مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله آن است که تأثیر روحیه خداترسی به عنوان یکی از مهم ترین نشانه های معنویت دینی را در اصلاح جامعه به ویژه مناسبات جنسی و جنسیتی در خانواده و اجتماع نشان دهد و از این رهگذر، به ارائه راهکارهایی در جهت تقویت و گسترش این روحیه در سطح خانواده و اجتماع به منظور کاهش مشکلات و آسیب های مربوط به روابط زن و مرد بپردازد. از نظر رویکرد می توان نوعی روش سه جانبه مشتمل بر نگاه های درون دینی، جامعه شناختی و مهندسی اجتماعی را در مقاله مشاهده کرد. از نظر میزان اثربخشی نیز می توان گفت هرچند خداترسی آموزه ای آشناست و آثار مثبت اجتماعی، به ویژه جنبه بازدارندگی آن در برابر کج روی ها قابل انکار نیست، اما یادآوری مجدد این فضیلتِ تقریباً فراموش شده و بیان مشروح تر آثار اجتماعی اش، می تواند کمک مؤثری به ادبیات حوزه جامعه شناسی دین قلمداد گردد، ضمن آن که تطبیق این بحث بر حوزه های جامعه شناسی خانواده و جنسیت می تواند کمک مهمی به پیشبرد ادبیات این دو حوزه تلقی شود.
رویکردی دینی به نقش مادران در عملکرد کج سازهای جنین (تراتوژن ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش مادرانه، مهم ترین نقش زن در حیات فردی و اجتماعی انسان هاست. مادر، به صورت ارادی و یا غیر ارادی و از طریق عوامل مختلف در سرنوشت کودک نقش آفرینی می کند. برخی از این عوامل، تجربه پذیر و برخی تجربه ناپذیرند. معرفت های تجربه ناپذیر، گاه، جز از طریق پیام وحیانی قابل وصول نیستند. این مقاله، با الهام از آموزه های دینی، بر آن است تا نقش عوامل تجربه ناپذیر را که از طریق مادر بر جنین تأثیر می گذارند، بررسی کند. آگاهی از این عوامل، حداقل در دو حوزه مؤثر می افتد: اول، نیاز به مکتب آسمانی در تبیین جایگاه حیاتی مادر و تأثیر او بر سلامت جسمی و روحی کودک قبل از تولد؛ دوم، آگاهی همه جانبه از عوامل مؤثر بر فرایند رشد، از انعقاد نطفه تا پایان عمر، فراتر از آن چه فیزیکالیست ها بدان پای فشرده اند. این پژوهش، هم مقدمه ای بر مباحث انسان شناسی دینی تلقّی می شود و هم بالاصاله بر تلقی روانشناسی رشد مبتنی بر آموزه های اسلامی از انسان مؤثر خواهد بود. روی آورد مقاله، درون دینی است و عوامل کج ساز جنین از دیدگاه آموزه های اسلامی، بررسی و تحلیل شده است. بررسی متون اسلامی نشان می دهد، تأثیر سرنوشت ساز مادر بر جنین، از لحظه انعقاد نطفه و ابتدای دوران بارداری با عوامل مادی و غیر مادی آغاز می شود و البتّه پس از تولد نیز ادامه می یابد؛ بنابراین، به لحاظ رعایت حقوق و حدود امانت الهی، هم به لحاظ بُعد مادی و هم به لحاظ بُعد معنوی و روحی کودک، تکالیفی بر والدین، به ویژه مادر، جعل می شود که، این مقاله، درصدد تبیین و تقریر آن است.
هنجارشناسی سبک زندگی دینی: تبیین سه اصل محوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عوامل متعددی که به توسعه فرهنگ و ساختارهای وابسته به فردگرایی، انسان محوری و خویشتن-خواهی دامن زده اند، سبکی یکسان از زندگی را برای بشر فراهم آورده اند که به تدریج دین داران را در تضاد با پیرامون شان کشانده است. برای خروج از این وضعیت، لازم است اصول حاکم بر زندگی دین-دارانه، بازخوانی و ساختارسازی شوند؛ چه آن که نادیده انگاری هر اصل، پیامدهای کمّی و کیفی قابل مشاهده دارد. در این نوشتار، ضمن تفکیک میان بررسی جامعه شناختی و گفتگوی دینی درباره سبک زندگی با نگاهی هنجارشناسانه به تبیین سه اصل محوری قناعت، پرهیز از مسیر لهوی در زندگی و باور به وجود مرزبندی میان حق و باطل پرداخته شده است. دستاورد نوشتار، ضمن ساخت شکنی از موضوع «سبک زندگی»، این نکته را اثبات می کند که بدون حاکمیت اصول فوق، جهت دهی ساختارها بر اساس آن ها و اصلاح ریختار ذهنی و تربیتی افراد و خانواده ها، ایجاد سبک زندگی دین-دارانه عملی نیست.
تحلیل جامعه شناختی تأثیرات مدرن شدن بر خانواده ایرانی و ضرورت تدوین الگوی ایرانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نهادهای اجتماعی جامعه ایران در سیر تحولات ناشی از مدرنیته به طور کامل، یک سان و هم زمان دچار تغییر نشدند. در این میان، سطوح خرد، میانه و کلان در ساختار خانواده به گونه ای ناهماهنگ نسبت به تغییرات جامعه، متأثر گردید. از این رو، امروزه شاهد برهم کنشی ناسازگار بین برخی از اجزای مرتبط با خانواده سنتی با پاره ای از ارزش های برخاسته از مدرنیته می باشیم. هم چنین، به دلیل عدم سنخیت برخی از تحولات خانواده با تغییرات فعلی جامعه، این امر به منشأیی برای بروز آسیب ها و مسائل اجتماعی شده است. در چنین وضعیتی، نه می توان خانواده ها را به نظام هنجاری سنتی خانواده ترغیب کرد و نه می توان پذیرش نظام هنجاری مدرن را مطلوب دانست. آنچه در این مقاله در خلال طرح مناقشات نظری درباره وضعیت و چشم انداز خانواده پیشنهاد می شود، ضرورت شکل گیری الگویی از خانواده است که ضمن سازگاری با دو مؤلفه هویتی جامعه ایران؛ یعنی دین و فرهنگ ملّی، از توان جذب مؤلفه های جدید متناسب با تحولات اخیر نیز برخوردار باشد و بتواند با فراهم آوردن برخی قابلیت ها، از مسائل اجتماعی در خانواده، پیشگیری نماید.
سنجش بررسی رابطه دین داری و سبک زندگی (مطالعه موردی زنان 20 ساله و بیش تر ساکن شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به وسیله «پرسشنامه» به بررسی موضوع سبک زندگی و عوامل مؤثر بر آن -نظیر دین داری افراد- پرداخته ایم. جمعیت آماری، شامل زنان 20 سال به بالای ساکن تهران است و حجم نمونه به وسیله نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، 361 نفرتعیین شد. اساس نظری تحقیق بر نظریه کنش وبر استوار است. بر اساس مدل گلاک و استارک، برای سنجش دین داری چهار بعد، اعتقادی، عاطفی، پیامدی و مناسکی در نظر گرفته شد. هم چنین سبک زندگی افراد با سه شاخص مدیریت بدن، روابط بین شخصی و هنجارهای مصرف سنجیده شد. تحلیل رگرسیون نشان داد از میان متغیر های مستقل تحقیق -مانند دین داری و سن- که وجود رابطه آن ها با متغیر وابسته در حد ضعیف تأیید شد، بیش ترین میزان همبستگی میان دین داری و سبک زندگی (r=/162) وجود دارد. هم چنین فرضیه های رابطه میان سبک زندگی زنان، مدیریت بدن، هنجارهای مصرف اثبات شد. مهم ترین دستاورد پژوهش حاضر به ارتباط میان دین داری و سبک زندگی افراد مربوط می شود. با کم رنگ شدن اقتدار نهادهای سنتی دینی و رواج انتخابگری فردی در حوزه دین و ترکیبی شدن اصول فکری و عقیدتی، سخنگویان دین، دیگر تنها عامل اثرگذار بر واکنش افراد نسبت به مسائل مختلف اجتماعی، تصمیم گیری ها و نظرات نیستند. برمبنای نتایج، بیش ترین تبیین کنندگی دین، در حوزه هنجارهای مصرف (r = 247) بود که به نوبه خود رقم قابل توجهی نیست. هم چنین، می توان نتیجه را بر مبنای ظهور انواع دین داری تبیین نمود، پیدایش اشکال بسیار متنوع و فردی دین داری از عرصه هایی است که بی شکلی دوران مدرن را بازتاب می دهد.
تحلیل عدالت جنسیتی در مناسبات عاطفی، اخلاقی و اقتصادی خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله عدالت جنسیتی، اگرچه در نهادهای حقوقی و اجتماعی موضوعی وارداتی قلمداد می گردد و در عرصه تئوریک کراراً مورد توجه قرار گرفته است، لیکن در عرصه های عملی سازی آن، به سبب اختلاط در فرهنگ ها و عدم پالایش مبانی آن، با چالش هایی روبرو بوده که نیازمند تبیینی درست در عرصه گرایش ها و نگرش های متکی بر فرهنگ بومی و اسلامی است. به ویژه آن که استحکام نهاد خانواده از اساسی ترین اهداف قانون گذار اسلامی است. در منش توحیدی، زوجیت، وحدت برخاسته از جذب و انجذابی حکیمانه است که تحقق عدالت در عین قوام یابی اصول ارزشی دیگری چون: کرامت انسانی، امنیت و سکونت، مودت و رحمت، احسان و مروت صورت می پذیرد. هدف از نگارش این مقاله، تبیین جایگاه محوری اصل عدالت در نظام قانون گذاری اسلامی و تأثیر آن بر عدالت جنسیتی در روابط انسانی اعضاء خانواده است که مستلزم بیان تفاوت های بنیادین میان دو نظام فکری؛ خدا محور و انسان محور می باشد. به نظر می رسد عدالت جنسیتی از حکیمانه ترین مختصات نظام قانون گذاری اسلام است که برخاسته از تناسب و تفاوت های معنادار در نظام خلقت و قانون شریعت است و در مناسبات عاطفی، اخلاقی و اقتصادی خانواده از دقایق و لطایفی برخوردار است که در آن، اصل عدالت با تمامی ارزش های انسانی درآمیخته و چتری از تسهیل، تکریم، تنظیم و تعدیل را در سایه اندیشه توحیدی فراهم ساخته و تضمین کننده مقاصد و اصول و قواعد شرعی است.
فراتحلیل پژوهش های انجام شده درباره «نابرابری جنسیتی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله برابری زن و مرد از موضوعاتی است که در دهه های اخیر، ذهن جامعه علمی را بسیار به خود مشغول کرده است؛ صاحب نظران متعددی در این حوزه به ایراد نظر پرداخته و در این راستا، متفکرین اسلامی در پی تبیین مسأله عدالت و برابری از منظر اسلام و نقد رویکردهای فمینیستی برآمده اند. هم چنین، پژوهش های مختلفی نیز در این حوزه انجام شده است. در این مقاله، ضمن مروری کوتاه بر آراء مذکور با استفاده از مرور سیستماتیک، پژوهش های صورت گرفته در حوزه برابری جنسیتی فراتحلیل گردید. بر این اساس، از میان پژوهش های انجام شده، 20 مورد در بازه زمانی دهه 80 انتخاب و بررسی شد. نتایج این مرور نشان می دهد که در سطح پروبلماتیک و چرایی نابرابری، حدود 55 درصد سؤالات، جنبه اجتماعی داشتند؛ 24 درصد جنبه اقتصادی و تنها حدود 21 درصد به عوامل فرهنگی پرداخته اند. در سطح عوامل مؤثر بر نابرابری، از میان عوامل اجتماعی «کلیشه-های جنسیتی»، «نظام پدرسالاری» و «جامعه پذیری جنسیتی» با 7/17 درصد، از میان عوامل اقتصادی «اشتغال زنان» با 6/16 درصد و از میان عوامل زمینه ای «قومیت» و «تحصیلات» با 7 درصد، بیش ترین عوامل ذکر شده بوده اند. رویکرد اتخاذ شده در تمامی موارد، رویکرد تساوی گرایانه به مقوله برابری و عدالت جنسیتی بوده است. در نتیجه به این نکته اشاره شده که پژوهش های انجام شده، به صورت فراگیری تلقی فمینیستی از برابری را مفروض گرفته اند. جا دارد در پژوهش-های آینده، با رویکردهای بومی به مقوله عدالت جنسیتی، مؤلفه های اسلامی مبنای پژوهش قرار گیرد.