بررسی اشکالات حکم ناپذیری ذاتِ عاری از تعینات (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
اهل معرفت ذات الهی را بدون در نظر گرفتن تجلیات یا تعینات، فوق تنزیه و تشبیه می دانند. از نظر ایشان، «ذات بی تعین» برتر از هر حکم و توصیفی است و همهٔ توصیف های ذات ناظر به «ذات به حسب تعینات» اند. این ادعا در نگاه اول، دست کم سه اشکال عمده دارد: 1) خودمتناقض است، 2) مستلزم همهٔ اشکالات نظریهٔ کلامی تعطیل است، 3) برخلاف نصوص دینی و حتی بسیاری از متون عرفانی است که در آنها به ظاهر ذات بما هی ذات توصیف شده اند. در نوشتار حاضر، با روشن تحلیلی توصیفی، این سه اشکال را ارزیابی کرده و نشان داده ایم که هر سه از عدم توجه به قیود حکم ناپذیری ذاتِ عاری از تعینات برخاسته اند. منظور عارفان از حکم ناپذیر ذاتِ بی تعین، نه این است که خداوند مطلقاً ناشناختنی و توصیف ناپذیر است تا ادعای ایشان خودمتناقض یا مستلزم تعطیل باشد و نه به معنای سلب صفات کمالی از ذات الهی است که با توصیفات شرعی و عرفانی منافات داشته باشد. عرفا مانند سایر اندیشمندان برجستهٔ مسلمان، شناخت اجمالیِ حضوری و حصولی ذات الهی را و همچنین توصیف ذات حق را به اندازهٔ شناختی که از او برای مخلوق ممکن است، قبول دارند. سخن عارفان این است که همهٔ شناخت ها و تمام توصیف های ما محدود و متعین و ناقص و از راه تعینات و به اندازهٔ تعینات هستند و در حد ذات بی تعین او نیستند، به طوری که حتی تعبیر «ذات بی تعین» نیز یک نوع توصیف متعین از اوست نه یک شناخت اجمالی از ذات بی تعین او.Investigating the problems of the Indescribability of the God without determinations
Mystics consider the divine essence without considering its determinations to be indescribability. According to them, "God's essence" is superior to any judgment and description, and all the attributes of essence refer to "assignments of essence". At first glance, this claim has at least three major problems: (1) it is self-contradictory, (2) it requires all the problems of some theological theories, (3) it is contrary to religious texts and even many mystical texts, in which it appears that the essence are described. In this article, we have evaluated these three forms with analytical-descriptive method and we have shown that all three of them are the result of not paying attention to the correct meaning of indescribability. The mystics mean by the indescribability, is not that God is absolutely unknowable and indescribable, so that their claim is not self-contradictory or requires closure, and it does not mean to deprive the divine nature of perfect attributes, which contradicts with religious and mystical descriptions. Mystics, like other prominent Muslim thinkers, accept the brief knowledge of God's essence, as well as the description of the essence of truth, to the extent that it is possible for a creature to know Him. The mystics say that all our cognitions and all our descriptions are limited, determined, and incomplete, through determination and to the extent of determination, and they are not describe His indeterminate essence, so that even the term "indeterminate essence" is a kind of definite description of Him.