۱.
پژوهش حاضر به این مساله می پردازد که بازنمایی بزه دیدگی زنان در روزنامه های ایرانی با سایر گروه ها متفاوت است. از این رو، در این پژوهش محتوای اخبار بزه دیدگی زنان را در چهار روزنامه همشهری، ایران، مردم سالاری و اعتماد در فاصله زمانی 1 اردیبهشت 1388 تا 31 دی 1388 مورد تجزیه و تحلیل کیفی قرار دادیم. فرض بر این است که زن بودن و زنانگی از عواملی است که سبب ایجاد مساله مذکور می شود. بنابراین پرسش اساسی در این پژوهش این است که چگونه رسانه های نوشتاری، بزه دیدگی زنان را ترسیم می کنند. در این پژوهش با مرور نظریات استوارت هال، کانل و با تکیه بر نظریه فورسیچ به مطالعه نحوه بازنمایی زنان در این چهار روزنامه به شیوه کیفی پرداختیم. یافته های پژوهش نشان می دهند که زنان همواره در نقش قربانی و مردان در نقش معترض ظاهر شده اند. همچنین رسانه ها به دو صورت به بازنمایی زنانی که قربانی جرم هستند، می پردازند؛ نخست زنان بزه دیده ایده آل، که ناخواسته و نا آگاه قربانی جرم شده اند؛ مانند زنانی که سوار مسافربرهای شخصی شده اند. دوم، زنانی که خود به مکان خطرناک رفته و یا با غریبه خطرناک ارتباط داشتند. یافته های پژوهش نشان می دهند که این اخبار دیدگاه زن بزه دیده را بازنمایی نکرده اند. هم چنین لازم به ذکر است که در مطبوعات با بزه دیده همدردی نمی شود. این اخبار مردانگی را محوریت قرار داده و زنان و زنانگی را به حاشیه می رانند.
۲.
مقاله ی حاضر رابطه ی بین جهانی شدن و میزان دنیاگرایی در بین زنان را در شهر های تهران، شیراز و استهبان مورد مطالعه قرار داده است. چارچوب نظری پژوهش برگرفته از آرای رابرتسون و گیدنز درباره فرایند جهانی شدن و هویت می باشد. برای آزمون فرضیه ها 2200 نفر بین سنین 16 تا 45 سال به شیوه نمونه گیری تصادفی در این سه شهر انتخاب شده اند. روش تحقیق این مطالعه، پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه است. نتایج به دست آمده در سطح تحلیل رگرسیونی نشان داده اند که متغیر هویت اجتماعی مدرن، نوگرایی و نگرش نقش جنسیتی تساوی گرایانه بر روی هم نزدیک به 33 درصد از کل رفتار دنیاگرایانه ی زنان را در سه شهر مورد مطالعه، تبیین می کنند. این پژوهش نشان می دهد که تقویت ارزش های دینی و بالا بردن آگاهی زنان از تغییرات و فرایند جهانی شدن نیازمند برنامه ریزی و پژوهش برای تبدیل تهدید های جهانی شدن به فرصت و ظرفیت برای زنان جامعه می باشد.
۳.
این مقاله با توجه به قدمت و محبوبیت نمایشنامه اتللو بر آن است تا به این مسئله بپردازد که چگونه لایه های مختلف اجتماع از این نمایشنامه متاثر می شوند. برای این منظور، با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، کنش های ارتباطی و فرهنگی در نمایشنامه ی معروف شکسپیر با عنوان اتللو را تحلیل کرده است. بر اساس نظر فرکلاف که زبان همواره با کنش های اجتماعی در ارتباط بوده، آثار شکسپیر نیز همواره دارای نشانه هایی از کنش های ارتباطی و فرهنگی گفتمان بوده، و تحلیل گفتمان آنها، مانند هر اثر ادبی دیگر، نیازمند تحلیل لایه ها و ساختارهای مختلف جامعه است. نتایج این مطالعه نشان می دهند که موضوع ارتباط در این نمایشنامه باعث به وجود آمدن فرهنگ میزبان و فرهنگ مهمان شده و تقابل این دو فرهنگ برای به وجودآمدن ارتباط، کنش هایی بین دو فرهنگ ایجاد کرده است که در پیشرفت موضوع نمایشنامه حضور بارزی دارند.
۴.
مسئله این پژوهش، چگونگی بازنمایی عملکرد اجتماعی زنان در سینمای پس از انقلاب اسلامی ایران است. برای این منظور با استفاده از روش کیفی تلفیقی نشانه شناسی، بازنمایی ارزش های زن در سینمای بعد از انقلاب مورد مقایسه قرار گرفته است. در چارچوب نظری این تحقیق نظریه نمایش جنسیت و کنش متقابل گافمن و ایده آل تایپ ماکس وبر استفاده شده اند و بدین ترتیب الگوهای تفسیری و تفسیر ارزش های اجتماعی بازنمایی شده در خصوص زنان در سینمای بعد از انقلاب ساخته شده اند. نمونه های انتخاب شده در دو سطح تحلیل (الگوی روایت بارت، الگوی سلبی و کادوری) مورد مطالعه قرار گرفته اند. با مشاهده و تحلیل فیلم ها طبق الگوهای بیان شده، یافته های تحقیق در دو الگوی تفسیری بیان شده اند. مدل "تحول سوژگی؛ دگرگونی در تفسیر" بیانگر برساختگی "صبر و تحمل" و "دگرگونی در اندیشه و تفسیر زن" و مدل "دروغ، چندچهرگی؛ فریب ساختار" بیانگر برساختگی "دروغگویی" به عنوان عملکرد اجتماعی تکرارشونده و ارزش اجتماعی زن در سینمای ایران پس از انقلاب هستند.
۵.
این پژوهش به تحلیل هنر تعاملی و تطبیق آن با نظریه های رولان بارت در زمینه ی مرگ مؤلف و متن پرداخته است. چارچوب نظری با استفاده از نظریه های رولان بارت و خصیصه های هنر تعاملی تدوین شده است. به منظور کاربرد این چارچوب نظری، یک مطالعه موردی از اثری انجام شده که در بیینال ونیز در سال 2011 نمایش داده شده است. در این پژوهش ابزار تحلیل، نظریه ی مرگ مؤلف و توجه به جهان متنی رولان بارت بوده است. روش مورد استفاده توصیفی تحلیلی و گردآوری مطالب نیز کتابخانه ای و با استفاده از منابع اینترنتی بوده است. نتایج بیانگر هم خوانی نظریات مورد بحث با اثر تعاملی مورد مطالعه هستند و نشان می دهند که در فرآیند تعاملی شدن، انتخاب رسانه، تعامل و مشارکت مخاطبین در خلق اثر، باعث تبدیل اثر به متن هنری و همین طور کمرنگ شدن هنرمند به عنوان مؤلف شده است.
۶.
هدف اصلی این مقاله، شناسایی شیوه ها و راهبردهای متنی شده بازنمایی ایدئولوژی در سه گانه اخراجی هاست تا پاسخ این پرسش را بیابد که چگونه این سه گانه به انتقال ایدئولوژی می پردازند. از این جهت، دغدغه اصلی مقاله پاسخ به این پرسشها است که سه گانه اخراجی ها به عنوان هنر عامه پسند چگونه ایده های طبقه مسلط را بازتاب می دهند؟ چگونه ایدئولوژی آنها را انتقال می دهند؟ و برای بیان آن از چه روش ها و راهبرد هایی استفاده می کنند؟ تحلیل این سه گانه با استفاده از چارچوب نظری متشکل از مفهوم ایدئولوژی در نظریه تحلیل انتقادی گفتمان ون دایک و روش شناسی تحلیل متنی تامپسون صورت گرفته است و نشان می دهد که بیشترین تلاش این سه گانه ایجاد "وحدت ملی" است. البته در اخراجی های 1 و 2، بستری که این مسئله در آن به چالش کشیده می شود همانا دوران جنگ است در حالیکه در اخراجی های 3، این بستر به دوران حساس انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 مربوط می شود. نتایج تحلیل حاکی از آن است که فیلم به عنوان یکی از صور نمادین که قابلیت ویژه ای در روایت یک ایدئولوژی دارد، علاوه بر انتقال آن، می تواند به عنوان یکی از اشکال بازتولید قدرت، در جهت بازنمایی مفاهیم خاصی که مقصود سازنده می باشد، عمل کند. همچنین فیلم با سکوت درباره سایر معانی، آنها را به حاشیه رانده و معانی و مفاهیم ایده آل خود را برجسته کرده و از این رو در راستای حفظ اولویت های فرهنگ مسلط حرکت می کند.
۷.
هدف این مقاله، مطالعه کارکرد اخبار در ایجاد و ادامه جنگ نرم است. بدین ترتیب، این مطالعه اهمیت خبر، به عنوان کالایی که هر روز از طریق رسانه های وابسته به قدرت های بزرگ با اهداف مختلف تولید و در اختیار مردم گذاشته می شود را نشان می دهد. جنگ نرم، به عنوان یکی از مهمترین فرآیندهای اقناع بشر در قرن حاضر است. در سال های اخیر این جنگ به صورت کاملاً جدی، مورد استفاده قدرت های بزرگ و رسانه های وابسته به آنها قرار گرفته است. رسانه های وابسته به قدرت های جهانی، تمام توان خود را به کار گرفته اند تا از مقوله جنگ نرم بهترین استفاده را ببرند. جنگ نرم از طرق مختلف فرهنگی، سیاسی، علمی و ایدئولوژیک جهت تغییر ساختار های گوناگون یک جامعه، بدون درگیری و خشونت، اعمال می شود. یکی از مؤثرترین شیوه هایی که قدرت ها می توانند از طریق آن بر افراد بشری تأثیر فراوان بگذارند و قدرت های رقیب را به زانو در بیاورند، خبر می باشد. در این راستا، برنامه ریزان خبری، با فردی کردن خبر، که یکی از مهمترین اصول نرم کردن خبر است، مخاطبان خود را به پذیرش اخبار ارائه شده از سوی خود ترغیب می کنند. در این راستا، با استفاده از شیوه های مختلف، نظیر تولید خبر، ارائه اخبار گزینشی و ... افکار عمومی جامعه را تحت کنترل و اختیار خود در می آورند، به صورتی که بدون کمترین هزینه بتوانند تصمیمات و اهداف خود را با رضایت و پذیرش آحاد مردم، به مرحله عمل برسانند.