مقالات
حوزه های تخصصی:
صدرالمتالهین بنیان گذار مکتب فلسفی حکمت متعالیه، نظریه وجود رابط معلول را در تحلیل مسئله ی ربط میان وجود واجب بالذات و وجود امکانی ابداع کرده است ایشان در تقریر این نظریه ابتدا به مبنای وحدت تشکیکی یا تشکیک خاصی تکیه می کند اما در نهایت، نظریه مزبور را بر پایه ی وحدت شخصی وجود یا تشکیک خاص الخاصی تقریر می کند به نحوی که تفسیر رابطه ی علّی بر پایه تشکیک مزبور، نظریه تشأّن را در پی خواهد داشت یعنی وجود امکانی، هویتی شأنی نسبت به وجود علت خواهد داشت نه هویتی منفکّ از آن. این پژوهش، به روش توصیفی ، به تحلیل صدرایی روایات معطوف به توحید ذاتی با تاکید بر آثار آیت الله جوادی آملی می پردازد سپس پیامدها و نتائج تقریر نهایی صدرالمتالهین از نظریه وجود رابط معلول و لوازم آن، در تفسیر احادیث توحید ذاتی مورد بررسی قرار می گیرد. توحید ذاتی در روایات، مشعِرِ آن است که چون وجود امکانی، مظهرِ ظهورِ وجود خداوند است، هیچ موطنی نیست که از وجود او خالی باشد. خداوند، ظاهر در جمیع اشیاء می باشد چراکه از ظهور اطلاقی او، وجود امکانی تذوت وجودی پیدا می کند البته در مقام صرافت ذات، منزه از تمام اوصاف امکانی است.
ماهیت و مختصات نظریه « ولادت معنوی» در اندیشه صدرالمتألهین با تأکید بر تقریر علامه جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
انسان در نظام معرفتی عرفا و برخی از حکما، دارای دو نوع ولادت شمرده شده است. یکی ولادت صوری که آغازش بعد از تولد طبیعی انسان است و دیگری «ولادت معنوی» است که در اندیشه عارفان، پس از «مرگ اختیاری» حاصل می شود. صدرالمتألهین از جمله حکیمانی است که به تبیین دقیق ماهیت، دلیل و مراحل حصول «ولادت معنوی» پرداخته و علامه جوادی آملی به عنوان فیلسوف مکتب حکمت متعالیه، تقریر منحصر به فردی از اندیشه او در این مسئله ارائه کرده است. هدف پژوهش، شناخت اندیشه صدرالمتألهین در مسئله ولادت معنوی با تأکید بر تقریر علامه جوادی آملی است. روش پژوهش تحلیلی- توصیفی با استفاده از منابع کتابخانه ای است. یافته ها بر وجود تفاوت میان تبیین صدرالمتألهین با سخن عارفان حکایت دارد. بر اساس اندیشه صدرالمتألهین، حقیقت ولادت معنوی عبارت است از وصول به مرتبه جامع انسانی یا همان اتحاد با انوار قدسی و عالم عقول. وی حصول ولادت معنوی را با قدم گذاردن در مسیر حیات معنوی؛ در گرو مرگ اختیاری (جنبه سلبی) و حصول اخلاقیات با ریاضت های شرعی (جنبه ایجابی) در شش مرحله، ممکن می داند. انسان سالک با پشت سر گذاشتن این مراحل شش گانه، از عالم ماده به عالم عقول راه می یابد و مقاماتی چون خلع بدن، دریافت علم لدنی، دستیابی به مقام جمع را کسب می کند.
ارزیابی مبانی هرمنوتیکی آیت الله جوادی آملی و اسما بارلاس در تفسیر «واضربوهن»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بررسی سیر تاریخ تفسیر در زمینه زنان، مبین تغییراتی در عرصه فهم و تفسیر قرآن است. یک جنبه از تغییرات، توجه به فهم و شرایط وجودی حصول آن تحت عنوان مبانی هرمنوتیکی است. همچنان که تفاسیر، متأثر از تحولات فرهنگی-اجتماعی در زمینه موضوع نیز تغییر پیدا کردند. از مهم ترین این تحولات، نگرش های فمینیستی است. برخی همچون اسما بارلاس به دنبال پاسخ به مطالبات فمینیستی با استفاده از خوانش متفاوت از قرآن برآمده اند؛ خوانشی که اصل برابری و نفی مردسالاری را آموزه حقیقی قرآن می داند. در مقابل، بعضی مانند آیت الله جوادی آملی با تمرکز بر مسئله زنان در تفسیر قرآن، در پیِ ارائه پاسخ های جدید، متناسب با تحولات عصری هستند؛ نه برآورده سازی مطالبات فمینیستی. بررسی تطبیقی این دو نگرش، با هدف ارزیابی میزان تاثیرگذاری مبانی هرمنوتیکی مفسرین بر فهم آنان از آیات، ضرورت این تحقیق را نشان می دهد. از آنجا که جواز ضرب زنان در آیه 34سوره نساء از چالشی ترین موضوعات در زمینه زنان است، مبانی هرمنوتیکی دیدگاه آیت الله جوادی آملی و بارلاس در تفسیر«واضربوهن»، با روش توصیفی–تطبیقی، مورد ارزیابی قرار می گیرد. ناظر به مؤلف محوری و وضع الفاظ برای روح معانی نزد علامه جوادی آملی، ممکن است آیه مناسب با ساختار نظام زندگی قبیلگی باشد نه ساختار زندگی مدنی، در نتیجه می توان مفهومی از ضرب را متناسب با هدف آیه و فرهنگ هر عصر بر فعلی مانند زدن حمل کرد. درحالی که بارلاس با اعتقاد بر تعدد معنایی قرآن و استفاده از رویکردهای جدید، به برخی از مبانی هرمنوتیکی خود مانند مؤلف محوری پایبند نمی ماند و این امر به تحمیل آرای او بر قرآن می انجامد.
بررسی اشکالات حکم ناپذیری ذاتِ عاری از تعینات(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
اهل معرفت ذات الهی را بدون در نظر گرفتن تجلیات یا تعینات، فوق تنزیه و تشبیه می دانند. از نظر ایشان، «ذات بی تعین» برتر از هر حکم و توصیفی است و همهٔ توصیف های ذات ناظر به «ذات به حسب تعینات» اند. این ادعا در نگاه اول، دست کم سه اشکال عمده دارد: 1) خودمتناقض است، 2) مستلزم همهٔ اشکالات نظریهٔ کلامی تعطیل است، 3) برخلاف نصوص دینی و حتی بسیاری از متون عرفانی است که در آنها به ظاهر ذات بما هی ذات توصیف شده اند. در نوشتار حاضر، با روشن تحلیلی توصیفی، این سه اشکال را ارزیابی کرده و نشان داده ایم که هر سه از عدم توجه به قیود حکم ناپذیری ذاتِ عاری از تعینات برخاسته اند. منظور عارفان از حکم ناپذیر ذاتِ بی تعین، نه این است که خداوند مطلقاً ناشناختنی و توصیف ناپذیر است تا ادعای ایشان خودمتناقض یا مستلزم تعطیل باشد و نه به معنای سلب صفات کمالی از ذات الهی است که با توصیفات شرعی و عرفانی منافات داشته باشد. عرفا مانند سایر اندیشمندان برجستهٔ مسلمان، شناخت اجمالیِ حضوری و حصولی ذات الهی را و همچنین توصیف ذات حق را به اندازهٔ شناختی که از او برای مخلوق ممکن است، قبول دارند. سخن عارفان این است که همهٔ شناخت ها و تمام توصیف های ما محدود و متعین و ناقص و از راه تعینات و به اندازهٔ تعینات هستند و در حد ذات بی تعین او نیستند، به طوری که حتی تعبیر «ذات بی تعین» نیز یک نوع توصیف متعین از اوست نه یک شناخت اجمالی از ذات بی تعین او.
نظریه اعتباریات علامه طباطبایی و نقش واسطه گری آن میان حکمت متعالیه و علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فلسفه، زیرساخت نظریات علوم انسانی و اجتماعی است و حکمت متعالیه به عنوان یک نظام فلسفی، ظرفیت تحقق این زیربنا را دارد. علوم انسانی متکفّل تبیین کنش های ارادی انسان اند و از دیدگاه علامه طباطبایی، کنش های ارادی انسان، تابعی از نظام اعتباری اوست، از این رو توجه به نظریه اعتباریات در مطالعه علوم انسانی سهم تعیین کننده ای دارد و با توجه به اینکه طرح نظام مند نظریه اعتباریات از سوی ایشان در حکمت متعالیه صورت گرفته است، مسئله این مقاله آن است که چگونه حکمت متعالیه با علوم انسانی به واسطه نظریه اعتباریات ارتباط پیدا می کند. این مقاله درصدد است که نشان دهد نظریه مزبور با توجه به مبانی معرفت شناختی و انسان شناسی فلسفه صدرایی، حلقه ارتباطی میان حکمت متعالیه و علوم انسانی است.
تبیین و نقد دیدگاه محقق عراقی در باب اعتبارات واقعی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بحث اعتباریات از مباحث مهمی است که در علوم مختلف از جمله فقه و اصول می تواند منشا اثر باشد.حقیقت اعتبار و امور اعتباری، انواع اعتباریات و رابطه اعتبار با واقعیت از مسائل مهمی است که در مبحث اعتباریات باید بدان پرداخته شود. اندیشمندان بسیاری همچون مرحوم اصفهانی و علامه طباطبایی به تناسب در مورد مسائل یاد شده به بحث پرداخته اند. محقق عراقی نیز از جمله اندیشورانی است که در مباحث اصولی خود این بحث را مطرح نموده است. از دیدگاه محقق عراقی اعتباریات به دو دسته تقسیم می شوند که عبارت از اعتبارات محض و اعتبارات حقیقی می باشد. ایشان معتقد است اعتبارات حقیقی پس از اعتبار در عالم خارج داری تقرر و واقعیت می شوند.دلیل اصلی ایشان بر این مطلب بقاء اینگونه اعتبارات با فرض معدوم شدن معتبر است. بیان ایشان از جهات مختلفی دچار اشکال می باشد و مهمترین اشکال آن است که این تصور که اعتباریاتی همچون ملکیت، پس معدوم شدن معتبِر همچنان باقی هستند صحیح نیست چرا که معتبِر مباشری ملکیت، عقلاء هستند و به صورت مسلم اگر جمیع عقلا معدوم شوند ملکیتی باقی نخواهد ماند و جایی برای فرض ملکیت وجود نخواهد داشت
اثربخشی بازشناسی تعریف دلالت لفظی در تمامیت ارکان آن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسلمات دانش منطق اسلامی و از تاثیرگذارترین مولفه های فهم براهین عقلی از منظر این دانش، کارکرد موثر دلالت های لفظی در استدلالات یقینی است. تعریف سازنده از دلالت میتواند در جهت شناخت ساختار کامل آن، راهگشا باشد و برای تعریف دلالت، توجه تام به ارکان آن، مهمترین نقش را در این راستا خواهد داشت زیرا مجموعه ارکان و عناصر دلالت، شاکله اصلی آن را تشکیل داده اند؛ اما بررسی ها نشان می دهد غالب منطق دانان و محققان مشهور در این حوزه، توجه ناقصی به این مسأله داشته اند؛ بنابراین ضرورت می یابد تعاریف آنان پیرامون این موضوع، مورد بررسی و نقد قرار گیرد.
نوشتار حاضر با رویکرد انتقادی به این تعاریف، نظیر عدم توجه به هیچ یک از ارکان دلالت، عدم ذکر گزاره وضع، عدم تفکیک بین دال و مدلول، عدم ذکر گزاره التفات و اکتفا به واژه علم و... در صدد تبیین فرآیند و تمامیت ارکان در تعریف دلالت ارائه کرده است. در پایان، با ارائه تعریفی نو با ذکر تمامی ارکان، در طریق متناسب ساختن جایگاه ارزشمند دلالت در استدلال برآمده است.
بررسی نقش "اختیال در قصه" از دیدگاه علامه جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دستمایه اصلی این نوشتار، بررسی نقش اختیال در قصه از دیدگاه علامه جوادی آملی است که تا کنون به طور مستقل به آن پرداخته نشده است. ایشان با بهره گیری از حکمت متعالیّه، دیدگاه منحصر به فردی در این زمینه ارائه کرده است. در این پژوهش، ابتدا با رجوع به آثار متعدّد و لحاظ مبانی معرفت شناسی و انسان شناسی ایشان، نقش اختیال در آفرینش قصه های انسانی و توقف انسان مختال در مرتبه خیال(متخیله) و نیز دلایل احتیاط در پرداختن به قصّه های غیر برهانی از دیدگاه علامه جوادی احصاء شده و سپس به شیوه توصیفی-تحلیلی و با رویکرد فلسفی، تبیین و بررسی شده است. خاستگاه قصّه های غیر برهانی، چیزی جز اختیال قوّه متخیّله نیست؛ تفصیل و ترکیب، کار این قوّه است، لذا سامعین را نیز مختال می کند؛ مختال- هرچند عاقل بالقوّه هست- به مرتبه فعلیّت عقل نمی رسد، در حالی که منزلت حقیقی انسان در حاکمیّت عقل برهانی و تبعیّت از نقل معتبر است. در نتیجه، انسانِ سامع، تابع اختیال و انسان ِمستمع، تابع عقل برهانی است. انسان سامع، با وجود محدویّت ظرفیّت استعدادها، خود را به هر داستان و قصه ای مشغول می کند، اما انسان مستمع، تابع عقل برهانی و قصه های الهی است؛ متخیله، آفریننده قصّه های غیرالهی است، اما قَصَص قرآنی، برخاسته از اراده الهی و صادق، حق، واقع نما و هدایت گر انسان در صراط مستقیم است؛ لذا در ابتدا، فطرت مخاطب را با قصّه همراه می کند و سپس متخیله او را در کوه طور به پرواز در می آورد.
تحلیل جایگاه و کارکرد انسان شناسی در روش شناسی پارادایم محور (با تکیه بر انسان شناسی علامه جوادی آملی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پارادایم محوری چارچوبی نظری برای پژوهش در علوم طبیعی و انسانی است. در این رویکرد روش شناسانه، به جایگاه معرفت شناسی و تا اندازه ای هستی شناسی در فرآیند تحقیق پرداخته می شود اما انسان شناسی بصورت مستقل مورد توجه روش شناسان قرار نمی گیرد. هدف این پژوهش معرفی و ارزیابی پارادایم محوری در روش شناسی تحقیق و ترسیم جایگاه انسان شناسی در روش شناسی است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و یافته ها حاکی از این است که از آنجا که روش شناسی تحقیق قائم بر معرفت-شناسی است و به استناد نظر علامه جوادی آملی، معرفت شناسی ابتنای به انسان شناسی دارد، لازم است در روش شناسی به صورت مستقل به انسان شناسی پرداخته شود. توجهات انسان شناسانه، ظرفیت های مهمی را پیش روی معرفت علمی قرار می دهد و نگرش در باب ماهیت علم، روش شناخت و ساخت نظریه را به وضوح بیشتر می رساند.