مقالات
حوزه های تخصصی:
میانکوه به طور قراردادی به بخشی از منطقه زاگرس مرتفع، یا بخش جنوبی زاگرس مرکزی، اطلاق می شود. با وجود مساحت ناچیز (680 کیلومترمربع) در یک محدوده کوهستانی، دو ریزچشم انداز متمایز با میانگین ارتفاع 1510 و 2601 متر از سطح دریا دارد که مناسب حرکت های فصلی و کوتاه مدت جوامع در دوران زمانی متفاوت، جهت دسترسی به منابع گوناگون در اقتصاد معیشتی است. مطالعه ویژگی استقرارهای عصر سنگ در این ارتفاعات در مراحل اولیه خود قرار دارد. به واسطه وجود رودخانه های دائمی و منابع قلوه سنگی رودخانه ای، این بخش می بایست از محل های اصلی رفت و آمد جوامع متحرک موستری (پلیئستوسن جدید) زاگرس محسوب شود. در پی پاسخ به این پرسش ها؛ 1) جایگاه فناوری ساخت مجموعه سنگی این منطقه در میان فرهنگ های شناخته شده زاگرس(؟) و 2) میزان شعاع حرکتی جوامع شکارگر-گردآورنده آن در هردو زیست بوم (؟)، سه فصل بررسی پیمایشی بین سال های 1388 تا 90 ه .ش.، انجام شده است که پژوهش حاضر به بخش کوچکی از تحلیل صنایع سنگی آن اختصاص دارد. نتایج اولیه از پراکنش محل های روباز (177 عدد) در هر دو زیست بوم از یک تا 36 دست ساخته حکایت دارد. به نظر می رسد این دو زیست بوم در طول حرکت های روزانه یا فصلی جوامع پلیئستوسن به خوبی مورداستفاده قرار گرفته اند. ترکیب کلی مجموعه سنگی آن را تراشه های به نسبت کوتاه و کوچک تشکیل می دهد که در آن، خراشنده ها بر سایر گونه ها غلبه دارند. در اینجا تأکید اصلی در فناوری ساخت، بر منابع قلوه سنگی خوب گرد شده محلی تحت تأثیر رودخانه های دائمی و منابع برجای موجود در ارتفاعات منطقه است که اغلب با استفاده از فناوری لوالوا به ابزار و برداشته های مختلف تبدیل شده اند. شکارگران-گردآورندگان میانکوه فنون ساخت و گونه های ابزاری مشابه با دیگر فرهنگ های موستری زاگرس را به کار برده اند، تنها در برخی دست ساخته های زیست بوم مرتفع از انواع سنگ های دیگر در کنار نوع غالب چرت/ فلینت و ازنظر گونه شناسی، از برداشته های بی قاعده با پرداخت نامنظم استفاده کرده اند. به نظر می رسد سنگ خام مورداستفاده از فواصل کمتر از 20 کیلومتر در طول چشم انداز هر دو زیست بوم تأمین شده است.
بررسی جامعه دامدار شوش براساس الواح آغاز ایلامی
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین و موردبحث ترین دوره های فرهنگی در پیش ازتاریخ، دوره آغاز ایلامی است که می توان از آن به عنوان انقلابی در توسعه، رشد و پیشرفت ارتباطات و تعاملات مردمان آن دوره، در بازه زمانی 3300 تا 3000 پ.م.، یاد کرد. در این دوره، جوامع دامپرور به وجود آمدند؛ که از یک نظام نگارش یکسان با دیگر نقاط فلات ایران، استفاده می کردند. اقتصاد معیشتی جوامع مزبور برپایه دامپروری بوده و زندگی آن ها به نوعی وابسته به جوامع یکجانشین و کشاورز می گردید؛ از این رو، کشاورزان و دامداران، وابستگی اقتصادی مستقیم به یکدیگر داشته اند. کشاورزان بخشی از غلات دامپروران را تأمین می کردند، ولی کماکان دامداران به کشاورزی نیز می پرداختند. آن ها معمولاً کشاورزی دیم داشتند؛ اما در کل مهم ترین اقتصاد دامپروران، گله داری است و دامداران برای یافتن علوفه، نیازمند ترک محل اولیه و حرکت به مکان جدید بودند و ازطرفی تحمل هوای بسیار گرم در محوطه شوش برای دام ها قابل تحمل نبوده و نیست و دامداران ناچار به رفتن به مناطق سردتر بوده اند. گل نبشته ها در این دوره فرهنگی دارای اهمیت به سزایی هستند. گل نبشته ها از نظام شمارشی به گل نبشته هایی جهت مدیریت اسناد اداری و دامی که به صورت اندیشه نگار بودند، تغییر وضعیت دادند که عمدتاً از شوش به دست آمده است. در این پژوهش نگارندگان سعی دارند با تحلیل نوع و تعداد گل نبشته های دامی، به وجود جوامع دامپرور و متعاقباً به دوقطبی بودن جامعه شوش در دوره آغاز ایلامی بپردازند. پرسش های این پژوهش عبارتنداز: ویژگی های جوامع دامپرور دوره آغاز ایلامی چیست؟ آیا شوش در دوره آغاز ایلامی یک جامعه کشاورز و دامپرور بوده است؟ چه پیوستگی های فرهنگی میان جوامع دامپرور و یکجانشین برقرار بوده است؟ با توجه به ساختار یکسان نگارشی متون آغاز ایلامی در گستره فلات ایران، می توان دریافت که ارتباطی میان این نواحی بر قرار بوده و از آنجایی که متون دامی در اکثر محوطه های آغاز ایلامی مانند: شوش، تپه یحیی، سیلک، ملیان و ازبکی اهمیت ویژه ای دارد و ازطرفی بیشترین شباهت و یکسانی در نشانه های نگارشی مربوط به متون دامی است، و می توان دریافت که احتمالاً در این نواحی جوامع دامدار ساکن بودند.
ساختارشناسی سنگ ها و مهره های لاجورد شهرسوخته سیستان
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین آثار به دست آمده از محوطه باستانی شهرسوخته سیستان سنگ ها و مهره های لاجورد مورداستفاده به عنوان جواهرات و زیورآلات سنگی است که نحوه ساخت و نوع ساختار سنگ های به کاررفته در این آثار همواره یکی از مهم ترین موضوعات باستان شناسی و باستان سنجی در این محوطه است. مهره های لاجورد شهرسوخته در قالب فرم های مختلف عدسی، لوزی، دایره ای و غیره ساخته شده اند که به عنوان جواهرات و زیورآلاتی هم چون: دستبند، پابند، گردنبند و غیره مورداستفاده قرار می گرفته اند. تراش و ساخت این مهره ها به وسیله مته هایی از جنس فلینت صورت می گرفته است. شناخت ساختارشناسی و بررسی کانی شناسی مهره های لاجورد مکشوف از شهرسوخته موضوع اصلی در این پژوهش است. در همین راستا، سعی شده است برای شناخت ساختار مهره ها و سنگ های شهرسوخته با استفاده از روش های آزمایشگاهی-دستگاهی هم چون: پتروگرافی مقاطع نازک، میکروآنالیز پراش انرژی پرتوی ایکس، آنالیز رامان و روش های گوهرشناسی، به بررسی و مطالعه سه نمونه از مهره ها و سنگ های لاجورد باستانی شهرسوخته پرداخته شود. نتایج مطالعات آزمایشگاهی نشان می دهند که ساختار سنگ های لاجورد شهرسوخته از جنس کانی های لازوریت با درصد بالای ناخالصی های کانی کلسیت است که باعث شده تا از میزان شفافیت و خلوص آن کاسته شود؛ هم چنین مطالعات عنصری نیز نشان دهنده کانی های لازوریت است. مطالعات ساختارشناسی رامان و گوهرشناسی به درستی ساختار، میزان ضریب جذب و وزن مخصوص آن را در ساختار اصلی سنگ لاجورد نشان می دهد. بررسی های شیمیایی و ساختاری، سنگ ها را ازلحاظ ترکیب مشابه به هم نشان می دهند.
بررسی و تحلیل شاخصه های سفالی میلادتپه نیشابور در چشم انداز عصر آهن خراسان
حوزه های تخصصی:
عصرآهن در میانه آسیا و بخش مهمی از آن به نام خراسان، پیوند دهنده پیش از تاریخ به حکومت های دوران تاریخی است. این دوره همواره ابهامات و پرسش های فراوانی را داراست؛ به ویژه در خراسان که کمبود مطالعات به شدت احساس می شود. در این منطقه دشت نیشابور به لحاظ باستان شناسی جایگاه ویژه ای دارد و بی شک در شناخت مؤلفه های فرهنگی عصر آهن منطقه تأثیرگذار است. در پژوهش حاضر میلاد تپه که تقریباً در خط القعر و میانه دشت نیشابور واقع شده است، به صورت بررسی روش مند نمونه برداری شده است. هدف از این کار به دست آوردن اطلاعاتی است تا با آن بتوان در پیشبرد اهداف بلند مدت تفسیر عصر آهن در خراسان، به ویژه نیشابور استفاده کرد. بر این اساس هدف اصلی شناخت و تبیین فرهنگ های عصر آهنی نیشابور در مقیاس کوچک و در کل منطقه خراسان است. در این راستا مهم ترین پرسش پژوهش، چگونگی و چرایی عصرآهن در چشم انداز مطالعات اخیر حوزه فرهنگی خراسان است. در میلادتپه که سطح آن مسطح و صاف است، در چهارچوب بررسی روش مند نمونه برداری مواد فرهنگی انجام شده تا بتوان در رویکردی تطبیقی با گونه شناسی و طبقه بندی سفال ها، عصرآهن مورد مطالعه قرار گیرد. همچنین با استفاده از الگوی استقراری محوطه و سایر مؤلفه های استقراری میلادتپه می توان بخشی از ساختار های ناشناخته عصرآهن دشت نیشابور و به تبع آن خراسان را به شکل کاملی وارسی و خوانش نمود. براساس نتایج پژوهش میلادتپه که دارای توالی استقراری در عصرآهن است، در چهارچوب عصرآهن قدیم تا جدید منطقه قابل تفسیر است. مطالعات گونه شناسی سفال نیز نشان از همگونی با چهارچوب تفسیر شده برای عصرآهن جنوب غربی آسیای مرکزی دارد که آن براساس مؤلفه های فرهنگی محوطه یازتپه با نام یاز I تا III شناخته شده است. به طور کلی در رویکرد تطبیقی، نمونه های میلادتپه قرابت نزدیکی با سنت سفال گری یاز دارد.
نگاهی باستان شناختی به ساختارهای تدفینی گورستان خانقاه گیلوان خلخال، اردبیل
حوزه های تخصصی:
گورستان خانقاه گیلوان در دامنه غربی کوه های تالش و در 60 کیلومتری جنوب شرقی خلخال بین روستاهای گیلوان و خانقاه قرار دارد و بخشی از شهرستان خلخال در استان اردبیل است. گورستان خانقاه در طی عملیات احداث جاده در روستای خانقاه در سال 1385 ه .ش.، شناسایی شد. با توجه به تاریخ گذاری انجام شده، این گورستان از عصرمفرغ میانی تا عصرآهن I و II و دوره پارتیان مورد استفاده بوده است، اما شواهدی در استفاده از آن در عصرمفرغ جدید در دست نیست؛ با این وجود شیوه های تدفینی یکسانی در عصرآهن I و II وجود داشته است. براین اساس، پرسش بنیادی این خواهد بود، مرحله اولیه استفاده از گورستان خانقاه گیلوان ازطریق طبقه بندی، گونه شناسی و مطالعات مقایسه ای سفال مربوط به چه دوره یا دوره هایی است؟ هم چنین با توجه به اشیاء قرار داده شده در گورها و انرژی مصرف شده در ساختار قبور می توان تمایزی در بین افراد تدفین شده در گورها قائل شد؟ تشابهات سفالی با فرهنگ های منطقه قفقاز جنوبی در مرحله گذار از عصرمفرغ قدیم به مفرغ میانی به ما اجازه می دهد مرحله آغازین استفاده از این گورستان را تا اواخر هزاره سوم پیش ازمیلاد، عقب ببریم. در پژوهش پیش رو، ضمن معرفی گورهایی که به این دوره اختصاص یافته است، با تکیه بر طبقه بندی، گونه شناسی و مطالعات تطبیقی سفال، گاه نگاری پیشنهادی ارائه شده است. بر این اساس از مجموع ظروف به دست آمده از 11 گور تعداد 148 ظرف سفالی در این راستا مورد بررسی قرار گرفت. شیوه پژوهش از نوع توصیفی-تطبیقی است و نتایج بر اساس مطالعات مقایسه ای مورد تحلیل قرار گرفته است؛ هم چنین در ادامه با توجه به اشیاء تدفینی و ساختار قبور وجود تفاوت در موقعیت افراد دفن شده در قبرستان بحث شده است.
مطالعه تاریخی و باستان شناختی قلعه دختر شهر کرمان، روند ساخت و بازسازی ها، تاریخ گذاری و کاربری معماری
حوزه های تخصصی:
قلعه دختر به عنوان یکی از محوطه های تاریخی مهمِ حاشیه شرقی شهر کرمان، در متون تاریخی با نام های مختلفی هم چون «قلعه کوه» و «قلعه کهن» و به عنوان محل رویدادهای سیاسی و اجتماعی توصیف شده است. از ویژگی های مهم این قلعه، موقعیت خاص آن در دشت کرمان، وسعت و نوع مصالح است. هدف از پژوهش حاضر، تحلیل ماهیت، کارکرد و گاه نگاری قلعه دختر با استناد به نتایج یک فصل بررسی، گمانه زنی و کاوش باستان شناسی (1398) در این بناست. گردآوری اطلاعات به شیوه های اسنادی و میدانی صورت گرفته و روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. پرسش ها این است که، پایه گذاری قلعه دختر و بازسازی های آن در چه ادواری صورت گرفته و کارکردهای این مجموعه چه بوده است؟ به این منظور داده های پژوهش های باستان شناسیِ پیشین در تلفیق با فعالیت های میدانی اخیر نگارندگان مورد مطالعه و بازبینی قرار گرفته و ضمن مطالعه جغرافیای تاریخی منطقه تلاش شده تصور صحیحی از ماهیت، روند شکل گیری و کارکرد این بنا در ارتباط با تحولات فرهنگی و سیاسی این ناحیه در ادوار مختلف حاصل شود. مطالعه مواد فرهنگی و منابع تاریخی نشان می دهند، این محوطه احتمالاً از دوران تاریخی و قطعاً از سده های نخست اسلامی تا قرن دهم هجری قمری، تقریباً به طور پیوسته محل سکونت بوده و در تحولات سیاسی و اجتماعی منطقه نقش تعیین کننده ای داشته است. به نظر می رسد ساخت و بازسازی های قلعه دختر دست کم از سده چهارم هجری قمری، تا عصر صفوی برپایه اهدافی هم چون ایجاد پایگاه نظامی و دفاعی، مکانی برای نگه داری زندانیان سیاسی، محل نگه داری خزائن حکومتی، پناهگاهی امن برای متحصنین و محل استقرار حکام و خانواده هایشان صورت گرفته است.
بررسی مجموعه سفال های دوران تاریخی و اسلامی کاوش های معماری دست کند ارزانفود-همدان
حوزه های تخصصی:
مجموعه معماری دست کند ارزانفود (ارزانپول) در 30 کیلومتری جنوب شرق شهر همدان در سال 1389 ه .ش.، به طور اتفاقی شناسایی شد و تاکنون چهار فصل پژوهش های باستان شناختی در آن انجام گرفته است. از یافته های ارزشمند شناسایی شده در این محوطه، آثار سفالی مربوط به دوره های تاریخی و اسلامی است. با توجه به تنوع گونه ها، فرم ها، شیوه و تزئینات سفالی، پژوهش جامع و کاملی در این راستا انجام نگرفته است؛ به همین دلیل، پرسش های مطرح در این پژوهش عبارتنداز: گونه های مختلف سفالی یافت شده از مجموعه معماری دست کند ارزانفود مربوط به کدام دوره های زمانی است؟ شیوه ها و تزئین های رایج در بین سفال های این محوطه کدام اند؟ پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی است که یافته های آن ازطریق مطالعات کتابخانه ای و فعالیت های میدانی گردآوری شده و با روش کیفی، تحلیل شده اند. در روش میدانی (شامل کاوش های باستان شناختی، شست و شوی نمونه های سفالی، پشت نویسی نمونه ها، ثبت اطلاعات نمونه ها، گزینش نمونه های شاخص، طراحی نمونه ها و عکاسی از آن ها) به انجام رسید. علاوه بر آن، عمل نمونه برداری نیز که مهم ترین بخش روش میدانی به شمار می رفت، به صورت روشمند و طبقه بندی شده شاخص ها انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان می دهند که یافته های سفالی مربوط به دوره تاریخی (اشکانی و ساسانی) و قرون میانی و متأخر اسلامی (سلجوقی، ایلخانی، تیموری و صفوی) است. مهم ترین گونه های سفالی دوران تاریخی شامل: سفال کلینکی، لبه های کوهانی شکل و لبه های شیاردار است و مهم ترین نمونه های دوران اسلامی از نوع: نقش قالب زده، نقاشی زیرلعاب (قلم مشکی)، زرین فام، اسگرافیاتو، ترصیع کاری و آبی و سفید است.
رویکردی نو بر سکه های دوره آل بویه
حوزه های تخصصی:
اصولاً نماد شکل گیری و تثبیت یک حاکمیت سیاسی، ضرب سکه است. حکمرانان شیعی آل بویه، ازجمله حکومت های محلی و منطقه ای گستره جغرافیایی ایران بودند که بعد از تشکیل یک حاکمیت سیاسی به سال 322 ه .ق.، و به تقلید از حکومت های پیشین، مطابق عرف معمول بعد از شکل گیری و ثبات حاکمیت سیاسی سکه هایی را ضرب کردند. به نظر می رسد خاندان آل بویه در روزهای آغازین حکومت برای اعتباربخشی و مشروعیت حاکمیت سیاسی خود برخی از نمادهای خاندان عباسی و قبل آن را در سکه های خود به کار گرفته اند که با گذر زمان و ورود این حاکمیت سیاسی شیعی به دوره میانی و پایانی، تمامی نمادهای حکومت های محلی و منطقه ای دیگر از رو و پشت سکه ها حذف شده و به جای آن نمادهایی که نشانگر بینش و تفکر شیعی است، جانشین آن گردید و به تدریج باگذشت زمان این نمادها به مرحله ای از پختگی و کمال هدایت شدند. یک از موضوعات مهم این دوره از تاریخ آل بویه، چرایی ماهیت استفاده حاکمان آل بویه از نمادهای شیعی و دوری جستن از نمادهای سایر حکومت های محلی و منطقه ای است. استفاده از شاخص شیعی که نشانگر مرام و اندیشه حاکمان سیاسی آل بویه است، خود از موضوعات بسیار مهمی است که پژوهش حاضر را بر آن داشته است تا ضمن پویش و واکاوی در منابع و مصادر تاریخی و تحقیقات و پژوهش های جدید، دلایل و انگیزه ها و بسترهای موجود این تغییروتحول را در سکه های آل بویه تبیین نماید و ماهیت استفاده از این نمادها و چرایی عدم استفاده نماد دیگر و هم چنین رشد و تعالی آن ها را از سال 322 تا 454 ه .ق.، یک دوره 123 ساله را با این پرسش، شاخص های ضرب سکه های فرمانروایان شیعی آل بویه در ایران چیست؟ و چگونگی اقتباسات، ابتکارات و افتراقات آن در قبال سایر مسکوکات را به چالش بکشد. بررسی های اولیه نشان می دهند که خاندان حکومت گر آل بویه همانند سایر خاندان های حکومت گر عصر خود، نخست برای مشروعیت بخشی به نظام تازه تأسیس مجبور بوده اند که از نمادهای بنی عباسی و قبل آن در ضرب سکه هایشان به کار گیرند و باگذشت زمان و تثبیت حاکمیت سیاسی درصدد برآمدند تا نمادهای شیعی و ایرانی را برروی سکه های خود درج نمایند و حاکمیت خود را با ضرب سکه های دینار (طلا) و درهم (نقره) به رخ همگان بکشند.
کتاب التریاق نسخه خطی ایرانی یا...؟
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که آثار کمی از نقاشی دوره سلجوقی به جا مانده و ازسوی دیگر، بیشتر آن ها بدون تاریخ و مکان نگارش هستند؛ بنابراین درباره بیشتر آثار نگارگری این دوره، دیدگاه یکسانی وجود ندارد. از دیگر سوی، چون بیشتر پژوهشگران روش درست علمی را در پژوهش های خود به کار نمی گیرند، به مشکلات موجود در این زمینه می افزایند. یکی از آثار نگارگری این دوره که موضوع این جستار و نیز دارای تاریخ نگارش است، نسخه ای از کتاب التریاق منسوب به «جالینوس» است که در سال 595 ه .ق./1199م.، نوشته شده و در کتابخانه ملی پاریس نگه داری می شود. با توجه به آن که در این دست نوشته، جای نگارش آن درج نشده است، بنابراین درباره این که نسخه مذکور در کجا نوشته و مصورسازی شده، اختلاف نظر وجود دارد. این نسخه را افراد مختلف به جاهای گوناگونی چون: ایران و جزیره، دیاربکر، موصل و مکتب بغداد نسبت داده اند. بر این اساس، مسأله و گزاره اصلی پژوهش حاضر، جایابی محل نگارش و مصورسازی این نسخه خطی است که با روش توصیفی-تحلیلی و تطبیقی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای، دیدگاه های پژوهشگران بررسی و نقد شده و با مقایسه تطبیقی نشان داده خواهد شد که نسخه التریاق را نمی توان به موصل، بغداد و...، جز ایران نسبت داد. با بررسی و مقایسه نگاره های این کتاب و دیگر آثار هنری ایرانی، به ویژه سفالینه ها و فلزگری، مشخص شد که شباهت کاملی ازنظر سبک شناسی، شیوه ترسیم نگاره ها و ترکیب بندی بین کتاب التریاق و این آثار وجود دارد؛ بنابراین نسبت دادن این دست نوشته به جزیره نادرست است و می توان گفت که وارونه دیدگاه بیشتر پژوهشگران، نگاره های کتاب التریاق بیشترین شباهت را با شیوه سبک های هنر ایرانی دارد تا عراق؛ بنابراین می توان اذعان داشت که خاستگاه این دست نوشته، ایران و دیدگاه های دیگر نادرست است.
تحلیلی بر الگوی ساختاری مساجد همسان با اقلیم در شهر همدان
حوزه های تخصصی:
معماری بومی و سنتی هر منطقه برگرفته از اقلیم و جغرافیای آن منطقه بوده است و مساجد به عنوان مهم ترین بنای ماندگار اسلام در شهرها و اقلیم های مختلف با حفظ ویژگی های منحصربه فرد خود متناسب با اقلیم هر منطقه در گذر زمان توسعه و دوام یافته اند. بقای ساختار مساجد تاریخی همدان نیز تحت تأثیر شاخص های اقلیمی منطقه بوده و اقلیم ساختار مساجد را طی سالیان متمادی تضمین نموده و امکان هم زیستی مسالمت آمیز معماری با محیط زیست و هم سازی آن را فراهم کرده است. بر این مبنا، این پرسش قابلیت طرح می یابد که خصوصیات اقلیمی تا چه میزان در فرآیند شکل یابی مساجد تأثیر داشته است؟ به عبارت دیگر، عوامل اقلیمی تا چه اندازه در ایجاد اشکال و فرم های مشابه در ساختمان مساجد همدان مؤثر واقع شده اند؟ هدف از انجام پژوهش آن است تا با اتکا به منابع مطالعاتی و بررسی های میدانی، شاخص های اقلیمی همدان را در ساختار مساجد بازشناسی کرده تا زمینه پاسخ گویی به پرسش های مذکور فراهم گردد. با توجه به آن که کیفیت الگوی ساختاری و مصالح مورد استفاده در مساجد شهر همدان، با توجه به اقلیم کوهپایه ای مرتفع منطقه، دارای مشابهت های فراوان با یکدیگر است، و طراحی هم سان با اقلیم در اکثر مساجد این منطقه همانند سایر شهرهای اقلیم کوهپایه ای مرتفع و کوهستانی رعایت شده است؛ در نتیجه با مطالعه و تطبیق معماری و اقلیم می توان میزان تبعیت از اقلیم در معماری این سازه های ارزشمند را دریافت. به منظور شناخت معماری مساجد تاریخی شهر همدان، کلیه داده های اسنادی، کتابخانه ای و میدانی در نگاهی جامع بررسی شده تا تأثیرات اقلیم در ساختار معماری مساجد نمایان شود.
مطالعه کشتی درحال انقراض در ساحل دریای خزر واقع در قروق تالش استان گیلان: بررسی و ساماندهی با رویکرد حفاظت و مرمت
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، مطالعات اولیه و گمانه زنی برروی کشتی به گل نشسته در ساحل قروق شهرستان تالش در استان گیلان مربوط به دوره قاجار است. در این راستا، مطالعات میدانی و نمونه برداری از قسمت های مختلف بدنه کشتی (چوب، فلزات، آب و خاک درون و بیرون بدنه کشتی) و نیز عوامل میکروارگانیسم ها نظیر قارچ ها و خزه های روی بدنه چوبی انجام شده است. قابل ذکر است که نمونه برداری ها هم از قسمت های روباز و هم از بخش های دفن شده بدنه کشتی و محیط اطراف آن بوده؛ پس از آن آنالیزهای لازم انجام شده است. هدف از جمع آوری و تفسیر داده های منتج شده آنالیز در این پژوهش، ارائه راهکار مناسب جهت حفاظت، مرمت و نگه داری این اثر ارزشمند تاریخی است تا در سطح کلان ملی موردتوجه قرار گرفته و محل استقرار آن به عنوان یک سایت ویژه موزه ای توریستی-منطقه ای در اولویت قرار گیرد؛ لذا اولین قدم این پژوهش، مطالعات میدانی، گمانه زنی ها و آنالیز های لازم و موردنیاز در امر حفاظت و مرمت بوده است که در مراحل بعدی می بایست با درنظر گرفتن شرایط مناسب نگه داری و اعمال فرآیند های بازسازی با دستورالعمل های خاص حفاظت و مرمت، این کشتی به شکل اولیه خود نزدیک شود و قسمت های ازدست رفته ترمیم گردد. در این پژوهش نمونه های آب در درون و بیرون کشتی با pH متر سنجیده شده است. پس از انجام آنالیز های مرتبط، ازجمله طیف سنجی از نمونه بافت های چوبی بدنه کشتی، وجود ترکیبات هیدروکربنی و مشتقات نفتی (قیری) به دست آمده از آنالیز FTIR مشخص شده است. دیگر آنالیز های ضروری در این مطالعه آزمایش های میکروبی از نمونه های برداشته شده است. با تحلیل نتایج به دست آمده از مقطع عرضی نمونه ها، این کشتی ساخت کشور روس بوده که با سازه چوبی از جنس کاج روسی (سوزنی برگ نوع ساسنا Pine) جهت حمل مواد نفتی استفاده می شده است. ازنظر قدمت و زمان، در دوره قاجار و قبل از آن به دلایل نامعلوم در ساحل قروق از بخش شهرستان تالش استان گیلان به گل نشسته است.
بازیابی ساختار فضایی شهر همدان در دوره قاجار با اتکاء به منابع مکتوب، آثار معماری و شواهد باستان شناسانه
حوزه های تخصصی:
با وجود اهمیت، جایگاه و نقش والای شهر همدان در تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران در عصر قاجار، مطالعات هدفمندی که سازمان فضایی و ساختار اجتماعی این شهر را در آن دوره مشخص کند به انجام نرسیده و پرسش های فراوانی درخصوص چگونگی تحولات بافت تاریخی آن بی پاسخ باقی مانده است. پژوهش حاضر در پی آن است که با اتکاء به منابع مکتوب، آثار معماری و شواهد باستان شناسانه به پرسش هایی درخصوص تحول و توسعه ساختار فضایی شهر همدان در عهد قاجار پاسخ گوید. در نیل به این هدف، تلاش شده ضمن بهره برداری از کلیه منابع مکتوب مرتبط با این شهر در دوره مذکور تحولات بافت شهری و ویژگی های ساختاری فضاهای آن مشخص و عوامل اثرگذار بر رشد و توسعه شهر در این دوران مشخص شود. دستاورد این پژوهش، روشن ساخت که همدان به واسطه پیشینه کهن، موقعیت خاص جغرافیایی، بهره مندی از قابلیت های زیست محیطی مناسب ازقبیل منابع آب فراوان و نیز به دلیل قرارگیری در مسیر راه های مهم تجاری-زیارتی در دوره قاجار، ازجمله شهرهایی بوده که اهمیت و جایگاه اجتماعی و اقتصادی شایسته ای کسب کرده و جمعیت بالنسبه زیادی را در خود جای داده و توجه گروه های مختلف اجتماعی، به ویژه بازرگانان را به خود جلب کرده است؛ بدین ترتیب شرایط مناسبی جهت احداث و پیدایی آثار و یادمان های متعدد معماری با کارکردهای مختلف (تأسیسات دفاعی، محله های مسکونی، میادین و میدانچه ها، بازار و کاروان سراها، مساجد، مدارس، حمام ها، کلیساها و...) به وجود آمده و فضای شهری، به ویژه به جوانب جنوب و جنوب شرق توسعه و گسترش چشمگیر یافته است.
علت های مرمت نادرست در کتیبه های نوشتاری بناهای دوران اسلامی ایران؛ برمبنای نظریه داده بنیاد
حوزه های تخصصی:
کتیبه نگاری در تزئینات بناهای دوران اسلامی، از قرون اولیه اسلامی تاکنون موردتوجه هنرمندان قرار گرفته است. کتیبه ها به مرور زمان و در اثر عوامل مختلف آسیب می بینند و نیاز به مرمت پیدا می کنند. با توجه به این که هرساله در کشور، حجم گسترده ای از عملیات مرمتی برروی آثار تاریخیِ آسیب دیده، ازجمله کتیبه ها انجام می شود. با بررسی های صورت گرفته دیده شد که در اکثر موارد مرمت های انجام شده، سلیقه ای و گاه نادرست است. برای رسیدن به مهم ترین علت های مرمت نادرست در کتیبه های نوشتاری از روش کیفی و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش نظریه داده بنیاد (گراندد تئوری) بهره برده شد؛ این پژوهش ازنظر هدف، کاربردی است. داده ها ازطریق مشاهدات میدانی و مصاحبه با 12 نفر از افراد در ارتباط با مرمت کتیبه ها و به شیوه نمونه گیری هدف مند جمع آوری شد و داده ها تا زمان رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. نتایج پژوهش نشان داد که علاوه بر نبود معیار موافق با مبانی نظری مرمت، با توجه به مطرح بودن مقوله خط و خوشنویسی، عواملی مانند تجربه گرایی خودمدار، تنوع دیدگاه و عدم شناخت و آگاهی کتیبه نگار و استادکار سنتی از قوانین مرمتی و نبود دیدگاه هنری استادکار سنتی نسبت به وجوه مختلف کتیبه نگاری، سوق دهنده به مرمت های نادرست بوده و البته عدم برگزاری دوره های آموزشی ازطرف نهادهای متولی امر مرمت نیز دخیل بوده است؛ هم چنین تنوع رویکردها در مرمت کتیبه ها و عدم توجه به قواعد حاکم بر هنر کتیبه نگاری، به عنوان مهم ترین پیامدهای مرمت کتیبه ها به شمار می آید.
باستان سنجی تحلیلی: امکانات و فرصت های پژوهش در ایران
حوزه های تخصصی:
پیش نیاز توسعه دانش باستان شناسی در کشور، دسترسی به آزمایشگاه های مجهز، به کارگیری متخصصان مجرب و گسترش همکاری های ملی و بین المللی است. امروزه دستاوردهای صنعت هسته ای در کشور می تواند سبب ارتقا کیفی و کمّی دانش باستان سنجی شود. با توجه به رشد و توسعه روزافزون روش های آنالیز مواد، لازم است مزایا و محدودیت های این روش ها موردتوجه پژوهشگران حوزه باستان سنجی قرارگیرد. در این پژوهش، امکانات و فرصت ها ی پژوهش در علم باستان سنجی تحلیلی با استفاده از روش های علوم تجربی در ایران ارائه و بحث شده است. به منظور معرفی ظرفیت های فنی کشور در این حوزه، تجهیزات و امکانات موجود برای انجام آنالیز و تحلیل داده های مرتبط با آن بررسی شده اند. علاوه بر این، به منظور شناخت مواد به کار برده شده در نمونه های باستانی و تعیین خاستگاه آن ها، مطالعه چند نمونه از این آثار با استفاده از روش های مختلف انجام شده است. فعالیت های انجام شده در این پژوهش شامل: پرتونگاری با ایکس و نوترون برای تصویر برداری از ساختار یک کوزه تاریخی مربوط به اوایل دوره قاجار، آنالیز عنصری آثار نگارگری در نسخ خطی با استفاده از روش آنالیز عنصری به منظورتعیین منشأ رنگ دانه های به کاررفته در آن، مطالعه الیاف طلا در فرش های نفیس دوره صفویه با استفاده از آنالیز هم زمان آنالیز عنصری و ساختاری، و آنالیز عنصری رنگ دانه های به کار رفته در نمونه های کاشی زرین فام مربوط به کاشان به روش آنالیز عنصری است. نتایج این پژوهش نشان می دهد ظرفیت های فنی موجود در کشور می تواند در شناخت ماهیت آثار باستانی و ارائه تحلیل های دقیق تر از این آثار، فرصت های جدیدی را در اختیار باستان شناسان کشور قرار دهد.
هژمونی نمادین و منازعه دارایی های میراث فرهنگی
حوزه های تخصصی:
میراث فرهنگی، هستی تاریخی یک ملت است. میراث فرهنگی کارکردهای داخلی، ملی و بین المللی داشته و ذاتاً دارای «ارزش» هست؛ ازجمله مهم ترین ارزش ها «هژمونی نمادین» است. ارزش نمادین میراث فرهنگی و تبدیل آن به دارایی های فرهنگی در کشورهای مقصد، ابرقدرت ها را به فکر تصاحب دارایی های فرهنگی کشورها، به ویژه در کشورهای صاحب میراث فرهنگی غنی انداخته و «منازعه دارایی های فرهنگی» را شکل داده است؛ ازجمله مصادیق آن، تخلیه موزه موصل کشور عراق توسط «داعش» که احتمالاً به نفع موزه های بزرگ جهان بود. میراث فرهنگی نماد و نمود تلاش جمعی یک ملت در بستر زمان و ذخیره دانایی و توانایی نسل های گذشته هستند. پس آثار فرهنگی و اشکال متنوع آن به مثابه موجود زنده ای هستند که می توانند همواره بازیابی/بازسازی و حفاظت شوند و به صورت مداوم برای کشورها کاربردهای متنوع و متعدد داشته باشند، و ابرقدرت ها با بردن آثار و خالی نمودن این کشورها از میراث فرهنگی، به واقع قدرت نمادین کشورها را تخلیه می نمایند. پرسش این پژوهش، تبیین ارزش ها، به ویژه ارزش «هژمونی نمادین» میراث فرهنگی است. میراث فرهنگی مصداق جغرافیای فرهنگی یک سرزمین است که حوزه نفوذ و رقابت تلقی می شود. شیوه های جلوگیری از حوزه نفوذ و مصادره میراث فرهنگی چگونه است؟ پژوهش حاضر، نظریه ای را ارائه می دهد که براساس این نظریه، میراث فرهنگی به مثابه دارایی فرهنگی قلمداد شده و می تواند جایگاهی بااهمیت در تصمیمات اقتصادی، جغرافیای سیاسی و جغرافیای فرهنگی کشور داشته باشد. درنهایت، شکل گیری منازعه دارایی های فرهنگی در خاورمیانه را با ذکر مصادیقی تبیین، و دلایل منازعه قدرت ها برای تصاحب میراث فرهنگی کشورهای هدف را تحلیل کرده است.