آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۰

چکیده

واقع‏گرایی و نوواقع‏گرایی به عنوان رهیافت مسلط بر مطالعات روابط بین‏الملل و سیاست خارجی با تأکید بر دولت‏گرایی و غلبه دادن عنصر ساختار به جای بازیگران در نظام بین‏الملل نقشی برای تأثیرگذاری قومیت و گروه های قومی بر سیاست خارجی دولت ها قائل نمی‏شود. در حالی که با پایان جنگ سرد شاهد گسترش تأثیرگذاری متغیر گروه های قومی بر ترتیبات امنیتی سیستم‏های تابع و نظم‏های منطقه‏ای به ویژه در خاورمیانه هستیم. این مقاله با بررسی ناکارآمدی تبیین نظریه موازنه قوای سنتی در تبیین این روند رو به گسترش، نظریه «موازنه فراگیر» را به عنوان الگوی بدیل جهت تحلیل نقش و تأثیرگذاری قومیت و گروه های قومی بر سیاست خارجی با تأکید بر خاورمیانه عرضه می‏دارد.

تبلیغات