبت نازل کرده.
آیه ذیل آورنده قرآن را «روح القدس» می خواند که در روایات به جبرئیل تفسیر شده است:34 (قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّکَ) (نحل: 102); بگو آن ]قرآن[ را روح القدس از طرف پروردگارت به حق فرود آورده است.
قرآن در وصف جبرئیل، او را توانمند،35 بلند مرتبه نزد خداوند،36 امانتدار الهی،37 پاک38 و با کرامت39می خواند.
نقش فرشته در وحی
نقش جبرئیل و دیگر فرشتگان در امر وحی، تنها این است که سخن خدا را دریافت کنند و به پیامبر برسانند.40 آنچه پیامبر از فرشته می شنود سخن خداست.41 جبرئیل نه چیزی بر وحی می افزاید و نه چیزی از آن می کاهد و تنها به اذن الهی فرود می آید: (وَ مَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذَلِکَ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً) (مریم: 64); و ]ما فرشتگان [جز به فرمان پروردگارت نازل نمی شویم.آنچه پیش روی ما و آنچه پشت سر ما و آنچه میان این دو می باشد ]همه [ویژه اوست و پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده است.
چگونگی دریافت وحی توسط فرشته
حال که ثابت شد جبرئیل تنها مجرای انتقال وحی به پیامبر است، این سؤال رخ می نماید که او وحی را از چه کسی و چگونه می گیرد; در این باب، سه دیدگاه مطرح شده است:
دیدگاه اول: فرشته وحی همانند پیامبران (در یک قسم وحی) بیواسطه وحی را از خدا دریافت می کند.42
دیدگاه دوم: فرشته وحی به واسطه موجود دیگری43(طبق یک نظر، اسرافیل)44 وحی را می گیرد.
دیدگاه سوم: جبرئیل از طریق ارتباط با لوح محفوظ، وحی را دریافت می کند.45
وجود واسطه بین خداوند و جبرئیل از امور غیبی است که جز از طریق بیان قرآن کریم و روایت معصوم نمی توان آن را درک کرد. قرآن کریم به چگونگی دریافت وحی توسط فرشته و وجود یا عدم واسطه بین خداوند و فرشته اشاره صریح ندارد. آیات مربوط به نازل کردن وحی قرآنی توسط جبرئیل از سوی خداوند46 تنها به مبدأ وحی اشاره دارند و درباره واسطه بین خداوند و جبرئیل ساکتند; مانند: (قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّکَ.) (نحل: 102) اما برخی روایات موجود در مجامع روایی، به چگونگی دریافت وحی توسط جبرئیل اشاره دارند. این روایات دو دسته اند. هر یک از دو دیدگاه، به یکی از این دو استناد کرده است:47
روایات دسته نخست
برخی روایات دلالت دارد که خداوند همانند سخن گفتن بیواسطه با بعضی پیامبران، بیواسطه با جبرئیل سخن می گوید و جبرئیل وحی را بیواسطه از خدا دریافت می کند.48 از جمله النواس بن سمعان به صورت مرفوع از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل می کند: «اِنَّ اللّهَ إذا أرادَ أن یَأمَر بِأمر تَکلَّم بِهِ، فَإذا تَکلَّمَ بِه أخذتِ السماءُ رجفةً... فإذا سَمِعَ بذلکَ أهلُ السماءِ صَعقُوا فیخرُّونَ سُجّداً، فیکونُ أولَ مَن یَرفعُ رأسَهُ جبریلُ، فیُکلُّمهُ اللّهُ مِن وحیه بِما أرادَ فیمرُّ بِه جبریلُ علَی الملائکةِ، فکُلَّما مرَّ بسماءِ سألته ملائکتُها ماذا قال ربُّنا؟ قال جبریل(علیه السلام): قال ربُّکم الحقُ و هو العلی الکبیرُ، فیقولونَ کلُّهم کما قالَ جبریلُ(علیه السلام) فینتهی جبریلُ بالوحی حیثُ أمرَ مِن سماء و أرض.»49
شبیه روایت مزبور از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه 23 سوره سب50 نقل شده است.51 ظاهر این دو حدیث دلالت دارند که اولا، وحی به فرشتگان به صورت تکلّم از سوی خداوند و شنیدن از طرف فرشتگان بوده است. ثانیاً، جبرئیل کلام الهی را می شنود و به دیگر فرشتگان خبر می دهد.
روایات دسته دوم
دسته دیگر از روایات مؤیّد دیدگاه دوم است و اشاره دارد که جبرئیل وحی را از فرشته دیگری دریافت می کند. در اینکه فرشتگان واسطه کیانند و جبرئیل از کدام یک می گیرد، روایات متفاوتند. برخی روایات رساننده وحی به جبرئیل را اسرافیل شمرده اند که وحی را از قلم و لوح52 یا فرشتگان روحانی بالاتر از خود می گیرد. در روایت مشهور نزد اهل سنّت و شیعه،53 از حضرت علی(علیه السلام) آمده است: پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از جبرئیل پرسیدند: آیا خدا را دیده ای؟ پاسخ داد: خدا دیدنی نیست. سپس حضرت فرمودند: پس وحی را از چه کسی می گیری؟ گفت: آن را از اسرافیل می گیرم. حضرت فرمودند: اسرافیل آن را از کجا می گیرد؟ گفت: از فرشته روحانی بالاتر از خود. حضرت فرمودند: آن فرشته وحی را از چه کسی می گیرد؟ پاسخ داد: در دل او انداخته می شود.54
برخی روایات میکائیل را رساننده وحی به جبرئیل معرفی می کنند که خود وی وحی را از اسرافیل دریافت می کند.55 از آن شمار، گزارش ابن عبّاس از ملاقات عبدالله بن سلام، یکی از دانشمندان یهود، با حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)است: عبدالله بن سلام در سؤلاتی که از پیامبر(صلی الله علیه وآله)داشت، پرسید: چه کسی برای تو وحی می آورد؟ حضرت پاسخ دادند: جبرئیل. پرسید: او از چه کسی می گیرد؟ حضرت پاسخ فرمودند: میکائیل. پرسید: او از چه کسی می گیرد؟ حضرت پاسخ فرمودند: از اسرافیل. پرسید: اسرافیل از چه کسی دریافت می کند؟ حضرت جواب دادند: از لوح محفوظ. پرسید: آن از چه کسی می گیرد؟ حضرت پاسخ فرمودند: از قلم. پرسید: او از چه کسی دریافت می کند؟ حضرت جواب دادند: از پروردگار جهانیان. گفت: راست گفتی.56
شیخ صدوق معتقد است: بین دو چشم اسرافیل لوحی است که خداوند هنگام وحی به آن لوح می زند و اسرافیل در آن می نگرد، آنچه را در آن است می خواند و به میکائیل می رساند و میکائیل به جبرئیل.57
علّامه مجلسی ضمن پذیرش نظر صدوق، معتقد است: شاید مراد شیخ صدوق از آن لوح، «لوح محفوظ» باشد و یا لوحی در آسمان چهارم که قرآن در آن ثبت است و شاید نگاه اسرافیل در آن لوح برای تشخیص این است که چه مقدار وحی را فرود آورد و یا لوح دیگری است که امور در آن نقش می بندند.58
علی بن ابراهیم قمی نیز در تفسیر آیه 21 و 22 سوره بروج59 در باب چگونگی وحی گرفتن جبرئیل، گفته است: لوح محفوظ دو طرف دارد: طرفی بر سمت راست عرش و طرفی بر پیشانی اسرافیل و خداوند هنگام سخن گفتن به وحی، لوح را بر پیشانی اسرافیل می زند، آن گاه اسرافیل در لوح می نگرد و آنچه را در لوح می بیند به جبرئیل(علیه السلام) وحی می کند.60
به احتمال قوی، مرحوم شیخ صدوق و مرحوم قمی این نظر را از روایت امام باقر(علیه السلام) برگرفته اند که طبق گزارش مرحوم قمی، جبرئیل به حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)در مورد حضرت اسرافیل گفت: لوح، که از یاقوت سرخ است، بین دو چشم او ]اسرافیل [می باشد، هرگاه خداوند به وحی سخن گوید، لوح به پیشانی او می خورد و وی در آن می نگرد، سپس وحی را به ما می رساند.61
علّامه طباطبائی سخن مرحوم قمی را نقل کرده و روایات گوناگون و بسیاری درباره ویژگی های لوح برمی شمارد و آن ها را نوعی تمثیل می داند.62 ملّاصدرا نیز بر این باور است که فرشتگان را اصنافی هستند; از جمله فرشتگان لوحی و قلمی. فرشتگان «لوحی»، که بزرگ ترین آنان اسرافیل است، وحی را از فرشتگان «قلمی» دریافت می کنند.63 در روایت نیز آمده که یاران اسرافیل فرشتگان لوح خداوند هستند.64
جمع دو دسته روایت
جمع این دو دسته روایات به این است که خداوند به جبرئیل همانند پیامبران، گاه بیواسطه و زمانی با واسطه فرشته دیگری وحی کرده است. توضیح اینکه اولا، با دقت در ویژگی های فرشتگان و برخی روایات، استنباط می شود که فرشتگان توانایی دریافت مستقیم از خداوند را دارند; زیرا فرشتگان موجوداتی مجرّد و صورت های علمی هستند که علوم از سوی خداوند به آن ها افاضه می شود، نه اینکه علوم در آنان همانند لوح نقش ببندد و یا همانند انسان، ذهن داشته باشند.65 روایتی از دسته نخست و برخی روایات دیگر بر این مطلب دلالت دارد. حضرت علی(علیه السلام)در پاسخ به پرسشی درباره فرشتگان فرمودند: «صورٌ عاریةٌ من المواد، عالیةٌ عنِ القوّةِ والاستعدادِ، تجلّی لها فأشرقت..»;66] فرشتگان [صورت هایی پیراسته از مواد و والاتر از قوّه و استعدادند که ]نور الهی[ بر ایشان تجلّی می کند و ایشان نورانی می شوند.
علاوه بر این، برخی آیات مؤیّد آن هستند که خداوند بیواسطه با فرشتگان سخن گفته است; مانند:67 (وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء...) (بقره: 30); و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی خواهم گماشت; ]فرشتگان [گفتند: آیا در آن کسی را می گماری که در آن فساد انگیزد و خون ها بریزد؟...
ثانیاً، به رغم توانایی فرشتگان بر دریافت مستقیم وحی الهی، در مواردی به خاطر برخی مصالح و یا اهمیت آن مورد مانند وحی قرآنی، خداوند آن را با واسطه فرشته دیگر به جبرئیل می رساند; چنان که با وجود توانایی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بر دریافت بیواسطه وحی و وقوع آن، خداوند، دست کم، قسمتی از قرآن را با واسطه فرشته به آن حضرت وحی کرده است. این امر با پنهانی بودن وحی منافات ندارد.
بنابراین، اشکال مرحوم شیخ مفید بر شیخ صدوق وارد نیست که ضمن شاذ دانستن روایات مورد استناد شیخ صدوق (دسته نخست) به دلیل پنهانی بودن انتقال وحی، اعتقاد به وجود واسطه بین خداوند و جبرئیل در امر وحی را نادرست می داند.68
پیامبر و وحی
دریافت کننده وحی خداوندی پیامبرانند، اما ظاهر برخی آیات دلالت دارد که قرآن کریم بر مردم نازل شده است; مانند: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءکُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُوراً مُّبِیناً)(نساء: 174); ای مردم، در حقیقت برای شما از جانب پروردگارتان برهانی آمده است و ما به سوی شما نوری تابناک فرو فرستاده ایم.
این قسم آیات هیچ دلالتی بر نزول مستقیم وحی به غیر پیامبر ندارد و تنها به این نکته اشاره می کند که مقصد نهایی وحی مردم هستند و هدف از نزول وحی هدایت مردم; اما این امر با واسطه پیامبران صورت می گیرد; یعنی آنان وحی الهی را دریافت می کنند و به مردم می رسانند: (هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ)(جمعه: 2); اوست که در میان بی سوادان فرستاده ای از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند.
طبق بیان قرآن کریم، پیامبران علاوه بر ابلاغ وحی به مردم، آن را بر آنان تبیین نیز می کردند: (بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ) (نحل: 44); و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی آنان نازل شده است، توضیح دهی و امید آنکه آنان بیندیشند.
بنابراین، در میان انسان ها تنها پیامبران گیرندگان وحی هستند.69 بر این اساس، پس از بررسی نقش واسطه وحی (فرشته)، تنها بررسی نقش پیامبران در امر وحی ضروری می نماید. در این باره، چند مسئله قابل طرح می باشند:
اعطایی بودن استعداد دریافت وحی
رسیدن به مقام نبوت و دریافت وحی، استعداد و لیاقت ویژه ای می طلبد که تنها عده اندکی از آن بهره مندند. از آیات و روایات استنباط می شود داشتن این استعداد فطری بوده70 و رفتار پیامبران در پدید آمدن اصل آن نقشی ندارد.71 این آیات چند دسته اند:
1. آیاتی که دلالت دارند خداوند پیامبران را برمی گزیند; مانند:72 (اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلَائِکَةِ رُسُلا وَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ) (حج: 75); خدا از میان فرشتگان رسولانی برمی گزیند و نیز از میان مردم. بی گمان خدا شنوای بیناست.
2. آیاتی که اشاره دارند نزول فرشته بر بندگان تنها به خواست خداوند بستگی دارد; مانند: (یُنَزِّلُ الْمَلآئِکَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَی مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ...)(نحل: 2); خداوند فرشتگان را با روح به فرمان خود بر هر کس از بندگانش که بخواهد نازل می کند.
درباره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آمده است: (وَ کَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنَا مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَکِن جَعَلْنَاهُ نُوراً نَّهْدِی بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا)(شوری: 52); همین گونه روحی از (سنخ) امر خودمان به سوی تو فرستادیم. تو نه می دانستی کتاب چیست و نه ایمان (کدام است)، ولی آن را نوری گردانیدیم که هر کسی از بندگان خود را بخواهیم، به وسیله آن راه می نماییم.
3. آیاتی که دلالت می کنند پیامبران در پاسخ به درخواست معجزه یا وحی از سوی مردم، توان آوردن معجزه و وحی را از خود نفی می کردند و مقام دریافت وحی را اعطایی می شمردند; مانند:73 (قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ یَمُنُّ عَلَی مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا کَانَ لَنَا أَن نَّأْتِیَکُم بِسُلْطَان إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ) (ابراهیم: 11); پیامبرانشان گفتند: ما جز بشری مثل شما نیستیم، ولی خداوند به هرکس از بندگان خود که بخواهد، منّت می نهد ]معجزه و وحی می دهد[، و بر ما نرسد که جز به اجازه خداوند، برای شما حجتی بیاوریم.
روایات نیز بر این مطلب دلالت دارند از جمله مرحوم کلینی نقل می کند: حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله)فرمودند: «ما قسَّم اللهُ لِلْعِبادِ شَیئاً أفضلُ مِن العقلِ، فنومُ العاقلِ افضل مِن سحَرِ الجاهِلِ... وَ لا بَعَثَ الله نَبیّاً وَ لا رسُولا حَتّی یسْتکْمِلَ العقلَ و یکونُ عَقْلُهُ اَفْضَلَ مِنْ جَمیعِ عُقولِ اُمّته.»74
این روایت دلالت دارد که پیامبران در آفرینش، از استعداد و عقل برتری نسبت به اقوام خود برخوردار بودند که خداوند به ایشان داده بود.
نقش پیامبر در امر وحی
به رغم غیر اکتسابی بودن استعداد گرفتن وحی و اصل مقام نبوّت، برخی مقدّمات آن اکتسابی بوده و لازم است آن استعداد به نحو احسن مورد استفاده قرار گیرد. برای دریافت حقایق وحیانی و به لفظ کشیدن آن ها و دریافت واژگان غیر مادی و بیان آن ها به صورت مادی برای مردم، طهارت، نورانیت، توانایی و لیاقت لازم است;75 چنان که امام حسن عسکری(علیه السلام) درباره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرموده اند: «اِنَّ اللّهَ وَجدَ قلبَ محمّد(صلی الله علیه وآله) افضلَ القلوبِ و اَوعاها فاختارَهُ لِنبوّتِه»;76 خداوند قلب حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) را بهترین و پذیراترین قلب ها یافت و او را به نبوّت خود برگزید.
قرآن کریم در برخی آیات، آوردن آیه تکوینی و تشریعی توسط پیامبران را منوط به اذن الهی می کند; مانند: (وَ مَا کَانَ لِرَسُول أَنْ یَأْتِیَ بِآیَة إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ)(غافر: 78); و هیچ فرستاده ای را نرسد که بی اجازه خدا معجزه ای بیاورد.
از این آیه استنباط می شود با وجود وابستگی وحی و معجزه به اراده خداوند، پیامبران نیز در آن نقش دارند; زیرا آیه آوردن معجزه و وحی توسط پیامبران را منوط به اذن الهی می کند و در صورتی «اذن» معنا دارد که مقتضی موجود باشد، ولی مانعی نگذارد آن فعل واقع شود.77
از جمله شواهد نقش پیامبران در وحی این است که تاریخ نیز نشان می دهد حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) پیش از بعثت، ماه ها در غار «حرا» مشغول عبادت و خودسازی بودند78 و در ابتدای بعثت یا پیش از آن، تنها در خواب وحی می گرفتند. در نقل صحیح از امام باقر(علیه السلام) آمده است: «نبی کسی است که حقایق را در خواب می بیند... مانند آنچه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) پیش از وحی به عنوان اسباب نبوّت دیدند.»79
شاید برخی از دانشمندان مسلمان به رغم اینکه وحی را هدایتی ما فوق عقل می دانند و آن را تا حدی اکتسابی شمرده اند،80 مرادشان این است که پیامبر باید با بهره گیری از استعداد خدادادی، خویش را برای دریافت وحی آماده سازد. با عنایت به این مسئله است که بعضی از اندیشمندان اسلامی توانایی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در گرفتن وحی را رو به تکامل می بینند که با گذشت زمان، گرفتن وحی برای آن حضرت آسان تر می شود.81 به همین دلیل، معمولا آیات و سور مدنی طولانی تر از مکّی بوده،82 کوتاهی و بلندی یکی از وجوه تمایز میان سوَر و آیات مکّی و مدنی است.83
نکته: یادآوری این مطلب ضروری است که به رغم پذیرش یک نوع نقش برای پیامبر در امر وحی، درست نیست که وحی را تجربه پیامبرانه و متأثّر از نفس پیامبر و تابع او بدانیم;84 زیرا تحلیل تجربی از وحی خلاف بیانات آیات و روایات است که بر پی روی پیامبر از وحی تأکید دارند;85 از جمله، خداوند خطاب به حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
ـ (قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا یِوحَی إِلَیَّ) (اعراف: 203); بگو تنها آنچه را که به من وحی می شود، پی روی می کنم.
ـ (وَإِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَکِیم عَلِیم)(نمل: 6); و حقّاً تو قرآن را از سوی حکیمی دانا دریافت می داری.
همچنین به حضرت موسی(علیه السلام) فرمان می دهد که به وحی گوش دهد: (وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَی) (طه: 13); و من تو را برگزیده ام، پس بدانچه وحی می شود گوش فرا ده.
عدم استقلال پیامبران در امر وحی
آیات قرآن دلالت دارند که نقش پیامبران در امر وحی تنها در واسطه بودن آنان است و این نقش اساسی نمی باشد. این آیات چند دسته اند:
دسته نخست آیاتی که وحی و فرو فرستادن قرآن را تنها به خدا نسبت می دهند; مانند:86(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنزِیلا)(انسان: 23); در حقیقت ما قرآن را بر تو فرو فرستادیم.
دسته دوم آیاتی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را تنها دریافت کننده وحی معرفی می نمایند; مانند:(وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَکِیم عَلِیم) (نمل: 6); و حقّاً تو قرآن را از سوی حکیمی دانا دریافت می داری.
دسته سوم آیاتی که دلالت دارند پیامبران هر وقت بخواهند نمی توانند وحی بیاورند، بلکه آوردن وحی و معجزه به اذن الهی وابسته است; مانند:87 (وَ یَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِن رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُواْ إِنِّی مَعَکُم مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ) (یوسف: 20); و می گویند: چرا معجزه ای از جانب پروردگارش بر او نازل نمی شود؟ بگو: غیب ویژه خداست. پس منتظر باشید که من هم با شما از منتظرانم.
دسته چهارم آیاتی که نشان می دهند نزول جبرئیل برای پیامبران به خواست آنان نبوده است; مانند: (وَ مَا نَتَنَزَّلُ إِلاَّ بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذَلِکَ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً) (مریم: 64); و ]ما فرشتگان [جز به فرمان پروردگارت نازل نمی شویم.
آنچه پیش روی ما و آنچه پشت سر ما و آنچه میان این دو می باشد ]همه[ به او اختصاص دارد و پروردگارت هرگز فراموش کار نبوده است.
بنابه نقل ابن عبّاس، پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) از جبرئیل پرسیدند: چه مانع می شود که بیش از این مرا زیارت نمی کنی؟ در پاسخ به این پرسش، آیه مزبور نازل شد.88
نقش متفاوت پیامبر در گونه های مختلف و اقسام وحی
واسطه بودن پیامبران در گونه های وحی، متفاوت است. در مواردی که حقایق غیر زبانی به طور مستقیم یا به واسطه فرشته از خداوند دریافت می شود، نقش پیامبر بیش از مواردی است که مجموعه ای از بیان گفتاری یعنی واژگان و جملات معنادار به زبان خود پیامبر دریافت می شود; زیرا در قسم نخست، پیامبر حقایق مستقل از زبان و اطلاعات محض را لباس زبانی می پوشاند; اما در گونه دوم، وحی را در قالب واژگان دریافت می کند. البته در این موارد نیز اگر واژگان غیر مادی باشند پیامبر نقش آفرینی می کند. برای نمونه، چون واژگان و ساختار قرآن کریم وحی الهی است، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)در نزول قرآن، واسطه بین خدا و مردم بود تا آن را در واژگان غیرمادی دریافت کند و به صورت الفاظ محسوس در آورد و به مردم برساند.
همچنین در اینکه وحی از کدام قسم بیواسطه، از پس حجاب یا با واسطه فرشته باشد، حالات پیامبر مؤثر بوده اند; زیرا خداوند حالات گوناگون ندارد که گاهی بیواسطه و زمانی از ورای حجاب و زمانی با فرستادن فرشته تجلّی و ظهور کند، بلکه گوناگونی وحی به گیرنده وحی مربوط می شود.89
حالات فرشته و پیامبر هنگام وحی
حالات فرشته وحی و پیامبر هنگام وحی، یکی از مسائل مهم در باب وحی است، به ویژه با توجه به اختلاف ماهوی پیامبران با خدا و فرشته، این پرسش مطرح می شود که پیامبران چگونه با خدا ارتباط برقرار می کنند و ارتباط فرشته و پیامبر چگونه بوده است؟ پاسخ این است که هنگام دریافت مستقیم وحی، پیامبر به نوعی ترقّی پیدا می کند و هنگام ارتباط پیامبر و فرشته نوعی تشابه بین آن دو رخ می دهد و یکی از دو طرفِ ارتباط به نحوی تحوّل یا تمثّل می یابد; گاه پیامبران به عالم فرشتگان نزدیک می شوند، و زمانی فرشته به صورت انسان تجسّم می یابد. برخی از دانشمندان در مورد وحی قرآنی، بر این مطلب تصریح داشته و آورده اند: «و التنزیلُ له طریقانِ: أحدهما أنَّ رسولَ اللّهِ(صلی الله علیه وآله)اِنْخَلَعَ مِن صورةِ البشریّةِ إلی صورةِ المَلَکیّة، و أخذَ مِن الجبریلِ; و الثانی أنَّ المَلَکَ اِنْخَلَعَ إلی البشریّة حتّی یأخذَ الرسولَ مِنه. و الاوّلُ أصعبُ الحالینِ»;90 نزول وحی دو راه دارد: یکی اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) از صورت بشری به صورتِ مَلَک درآید و وحی را از جبرئیل دریافت کند. دوم آنکه فرشته به مرتبه بشری درآید تا پیامبر وحی را از او دریافت کند. راه نخست دشوارترین حال بود.
بنابراین، فرشته و پیامبر هنگام وحی حالات گوناگونی داشته اند که در ذیل مورد بررسی قرار می گیرند.
الف. حالات فرشته هنگام آوردن وحی
جبرئیل برای حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) به سه صورت وحی می آورد:
1. به شکل واقعی خود:91 جبرئیل(علیه السلام) در دو جا به شکل اصلی خود، برای حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) ظاهر شده است:92یکی ابتدای بعثت که آیات ذیل به آن اشاره دارند: (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُول کَرِیم... وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ) (تکویر: 19 و 23) ]قرآن [سخن فرشته بزرگواری است... و قطعاً آن ]فرشته وحی [را در افق درخشان دیده است.
آنچه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در افق دیدند، جبرئیل بود93 که در غار حرا برای حضرت آیات اولیه سوره علق را فرود آورد.94
دوم در «معراج» که از آیات ذیل این مطلب استفاده می شود: (عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی ذُو مِرَّة فَاسْتَوَی وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَی... مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی أَفَتَُمارُونَهُ عَلَی مَا یَرَی وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَی عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی) (نجم: 5ـ14) آن را ]فرشته[ شدیدالقوی به او فرا آموخت. ]سروش[ نیرومندی که ]مسلّط[ ایستاد، در حالی که او در افق اعلا بود... آنچه را دل دید انکار]ش[ نکرد. آیا در آنچه دیده است با او جدال می کنید؟ و قطعاً بار دیگری هم او را دیده است نزدیک سدرة المنتهی.
این آیه شریفه به مشاهده جبرئیل توسط حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله)در شب «معراج» اشاره دارد;95 زیرا آنچه این آیات دیدنش را مطرح می کنند، تنها دو مصداق می تواند داشته باشد: یکی خدا و دیگری جبرئیل و یقیناً خداوند مراد نیست. پس مراد دیدن جبرئیل است که یکی از نشانه های بزرگ الهی است و آیه بعدی به مشاهده آن اشاره دارد. این تفسیر از روایت امام رضا(علیه السلام) نیز استفاده می شود که فرمودند: «لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْری فَآیَاتُ اللَّهِ غَیْرُ اللَّهِ...»;96 یقیناً ]پیامبر[ برخی از نشانه های بزرگ الهی را دید. پس نشانه های خداوندی غیر از خداست.
2. تمثّل به صورت دحیه کلبی:97 از روایات استفاده می شود که گاه جبرئیل به شکل دحیه کلبی تمثّل می یافت،98آن گونه که برای حضرت ابراهیم و لوط99 و حضرت مریم(علیهم السلام)100 تمثّل پیدا کرده بود. او اجازه می گرفت و همچون بنده ای روبه روی حضرت می نشست و حضرت به توفیق الهی می فهمید که او جبرئیل است، نه دحیه کلبی.101 خود حضرت در مورد این قسم وحی فرمود: «و احیاناً یتمثَّلُ لی المَلَکُ رجلا فیکلمُّنی فأوعی ما یقول.»102
طبق بیان خود حضرت، بیشتر جبرئیل را به شکل یک دحیه کلبی می دید تا به شکل اصلی اش.103 دیگران گمان می کردند دحیه کلبی نزد حضرت هست ولی حضرت علی(علیه السلام)104 و حضرت فاطمه(علیها السلام)105 می فهمیدند که فرشته وحی می باشد که نزد آن حضرت به شکل دحیه کلبی آمده است.
برخی بر این باورند که چون طبیعت انسان زیباست، جبرئیل به صورت دحیه کلبی، که زیباترین مرد آن زمان بود، مجسم شده است تا به طبیعت اصلی انسان شبیه تر باشد.106
باید توجه داشت که آمدن جبرئیل به شکل دحیه کلبی، صرفاً تمثّل بوده است و هیچ مانع عقلی ندارد که یک موجود روحانی در قالب موجود جسمانی همانند انسان در آید. جبرئیل در این موارد، همچنان به حالت روح باقی می ماند و هیچ گاه از حالت روحانی اش خارج نمی شد; چرا که تبدّل موجود روحانی مانند فرشته به انسان مادی محال است.107
خود دحیه کلبی نیز در تجسّم هیچ نقشی نداشت و در او و زندگی اش تغییری حاصل نمی شد. پس در این تمثّل، نه روحی به جسم تبدیل شده بود و نه جسمی به روح تحوّل یافته بود. به همین دلیل، با غایب شدن روح، جسم نیز که قالب وی بود، از بین می فت.
3. القای در قلب: جبرئیل(علیه السلام) در مواردی وحی را بر دل حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) القا می کرد. قرآن کریم در این باره می فرماید: (وَ إِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلَی قَلْبِکَ)108 شعراء: 192ـ194); و راستی که این ]قرآن[ وحی پروردگار جهانیان است. روح الامین آن را بر دلت نازل کرد.
خود حضرت در اشاره به این قسم وحی فرمود: «إنَّ الروحَ القدسَ نفث فی روعی»;109 روح القدس ]وحی را[ در دلم دمید.
حالات پیامبران هنگام دریافت وحی
پیامبران هنگام دریافت وحی، متناسب با شرایط اقسام وحی، حالات گوناگون داشتند. دریافت وحی برای پیامبران در برخی موارد، آسان و در برخی موارد، سخت بود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)هنگام دریافت وحی یکی از حالات زیر را داشتند:
1. حالت عادی: در مواردی که جبرئیل به شکل دحیه کلبی تمثّل می یافت و چون بنده ای روبه روی حضرت می نشست و وحی را ابلاغ می کرد،110 هیچ تغییری در حالت حضرت مشاهده نمی شد در این حالت، حضرت به راحتی وحی را دریافت و حفظ می کردند; چنان که خود فرمودند: «گاهی فرشته به صورت مردی برایم تمثّل می یابد و آنچه را می گوید دریافت و حفظ می کنم.»111
2. عرق کردن و تغییر رنگ چهره: پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) هنگام دریافت وحی، گاه در روز سرد، عرق از سر و روی مبارکش می ریخت و رنگ رخسارش تغییر می یافت.112 به احتمال زیاد، این حالت در وحی با واسطه فرشته است که حضرت فرشته را نمی دیدند و چون به شکل انسان تمثّل نیافته بود، آن حضرت می بایست به حالت فرشته نزدیک می شد. به همین علت، چهره حضرت دگرگون می شد. خود حضرت آن حالت را سخت تر از حالت دیدن فرشته معرفی می فرماید: «أحیاناً یأتینی المَلَکُ فی مَثَل صلصلةِ الجرسِ و هو أشدُّه... و أحیاناً یتمثَّلُ لی المَلَکُ رجلا»;113 گاهی فرشته با صدایی همچون صدای زنگ می آید (و خود دیده نمی شود) که سخت ترین حالت است و گاه به صورت مردی برایم متمثّل می شود.
3. حالت مدهوشی: وحی مستقیم در بیداری به خاطر اینکه همراه با تجلّی بیواسطه خداوند بود، چنان برای پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) دشوار بود که طبق بیان خود حضرت احساس می کرد که جان از کالبدش بیرون می رود.114 دیگران اثر این حالت را در آن حضرت به صورت مدهوشی می دیدند; چون حضرت در آن حال، به ذات باری تعالی متصل می شد و وحی را از او می گرفت و تمام توجهش به خداوند بود و هیچ به عالم ماده توجه نداشت.115 زراره می گوید: از امام صادق(علیه السلام) از حالت مدهوشی که حضرت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) به آن دچار می شد پرسیدم، حضرت فرمودند: «ذلِکَ اذا لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُ وَ بَینَ اللّهِ احدٌ ذاکَ اذا تجلَّی اللّه لَه»;116 این حالت زمانی بود که میان او و خدا کسی واسطه نبود; آن هنگام که خدا به او تجلّی می کرد.
پی‌نوشت‌ها
--------------------------------------------------------------------------------
1ـ محمّد عبده، رسالة التوحید، بیروت، دارالشروق، 1414 ق، ص 102 / جعفر سبحانى، الالهیّات على هدى الکتاب و السنّة، چ دوم، قم، المرکزالعالمى للدراسات الاسلامیه، 1412 هـ.ق ج 3، ص 128 / توماس میشل، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات و ادیان، 1377، ص 28 / محمّدهادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، چ دوم، قم، مؤسسة النشرالاسلامى، 1415 هـ.ق، ج 1، ص 51.
2ـ فخرالدین رازى، مفاتیح الغیب، ج 27، ص 187 / سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 18، ص 73.
3ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 18، ص 75 / فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن،ج5، ص 36.
4ـ شیخ صدوق، التوحید، ص 264 / سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 9، ص 177 و ج 18، ص 76 / قرطبى، جامع الاحکام، ج 16، ص 53 / محمود زمخشرى، الکشاف، ج 4، ص 233.
5ـ در آیه شریفه، دو احتمال دیگر نیز بیان شده که خالى از اشکال نیستند. (شیخ طوسى، التبیان، ج 9، ص 176 / فضل بن حسین طبرسى، پیشین، ج 5، ص 36.)
6ـ هود: 69 / حجر: 51.
7ـ هود: 77.
8ـ آل عمران: 39.
9ـ آل عمران: 42 / مریم: 17.
10ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 1، باب «الفرق بین الرسول و النبى و المحدّث»، ص 176، ح 1.
11ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 18، ص 184.
12ـ محمّد صدرالدین الشیرازى، الحکمة المتعالیة، ج 7، ص 22 و 23. حکیم مدرّسى در حاشیه اسفار افزوده است که نبود واسطه در نزول وحى به حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)، به عنوان وحى قرآن به قلب بوده است ولى نزول به عنوان فرقان با واسطه مى باشد.
13ـ بقره: 97.
14ـ درباره فرشتگان، ر.ک: سید محمّدحسین طباطبائى، رسائل التوحیدیة، ص 142ـ150 / محمّدتقى مصباح، معارف القرآن، ج 1ـ3، خداشناسى، کیهان شناسى، انسان شناسى، ص 183ـ195 / علیرضا رجالى تهرانى، فرشتگان، ص 91ـ161.
15ـ حسن حسن زاده آملى، نصوص الحکم بر شرح فصوص الحکم، ص 365ـ370.
16ـ انبیاء: 26.
17ـ صحیفه سجّادیه، دعاى سوم.
18ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 56، ص 253.
19ـ همان، ج 56، ص 253.
20ـ در روایتى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است که جبرئیل گفت: «هذا اسرافیلُ... أقربُ خلقِ اللهِ منه... و انّى لاقربُ الخلقِ منه.» (على بن ابراهیم القمى، تفسیر القمى، ج 2، ص 28 / صدرالدین محمّد الشیرازى، الحکمة المتعالیة، ج 7، ص 26.)
21ـ «وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذ ثَمَانِیَةٌ.» (حاق: 17)
22ـ «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً.» (نازعات: 5)
23ـ «جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوْنَهُمْ.» (اعراف: 37)
24ـ «وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ کِرَاماً کَاتِبِینَ یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ» (انفطار: 10ـ12)
25ـ «وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکُم حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ یُفَرِّطُونَ» (انعام: 61)
26ـ «وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطاً سِىءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قَالَ هَذَا یَوْمٌ عَصِیبٌ» (هود: 77)
27ـ «فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُود لَّمْ تَرَوْهَا» (احزاب: 9)
28ـ «یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنذِرُواْ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنَاْ فَاتَّقُونِ» (نحل: 2)
29ـ نهج البلاغه، خطبه 1.
30ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 17، ص 125ـ126 و 20، ص 306.
31ـ «آیة الکرسى» و سوره «یس» را سى هزار فرشته همراهى کرده اند. (جلال الدین سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، انتشارات رضى، نوع 14.)
32ـ همان / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 3 و 4، ص 421.
33ـ شعراء: 192ـ193.
34ـ زرکشى، التفسیرالبرهان، ج 1، ص 269.
35 «ذِى قُوَّة» (تکویر: 20)
36ـ «مَکِین» (تکویر: 20).
37ـ «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَْمِینُ عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ» (شعراء: 193ـ194)
38ـ «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّکَ» (نحل: 102)
39ـ «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُول کَرِیم» (تکویر: 19)
40ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 1، ص 231 / محمّد عبدالعظیم الزرقانى، مناهل العرفان، ج 1، ص 48 / محمّد رشیدرضا، الوحى المحمّدى، ص 80.
41ـ سید محمّد حسین طباطبائى، قرآن در اسلام، ص 102.
42ـ محمّدبن نعمان العکبرى، الاعتقادات، ص 120 و 121 / عبدالکریم محمّد المدرّسى، مواهب الرحمان فى تفسیرالقرآن، ص 10 و 11.
43ـ فخرالدین رازى، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ج 28، ص 189/محمّدتقى المدرّسى، تفسیر من هدى القرآن، ج 12، ص 12.
44ـ شیخ صدوق، پیشین، ص 264.
45ـ سیوطى این را به عنوان یکى از اقوال بیان کرده است. (جلال الدین سیوطى، پیشین، ج 1، ص 157.) زرقانى آن را به «الطیبى» نسبت مى دهد. (محمّد عبدالعظیم الزرقانى، پیشین، ج 1، ص 47.)
46ـ نحل: 102 / شعراء: 193ـ194.
47ـ محمّد عبدالعظیم الزرقانى، پیشین، ج 1، ص 47 و 48.
48ـ عبدالکریم محمّد المدرّسى، پیشین، ص 10 و 11.
49ـ سلیمان بن احمد الطبرانى، مسند الشامیین، ج 1، ص 336 / المتقى الهندى، کنزالعمّال، ج 2، ص 36، ح 28ـ30.
50ـ «وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّکُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِى الْکَبِیرُ»
51ـ حضرت فرمودند: «ذلک أنّ أهل السماوات لم یسمعوا وحیاً فیما بین أن بعث عیسى بن مریم(علیه السلام) إلى أن بعث محمّد (ص) فلّما بعث الله جبرئیل إلى محمّد(صلى الله علیه وآله)سمع أهل السماوات صوت وحى القرآن کوقع الحدید على الصفا فصعق أهل السماوات فلّما فرغ من الوحى انحدر جبرئیل کلّما مرّ بأهل السماء فزع عن قلوبهم یقول: کشف عن قلوبهم فقال: بعضهم لبعض ما ذا قال ربکم قالوا الحق و هو العلى الکبیر.» (محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 18، ص 259.)
52ـ همان، ج 57، ص 368.
53ـ علّامه مجلسى پس از بیان متن این حدیث آورده است: «إنّما اوردتُ هذه الروایة لاشتهارها بین الخاصّة و العامّة» (محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 60، ص 261.)
54ـ شیخ صدوق، پیشین، ص 264.
55ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 57، ص 370. در سند برخى احادیث قدسى آمده است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آن را از جبرئیل و او از میکائیل و وى از اسرافیل و او از خداوند نقل کرده است. (تاج الدین شعیرى، جامع الاحادیث، ص 244.)
56ـ «قال عبدالله بن سلام للنبى(صلى الله علیه وآله) فیما سأله: من أخبرک؟ قال النبى(صلى الله علیه وآله): جبرئیل، قال: عمّن؟ قال: عن میکائیل، قال: عمّن؟ قال: عن إسرافیل، قال: عمّن؟ قال: عن اللوح المحفوظ، قال: عمّن؟ قال: عن القلم، قال: عمّن قال: عن رب العالمین، قال: صدقتَ.» (محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 56، ص 253.)
57ـ شیخ صدوق، الاعتقادات فى دین الامامیّة، ص 57.
58ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 18، ص 254.
59ـ «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِیدٌ فِى لَوْح مَّحْفُوظ.»
60ـ «اللوح المحفوظ له طرفان: طرفٌ على یمین العرش و طرفٌ على جبهة إسرافیل. فإذا تکلّم الربّ جلّ ذکره بالوحى ضرب اللوح جبین إسرافیل فینظر فى اللوح فیوحى بما فى اللوح إلى جبرئیل(علیه السلام)» (على بن ابراهیم القمى، تفسیر القمى، ج 2، ص 414 و 445.)
61ـ همان، ج 2، ص 27 و 28.
62ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 20، ص 378.
63ـ صدرالدین محمّدالشیرازى، الحکمة المتعالیة، ج 7، ص 26.
64ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 57، ص 317 و 318.
65ـ حسن حسن زاده آملى، پیشین، ص 204.
66ـ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 327/ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 40، ص 165.
67ـ و نیز «إِذْ یُوحِى رَبُّکَ إِلَى الْمَلائِکَةِ أَنِّى مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِین آمنوا» (انفال: 12); هنگامى که پروردگارت به فرشتگان وحى کرد که من با شما هستم، پس آنان را که ایمان آورده اند، استوار سازید.
68ـ محمّدبن نعمان العکبرى، الاعتقادات، ص 120ـ121.
69ـ اینکه جلال الدین السیوطى در الاتقان فى علوم القرآن، نوع دهم را چنین عنوان داده است: «فیما انزل من القرآن على لسان بعض الصحابة» مرادش این است که برخى آیات مطابق با سخن جارى شده بر زبان برخى صحابه نازل شده است. بر فرض که این ادعا صحیح باشد ـ که نیست ـ به معناى نزول وحى به این افراد نیست.
70ـ علّامه طباطبائى مى فرماید: «انّ الانبیاء هم اولیاء الکاملونَ بالفطرةِ» (سید محمّدحسین طباطبائى، رسائل سبعة، ص 219.)
71ـ ملّاصدرا در این باره مى گوید: «فانَّ ذلِکَ (النبوّة) مَبْذُولٌ» (صدرالدین محمّد شیرازی، المبدأ و المعاد، ص 120)، «اِنَّ النُبُوَّةَ موهبیةٌ لا کسبیّة» (همان، ص 612 / ابن خلدون، مقدمه، ترجمه محمّدپروین گنابادى، ج 1، ص 181 / محمّد غزالى، معارج القدس فى مدارج معرفة النفس، ص 146 / محمّد رشیدرضا، الوحى المحمّدى، ص 191ـ194.)
72ـ و نیز مانند: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ» (آل عمران: 33)
73ـ و نیز مانند: «وَیَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِن ربَّهِ فَقُلْ إِنَّما الْغَیْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُواْ إِنِّى مَعَکُم مِنَ الْمُنتَظِرِینَ» (یونس: 20)
74ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 12، کتاب «العقل و الجهل»، ح 11.
75ـ همان، ص 172 و 173 / مجموعه مصنفات شیخ اشراق (التلویحات، التلویح الاول)، ح 1، ص 95 / شهاب الدین سهروردى، سه رساله از شیخ اشراق، ص 68.
76ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 18، ص 205، ح 2.
77ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 1، ص 79ـ81. براى توضیح بیشتر در مورد «اذن الهى»، ر.ک: محمّدتقى مصباح، معارف قرآن، ج 1ـ3، ص 195ـ199.
78ـ محمّدبن جریر طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 48 و ج 3، ص 6.
79ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، کتاب «الحجّة»، باب «الفرق بین الرسول و النبى»، ح 3.
80ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، وحى و نبوّت، ج 2، ص 192.
81ـ ابن خلدون براى توجیه این دیدگاه خود آورده است که روایت شده، تمام یا قسمت عمده سوره برائت در غزوه تبوک در حالى بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نازل شد که حضرت سوار بر شتر راه مى پیمودند. و آیه دین که بلندترین آیه قرآن است، در مدینه نازل شده. ولى پیش از هجرت، گاه یک سوره کوتاه به صورت بخش هاى متعدد در چندین نوبت نازل مى شد (ابن خلدون، مقدّمه، ترجمه محمّدپروین گنابادى، ج 1، ص 181.)
82ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 13، ص 233ـ234.
83ـ عبدالقادر ملاحویش، بیان المعانى على حسب ترتیب النزول، ج 1، ص 21.
84ـ یکى از محققان در این باره گفته است: «وحى تابع او (پیامبر) بود، نه او تابع وحى.» (عبدالکریم سروش، بسط تجربه نبوى، ص 13 و 14; پیش گفتار کتاب، ص هفت و هشت و ص 24.)
85ـ یوسف: 3 / یونس: 109 / اسراء: 86 / حجر: 87 / احزاب: 2 / زمر: 23.
86ـ و نیز مانند: یوسف: 3 / حجر: 87 / زمر: 23.
87ـ و نیز مانند: ابراهیم: 11 / اعراف: 71.
88ـ محمّدبن جریر طبرى، جامع البیان فى تأویل القرآن، ج 8، ص 359.
89ـ در این باره، ر.ک: سید محمّدحسین طباطبائى، رسائل سبعة، ص 220.
90ـ محمّدبن عبداللّه زرکشى، البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 290 و 291.
91ـ علّامه طباطبائى نمى پذیرد که فرشته وحى به شکل اصلى اش دیده شود و آنچه را که روایات در این باب بدان اشاره دارند، از باب تمثّل مى داند. (سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 20، ص 329 و نیز در جاى دیگر مى فرماید: «فانّ الآیات لا تثبت ازید من معاینة المثال کما هو ظاهر.» (همان، ج 3، ص 22.)
92ـ شیخ صدوق، توحید، ص 263 / فخرالدین رازى، پیشین، ج 28، ص 286.
93ـ فضل بن حسن طبرسى، ج 9 و 10، ص 676.
94ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 59، ص 250.
95ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 9 و 10، ص 264 / محمّدبن محمّدرضا القمى المشهدى، کنزالدقائق و بحرالغرائب، ج 12، ص 483.
96ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 95، باب «فى إبطال الرؤیة... .»
97ـ دحیة بن خلیفة بن صروة صحابى رسول خدا و به قدرى خوش سیما بود که مردم براى زیبایى، او را مثل مى زدند. مرگش حدود سال 45 هجرى بوده است. (خیرالدین زرکلى، الاعلام، ج 2، ص 337.)
98ـ تنها تمثّل بوده است، نه تبدیل ماهیت جبرئیل به ماهیت انسان. (سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 14، ص 34 و 35 / حسن حسن زاده آملى، پیشین، ص 372ـ373.)
99ـ ر.ک: هود: 69ـ80 / حجر: 51ـ68.
100ـ مریم: 17.
101ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 18، ص 256. در این باره، همچنین ر.ک: محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 587، ح 25، کتاب الدعاء، باب «دعوات موجزات لجمیع الحوائج» / محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 18، ص 268، 29.
102ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 18، ص 260، ج 12.
103ـ همان، ج 59، ص 258، ح 25.
104ـ همان، ج 27، ص 302.
105ـ همان، ج 43، ص 144.
106ـ محمّدهادى معرفت، پیشین، ج 1، ص 62.
107ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 14، ص 36ـ38 / حسن حسن زاده آملى، پیشین، ص 372.
108ـ و نیز ر.ک: بقره: 97.
109ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 74، ح 2. شبیه این عبارت در ج 5، ص 80، ح 1 و 3 نیز آمده است.
110ـ امام صادق فرمودند: «کان جبرئیل اذا اتى النبى قعد بین یدیه قِعدة العبید و کان لا یدخل حتى یستأذنه.» (محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 18، ص 256.)
111ـ همان، ج 18، ص 260، ح 12.
112ـ همان، ص 261.
113ـ جلال الدین سیوطى، الدر المنثور، ج 7، ص 364.
114ـ همو، الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، ص 141.
115ـ عبداللّه جوادى آملى، تفسیر موضوعى، قرآن در قرآن، ج 1، ص 49.
116ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 18، ص 256، ح 6.

تبلیغات