نثر پژوهی ادب فارسی (ادب و زبان سابق)
نثرپژوهی ادب فارسی دوره 26 پاییز و زمستان 1402 شماره 54 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از محبوب ترین قصه های بلند عامیانه فارسی، قصه امیرحمزه است که طی قرون متمادی، تحریرهای گوناگونی از آن به زبان های عربی، فارسی، هندی، اردو، ترکی و کردی صورت پذیرفته است. از این قصّه، تحریرها و نسخ متعددی به زبان فارسی در دست است که بعضاً ناقصند و سرانجامِ قصه، نامشخص. ظاهراً یکی از متأخّرترینِ این نسخ، نسخه ای است که توسط کاتبی کم سواد امّا خوش ذوق به نام مشهدی باقر بازاری در شعبان 1239 ق کتابت شده و اخیراً به همّت معصومه طالبی، تصحیح و با عنوان «افسانه قهوه خانه» به چاپ رسیده است. با وجود تلاش های مصحح، ایراداتی چند، بر تصحیح این کتاب وارد است که نگارنده در این مقاله، ضرورتِ بازنگری در آن را یادآور می شود. از آنجا که نسخه موردِ استفاده مصحح، نسخه ای یگانه بوده است، از این روی، به علت نبودِ نسخه ای دیگر از اثر، نگارنده این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از مواردی چون: ویژگی های سبک شناسانه، منابع نقالی، منابعِ همعصر با نسخه مورد نظر، دیوان های اشعاری که کاتب در اثرِ خود از آن ها استفاده کرده است و حتی اشاراتی که در خودِ کتاب به برخی مسائل شده است، پیشنهادهایی را برای بازنگری در بخش هایی از تصحیح و تعلیق افسانه قهوه خانه ارائه می دهد. نتیجه این پژوهش، علاوه بر نمایاندنِ ضبط درست برخی واژگان، جملات و ابیات، شامل ضرورت و لزومِ افزودن سرنویس در متن، حذف اغلاط فراوان املایی که در پانویس آمده است، عدم تغییر بعضی واژگانِ نسخه اساس، معنی کردن واژگان دشوار و غریب و اضافه کردن فهرست نمایه ها در انتهای کتاب نیز می شود .
سخن کاوی فرامتن و تحلیل گفتمان قدرت در نسخه داستانی بهجت افزای جربادقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برپایه رویکرد فرکلاف در تحلیل گفتمان، متن های روایی می توانند در بازآفرینی ساختارهای فرهنگی،سیاسی ، اجتماعی و تولید معنا سهم مهمی داشته باشند،نسخه بهجت افزا داستان بلندی از محمد مهدی جربادقانی در دوره صفویه است که بافتی فرامعنا در ساختار خود و فرا متن دارد؛ با بررسی زبان شناختی داستان بهجت افزا، لایه های زیرین و پنهان متن ،یعنی وضعیت رابطه قدرت وایدئولوژی در دوره شاه عباس اول و شاه صفی آشکار می شود ؛ متن در سه لایه توصیف،تفسیرو تبیین مورد بررسی قرارگرفته است. فرضیه بنیادین تحقیق این است که در داستان، گفتمانی در خور قدرت و جایگاه اجتماعی هر یک از شخصیت های داستان حکمفرما است؛ با بررسی این داستان در سه سطح الگوی فرکلاف روشن شد که کاربرد متفاوت الفَاظ، استفاده از وجه های مختلف زبانی و دستوری، تفاوت شیوه های اقناعی، دیدگاه شخصیتهای داستان نسبت به یکدیگر و صراحت و پوشیدگی در گفتار مستقیما به تفاوت نقش قدرت در این داستان بستگی دارد.
ساختارشناسی دیباچه های متون منثور در پنج متن برگزیده پارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متون کهن پارسی در دو وجه منظوم و منثور خود بر مبنای ساختارهایی مشخص تکوین یافته اند که برونداد ژرف ساخت های گفتمانی حاکم بر نظام اندیشگانی مؤلفان آنها هستند. دیباچه ها در جایگاه نقطه آغازین این ساختارها، خود نیز سازمان بندی ویژه ای دارند. پژوهش حاضر با تکیه بر این انگاره و بر مبنای الگوی استنادی تاریخی در گردآوری داده ها، می کوشد ساختار حاکم بر دیباچه های پنج اثر روایی، تعلیمی، اخلاقی، عرفانی و تاریخی را با رویکردی توصیفی و تحلیلی شناسایی کرده، به سوی استخراج الگویی گام بردارد که تعمیم پذیر به تمام یا دست کم بخش عمده دیباچه های منثور ادب فارسی باشد. پژوهش پیش رو، ساختاری نُه سازه ای را در دیباچه های متون مورد مطالعه شناسایی کرده که به گونه ای تکرارشونده، نظام مند و نسبتا واحد نمود یافته، صرفا تفاوت نویسندگان از منظر ایستارهای ذهنی، شرایط اجتماعی و سیاسی و برخی عوامل دیگر باعث گسترش یا محدودیت برخی از این سازه ها شده است اما، در مجموع، این ساختار نه گانه برقرار مانده است. ساختار استخراج شده را می توان در کلان ساختار سه سازه ای «دیگری، خود، دیگری» خلاصه نمود. بر این اساس، در دیباچه های مورد مطالعه، گونه ای هنجارمندی و در نتیجه، نوعی وفاداری خودآگاه یا ناخودآگاه به این ساختار جز در مواردی معدود دیده می شود، مسئله ای که سخن درباب میزان ابتکار و نوآوری خالقان این دیباچه ها را پیش می کشد. بر مبنای پژوهش حاضر، می توان با تکیه بر همین ساختار حاکم بر دیباچه های منثور فارسی، از نوعی «زیرگونه» سخن گفت که در امتداد کلان گونه های شناخته شده در سنت ادبی فارسی شکل می گیرد و به مثابه نیروی جهت دهنده نویسندگان در فرایند خلق آثار منثور فارسی عمل می کرده است.
تحلیل تطبیقی ساختار دیباچه های کتب تاریخ و تذکره های عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیباچه دروازه ورود خواننده و نویسنده به متن اصلی است. سنّت دیباچه نویسی در سده های چهارم و پنجم هجری رونق گرفت و در دوره تیموری به نقطه اوج و اعتلای خود رسید. دیباچه نویسی در دوره صفوی نیز ادامه یافت و با نوآوری ها و دگرگونی هایی همراه بوده است. تاریخ نگاری و تذکره نویسی دو زمینه ای است که در عصر صفوی توجّه ویژه ای به آن ها شده است. در این جستار، ساختار دیباچه-های متون منثور عصر صفوی و ارکان تشکیل دهنده آن ها با تکیه بر کتاب های تاریخ و تذکره ها به روش تحلیلی توصیفی بررسی و نقاط اشتراک و افتراق آن ها تبیین شده است. یافته های تحقیق حکایت از آن دارد که هرچند نویسندگان عصر صفوی در نوشتن دیباچه ها از سنّت دیباچه نویسی در ادوار گذشته تبعیت کرده اند، امّا ساختار دیباچه های متون مورد بررسی با تغییراتی همراه بوده است. نعت و منقبت اهل بیت (ع) بخصوص مدح حضرت علی (ع) و رساندن نسب ممدوح به امامان معصوم به دلیل رواج مذهب تشیّع در عصر صفوی، از اختصاصات دیباچه های متون منثور این دوره است. مورّخان و تذکره نویسان در نگارش حمد و ثنای الهی، نعت و منقبت پیامبر (ص)، فصل الخطاب، معرّفی نویسنده، سبب تألیف کتاب، تأکید بر اهمّیت موضوع کتاب تقریباً عملکرد یکسانی داشته اند؛ امّا در پرداختن به ستایش مُهدَی الیه (اهداشونده)، نعت و منقبت اهل بیت (ع)، تاریخ تألیف و وجه تسمیه کتاب، ذکر منابع اثر و خاتمه دیباچه متفاوت عمل کرده اند. همچنین در پردازش مطالب تذکره نویسان نسبت به مورّخان به تفصیل سخن رانده و بیانی ادیبانه تر داشته اند.
بررسی شخصیت های داستانی تاریخ بیهقی بر اساس نظریه رشد اخلاقی کلبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ بیهقی، اثر ابوالفضل بیهقی، نویسنده چیره دست ادب فارسی است. این کتاب با لحنی داستانی و روایی حوادث دوره تاریخی غزنوی و ویژگی های اخلاقی شخصیت های این عصر را بیان می کند. ذکر جزئیات و توصیفاتی که بیهقی در توضیح و تفسیر ویژگی های شخصیت ها دارد، نشان دهنده توجه وی به تحولات شناختی اخلاقی است. هرچند این اثر بیشتر نوعی تاریخ یک سلسله حکومتی است، ولی شیوه ای که بیهقی در نوشتن آن به کاربرده آن را اثری جامع و همگام با هنجارها و پیامدهای اخلاقی کرده است. تئوری رشد اخلاقی لارنس کلبرگ، نظریه پرداز و روانشناس مطرح آمریکایی و استاد برجسته دانشگاه شیکاگو که رشد اخلاقی را با توجه به ویژگی های هنجاری افراد به سطوح سه گانه ای تقسیم بندی می کند، می تواند بنیاد نظری مناسبی برای تحلیل شخصیت های تاریخ بیهقی باشد، نظریه رشد اخلاقی کلبرگ از جمله رویکردهای شناختی به بحث اخلاق است که پژوهش های مختلفی بر مبنای آن صورت گرفته است. هدف اصلی این پژوهش نیز به کارگیری نظریه رشد اخلاقی کلبرگ در رفتار شخصیت های داستانی تاریخ بیهقی و پاسخ به این پرسش است که آیا ویژگی های شخصیت های داستانی تاریخ بیهقی با مراحل رشد اخلاقی کلبرگ قابل تفسیر است یا خیر؟ با بررسی این موضوع به روش توصیفی تحلیلی در تاریخ بیهقی شش مولفه اخلاقی مهم مربوط به رفتار شخصیت های داستان شناسایی شده و هر یک از این شاخصه ها رفتارهای متعددی را شامل می شود و هر رفتار بر انگیزه خاصی دلالت می کند که در تبیین تئوری کلبرگ نیز دیده می شود.
«دوراهی اجتماعی» و کاربرد آن در آموزه های فردی گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی مقوله ای خاص از گرایش های فردگرایانه – با نام دوراهی اجتماعی- در خلال آموزه های فردی گلستان سعدی پرداخته است. دوراهی اجتماعی مقوله ای از گرایش های فردگرایانه است که به نوعی خاص از تعارض سودمندی فردی و جمعی اشاره می کند؛ به نوعی که در آن نفع فردی بسیار چشمگیر است، اما اگر بیشتر افراد نفع جمعی را نادیده بگیرند و خودمدارانه رفتار کنند، فاجعه ای اجتماعی رقم خواهد خورد. به ویژه، اگر انتخاب آن افراد با توجه به موقعیت و نقش آن ها در جامعه تأثیر بسزایی در سرنوشت کل جامعه داشته باشد. سعدی برای تبیین برخی آموزه های فردی در حکایات گلستان از مقوله دوراهی اجتماعی استفاده کرده است؛ به طوری که به طور واضح، مخاطبان آموزه خود را از قرار گرفتن بر سر دوراهی اجتماعی آگاه و آن ها را به برگزیدن نفع جمعی -به دلیل تأثیر زیاد تصمیمشان بر سرنوشت جامعه- توصیه کرده است. در این مقاله پس از طبقه بندی مخاطب سعدی در آموزه هایش، استخراج آموزه و بررسی حکایت هایی که دوراهی اجتماعی در آن ها دیده می شود، خطاب سعدی در هر حکایت با ذکر دوراهی اجتماعی مقابل آن ها تحلیل شده است.
نشانه های دوستی حق در متون منثور عرفانی با تأکید بر کتاب شرح التعرف لمذهب التّصوف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبحث دوستی حضرت حق یکی از مهم ترین و زیباترین مباحث عرفان اسلامی است.به اعتقاد عرفا اساس عرفان بر پایه دوستی خداوند است و شرح التعرف یکی از امهات متون عرفانی، مشحون از مفاهیم مربوط به دوستی حضرت حق است. مستملی بخاری، صاحب این کتاب، هر عملی را با ترازوی محبت می سنجد و آگاهی از لوازم محبت را برای سالک طریق لازم می داند.دراین پژوهش، نظر مستملی درمورد پیش نیاز ها، لوازم و نشانه های دوستی خداوند مورد بررسی و استنتاج قرار خواهد گرفت. یافته های پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای نشان داد از نظر مستملی دم زدن از محبت الهی چندان ساده نیست و رسیدن به این مقام به مقدمات و تمهید لوازمی نیاز دارد برخی از این ابزار و تمهیدات عبارتند از: خودشناسی و دانستن علت آفرینش انسان، چگونه اشرف مخلوقات بودن و مسجود فرشتگان شدن او، تلاش برای شناخت خداوند، رفع موانع خصوصاً مخالفت با نفس، صفای قلب یافتن و خالی شدن از غیر حضرت دوست، حیا داشتن در حضور حق و تلاش برای شناخت او. مستملی در ادامه معتقد است با چنین نشانه هایی می توان به شناخت دوستان حقیقی خداوند نایل گردید.دوستانی که دارای شاخص هایی همچون ذکر و طاعت و عبادت مستمر خداوند، توکل و اعتماد به حکمت او، بی مرادی، نرنجیدن از بلا و امتحان الهی، رضا دادن به قضای الهی، ایثار جان و مال و فرزند و آبرو درراه او، خوف از هیبت و حضور خداوند، رجا به کرم حضرت دوست، تضرع و زاری و اظهار عجز و نیاز شبانه در پیشگاه او هستند.
بررسی و تحلیل مجالس وعظ شیخ ابوسعید ابی الخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از راههای پخش و اشاعه تعالیم صوفیه، گسترش مواعظ، اندرزها و توصیه های گران بهای پیران و مشایخ تصوّف است که بر منابر و کرسی ها و حلقه های بحث و درس با حضور شاگردان، طالبان، مریدان و هواداران تشکیل می شد، و به صورت ملفوظات و تقریرات بیان می گردید. به این گونه جلسات و حلقه های بحث و درسِ صوفیان که نوعی سخنرانی مکتوب با لحن گفتاری و خطابی توأم با پند، اندرز و موعظه است و برحسب اشاره شیخ و مراد و یا به استدعای مردم و مریدان تشکیل می گردید، مجلس وعظ می گویند.شیخ ابوسعید ابی الخیر (متوفی440 ﻫ .ق) در پایان مجاهدات بسیار، سرانجام به تربیت و ارشاد طالبان مشغول شد و در نیشابور، مهنه، طوس و... مجالس وعظ او بسیار مورد توجه علاقه مندان واقع شد. به دلیل اطلاعات وسیع و کثیر در تفسیر قرآن، حدیث، فقه و ادبیات، مواعظ وی همواره سرشار از این گونه مباحث بود و به سبب ذوق لطیف و حدّت ذهن و حسن محاوره، حاضران در مجلس را مجذوب خود می کرد.در این مقاله سعی شده است ابعاد مختلف مجالس شیخ ابوسعید ابی الخیر بر اساس کتاب های حالات و سخنان ابوسعید ابی الخیر(جمال الدین ابوروح) و اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابی سعید(محمّد بن منور)، که در این زمینه بسیار حکایت کرده اند، مورد بحث و بررسی قرار گیرد. همچنین انگیزه های شیخ ابوسعید برای برگزاری مجالس وعظ، نحوه آغاز و ختم سخن، حالات درونی ابوسعید و حاضران در مجالس، محتوای مجالس، زینت های سخنوری، طرز بیان و لحن سخن (شامل لحن های آمرانه، خطابی، نصیحت گرانه و...) با ذکر شاهد مثال های متعدد تحلیل می شود.
کارکرد معناشناسی « تقابل » در حکایتی از تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به باورساختارگرایان تمامی پدیده ها به نظامی ساختاری تعلّق دارندکه عناصرو اجزای سازنده آن ها با یکدیگرارتباطی منسجم و تعاملی هدفمنددارند وفهم این ارتباط تنهاازطریق کشف تفاوت ها میسّراست. از مهم ترین این رابطه ها تقابل های دوگانه است. تقابل های معنایی از فروع تقابل های دوگانه درسطح واژه است که درآن واژه، با توجه به جفت متضادّخودمعنا می یابد. بار ارزشی قطب ها در تقابل های معنایی مهم و اغلب یکی دارای بار منفی و دیگری مثبت است. حکایت «هارون الرشید و دو زاهدِ»تاریخ بیهقی در زمره شاخص ترین روایات این کتاب است.این حکایت از تقابل معناییِ کلانِ «زهد ریایی / زهد راستین» تشکیل شده و به مددتقابل های معنایی خُرد همچون «طمع / قناعت»، «فقر / ثروت» و «توکّل / ترس»، تقویت شده است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی درپی استخراج انواع تقابل های معنایی و تبیین جایگاه و کارکرد آن ها درروایت مذکور است.حاصل آنکه بیهقی آموزه های زهد رادو دسته کرده و برای تفهیم هریک،از تقابل های معنایی متناسب استفاده کرده است. دسته ای از مفاهیم همچون: « فقر و یا عدم ارتباط با حکّام وقت» به زعم او اساسی تر است. بنابراین از «تقابل مکمّل» که متضمّن معنای قطعیّت و صراحت است استفاده کرده؛ بدین معنا که می بایست این آموزه ها بی چون و چرا پذیرفته شود.امّا دسته ای از مفاهیم همچون:«گریه،مصاحبت خلق و کمیّت نماز»؛را فرعی دانسته بنابراین از تقابل های معنایی «مدرّج و ضمنی»استفاده کرده است.تعداد بیشتر تقابل های معنایی مدرّج و ضمنی درمتن نشانگر آن است که بیهقی به زهدِهمراه با تساهل و انعطاف متمایل تر است ودر تقیّدیا عدم تقیّد به مفاهیم فرعی آن به مخاطب آزادی عمل بیشتری داده است.
تصحیح واژه «عاطار» در یکی از اخوانیّات منتجب الدین بدیع جوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب «عتبه الکتبه» مجموعه مراسلات دیوانی و مکاتبات اخوانی عهد سلطان سنجر سلجوقی با انشای منتجب الدین بدیع جوینی است. این کتاب نخستین بار به اهتمام علامه قزوینی و استاد اقبال آشتیانی به شیوه قیاسی، تصحیح گردید و در سال 1329ه.ش. چاپ شد. به دلیل دشواری های تصحیح قیاسی و تک نسخه بودن اثر، تصحیح و ضبط برخی واژه ها در این چاپ از کتاب به درستی صورت نگرفته است. یکی از این ضبط های نادرست، واژه «عاطار» است. نتیجه پژوهش پیش رو که به شیوه توصیفی- تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای و نسخه خطی «عتبه الکتبه» انجام شده است نشان می دهد که هم مصححان «عتبه الکتبه» در خوانش واژه «عاطار» اشتباه کرده اند و هم شارحان کتاب، با استناد و اعتماد به تصحیح قزوینی-اقبال، در شرح این واژه به خطا رفته اند یا به معنادارنبودن آن اذعان کرده اند. در حقیقت، این واژه که در ادبیات فارسی و عربی سابقه و معنی ندارد، با تحریف کلمه آغازین تمثیل عربی «مِمّا طارَ بِهِ عنقاءُ مُغرب» به متن «عتبه الکتبه» راه یافته است.