مقالات
حوزه های تخصصی:
مرجعیت علمی قرآن کریم، به معنای اثرگذاری معنادار در علوم سیاسی، از مباحث مهم و نیازمند کنکاش فراوان است؛ از جمله پژوهش های مهم، نمایاندن این مرجعیت بر پایه نظریه علم دینی است. در این مقاله نظریه علم دینی آیت الله جوادی آملی به عنوان نظریه ای جامع مورد استفاده قرار گرفته است. مسئله ما این است که نظریه علمی دینی ایشان با چه کاربستی می تواند به مثابه چارچوبِ نظریِ مرجعیت علمی قرآن کریم در دانش سیاسی قرار گیرد؟ ادعای مقاله این است که نظریه علم دینی آیت الله جوادی آملی با ویژگی های منحصر به فرد، مناسب ترین چارچوب نظری برای نشان دادن مرجعیت علمی قرآن کریم در علوم انسانی و طبیعی است. تبیین جامع نظریه در مراحل شش گانه، تحلیل محتوایی و تلفیق مراحل هم خوان در چگونگی کاربست آن در مرجعیت علمی قرآن، مهم ترین دستاورد این پژوهش است. این هدف با توسعه در منابع کشف دین، توسعه در مفاهیم علم، عقل و دین؛ و با روش تنفیذ، امضا و استنباط فروعات از اصول کلی صورت گرفته و چگونگی تحقق آن در علوم سیاسی به تصویر کشیده می شود.
تبیین سلطه و رهایی در حکمت اسلامی با تأکید بر اندیشه آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
سلطه و رهایی از مفاهیم اصلی در فلسفه و علوم اجتماعی است. در حکمت اسلامی نیز این مسائل نیاز به تبیین و تحلیل دارند. مسئله این مقاله تبیین سلطه و رهایی در حکمت اسلامی با تقریر و تبیین آیت الله جوادی آملی است. نوشتار حاضر با روش دیالکتیکی همراه با نقدِدرون ماندگار به تبیین مسئله فوق می پردازد. مراد از سلطه، سلطه ناشی از عقلانیت ابزاری است که هرچند ابتدا در دنیای مدرن با نشانه های چون ازخودبیگانگی و شیءوارگی نمایان شد، اما اینک سراسر جوامع انسانی را درنوردیده و معضلی برای کل انسانیت به شمار می آید. بر مبنای حکمت اسلامی باید ریشه های سلطه و رهایی را در دیالکتیک طبیعت و فطرت جستجو کرد. راهکارهای برون رفت از سلطه را نیز در تعامل عقل و نقل در بعد معرفت شناختی و برساخت اجتماعیِ واقعیت بر مبنای تعامل و تعادل فطرت و طبیعت؛ و تعامل عقل و نقل پی گیری کرد. از این منظر سلطه اجتماعیِ ناشی از ساختارهای اجتماعیِ مبتنی بر طبیعت، توحش گرا است و رهایی در صورتی تحقق می یابد که ساختارهای اجتماعی ذیل تعادل فطرت و طبیعت مورد نقددرون ماندگار بر مبنای خواسته های فطری قرار گیرند.
بازخوانی ادله نقلی تجرد نفس از دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
کیفیت و نحوه وجودی نفس از مسائل چالش برانگیز فلسفی کلامی است. فلاسفه و بیشتر متکلمان با تمسک به ادله عقلی و نقلی از تجرد نفس دفاع کرده اند؛ در مقابل، اغلب دین پژوهانِ نقل محور نیز با تأکید بر ادله نقلی از جسمانیت نفس جانب داری می کنند. با توجه به این تقابل، در این مقاله تلاش شد تا ادله نقلی مسأله به صورت مستقل مورد ارزیابی قرار گیرد. نویسنده برای نیل به این مهم، از نظرات آیت الله جوادی آملی بهره جسته و با روش کتابخانه ای، ابتدا مهم ترین ادلّه نقلی تجرد نفس را استخراج و سپس تحلیل و ارزیابی نموده است. نتیجه مقاله به روشنی نشان داده است که بر خلاف دیدگاه دین-پژوهانِ نقل محور، بیشتر ادله نقلی مورد استناد فلاسفه، به ویژه با تبیین و تحلیل آیت الله جوادی آملی، بر تجرد نفس دلالت دارند.
بررسی تطابق ماهوی ذهن و عین براساس نوع رابطه ماهیت با وجود از منظرآیت الله جوادی آملی و مصباح یزدی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
واقع نمایی یافته های ذهن و چگونگی آن، از مسائل اساسی معرفت شناسی است. به نظر می رسد در فلسفه صدرالمتألهین، واقع نمایی ذهن به دو شکل کلی مطرح شده است؛ تطابق عوالم و تطابق ماهوی میان وجود ذهنی و وجود خارجی. اما به دلیلِ گوناگونی تعابیر از ماهیت در آثار صدرا، شارحان حکمت صدرایی به مساله چیستی ماهیت و نوع رابطه آن با وجود توجه ویژه داشته و هر کدام تحلیل و تدقیق خاصی ارائه کرده اند. در این مقاله به تقریر و تبیینات آیت الله جوادی آملی و استاد مصباح یزدی متمرکز شده و سعی کرده ایم با روش توصیفی تحلیلی به چگونگی تطابق ذهن و عین از دیدگاه این دو شارح متاخر حکمت متعالیه بپردازیم؛ یافته های تحقیق چنین است که ایشان با توجه به نقش ماهیت و مفاهیم ماهوی در واقع نمایی ذهن، ملاک بودن ماهیت برای شناخت، و نوع رابطه ماهیت با وجود درحکمت صدرایی، معتقدند ماهیت صرفا ظهور ذهنی داشته، در خارج هیچ تحققی ولوبالعرض ندارد و جایگاه آن فقط در ذهن است؛ از این رو ماهیت ذهنی فقط حاکیِ از واقعیت خارجی بوده و مطابقت عینی بین ماهیت ذهنی و واقعیت خارجی معنا ندارد؛ بین ذهن و خارج تنها مطابقتِ حکایی برقرار است.
بررسی تبیین های سه گانه نظریه اصالت وجود و انسجام منطقی سخنان صدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
محور اصلی حکمت متعالیه و مبنای بسیاری از نظریات صدرالمتألهین، نظریه اصالت وجود است. این نظریه در آثار متعدد صدرا وجود دارد و نزد شارحین نیز مورد تفسیر و تبیین های گوناگون قرار گرفته است. می توان حداقل سه تفسیر مهم از این نظریه را برشمرد که هرکدام تقریر خود را به صدرا نسبت داده اند. تفسیر نخست معتقد است ماهیت به تبع وجود در خارج موجود است و تحقق ماهیت در خارج حقیقی است. در تقریر دوم، ماهیت حدّ وجود دانسته شده است که به عرض وجود، در خارج موجود می شود و موجودیت ماهیت در این تفسیر، اعتباری است. برداشت سوم، موجودیت ماهیت در خارج را مجازی و جایگاه ماهیت را ذهن می داند به گونه ای که در خارج، تنها و تنها وجود، متحقق است و ماهیت، ظهور عقلی و ذهنی وجودهای محدود است. در پژوهش حاضر، دو فرضیه مطرح و پی-گیری می شود: اول اینکه عامل اصلی پیدایش سه دیدگاه متفاوت درباره نظریه ی واحد اصالت وجود، عبارات متفاوت خود صدرالمتألهین و تبیین های گوناگون ارائه شده از جانب خود ایشان است؛ دوم آنکه شواهد فلسفی دیگری از سایر نظریات صدرا می تواند تأییدی بر تفسیر سوم از نظریه اصالت وجود بوده و گویا در دیدگاه نهایی وی ماهیت صرفا، وجودی مجازی دارد. در تبیین فرضیه اول، عبارات همخوان و سازگار با هر دیدگاه را مطرح و منشأ آن را در تعابیر صدرا نشان می دهیم. در اثبات فرضیه دوم، از مسأله وجود رابط از دیدگاه صدرا بهره خواهیم برد. ماهیت نداشتن وجود رابط و ربط بودن ممکنات نسبت به حق تعالی، تفسیر سوم اصالت وجود را به عنوان نزدیکترین تفسیر به رأی حقیقی صدرالمتألهین تأیید می کند.
استدلال ابن سینا بر ضرورت نبوت از طریق تَبَعی بودن وجود کائنات(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در آثار ابن سینا، به برهانی بر ضرورت نبوّت اشاره شده است که نه خود او و نه حکما و متکلمین دیگر، آن را به صورت کامل تقریر نکرده اند؛ اما از آنجا که ابن سینا به اصل برهان اشاره نموده و همه مبانی و مقدمات آن را در آثارش آورده، می توان برهان را به او نسبت داد. در این مقاله کوشیده ایم برهان مذکور را به روش عقلی تقریر و مبانی آن را تحلیل نماییم. این برهان مبتنی بر مبانی ذیل است: وجود کائنات و انسان ها، آمیخته بودن آن ها به شر، مقصود بالتَبَع و غایت ضروری بودن شرور، غایت بالذات بودن انسان کامل و عقل قدسی، مقدمه بودن و سببیت موجودات مادی و عموم انسان ها برای وجود پیامبر بعنوان انسان کامل. نظر به مقدمات به کار گرفته شده در این برهان می توان آن را استدلال بر ضرورت نبوت ازطریق «مقصود بالعرض (یا: تبعی/ طفیلی) بودن موجودات طبیعی (یا: کائنات)» برشمرد، و یا برهانی از طریق «غایت بالذات بودن وجود نبی»، و یا تبیینی از طریق «وقوع شر» نامید. در این استدلال، وجود شر، تکیه گاهی برای اثبات ضرورت نبوت قرار گرفته است و بدین ترتیب از آنچه که معمولا چالشی برای دین داری تلقی می شود به مثابه فرصت استفاده شده است. با توجه به شواهد قرآنی و روایی دال بر مبانی این برهان، می توان آن را برهانی مُلهِم از معارف اسلامی(یا: نقلی) نیز دانست.