زبان و ادبیات فارسی (دوفصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی خوارزمی)
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال 31 بهار و تابستان 1402 شماره 39 (پیاپی 94) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
تجربه عرفانی نوعی تجربه شهودی و غیبی و کاملاً خارج از دسترس عارف سوژه است؛ ازهمین رو، عارف توانش ادراک کامل آن را ندارد و در تکرار کیفیت آن نیز ناتوان است. علت این ناتوانی صرفاً ویژگی بیان ناپذیری و کیفیت فراعقلی تجربه شهودی نیست، بلکه علت آن، نظام معنایی حاکم بر رویداد شهودی و سپس روایت آن از زبان عارف سوژه است. نظام معنایی حاکم بر رخداد شهودی مبتنی بر تصادف است و بدون برنامه و پیش فرض، سوژه را با محیط و موقعیتی پرتنش روبه رو می کند. نظام معنایی تصادف یکی از چهار نظام معنایی لاندوفسکی است که با کیفیت تجربه عرفانی و شهودی و نیز با روایت این تجربه از زبان کلامی و غیرکلامی عارف سوژه هم خوانی دارد. مطابق نظام معنایی تصادف، عارف-سوژه در سیر پیوستار زندگی ناگهان با تجربه ای ناشناخته و فراحسی برخورد می کند که با قواعد برنامه مدار زندگی عادی تفاوت های اساسی دارد و او را در دو بعد فشاره ای و گسترده ای تحت تأثیر قرار می دهد. او نه تنها در مرحله رویارویی با تجربه شهودی دچار حیرت می شود، بلکه در بیان گزارش کیفیت آن نیز قواعد زبانی را نارسا می یابد. در نتیجه این فرآیند تصادفی و تنشی، سوژه با زبان کلامی و غیرکلامی خود فرم تازه ای از زبان و معنا تولید می کند.
زیبایی شناسی و مرگ در رمان ملکوت بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در هنر و ادبیات مدرن، با بذل توجه به مضامین منفی و نامتعارف فلسفی که نقش مهمی در زیبایی شناسی کلاسیک برعهده نداشتند، مبانی زیبایی شناسی نوین متحول شد. «مرگ» یکی از مؤلفه هایی است که برمبنای اندیشه های مکاتب اگزیستانسیالیسم و پساساختارگرایی، عنصر محوری ادبیات مدرن شناخته می شود. در رمان مدرن، مرگ هم ازمنظر محتوایی و هم ازنظر زبان شناختی و هنری در ساختار و بافت داستان نقش اساسی ایفا می کند و بسیاری از وجوه زیبایی شناختی رمان حول محور آن می گردد. صادقی، در جایگاه یکی از نویسندگان پیشرو ایران، در رمان ملکوت، «مرگ» را موضوع داستان قرار داده و بسیاری از جنبه های ادبی اثرش را پیرامون این مفهوم طرح کرده است. در این پژوهش، با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی، وجوه زیبایی شناختی مرگ در رمان ملکوت بررسی شده که به دیگر مؤلفه های زیبایی شناسی مدرن گره خورده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که رابطه مرگ با دیگر مؤلفه های زیبایی شناختی مدرن چون تناقض، غیاب، و ابهام منجربه اهمیت یافتن جنبه های تاریک هستی و همچنین امتناع اثر از معیارهای زیبایی شناسی کلاسیک و متعارف شده است.
راهنمای سرکوب؛ تحلیل حکایت مزدک در سیاست نامه برمبنای تاریخ گرایی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احضار و بازخوانی گذشته برآیند بروز بحران های اجتماعی و سیاسی زمان حال است. نویسندگان مسلمان برای مشروعیت بخشی و تصدیق حاکمان، به تطبیق طرح واره های دوران باستان با نمونه های معاصر اقدام کرده اند. در این انطباق، شاهِ موجود با شاهِ آرمانی و عملکرد او با عصر زرین ایران سنجیده شده است. تاریخ نگاری متمرکز و سازمان یافته ساسانیان حکایت مزدک را درجهت مشروعیت بخشی به قدرت و عملکرد ساسانیان طرح ریزی کرده و تصویری آرمانی از عصر انوشیروان و عدالت او برساخته است. خواجه نظام الملک، که وزارت را در عصری ملتهب برعهده داشت، افق و ایده آل حکومت را در عصر انوشیروان جست وجو می کرد. او در بخش متأخر سیاست نامه برای مقابله با جنبش اسماعیلیان به الگوی کشتار مزدکیان به دست حکومت ساسانی متوسل شد و با واسازی الگوهای تاریخی، نه تنها کشتار مزدکیان را تصدیق کرد، بلکه قلع وقمع مخالفان سلجوقیان را مشروع جلوه داد.
خوانش اسطوره-جامعه شناختی باب های «شیر و گاو» و «بازجست کار دمنه» از کتاب کلیله و دمنه، با تأکید بر طبقات اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلیله و دمنه یکی از آثار ادبی و فرهنگی مشترک هند و ایران است که بسیاری از مطالب مندرج در آن براساس تفکر آریایی ملت های مذکور نوشته شده است. در جستار حاضر، به روش توصیفی -تحلیلی، موضوع قشربندی اجتماعی در باب های «شیر و گاو» و «بازجست کار دمنه» با رویکرد اسطوره جامعه شناختی تحلیل شده است. خوانش اسطوره جامعه شناختی روشی است که می توان به یاری آن ریشه اسطوره ای پاره ای از مفاهیم جامعه شناختی را آشکار کرد. آرای ژرژ دومزیل حاکی از این است که طبقه بندی در میان اقوام هندواروپایی یکی از اصلی ترین ساختارها برای ایجاد نظم اجتماعی بوده است. کینگزلی دیویس و ویلبرت مور نیز چنین نظری در مطالعات جامعه شناسانه خود دارند. تحلیل باب های ذکرشده کلیله و دمنه با این دو نظریه اسطوره شناختی و جامعه شناختی نشان می دهد که ساختار داستان «شیر و گاو» با ساختار طبقاتی جوامع هندواروپایی منطبق است؛ ساختاری طبقاتی که به هیچ وجه تحرک طبقاتی را برنمی تابد و همان طورکه در باب «بازجست کار دمنه» مشخص می شود، اقدام کنندگان به تحرک طبقاتی فرجامی جز ادبار و نابودی نخواهند داشت. در باب های مطالعه شده، دمنه عامل تحرک طبقاتی نافرجام است، کلیله مدافع و پذیرنده قشربندی به عنوان واقعیتی انکارناپذیر است، و شیر، مادر شیر و پلنگ، که به طبقه اشراف تعلق دارند، حافظ و نگاه دارنده قشربندی به عنوان ساختاری تنظیم کننده محسوب می شوند. قشربندی موجود در این باب ها، صورتی دیگر از کنش های سه گانه اسطوره ای جوامع هندواروپایی است که خود عامل شکل گیری طبقات اجتماعی در این جوامع شده است.
فضا، عنصری پویا و چند وجهی: خوانش لوفوری رمان نفرین زمین اثر جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان نفرین زمین اثر جلال آل احمد روایتی از حضور یک معلم در روستایی بدون نام ا ست. رمان در بستر اصلاحات ارضی شکل می گیرد. مقاله حاضر با استفاده از آراء هانری لوفور خوانشی جدید از رمان ارائه می دهد. لوفور ایستایی فضا را به پرسش می کشد و فضا را مفهومی سیّال معرفی می کند. ازاین منظر، روستا فضایی پویاست که در روند داستان بازتعریف می شود. ورود معلم به روستا، به منزله یک غریبه ، واسطه ای برای به تصویرکشیدن چندوجهی بودن روستا می شود. دیالکتیک سه وجهی لوفور، که شامل تجربه درک شده، تصورشده، و زیسته معلم از فضاست و در عملِ فضایی، بازنمود های فضایی، و فضاهای بازنمودی او از روستا نمود می یابد، در این مقاله بررسی شده است. درک فیزیکی معلم از روستا در زیرشاخه های حواس پنج گانه مطالعه می شود و درک حس های بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، و لامسه معلم از فضای روستا به تفصیل هدف کاوش قرار می گیرد. تطابق یا تناقض تصور ذهنی معلم با زیست اجتماعی اش در روستا بخش بعدی این نوشتار را به خود اختصاص داده است. تجزیه فضای همگن روستا و سلسله مراتبی شدن آن برای اعمال قدرت طبقه حاکم روستا مقوله دیگری ا ست که در این مقاله به آن توجه شده است. بخش بعدی مقاله معطوف به بررسی حق شهر ساکنان روستا، اهالی و غریبه ها در دو زیرمجموعه آن حق مشارکت و حق تصرف است. معلم، مباشر، و نقاش شورابی غریبه هایی هستند که حق شهرشان در روستا حائز اهمیت است. با نگاهی لوفوری به رمان آل احمد، روستا بستری منفعل با تعریفی ثابت و مانا نیست، بلکه فضایی است چند وجهی که شخصیت دارد و دستخوش تغییر و بازخوانی می شود.
تحلیل روان شناختی کهن الگوی «مادر شرور» در داستان های صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصطلاح «مادر شرور» برآمده از وجه دوگانه کهن الگوی مادر در روان شناسی اسطوره گرا است که با نظریه های فروید و یونگ و شاگردانشان در قلمرو مطالعات علوم انسانی کاربرد یافته است. هدایت در رمان بوف کور با شخصیت سیّال مادر راوی (عمه راوی/ دخترعمه راوی)، در داستان کوتاه های «سه قطره خون» با شخصیت رخساره (زن شرور)، در «آبجی خانم» با شخصیت مادر آبجی، در «زنی که مردش را گم کرد» با شخصیت مادر زرین کلاه و خود زرین کلاه، و در دو داستان چاپ نشده، با شخصیت مادر عنکبوت و مادر مرد مقتول، مادر شرور و پیامدهای حضور او را در زندگی شخصیت های اصلی داستان هایش به تصویر کشیده است. در مقاله حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی، به قدرت تأثیر مادر شرور در سرنوشت شوم شخصیت های آثار هدایت (عقده مادر، روان پریشی، خودکشی، دیگرکشی) پرداخته شده است. یافته ها نشان داد که نمادهایی به عنوان نقش مکمل مادر شرور در داستان های هدایت وجود دارد. نتیجه اینکه تأثیر مادر شرور در زندگی شخصیت های اصلی قابل پیش بینی است؛ مقابله با مادر، روان پریشی، دیگرکشی و خودکشی سرنوشت تکراری شخصیت های این داستان هاست.
جمالزاده با سرگذشت حاجی بابای اصفهانی چه کرد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جمالزاده در بازنشر سرگذشت حاجی بابای اصفهانی چنان تغییراتی در اثر ایجاد کرد که زبان، بیان، لحن و شیوه نویسندگی میرزاحبیب اصفهانی دگرگون شد. تجدیدنظر جمالزاده در «پاره ای عبارات کهنه» و «صرف و نحو جملات» این اثر، واکنش جامعه ادبی آن زمان را برانگیخت. برخلاف حفظ چارچوب اصلی اثر، روش کار او درقالب هیچ یک از اصطلاحات فنی تصحیح انتقادی متون جای نمی گیرد. در پژوهش حاضر، برای درک چرایی و چگونگی روش کار جمالزاده در بازنشر سرگذشت حاجی بابای اصفهانی، به بررسی مقایسه ای و تحلیلی سه اثر پرداخته شده است: دست نویس میرزاحبیب اصفهانی، نسخه چاپ فیلات، و بازنشر جمالزاده. بیست درصد از حجم کتاب شامل دیباچه مؤلف و پانزده گفتار (پنج گفتار از آغاز، میانه و پایان اثر) انتخاب شده است. طبق نتایج بررسی، تغییرات ایجادشده در متن را در سه دسته می توان گنجاند: 1. کاهش ازطریق حذف یا جایگزینی؛ 2. افزایش و معادل سازی؛ 3. جابه جایی اجزای کلام. بیشترین حجم تغییرات در متن با افزایش و معادل سازی واژه ها، عبارات و جمله ها و جابه جایی اجزای کلام ایجاد شده است و کمترین آن ازطریق حذف و جایگزینی. این تغییرات دو هدف را دنبال می کند: 1. تقویت عناصر داستانی اثر؛ 2. نزدیک کردن داستان به فهم عوام با استفاده از ظرفیت های زبان عامه، در ادامه نهضت ساده نویسی عصر قاجار. بااین حال، جمالزاده ضربات جبران ناپذیری بر بلاغت نثر ترجمه میرزاحبیب وارد کرده است.
واسازی و فرارفتن از تقابل های دوگانی در متون اهل تصوف (شواهد از کتاب های نثر فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهشگران عرفان و تصوف اسلامی شکل گیری زبان تصوف و گفتمان عرفانی را از جنبه های بسیار مهم تاریخ تصوف شمرده اند؛ به ویژه تمایز تدریجی زبان تصوف از زبان دین و تبدیل آن به گفتمانی مستقل موضوع پژوهش های ارزشمندی بوده است. پژوهشگران نشان داده اند که تجربه عرفانی و تفسیر قرآنی ابتدا از هم جدایی ناپذیر بوده اند و زبان تجربه عرفانی صرفاً از واژگان قرآنی بهره می برده است، اما به تدریج، تجربه عرفانی استقلال می پذیرد و از زبان قرآنی/زبان دین جدا می شود و زبانی خاصّ خود پدید می آورد. از ویژگی های واژگانی زبان قرآن/دین، بهره گیری از تقابل های دوگانی است. تقابل هایی چون بهشت/دوزخ، خیر/شر، دنیا/آخرت اساس آموزه های دینی و قرآنی را می سازند و در متون اهل تصوف نیز با بسامد بالا به کار می روند. کاربرد تقابل های دوگانی در متون اهل تصوف از تقابل های دوگانی دینی بسیار فراتر می رود و به ویژه در کتاب های تعلیمی تصوف، اصطلاحات جدید فراوانی برمبنای تقابل دوگانی شکل می گیرد. یکی از وجوه تمایز زبان تصوف، واسازی تقابل های دوگانی است. این واسازی هم در تقابل های دوگانی زبان دین و هم در تقابل های برساخته در زبان اهل تصوف اعمال می شود. این واسازی شکل ها و جنبه ها گوناگون و متفاوتی دارد و تحلیل آن می تواند ما را با خلاقانه ترین و نوآورانه ترین ابعاد جهان بینی و تجربه عرفانی صوفیان آشنا سازد. این ابداع زبانی که در نوبودن و یگانگی تجربه عرفانی ریشه دارد، نشانه اصالت آن تجربه است. در این پژوهش، واسازی و فرارفتن از تقابل های دوگانی را در یک پیکره از خلاقانه ترین سخنان اهل تصوف که از متون نثر فارسی فراهم آمده است بررسی کرده ایم. با تحلیل و طبقه بندی شکل های گوناگون این واسازی و فرارفتن نشان داده ایم چگونه این ویژگی، به زبان اهل تصوف نوعی خصوصیت شعری و هنری می بخشد و آن را در جایگاهی کاملاً متمایز نسبت به متون دینی و زبان اهل شریعت قرار می دهد. فرارفتن از تقابل های دوگانی با ویژگی پارادوکسی زبان اهل تصوف ارتباط نزدیکی دارد و امکان بیان تجربه های پیچیده تری را برای اهل تصوف فراهم می آورد.
ساخت کلان رباعیات نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساخت کلان به ساختار زیرین و بنیادینی اطلاق می شود که نظام و سازمان متن یا گفتمان را تبیین و تفسیر می کند. در بررسی و توصیف ساخت کلان رباعیات نیما، که برپایه طرح ساخت گفتمانی و متنی لطف الله یارمحمدی درباره رباعیات خیام صورت گرفته و مبتنی بر سه سازه «توصیف»، «توصیه» و «تعلیل» است، علاوه بر این سه سازه، سازه های «تمنا و آرزو»، «تأسف»، و «تعجب» نیز قابل تشخیص است. براساس این طرح، رباعیات نیما را می توان به سه دسته رباعیات تک سازه ای، دوسازه ای و سه سازه ای تقسیم کرد. رباعیات تک سازه ای بیش از نیمی از کل رباعیات نیما را به خود اختصاص داده است. سازه اصلی و محوری در رباعیات نیما سازه توصیف است که بیشترین بسامد را دارد و در آن نیما به توصیف احوال خود، به ویژه احوال عاطفی خویش، در قالب گفت وگوهایی عاشقانه با معشوق پرداخته است. همچنین، توصیف طبیعت، انسان، جهان و دیگر مقوله های کلی از دیگر عناصر سازه توصیف در رباعیات او به شمار می آید. ازآنجاکه در دستگاه ارتباطی رباعیات نیما، جزء فرستنده در مرکز و کانون توجه قرار دارد، گفتمان رباعیات او از نوع توصیفی است. نگاه نیما در این اشعار به مقوله هایی همچون عشق، انسان و جهان، غالباً مبتنی بر نگرش سنّتی است و فقط در رباعیاتی که در آنها به توصیف طبیعت پرداخته، نشانه هایی از بینش نو و تازه او دیده می شود.
جایگاه تناظر در جهان بینی ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در منظومه فکری ناصرخسرو، تناظر، که به معنی نظیره سازی و برقراری ارتباط میان اجزاء، مراتب و ساحت های جهان، انسان و کیش اسماعیلی است، جایگاه ویژه ای دارد. از نگاه او، میان مراتب هستی، ساحت های وجودی انسان و ابعاد کیش اسماعیلی از جهت های متعدد شباهت ها و ارتباط های دقیق و ظریفی وجود دارد. این پژوهش، به روش توصیفی تحلیلی، در پی پاسخ به این پرسش ها است که مهم ترین حوزه های تناظر در آثار ناصرخسرو چیست، زمینه ها و سرچشمه های تناظر در آثار او کدام است، و هدف او از طرح و بسط رویکرد تناظرگرایانه چیست. نتایج تحقیق نشان می دهد که تناظر عالم صغیر و عالم کبیر، تناظر عالم روحانی و عالم جسمانی، و تناظر مراتب دعوت اسماعیلی با اجزای هستی، مهم ترین حوزه های تناظر در آثار ناصرخسرو به شمار می آید. ریشه و سرچشمه توجه ویژه به تناظر در اندیشه او به اساطیر و آرای حکمی و فلسفی ملل مختلف و آثار داعیان بزرگ اسماعیلی برمی گردد. حوزه های یادشده با هم مرتبط است و مهم ترین هدف ناصرخسرو از طرح گسترده این رویکرد، شناخت هستی، تبیین جایگاه انسان در مراتب جهان، و اثبات حقانیت تعالیم اسماعیلی است.
بررسی اختلال جنون عشقی در دو روایت داستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش ها نشان می دهد مطالعه متن های ادبی با موضوع بیماری به ویژه با نگاه پدیدارشناسانه می تواند به درک بهتر بیمار و بیماری کمک کند و به شناخت زیست جهان و ذهنیت آدمی بینجامد. بدیهی است چنین رویکردی جذابیت مطالعه آثار ادبی و اقبال به آن را نیز در میان مخاطبان افزایش داده، افق های تازه ای در برابر آنها خواهد گسترد. ازسوی دیگر، در میان عواطف انسانی، عشق و رفتارهای مرتبط با احساسات عاشقانه در آثار ادبی به ویژه در آثار زنان داستان نویس بسامد بسیاری دارد و اختلال جنون عشقی یا روان پریشی عاشقانه یکی از اختلالات هذیانی انعکاس یافته در این آثار است. در این پژوهش توصیفی تحلیلی چگونگی توصیف علائم جنون عشقی یا اروتومانیا در دو داستان «رعنا» از مجموعه داستان نازلی نوشته منیرو روانی پور و «بعد از تابستان» از مجموعه داستان چهارراه اثر غزاله علیزاده با توجه به معیارهای تشخیصی DSM-5 بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد شخصیت های داستانی در آثار مورد بررسی، علائمی را بروز می دهند که با معیارهای تشخیصی بالینی اختلال موردنظر مطابقت دارد. در این داستان ها، نویسندگان در کنار توصیف نشانه های بالینی، عوامل جنسیتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را هم درنظر داشته اند و این امر مهارت نویسندگان در ایجاد حقیقت نمایی و باورپذیری در پیرنگ داستانی را نشان می دهد که سبب ارتباط بهتر خواننده با متن و تأثیرپذیری از آن می شود. همچنین، توصیف احساسات و باورهای این شخصیت ها و تأثیر آن بر زندگی و روابط فردی و اجتماعی آنها می تواند به درک بهتر ذهنیت و تجربه زیستی این افراد و ایجاد تعامل برآمده از درک درست از فرد مبتلا در جهان واقعی، کمک کند.
بررسی ویژگی های طنز مجموعۀ پویانمای «دیرین دیرین» با استفاده از نظریۀ عمومی طنز کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجموعه پویانمای «دیرین دیرین» یکی از موفق ترین مجموعه های پویانمای طنز بزرگسال است که به موضوعات مختلف جامعه نگاهی انتقادی دارد و مخاطبان فراوانی جذب کرده است. در این مقاله، نگارندگان در پی تحلیل عوامل طنزآفرین در این پویانما بوده اند. تحلیل حاضر با استفاده از نظریه عمومی طنز کلامی انجام شده است. این نظریه طنز را با استفاده از شش منبع: دانش تقابل انگاره ها، شگرد منطقی، هدف، موقعیت، شیوه روایت، و زبان بررسی می کند. به این منظور، 65 قسمت از این مجموعه به صورت گزینشی انتخاب و براساس نظریه عمومی طنز کلامی تحلیل شده است. براساس نتایج به دست آمده در قسمت های بررسی شده، منابع تقابل انگاره (میانگین 27/2%)، شگرد منطقی (میانگین 61/2%)، شیوه روایت، و زبان در تمام قسمت ها یافت شد و در بخش موقعیت 75 درصد از قسمت های تحلیل شده دارای موقعیتی بودند که خود خالق طنز بوده است. در بخش منبع دانش، 23 قسمت دارای هدف انتقادی و 43 قسمت دارای هدف آموزشی برآورد شد. براساس یافته های این تحقیق، منابع دانش تقابل انگاره ها، شگرد منطقی، و زبان مهم ترین عوامل خلق طنز در این مجموعه محسوب می شوند.
تحلیل ساختار رسالۀ فی حالة الطفولیة برمبنای الگوی کنشگر گرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوره نقد نو و با شکل گیری روش های جدید در روایت شناسی، الگوهای متعددی در زمینه شناخت و نقد روایت ظهور کرد. دراین میان، الگوی گرماس با الهام از روایت شناسی پراپ، و با تکیه بر اصل فلسفی تقابل، سعی داشت روایت ها را برمبنای نیروهای کنشگر شش گانه فاعل/ مفعول (هدف)، یاری رسان/ بازدارنده، فرستنده/ دریافت کننده در یک نظام نوین تحلیل متن بررسی کند. ازسویی، سهروردی به سبک و روش پیش متنی و با تکیه بر داده های فلسفی خود، از زبان روایت و تمثیل در جهت تبیین و تشریح اندیشه های خود به گونه ای بهره جسته است که می توان برخی روایات او را از منظر گرماس تحلیل و بررسی کرد. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی ساختار تقابل ها را در رساله فی حاله الطفولیه بررسی کرده است. طبق یافته ها، شاکله این روایت، به صورت لایه ای و تودرتو، برخاسته از مشخصه های فکری و الگوهای مسلط بر ذهن سهروردی است و حضور کنشگرها در این روایت کامل است و در برخی خرده روایت ها در قالب سیّالیت نقش ها مشاهده می شود. ازسویی دیگر، با وجود حضور هر سه پی رفت در روایت کلان و خرده روایت ها، پی رفت غالب را می توان میثاقی دانست که در جذابیت روایت نسبت به دیگر رسائل سهروردی نقش دارد. درنهایت، همسویی مفعول/ هدف در روایت کلان و چهار خرده روایت دیگر، به برجستگی این هدف یعنی «رسیدن به آرامش» در نظام فکری او خواهد انجامید.