۱.
تحقیق حاضر به انواع مخاطراتی که جوانان در عصرکنونی با آن مواجه هستند، پرداخته است. مخاطره به تصمیماتی که در لحظات سرنوشت ساز گرفته می شود، اطلاق می شود. مخاطرات اجتماعی از منظرهای مختلف مورد بررسی قرار گرفت و از آن میان، دیدگاه آنتونی گیدنز و آلریش بک به عنوان نظریه محوری انتخاب شد. مخاطره اجتماعی، پیامد ناخواسته تصمیمات افراد است که در شرایط آگاهی و یا عدم آگاهی صورت می گیرد. انواع مخاطراتی که جوانان در این دوران با آن رو به رو هستند، عبارت اند از: رفتارهای پرخطر، رفتارهای مجرمانه و خلاف قانون، مخاطرات اجتماعی و اقتصادی و مخاطرات مثبت. برخی از این مخاطرات، آثار سویی بر زندگی آنان دارند و برخی دیگر می توانند زندگی آنان را متحول کنند. بدین ترتیب، افراد با آگاهی ازانواع مخاطرات می توانند واکنش مناسبی از خود نشان دهند. جمعیت نمونه پژوهش، 330 نفر از جوانان (18-30 ساله) دو منطقه شهر تهران بودند که اطلاعات لازم با استفاده از فن پیمایش و تکمیل پرسشنامه گردآوری شد و داده ها نیز بوسیله نرم افزار SPSS تحلیل گردیدند. نتایج نشان می دهد متغیرهای بازاندیشی هویت شخصی، جهانی شدن و فردی شدن از عوامل تاثیرگذار بر انواع مخاطرات اجتماعی هستند که تصمیم افراد تحت تاثیر این عوامل ممکن است به پیامدهای نامطلوبی منتهی می گردد. بین متغیر بحران های جهانی و انواع مخاطرات اجتماعی رابطه ای مشاهده نشد. در مقابل مخاطرات منفی، مخاطراتی نیز وجود دارند که دارای پیامدهای مطلوب بر افراد هستند و می توانند به عنوان موتور پیشرفت و توسعه هر جامعه و کشوری درنظر گرفته شود. نتایج تحقیق بیانگر آن است که رابطه بین مخاطرات مثبت و جهانی شدن معنادار می باشد. همچنین، بین بازاندیشی هویت شخصی با مخاطرات مثبت رابطه معکوس وجود دارد.
۲.
مقاله حاضر با روش فراسنتز، مطالعات سلامت و بهداشت جوانان را مورد بررسی قرار داده و ضمن پرداختن به مشکلات مفهومی آن بیان می کند که چرا علیرغم اهمیتی که امور بهداشتی در جامعه مدرن یافته است، به سلامت و بهداشت جوانان چندان توجه نمی شود. این مقاله ضمن طرح تلاش های مفهومی که برای آوردن جوانان به متن سیاست های سلامت و بهداشت صورت پذیرفته است، شرح می دهد که اساساً بخش مهمی از این مشکل محصول برداشت و تعریف متفاوت سلامت و بهداشت نزد جوانان و بزرگسالان است. مقاله حاضر در بررسی وضعیت سلامت جوانان در ایران و جهان و مقایسه این دو- علیرغم مشکلات بسیاری که در امر جمع آوری و مقایسه اطلاعات ایران و جهان است- نشان می دهد که چگونه روند کلی سلامت جوانان در جهان به سوی بدترشدن است. برای این امر از جمع بندی مطالعات انجام شده در کشور و مقایسه آن با اطلاعات سلامت نوجوانان در کشورهای اروپا و آمریکای شمالی با عنوان "پیمایش اچ.بی.اس.سی."[1] سود برده شده است. مطالعات در بررسی علل تمایزات در بهداشت جوانان نشان می دهد که همچنان سن، جنس و طبقه مهمترین تعیین کننده های وضعیت سلامت جوانان است. در این مورد اثر متغیرهای سن، جنس و وضعیت اقتصادی- اجتماعی در طول دوره جوانی و بنابر موقعیت های مختلف زمانی و مکانی تغییر یافته و حتی جابجا می شود؛ به گونه ای که در دوران کودکی اثر وضعیت اقتصادی- اجتماعی در سلامت فرد بیشتر و آشکارتر است، اما پس از بلوغ اثرات متغیر طبقه با تمایزی که در جریان بلوغ دختران و پسران ایجاد می شود و نیز در سایه تفاوت های ناشی از نقش های جنسیتی رنگ می بازد و به جای آن اثر متغیر جنس تعیین کننده تر می شود. در همین حال مطالعات نشان می دهد که اثر متغیرهای سن، جنس و طبقه بر حوزه های مختلف سلامت جوانان نیز متفاوت است. در حالی که اثر طبقه و موقعیت اقتصادی- اجتماعی بر تغذیه بیشتر است، اثر متغیرهای دیگر از جمله جنسیت و سن بر تصور از بدن و بهداشت پوست و مو و حتی رفتارهای پرخطر تعیین کننده تر است. در نهایت، مطالعات نشان داده علیرغم آن که ظاهراً اثر عوامل ساختاری بر سلامت جوانان در حال ضعیف ترشدن و در مقابل اثر عاملیت فردی تعیین کننده تر شده است، اما کماکان متغیرهای تعیین کننده سن، جنس و طبقه باقی مانده اند. در تفسیرهایی که از این امر می شود، دو دیدگاه اثر سبک زندگی و خطای شناخت شناسانه مدرنیته متأخر با یکدیگر رقابت می کنند.
<br clear="all" />
[1] Health Behavior in School-Aged Children (HBSC) study
۳.
پژوهش حاضر با هدف مطالعه و بررسی رابطه میان اخلاق و هنجار گریزی مدلینگ در میان دختران جوان و ارائه یک سنخ شناسی اخلاقی از آنان انجام شده است. روش به کار گرفته شده در پژوهش، روش کیفی است و جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه های عمیق و نیمه ساختار یافته با 32 نفر از کنشگران فعال حوزه مدلینگ در مرکز مبارزه با جرائم سازمان یافته سایبری استان مازندران انجام شده است. به منظور تحلیل داده ها از روش تحلیل تماتیک در جنبش روش شناختی کیفی بهره گرفته شده است. یافته ها حاکی از وجود سه گونه یا سنخ اخلاقی در میان کنشگران می باشد: سنخ اخلاقی لذت گرایانِ ترجیح محور، ابزار گرایان و عادت گرایانِ از خود بیگانه. سنخ اخلاقی لذت گرایان ترجیح محور با سه رویکرد متفاوت- اِبرازی، پیامد گرای انگیزه محور و هنر ناب- بروز و ظهور می یابد. برخی از آنان لذت را در شهرت طلبی، برخی در خاص گرایی، برخی در مرئی شدن، عده ای دیگر در آگاهی بخشی به همنوعان، گروهی در فرصت سازی برای زنان و جمعی نیز در عدم مدیریت و دستکاری بدن و در نهایت عده ای نیز در کَت واکینگ[1] به مثابه یک هنر ناب جستجو می کنند؛ اما کنشگران با اخلاق ابزارگرایانه به مدلینگ تنها به عنوان ابزاری برای دست یابی به اهدافی خاص مانند رهایی از خانواده پادگانی و انتقام از ساختار صلب مذهبی خانواده و پدر سالاری می نگرند. دختران جوانی که در گروه عادت گرایان از خودبیگانه قرار می گیرند، در مدلینگ نه هدف خاصی را دنبال می کنند و نه درپی لذت هستند. در این گروه، نوعی از خودبیگانگی شکل گرفته که مدلینگ را به کنشی عادت گون در آنها بدل ساخته است.
<br clear="all" />
۴.
تحقیق حاضر با هدف مطالعه امید به آینده و عوامل مرتبط با آن در میان جوانان انجام شد. روش این تحقیق پیمایشی بود و برای گردآوری داده های آن از پرسشنامه محقق ساخته امید به آینده استفاده شد. در این تحقیق 450 نفر از اعضای جامعه آماری 41600 نفری دانشجویان در حال تحصیل دانشگاه های شهر یزد (دانشگاه سراسری، دانشگاه آزاد، دانشگاه پیام نور و دانشگاه علمی کاربردی) در سال 1393-1392 با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. یافته های تحقیق، میانگین امید به آینده این افراد را در سطح بالاتر از متوسط مقیاس نشان می دهد که بر اساس متغیرهای جنسیت، مقطع و رشته تحصیلی، درآمد خانواده و هویت حرفه ای تبیین شده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که محدودیت های اجتماعی، نابرابری های جنسیتی و سرخوردگی های ایجاد شده از سوی جامعه برای دانشجویان مقاطع تحصیلی بالاتر باعث کاهش سطح امید به زندگی شده است. از سوی دیگر، بهره مندی از سرمایه های اقتصادی و هویت حرفه ای، رابطه مثبت و معناداری را با سطح امید به زندگی در این افراد نشان می دهد.
۵.
هدف از این مقاله، تبیین جامعه شناختی عوامل مؤثر بر نگرش جوانان به جُرم برمبنای نظریه آیسک آیزن و مارتین فیشباین می باشد. برمبنای روش شناسی تحقیق با تکیه بر روش تحقیق پیمایشی و با استناد بر تکنیک مصاحبه کتبی (پرسشنامه محقق ساخته برمبنای طیف رنسیس لیکرت) سعی گردید با مراجعه به کانون اصلاح و تربیت استان البرز (به روش نمونه گیری متناسب با محیط تحقیق و برآورد حجم نمونه به کمک جدول مورگان)، از تعداد 83 نفر جوانان (پسر) بزهکار با 73 نفر مصاحبه شود. براساس تحلیل رگرسیون چندگانه و معادله مجذور رگرسیون، 55 درصد تغییر در نگرش به جُرم، با تأثیرِ بهم پیوسته معاشرت های ترجیحی، محل جُرم و انگیزه مهاجرت، قابل تبیین است. لذا 30 درصد این مقدار مربوط به سهم (مثبت/ افزایش) معاشرت های ترجیحی، 17 درصد مربوط به سهم (مثبت/ همین شهر) محل جُرم، و 7 درصد مربوط به سهم (مثبت/ جمعی) انگیزه مهاجرت است. بنابراین با تأکید بر مکانیزم های جامعه پذیری (خانواده، مدرسه، گروه دوستان، سازمان ها و رسانه ها) و با ایجاد سرانه ورزشی، مکان های تفریحی، کتابخانه ها، فرهنگسراها، هئیت های مذهبی و آموزش های مناسب تبلیغاتی ازطریق بیلبوردها، مراکز خرید، پاساژها، و نظایر آن می توان به فرآیند پیشگیری از جُرم پرداخت.
۶.
امروزه جوانان به ویژه دانشجویان ایرانی تحت تأثیر ویژگی ها و عناصر دنیای مدرن قرار گرفته اند. ازاین رو، نگرش آن ها نسبت به خودکشی، اوتانازی و مرگ هراسی نیز دستخوش تغییر شده است. این مقاله، نگرش آن ها پیرامون پدیده های مذکور را با توجه به وضعیت دین داری شان مطالعه می کند. مقاله حاضر در پارادایم تفسیرگرایی و با استراتژی استفهامی و روش کیفی صورت گرفته است. داده های پژوهش با نمونه گیری هدفمند و نظری و از طریق مصاحبه باز و عمیق با هفده دانشجوی 19-27 ساله در دو مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه خوارزمی گردآوری شده است و برای تجزیه و تحلیل اطلاعاتِ به دست آمده، از روش نظریه زمینه ای استفاده شده است. مطابق با یافته های پژوهش، مقولات «دین داری»، «خانواده» و «نگرش به جهان پس از مرگ» به ترتیب به عنوان شرایط علّی، زمینه ای و مداخله گر در مقولات پیامدیِ «خودکشی»، «اوتانازی» و «مرگ هراسی» تأثیرگذارند. برآیند و نتایج تحقیق نشان دهنده محوری بودن نوع دین داری دانشجویان در نگرش آن ها پیرامون مقولات پیامدی مذکور است. ازاین رو، مقوله کانونی، «نگرش دینی/عرفی پیرامون خودکشی، اوتانازی و مرگ هراسی» است. با توجه به تغییر نگرش ها و ارزش های اعتقادی و دینی دانشجویان در سال های اخیر، لازم است که وضعیت نگرش آن ها نسبت به خودکشی، اوتانازی و مرگ هراسی با توجه به نوع دین داری آن ها بیشتر مورد مطالعه قرار بگیرد. همچنین، باید در نظر داشت که فهم مسائل مرگ در جامعه ایران با مسائل حوزه دین درآمیخته است که بدون توجه به آن، فهمی کافی و مناسب به دست نمی آید.
۷.
هدف از این پژوهش، تبیین شاخص های مؤثر بر موفقیت ورزشی تیم های ایران در رویدادهای بین المللی بود. جامعه آماری پژوهش، شامل مربیان، ورزشکاران و مدیران اجرایی چهار فدراسیون منتخب و همچنین مدیران کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش وجوانان بود که به طور غیر تصادفی هدفدار انتخاب شدند. با استفاده از جدول مورگان 153 نفر به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه استاندارد بررسی جو ورزش نخبگان(دی بوسچر و همکاران،2011) شامل 95 سوال بود. روایی محتوایی آن توسط متخصصان این حیطه مورد ارزیابی قرار گرفت و پایایی پرسشنامه نیز از طریق مطالعه مقدماتی با 30 نفر و آزمون آلفای کرونباخ (93/0) به دست آمد. عوامل مؤثر بر موفقیت ورزشی تیم ها با استفاده از مدل تحلیل مسیر مورد بررسی قرارگرفت. نتایج حاصل از بررسی نشان داد که دو عامل بیرونی حمایت مالی و عامل محیط قهرمانی با اثرکل به ترتیب (01/0 , P < 189/0) و (05/0 , P < 199/0) بر موفقیت ورزشی اثر معنی داری دارد. همچنین، متغیرسیستم مربیگری با ضریب استاندارد 348/0 بیشترین اثر و متغیرهای مشارکت ورزشی با ضریب استاندارد 035/0 و حمایت شغلی- ورزشی با ضریب استاندارد 134/0کمترین اثر مستقیم را بر موفقیت ورزشی دارند. بدین ترتیب، مدیران و سیاست گذاران ورزشی می توانند با شناخت عوامل موفقیت، سرمایه گذاری و تمرکز مناسبی بر این عوامل داشته باشند.
۸.
هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی و اولویت بندی موانع رشد اخلاق حرفه ای در بازیکنان و مربیان لیگ برتر فوتبال ایران بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه مدیران، مربیان و بازیکنان لیگ برتر فوتبال و مدیران ارشد فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی ایران بود. بر همین اساس نمونه آماری پژوهش، تعداد 32 مدیر (19 مدیر عامل و معاونین در باشگاه های مذکور و 13 مدیر ارشد فدراسیون فوتبال)، 18 مربی (سرمربی و مربی) و 100 بازیکن در نظر گرفته شد که از مجموع 150 پرسشنامه توزیع شده، تعداد 132 پرسشنامه ارجاع و مورد قبول واقع گردیدند. پرسشنامه پژوهش که موانع رشد اخلاق حرفه ای در بازیکنان و مربیان لیگ برتر فوتبال ایران را مورد سنجش قرار می داد، با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه با اساتید برجسته تربیت بدنی در قالب 32 سوال طراحی و در اختیار افراد نمونه قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها از آزمون های بارتلت، تحلیل عاملی اکتشافی، کلموگروف اسمیرنوف، تی تک متغیره، کروسکال والیس و فریدمن استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که موانع رشد اخلاق حرفه ای در بازیکنان لیگ برتر فوتبال به 4 گروه موانع مدیریتی و سازمانی، فرهنگی و اجتماعی، مرتبط با نیروی انسانی و اقتصادی قابل تقسیم بندی هستند. در میان موانع مدیریتی و سازمانی، فقدان نظام جامع و اخلاقی نظارت بر عملکرد بازیکنان و عدم وجود رفتار حرفه ای در کل بدنه ورزش قهرمانی؛ در میان موانع فرهنگی و اجتماعی، جایگزینی اهداف ثانویه ورزش به جای اهداف اولیه و موانع فیزیکی و روانی محیط مسابقه؛ در میان موانع مرتبط با نیروی انسانی فقدان نگرش راهبردی به اخلاق حرفه ای از سوی مدیران و فقدان انگیزش در بازیکنان جهت رعایت اصول اخلاق حرفه ای و در میان موانع اقتصادی، وجود سرمایه های مالی سرگردان و هنگفت در ورزش در اولویت قرار داشتند.
۹.
هدف پژوهش حاضر، شناسایی کژکارکردهای سیمای جمهوری اسلامی ایران در حوزه ورزش بود و از راهبرد پژوهش کیفی و تکنیک دلفی استفاده گردید. گردآوری داده ها در دو مرحله انجام شد: در مرحله اول، فهرستی از گزاره های مربوط به کژکاردهای رسانه از طریق جست و جو در منابع کتابخانه ای و بررسی نظریه های بیان شده در حوزه ارتباطات جمعی استخراج شد؛ سپس در مرحله دوم گزاره های استخراج شده به عنوان مبنایی برای تهیه یک پرسشنامه نیمه ساختاریافته مورد استفاده قرار گرفتند و با استفاده از تکنیک دلفی تلاش شد تا آرای خبرگان و صاحب نظران در مورد این گزاره ها کسب شود. در راند اول، 20 نفر از خبرگان و در راند دوم، 17 نفر مشارکت داشتند. اعضای گروه خبرگان مشتمل بودند بر صاحب نظران دانشگاهی در حوزه های مدیریت ورزشی، مدیریت رسانه، مدیریت دولتی و ارتباطات و افرادی که دارای بیش از پانزده سال سابقه کار اجرایی در حوزه رسانه و ورزش بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. در مجموع دو راند 18 گزاره به عنوان کژکارکردهای رسانه تلویزیون در حوزه ورزش مورد توافق حداقل 60 درصد از خبرگان قرار گرفت و 6 گزاره نیز حداقل اجماع را به دست نیاورد. هشت مورد از گزاره های مورد توافق صاحب نظران با مفروضات نظریه برجسته سازی، سه گزاره با مفروضات نظریه استفاده و رضایتمندی و باقی گزاره ها نیز با مفروضات نظریه های چارچوب سازی، وابستگی مخاطبان، هویت اجتماعی، هژمونیک و نظریه مبتنی بر تمایلات منطبق هستند. یافته های این پژوهش آشکار می سازد رسانه تلویزیون، تنها یک پدیده اثرگذار مثبت در ورزش نیست، بلکه در کنار انبوهی از کارکردهای مثبت، کارکردهای نامطلوبی دارد که تا به حال کمتر به آنها پرداخته شده است. نادیده گرفتن این انحرافات کارکردی می تواند حتی کارکردهای مطلوب این رسانه را در برابر کژکارکردهای متنوع آن در ورزش کم رنگ و بی رمق سازد.
۱۰.
جنبه های گوناگون اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی ذی مدخل در عرصه صنعت ورزش، از یک سو غیر قابل تردید است و زمینه های روزافزون سرمایه گذاری در این بخش، از سوی دیگر سیاستگذاران را بر این می دارد که نسبت به تأمین امنیت خاطر نقش آفرینان جامعه ورزش مشتمل بر دولت ها، ورزشکاران و تجار دغدغه بیشتری داشته باشند. همین امر موجب می گردد که ایده تأسیس نهاد ملی داوری ورزش به عنوان نهادی که زمینه حل و فصل اختلافات ورزشی را مطابق با خصوصیات و مقتضیات این اختلافات فراهم می سازد، بیش از پیش خودنمایی کند. در این مقاله، پس از بررسی اوصاف و مزایای دادگاه داوری ورزش به عنوان دیوان عالی بین المللی اختلافات ناظر بر روابط ورزشی، اشاره ای به مناسبات متقابل دادگاه های داخلی و دادگاه داوری ورزش در توسعه حقوق ورزشی خواهیم داشت. رویه برخی دولت ها همچون: ایتالیا، کانادا، انگلستان، آلمان، فرانسه، مالت و غیره در ایجاد نهاد ملی داوری ورزش و مزایایی که در این زمینه قابل تصور است- مانند رسیدگی سریعتر، ارزان تر، تخصصی تر و حل و فصل اختلاف به شکلی مسالمت آمیزتر، به همراه پاره ای ملاحظات حقوقی که بر اساس الزامات نظام حقوقی ایران قابل توجه می باشد- مورد اشاره اجمالی قرار خواهد گرفت. به این ترتیب، هر چند واضح است که اغلب دادگاه های مدنی و کیفری ملی از شایستگی لازم برای رسیدگی به دعاوی ورزشی برخوردار نیستند، اما در پاسخ به این سئوال که تا چه اندازه تشکیل نهاد ملی داوری ورزش در کشور ما عملی خواهد بود، موانع پیش رو و تدابیر لازم برای پیشگیری از برخی موانع مورد توجه قرار گرفته که از آن جمله به ملاحظات ناظر بر مقررات داوری در حقوق ایران، الزامات قانون آیین دادرسی مدنی در صدور حکم و موانع مبتنی بر اصل 139 قانون اساسی در اختلافات ناظر بر اموال عمومی و دولتی به داوری و مصالحه می توان اشاره کرد.
۱۱.
هدف پژوهش حاضر، بررسی و مقایسه آمادگی جسمانی و سلامت روان کوه نوردان سالمند و سالمندان فعال و غیرفعال مناطق مختلف شهر تهران بود. بدین منظور سالمندان در بوستان ها و مناطق مرتفع شهر تهران به طور تصادفی انتخاب شدند. آزمودنی ها بر اساس فعال بودن و نوع فعالیت، در سه گروه کوه پیما (15n=)، فعال غیر کوه پیما(14n=) و غیر فعال (14n=)، قرار گرفتند. پس از تکمیل پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28)، عوامل مختلف آمادگی قلبی- تنفسی، جسمانی و حرکتی شامل درصد چربی بدن، فشارخون، ضربان قلب، BMI و آزمون اصلاح شده بالک روی نوارگردان، مورد ارزیابی قرار گرفت. از روش آماری آنوای یک طرفه برای تجزیه و تحلیل داده های فیزیولوژیکی و از روش تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) برای تحلیل اطلاعات پرسشنامه سلامت عمومی استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد بین میانگین ظرفیت هوازی سه گروه تفاوت معنی داری (01/0 ≤ P) وجود داشت و گروه کوهپیما ظرفیت هوازی بهتری داشت. همچنین، تفاوت معناداری در مولفه های نشانگان جسمانی، اضطراب، اختلال در کارکرد اجتماعی، افسردگی و نمره کلی سلامت عموم ( 05/0 ≤ P) سه گروه وجود داشت. به عبارت دیگر، نمره کلی سلامت عمومی در گروه کوهپیما بهتر از گروه های دیگر بود. با توجه به نتایج این پژوهش پیشنهاد می شود که سالمندان برای افزایش طول عمر و بهبود سلامت روانی، به طور منظم در فعالیت های بدنی شرکت کنند.
۱۲.
هدف این تحقیق، تبیین وضعیت نیازهای شهروندان ارومیه ای به ورزش همگانی با توجه به فضاهای ورزشی بود. این پژوهش به صورت توصیفی- پیمایشی و میدانی انجام گرفت. جامعه آماری تحقیق را کلیه شهروندان بالای 20 سال شهر ارومیه که حداقل دارای مدرک دیپلم بودند، تشکیل می دادند) 96141(N= و نمونه آماری بر اساس جدول مورگان 368 نفر انتخاب گردید. به منظور جمع آورى داده ها، از پرسشنامه نیازسنجی شهروندان در زمینه ورزش های همگانی مجید حیدری چروده (1390) با پایایی 79/0a = استفاده شد. روش های آمار توصیفی و استنباطی (آزمون t مستقل و آزمون تحلیل رگرسیون جندگانه و آزمون فریدمن) در این تحقیق مورد بهره گیری قرار گرفت و نتایج نشان داد که با توجه به مقدار F ، تفاوت معنی داری در سطح (05/0P<) بین میانگین مولفه های تحقیق در میان شهروندان بر حسب درآمد (40/23F=)، منطقه (6/82F=) و تحصیلات (04/23F=) وجود دارد. همچنین، با توجه به مقدار t، تفاوت معنی داری در سطح (05/0P<) بین میانگین مولفه های تحقیق در میان کارکنان برحسب وضعیت تاهل (1.76-t= ) وجود ندارد، ولی در مورد ویژگی جمعیت شناختی جنسیت (78/4t=) تفاوت معنی دار می باشد. نتایج آزمون فریدمن حاکی از آن بود که ناهمواری سطوح پیاده رو ها و دویدن در اولویت اول و نبود فضای مخصوص خانواده ها و کمبود فضای کافی برای سالمندان به ترتیب در اولویت های دوم و سوم نیازهای شهروندان بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که مسئولان باید اهتمام کافی و وافی را در زمینه ترجیحات منتج از تحقیق حاضر در زمینه ورزش همگانی برای ارتقا و رشد کمی و کیفی سلامت شهروندان مبذول نمایند.