۱.
دشت میان کوهی جام با شرایط زیستی مناسب، موقعیت مناسبی را برای شکل گیری استقرارهای انسانی فراهم نموده است. با توجه به محدودیت اطلاعات تاریخی در این بخش از فلات ایران، شناسایی و مطالعه اطلاعات به دست آمده از کاوش های میدانی باستان شناختی برای بازشناسی نسبی ما از خراسان بزرگ از اهمیت بالایی برخوردار است. در این شرایط طی یک برنامه هدف مند علمی با توجه به بررسی های اولیه، مخارتپه در قالب کاوش باستان شناسی به منظور تعیین حریم و عرصه این اثر فرهنگی مورد مطالعه قرار گرفت. این محوطه در حاشیه شرقی شهر کنونی تربت جام و در حریم رودخانه جام رود قرار دارد. داده های به دست آمده حاصل از بررسی روش مند و کاوش در 30 گمانه برای تعیین حریم این محوطه، نتایج ارزشمندی را نشان می دهند. این نوشتار به روش توصیفی-تحلیلی و با بهره جستن از داده های به دست آمده در کاوش باستان شناختی محوطه مخار به نگارش درآمده است. مجموعه ای از داده های به دست آمده (به ویژه داده های سفالی) از کاوش باستان شناختی در یک فرآیند مطالعاتی، دسته بندی، طراحی و گونه شناسی با محوطه های محدوده خراسان بزرگ مورد مطالعه تطبیقی قرار گرفته اند. نتایج اولیه نشان از وقوع یک توالی و تداوم فرهنگی و استقراری دارد که در مخارتپه وجود داشته است. فرهنگ های پیش از تاریخی دوره مفرغ، دوره آهن و هخامنشی و اشکانی در داده های فرهنگی قابل مشاهده هستند. این نوشتار نشان داد که محوطه مخار به عنوان یک نمونه منحصربه فرد در دشت جام با داده هایی متنوع به منظور شناخت فرهنگ های پیش از تاریخی و درک چگونگی گذر به دوران تاریخی در برهه مهم تاریخ هخامنشی قابل اهمیت مطالعاتی است و کاوش های بیشتر و گسترده تر اطلاعاتی بدیع را آشکار خواهد نمود.
۲.
تمرکز فعالیت ها و کاوش های انجام شده در محوطه های عصر آهن ایران در یک -چهارم شمال غربی ایران است. جایی که غرب، شمال غرب، شمال مرکز و نیمه غربی باریکه ساحلی دریای مازندران را شامل می شود. نکته مهم آنجا است که مبنای گاه نگاری عصر آهن در ایران نیز براساس کاوش چند محوطه در بخش کوچکی از شمال غرب و تعمیم آن به تمام ایران است. به این ترتیب با نگاهی به فعالیت های باستان شناسی عصر آهن مشاهده می کنیم نیمه شرقی ایران و به ویژه شمال شرق بسیار ناشناخته است. شمال شرقی ایران از دیرباز محل ورود اقوام کوچ روی استپ های شمالی آسیا به مناطق داخلی فلات ایران بوده است. قدیمی ترین اقوامی که براساس منابع نوشتاری به فلات ایران وارد شده اند، اقوام موسوم به «هندوایرانی» یا «آریایی» هستند که از استپ های شمال آسیا به سمت جنوب آمده و در سرزمین گسترده ای از کوه های پامیر تا آناتولی پراکنده شدند. بسیاری از پژوهشگران حرکت تدریجی این اقوام را از هزاره دوم پیش ازمیلاد می دانند. دوره ای که تقریباً با عصر آهن در منطقه هم زمان است. ولی عملاً دانسته های ما از عصر آهن شمال شرقی ایران که امروزه تمام استان خراسان شمالی و بخش های شمالی استان خراسان رضوی را شامل می شود، ناچیز است. در این پژوهش تلاش می شود براساس جدیدترین پژوهش ها تصویری از عصر آهن بخشی از شمال شرقی ایران، با تأکید بر حوضه بالایی اترک، ارائه شود. براساس بررسی و شناسایی انجام شده در این حوضه، عصر آهن حوضه بالایی اترک جزو فرهنگ یاز 1 است.
۳.
دشت های شمالی رشته کوه الوند همدان به عنوان بخشی از سرزمین تاریخی ماد و محل پایتخت این دوره شناخته می شود. پژوهش و بررسی برروی استقرارگاه های دوره آهن III (هم زمان با دوره ماد) با هدف شناسایی و ترسیم الگویی دقیق از محوطه های این دوره از اهداف نگارندگان در این منطقه بود که طی سال های اخیر به اجرا درآمد. تپه قلعه داغ، یکی از محوطه هایی است که در این پروژه مورد بازبینی و مطالعه قرار گرفته است. محوطه قلعه داغ یا آق داش با ارتفاع 2009 متری از سطح دریا، در دامنه ارتفاعات کوه اَرجَنی مشرف بر دشت همدان قرار دارد. محوطه، بقایای یک دژ عظیم خشتی در دامنه کوهستان الوند است که نخستین بار در سال 1381 ه .ش.، شناسایی و ثبت گردید. قلعه داغ، محوطه ای مربوط به دوره آهن III و شامل یک بنای منفرد و متراکم خشتی است که بخش هایی از دیوارهای اصلی و درگاه های آن قابل مشاهده است. در بنا شواهدی از پرشدگی به صورت لایه ای در فواصل بین پشت بند و بخش بیرونی دیوارها وجود دارد که عامدانه پر شده است؛ با این حال و با وجود تخریب های بسیار، محوطه هنوز مورد مطالعه باستان شناسی قرار نگرفته است. در رابطه با وضعیت محوطه در دامنه ارتفاعات دشت همدان پرسش هایی مطرح است که این پژوهش به آن پرداخته است. شیوه پژوهش در این نوشتار بر پایه بررسی باستان شناسی و مطالعات تطبیقی و مقایسه ای است که نتایج اولیه نشان می دهند، محوطه قلعه داغ با قرارگیری در موقعیت خاص جغرافیایی، شیوه معماری، سبک شناسی خاص بنا به انضمام پرشدگی بنا، در کنار داده های سفالی مشابهت بسیار به سه محوطه شاخص مادی تپه نوشیجان، موش تپه و حاجی خان دارد.
۴.
مِهرنَرسه به عنوان یکی از مهم ترین شخصیت های دوره میانی ساسانی به شمار می رود. در منابع مکتوب تاریخی، ساخت برخی از بناهای دوره ساسانی به وی منتسب گشته که مهم ترین آن ها پنج آتشکده ای است که در جنوب غربی فارس بنا شده است؛ باوجود آن که تابه حال نظریات گوناگونی در رابطه با مکان یابی این آتشکده ها ارائه شده، اما هیچ پژوهشی درمورد ماهیت و ارزش کیفی این بناها صورت نگرفته است. در این پژوهش سعی شده تا در ابتدا شخصیت سیاسی-مذهبی این وزیر ساسانی از جهات گوناگون مورد کنکاش قرارگرفته و سپس با تحلیل منابع مرتبط با آتشکده های مهرنرسه، ضمن شناخت ماهیت و ارزش مذهبی آن ها، چهارطاقی های منتسب به وی براساس نظریات ارائه شده، موردمطالعه قرارگرفته تا برخی از ویژگی های معماری مذهبی ساسانی آشکار گردد. مهم ترین پرسش این پژوهش، رده مذهبی آتشکده های منتسب به مهرنرسه است و این که چه رده ای از آتش های مقدس در آتشکده های منتسب به وی نگه داری می شده است؟ این پژوهش براساس هدف از نوع تحقیقات بنیادی و ازمنظر ماهیت و روش تحقیق به صورت تاریخی و توصیفی-تحلیلی است. همچنین روش گردآوری داده ها در آن به صورت کتابخانه ای-میدانی است. براساس نتایج حاصل از این تحقیق به نظر می رسد که آتشکده های برپاشده توسط مهرنرسه از دو گونه مجزا و چهار آتشکده منتسب به وی در ناحیه ابروان با آتش خانوادگی، یعنی «دادگاه» در ارتباط بوده است. بر طبق مطالعات میدانی و شباهت سنجی می توان نظریات ارائه شده را نقد نموده و گروه جدیدی از چهارطاقی های مذهبی ساسانی در فراشبند فارس را به عنوان دربرگیرنده یک یا چند آتشکده منتسب به مهرنرسه معرفی نمود. به نظر می رسد که این نوع از آتشکده ها دارای نقشه پیچیده و فضاهای معماری الحاقی بوده است؛ همچنین احتمالاً این نوع از بناها دارای تعدادی خدمه جهت انجام امورات مربوط به آتشکده بوده اند.
۵.
در دو دهه اخیر در نتیجه افزایش چشمگیر فعالیت های میدانی باستان شناسی در اقلیم کردستان عراق، محوطه ها و آثار مهمی از دوره ساسانی کشف شده است. باوجود آن که در دوره ساسانی، منطقه شمال عراق بخشی از قلمرو این شاهنشاهی به شمار می رفت، اما بسیاری از ویژگی های باستان شناختی این منطقه در دوره ساسانی، در محافل باستان شناسی داخل ایران ناشناخته مانده است. در این پژوهش که به روش کتابخانه ای انجام شده است، تعداد 42 محوطه باستانی یا اثر تاریخی مربوط به دوره ساسانی که عمدتاً در سالیان اخیر در کردستان عراق شناسایی شده اند، مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از این پژوهش دستیابی به پاسخی برای برخی پرسش های مطرح شده درباره موقعیت مکانی استقرارهای ساسانی منطقه و عوامل جغرافیایی و محیطی مؤثر بر شکل گیری آن هاست. آثار ساسانی کردستان عراق شامل انواع محوطه های استقراری، بناهای یادمانی، مجموعه های حکومتی، استحکامات، کانال های آبرسانی، گورستان ها و مراکز بومی تولید منسوجات و سفال هستند. نتیجه این پژوهش نشان می دهند که استقرارهای ساسانی اقلیم کردستان عمدتاً در سه ناحیه متمرکز هستند: 1. دشت شهرزور و ناحیه اطراف دریاچه دوکان، 2. دشت اربیل، 3. منطقه گرمیان. این مناطق که به شکل دشت های باز و دره های وسیع میان کوهی در حاشیه رودها هستند، به دلیل برخورداری از ویژگی هایی چون ارتفاع مناسب، منابع آبی سرشار، خاک حاصل خیز و قرارگرفتن بر سر مسیرهای مهم ارتباطی، در دوره ساسانی اهمیت داشته و به همین دلیل محل شکل گیری و تمرکز بیشترِ استقرارهای این دوره به شمار می روند.
۶.
محوطه باستانی دینور که ازسوی مردم محلی با نام «شهر خاوران» معرفی می شود، در شمال شرق کرمانشاه و در یکی از دشت های زاگرس مرکزی، بر سر راه کرمانشاه-سنقر واقع شده است. وسعت و اهمیت محوطه با وجود آسیب های مکرر محیطی، مانند سیل و زلزله و توسعه کشاورزی، هنوز هم مشهود است. یافته های تاریخی و مدارک باستان شناسی نشان می دهند که تپه مرکزی و نواحی پیرامون آن از دوره سلوکی تا عصر حاضر مسکون بوده و این محوطه، همان شهر دینور است که به عنوان یکی از مراکز فرهنگی غرب ایران در قرون نخستین اسلامی معرفی شده و این موضوع از فهرست اندیشمندان منسوب به این دیار دریافت می شود. طی بررسی های سطحی، در کنار انبوه داده های سفالی، مجموعه ای از سنگ های آسیا و وزنه های بزرگ مشاهده شد که نشان از وجود کارگاه عصاری در محوطه دارد. گونه شناسی شیوه عصاری در این کارگاه و گاه نگاری آن، مسأله اصلی این پژوهش است که پرداختن به آن با طرح دو پرسش انجام می شود؛ نخست آن که، این داده ها به چه دوره ای تعلق دارند؛ و دوم، در این کارگاه چه محصولاتی تولید شده است؟ با توجه به نیازهای جوامع شهری و ضرورت مدیریت و برنامه ریزی فعالیت های کارگاهی، فرضیه ای مبتنی بر تعلق داده ها به زمان شکوفایی شهر دینور و تولید روغن یا دوشاب انگور مطرح می شود. براساس مقایسه و بررسی اشیاء و مطالعه داده های محیطی، منابع مکتوب و مدارک باستان شناسی و قوم باستان شناسی، کارگاه عصاری دینور به زمان رشد و شکوفایی این محوطه در قرون 2 تا 4 ه .ق.، نسبت داده می شود و علاوه بر تولید دوشاب انگور، امکان روغن کشی نیز مطرح می شود. از آنجایی که نمونه های شناخته شده از مرکز و غرب ایران به قرون متأخر اسلامی تعلق دارند، داده های محوطه بخشی از پیشینه این فن را آشکار می سازد.
۷.
در این پژوهش به مطالعه گونه شناختی و شناسایی سیر تحول طراحی پیه سوزهای سفالی ایران در قرون اولیه و میانی اسلامی پرداخته شده است؛ اگرچه ابداع و ترویج کاربرد پیه سوزهای سفالی ایرانی به دوران پیش از اسلام بازمی گردد، توسعه و پیشرفت فنی سفالگری در دوران اسلامی تأثیر چشمگیری در تحول طراحی این وسیله ها گذاشته است. بر این اساس، هدف عمده این پژوهش بررسی و پیگیری گام به گام روند طراحی پیه سوزهای سفالی ایرانی طی قرون اولیه و میانی اسلامی است. پرسش این است که، مهم ترین تغییرات ایجاد شده در شیوه طراحی و نحوه استفاده از پیه سوزهای سفالی ایران از ابتدای دوران اسلامی تا انتهای سده ششم هجری قمری چیست؟ و این تغییرات، در بستر تاریخ طراحی پیه سوزهای سفالی، چه معنایی می دهند؟ فرض بر این است که بیشترین تغییرات پیه سوزهای سفالی ایران در این دوره با طرح کلی و تزئینات رویه آن ها مرتبط بوده باشد. برای انجام این پژوهش از روش پژوهش توصیفی-تحلیلی استفاده و بخش بسیار زیادی از اطلاعات موردنیاز را به روش کتابخانه ای جمع آوری شده است؛ همچنین، در این پژوهش، براساس رویکرد «کومار ویاس» در مطالعه تاریخ تحول اشیاء، وجه تمایز انواع گونه های پیه سوزهای سفالی از پنج منظر مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفته است. این پنج منظر عبارتنداز: طرح و ساختار کلی پیه سوزها، جلوه ظاهری پیه سوزها، روش ساخت و تولید پیه سوزها، روش کاربرد پیه سوزها، و درنهایت رابطه پیه سوزها با کاربرانشان. درنهایت گفتنی است، مطالعه گونه شناختی پیه سوزهای سفالی اوایل دوران اسلامی در ایران حاکی از وجود سه دسته چراغ است که برپایه معیارهای ویاس تفاوت های قابل ملاحظه ای با یک دیگر دارند. این دسته ها که تاحدودی از توالی تاریخی نیز برخوردارند عبارتنداز: 1) پیه سوزهای پیاله ای شکل با فتیله گیرهای لب برگشته؛ 2) پیه سوزهای کروی شکل بدنه بسته با فتیله گبر های نایژه ای کشیده؛ و 3) پیه سوزهای پایه دار با زیرپایه های طبقچه ای. مجموع این تغییرات موجب شده است طرح پیه سوزها از یک طرح ساده عام و استاندارد، در دوره های اولیه، به طرح های پیچیده خاص و گاهی سفارشی، در دوره های بعدی، تبدیل شوند؛ همچنین این تغییرات نشان از آن دارد که این پیه سوزهای سفالی از وسیله های صرفاً کاربردی، در قرون اولیه اسلامی، به وسیله هایی با ارزش های زیبایی شناسانه و نمادین، در اواخر قرون میانی اسلامی، تبدیل شده اند.
۸.
ازجمله مضامین پرکاربرد در مواد فرهنگی سده های ششم تا هشتم هجری قمری1 نقوشی است که روایتگر داستانی مشخص هستند که می توان آن ها را در قالب «نقوش روایی» تعریف و تقسیم بندی کرد. روایت تصویری پیروزی فریدون بر ضحاک یکی از این نقوش روایی است که بی درنگ ذهن مخاطب را به روایت مشهور سرانجام ضحاک در شاهنامه فردوسی سوق می دهد. در غالب پژوهش ها این روایت تصویری به عنوان یکی از «نقوش شاهنامه ای» موردتوجه قرار گرفته است. تردید اصلی نگارنده از همین جا آغاز شده و مسأله بنیادین پژوهش را بر این پرسش پایه ریزی کرده که، میزان وابستگی و پیوستگی این روایت تصویری به روایت فردوسی تا چه اندازه است؟ برای رسیدن به پاسخی مطلوب به این پرسش اساسی، دو گونه مواد مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته اند؛ روایت های تصویری و روایت های نوشتاری. بدین منظور در گام نخست، تمام نگاره های مواد باستان شناختی سده های ششم تا هشتم هجری قمری که نمایشگر این روایت هستند، با جزئیات کامل توصیف شده است. نشانگان هویت بخش تکرارشونده شخصیت های اصلی در این نگاره ها الگوی مشخصی را سامان می دهد که در این پژوهش تحت قالب الگوی تصویری «گاوسوار گرزدار» تعریف شده است. در گام دوم، روایت تصویری پیروزی فریدون بر ضحاک با روایت نوشتاری شاهنامه فردوسی و سپس دیگر منابع تاریخی مورد سنجش و مقایسه قرار گرفته است؛ هرچند مواد اصلی مورد بررسی در این پژوهش نگاره های مستقل از متن (به دیگر سخن نگاره هایی که نوشتاری آن ها را توضیح نمی دهد) است، اما برای ارائه تحلیلی جامع تر، نخستین نسخه های مصور شناخته شده شاهنامه فردوسی نیز مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. نگارنده در پایان با کنار هم نهادن استناد های تصویری و نوشتاری، انگاره شاهنامه ای بودن روایت تصویری پیروزی فریدون بر ضحاک در مواد فرهنگی سده های ششم تا هشتم هجری قمری را رد کرده و این الگوی تصویری را شمایلی خودبسنده و متمایز از روایت شاهنامه فردوسی معرفی کرده است.
۹.
یزد به واسطه این که در دوران اسلامی کمتر دچار فراز و نشیب های اجتماعی شده و به واسطه جایگاه آموزش در قرون میانی اسلام، سنت مدرسه سازی که از دوره سلجوقی شروع شده بود، در یک بستر آرام به تداوم خود ادامه داد. به دور بودن از دغدغه های امنیتی و ایجاد آرامش نسبی در طی قرون میانی و مقبولیت زیاد ساخت مدرسه، زمینه را برای ظهور مدرسه در شهر یزد فراهم نموده است؛ بنابراین با توجه به اشارات متعدد متون تاریخی یزد به مدارس این دوران و عدم انجام پژوهشی درباره معماری مدرسه های تاریخی یزد، در این پژوهش به شرح ویژگی های ساختمانی این مدارس پرداخته شده است. هدف این پژوهش پاسخ گویی به این پرسش است که، مدارس مذکور در متون تاریخی دارای چه ویژگی هایی هستند و اجزاء فضا ساز و آرایه های این مدارس چه بوده است؟ روش پژوهش این جستار برمبنای اسناد و مدارک تاریخی و همچنین مطالعات کتابخانه ای است. روش این پژوهش تحلیلی-تاریخی و منبع اصلی آن، منابع تاریخی مانند کتاب تاریخ یزد و تاریخ جدید یزد و جامع مفیدی است. این پژوهش، مدارس تاریخی را از جنبه های معماری، تزئینات، عملکرد، پدیدآورندگان مورد کنکاش قرار داده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهند که مدارس یزد دارای ویژگی های محلی و بومی هستند که قبل از دوره ایلخانی در این ناحیه رواج داشته است و ریزش شیوه های معماری و تزئین محلی به داخل ساختمان مدرسه با توجه به منابع تاریخی، انکارناپذیر است. مدارس اشتراکات زیادی با معماری مساجد و خانه و خانقاه این دوران دارند. با توجه به این که معمولاً از مدارس به عنوان مدفن استفاده می شود؛ بنابراین می توان این بناها را در گروه مدارس تدفینی دسته بندی کرد و درنهایت طیف های متنوعی از افراد به عنوان بانی نقش اصلی در شکل گیری این مدارس تاریخی داشته اند.
۱۰.
مسجد جمعه اردبیل روی یک تپه باستانی که در قرون گذشته گورستان شهر بوده، قرار گرفته است. تمامی منابع مکتوب و شواهد باستان شناسی بیان می دارد که این مسجد ابداعات هنری و معماری از قرون اولیه اسلامی تا دوره قاجار را در خود گرد آورده است. بازمانده های امروزی بنا در شمال شرقی شهر اردبیل قرار گرفته و با توجه به اقداماتی در جهت حفظ بنا، هنوز هم استواری خود را حفظ کرده است. هدف اصلی این پژوهش، شناسایی ویژگی های ساختاری و کالبدی و تزئینی بنا در ادوار مختلف تاریخی است. پژوهش حاضر درصدد پاسخ گویی به پرسش های پیشِ روست؛ چه تغییراتی در ساختار فضایی و کالبدی مسجد از آغاز پیدایش تا دوره معاصر صورت گرفته است؟ و از نظر نقشه و شواهد باستان شناختی مسجد جمعه با کدام بناها قابل مقایسه است؟ روش پژوهش به کار گرفته شده، تفسیری-تاریخی و تحلیلی است. ضمن این که مستندنگاری و مطالعات تطبیقی نیز مبنای کار قرار گرفته است. ابزار گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای و میدانی است. براساس نتایج پژوهش و با توجه به روایت ها و نوشته های محققان و نتایج کاوش های باستان شناختی، می توان استنباط کرد که بنای اولیه آن به صدر اسلام برمی گردد که در طی ادوار مختلف، چندین بار ویران و مجدداً بازسازی شده است و دارای عناصر معماری دیلمی، سلجوقی، ایلخانی، قاجاری و دوره معاصر است. سازه پابرجای کنونی مسجد جمعه، بدون هیچ شک و شبهه ای مُهر معماری سلجوقی را بر خود دارد، ولی فضاآرایی های داخلی این بنا در تضاد با نمای آن است. این بنا ازلحاظ ساختارهای معماری دارای ترکیب چهار تاق با ایوان بوده که شباهت زیادی با بناهای زمان سلجوقی مانند، جامع برسیان و جامع ارومیه دارد؛ همچنین ستون های شناسایی شده در شبستان بنا، همانندی آشکاری با مسجد تاریخانه دامغان و جامع نایین دارد.
۱۱.
هرچه میزان مطالعات تخصصی و فنی درخصوص آثار نقاشی تاریخی ایران بیشتر باشد، تاریخ هنر نقاشی ایران و درواقع هویت فرهنگ ایرانی بیشتر شناخته خواهد شد؛ بنابراین، تکتک نمونههای نقاشی تاریخی، به نوبه خود از اینلحاظ نیز ارزشمند و تأثیرگذار هستند. در این پژوهش با هدف شناخت ماهیت یک قطعه نقاشی، به بررسی و مطالعه تکههای پارهشده کرباس نقاشیشده که از انبار کلیسای مریم اصفهان یافتشده و شکل کلی، موضوع و هویت آن نامشخص بود، پرداخته شده است. بر ایناساس این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که، ماهیت نقاشی شناسایی شده از کلیسای مریم اصفهان چیست؟ در روند این پژوهش جهت دستیافتن به این مهم، از روش یافتهاندوزی بهصورت مطالعات کتابخانهای، بررسیهای میدانی و مطالعات آزمایشگاهی ازجمله تهیه تصاویر میکروسکوپی و انجام آنالیز عنصری (SEM-EDS) بهره گرفته شد. در ادامه نیز تلاش شده تا با مطالعه تطبیقی نمونه موردمطالعه با آثار مشابه در دیوارنگارههای کلیسای وانک، مریم و بیتلحم اصفهان ارائه شواهد و مدارک معتبر و همچنین تحلیل محتوی، هویت اثر بهعنوان دیوارنگاره بومپارچه اثبات شود. از یافتههای اصلی پژوهش، دستیابی به هویت آن بهعنوان دیوارنگاره بومپارچه و محل نمایش آن در زمان خلق اثر در کاربندی فضای جلوی محراب کلیسای مریم اصفهان و همچنین شناخت نقاشی ازنظر فنی و موضوعی است.
۱۲.
دوره حکومت قاجار از مهمترین اعصار تحول هنر ایران، بهخصوص در قالب دیوارنگاری است و دیوارنگارههای عامیانه بناهای مذهبی با مضامین متعدد دوران شکوفایی خود را سپری کرد. در قلمروی جغرافیایی شهرهای ایران، پیوند میان هنر با مذهب، فرهنگ و سیاست جامعه این عصر نمایان است. در جستار حاضر تلاش شده است عوامل مؤثر قلمروی جغرافیایی در نحوه انعکاس مضامین در آثار یاد شده عصر قاجار، شناسایی شود. نگارندگان در پی پاسخگویی بدین پرسشها هستند: عوامل مؤثر قلمرو جغرافیایی در نحوه انعکاس مضامین در دیوارنگارههای بناهای مذهبی عصر قاجار کداماند؟ نحوه انعکاس مضامین شیعی در دیوارنگارههای بناهای مذهبی شهرهای مختلف عصر قاجار به چهصورت بوده است؟ پژوهش حاضر از حیث هدف، توسعهای است و ازمنظر ماهیت و روش، توصیفی-تحلیلی است. شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانهای و میدانی و روش تجزیه و تحلیل کیفی بوده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که برخی از عوامل مؤثر قلمروی جغرافیایی در نحوه انعکاس مضامین دیوارنگارهها مواردی همچون: وقایع تاریخی تعیینکننده (پناهآوردن خاندان پیامبر به مناطق کوهستانی از شر خلفای بغداد، حضور علویان زیدی و تشکیل حکومت آنها در سال 250 ه.ق. حکومت سادات مرعشی شیعه مذهب در قرون 8 و 9 ه.ق. رسمی شدن مذهب شیعه در عصر صفوی، معماری مذهبی اسلامی- شیعی در ایران)، حمایت شاهزادگان از هنر شیعی در شهرهای مطرح، زیارت اماکن مذهبی با قرار گرفتن برخی شهرها بر سر راه زیارتی، تجلی باورهای عامیانه شهرهای مختلف بر دیوارنگارهها، توجه و اهمیت بهعنوان خاستگاههای هنر ایرانباستان، تأثیر کتابهای چاپ سنگی و افزایش مبادلات و مراسلات تجاری و فرهنگی با دیگر ملل با قرار گرفتن برخی شهرها بر سر راه تجارتی را شامل میشود.
۱۳.
شهر کهن اسفراین با استناد به منابع تاریخی و باستان شناسی یکی از مراکز مهم استقراری دوران اسلامی بود. این شهر در زمان حیات و رونق خود حلقه ارتباطی بین دو شهر معتبر و بزرگ نیشابور و جرجان بود، اما از اواخر دوره صفوی به بعد و بنا به دلایل گوناگون رو به زوال رفته و به تدریج اهالی آن به شهر جدید نقل مکان کردند. تاکنون بخش هایی از شهر کهن اسفراین طی چند فصل مختلف توسط باستان شناسان کاوش شده است. در این میان همواره انتخاب مکان مناسب جهت کاوش باستان شناسی در این محوطه، یکی از موضوعات مهم موردتوجه کاوشگران آن بوده است؛ چراکه به دلیل محدودیت منابع مالی و وسعت زیاد محوطه لازم بود مکان های مناسبی جهت کاوش از قبل مشخص شوند تا با اطمینان بیشتر کاوش باستان شناسی آن صورت پذیرد. به همین منظور و در آغاز فصل سوم کاوش ها ابتدا با کمک روش مغناطیس سنجی، شش هکتار از محدوده شهر بررسی شد؛ سپس بر پایه نتایج مغناطیس سنجی محوطه کاوش های این فصل انجام گرفت. با توجه به این توضیحات هدف اصلی پژوهش حاضر ارائه نتایج بررسی مغناطیس سنجی و مقایسه آن با یافته های حاصل از کاوش باستان شناسی شهر قدیم اسفراین است. در پژوهش حاضر از روش توصیفی-تحلیلی با بهره گیری از نتایج مطالعات میدانی و کتابخانه ای استفاده شده است. در نتیجه این مطالعات، شواهد بسیاری از فعالیت های صنعتی در سطح محوطه ازجمله بقایای معماری یک کوره سفالگری و شواهد فراوان تولید سفال شناسایی شد که در مطالعات باستان شناسی دوران اسلامی حائز اهمیت است.
۱۴.
در دهه های اخیر مفاهیم مرتبط با میراث فرهنگی در گستره وسیع تری موردبررسی قرارگرفته و میراث کشاورزی به دلیل تأثیر فراوان در معیشت، امنیت غذایی و اقتصاد جهانی به عنوان یک مفهوم از میراث فرهنگی پذیرفته شده است. این توجه از سال 2002 تا 2018م. موجب شده تا فائو، نظامی تحت عنوان «میراث کشاورزی با اهمیت جهانی (GIAHS)» را تدوین و براساس آن آثار مرتبط با میراث کشاورزی جهانی را معرفی نماید. در کمیته جیاس، پنج معیار برای قرارگیری آثار در فهرست میراث کشاورزی با اهمیت جهانی معرفی شده است؛ تنوع زیستی، دانش و فنون سنتی، ارزش های فرهنگی و اجتماعی، معیشت و امنیت غذایی و چشم انداز بصری، پنج معیار معرفی شده از جیاس هستند که این پژوهش سعی کرده بر پایه آن ها مزارع تاریخی در اقلیم مرکزی ایران را مورد ارزیابی قرار دهد. مزارع تاریخی یک نظام کارآمد تولید کشاورزی با ویژگی های معماری، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در گذشته بودند که بقایای آن درحال حاضر وجود دارد. مسأله اصلی پژوهش، رشد روزافزون ویرانی مزارع در اثر تغییرات اقلیمی، مهاجرت مالکان و ذی مدخلان و عدم آگاهی جوامع درباره ماهیت آن هاست. هدف پژوهش، معرفی مزارع تاریخی ایران به عنوان نظام میراث کشاورزی با اهمیت جهانی است؛ بنابراین سعی می شود با رهیافت تفسیری و راهبرد تفسیری تاریخی به موضوع نزدیک شد و در قالب مطالعات میدانی و سندپژوهی به پرسش های تحقیق درباره جایگاه مزارع تاریخی ایران در انطباق با نظام های میراث جهانی کشاورزی پاسخ داد. این پژوهش به این نتیجه رسیده است که قابلیت های مزارع مسکون تاریخی بر معیارهای جیاس منطبق است و دبیرخانه جیاس می تواند در گام نخست، به شناسایی مزارع تاریخی در ایران بپردازد؛ و سپس برای تهیه پرونده ثبت جهانی آن ها اقدام نماید. با این عمل بسیاری از مزارع مسکون تاریخی به عنوان بخش وسیعی از میراث کشاورزی ایران در مسیر صیانت پویا قرار خواهند گرفت.
۱۵.
باستان شناسی در دهه های گذشته، پژوهش جوامع مابین عصر صنعتی تا زمان حاضر را به عنوان شاخه ای از دوره تاریخی متأخر را به خود اختصاص داده است. مواد مطالعاتی فرهنگی این شاخه پژوهشی باستان شناسی، در این دوره زمانی منابع نوشتاری بایگانی شده، منابع صوتی و تصویری و شاهدان عینی هستند که در کنار یافته های کاوش های مورد هدف، به شکل مطمئن تری مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. مطالعات باستان شناسی مدرن که همان عصر صنعتی یا دوره جهانی شدن است، تصویری مناسب از روند فرهنگی فردی و جمعی جامعه مورد مطالعه را مستند می کند. روش باستان شناسی مدرن در چارچوب یک دانش میان رشته ای، از رشته های تاریخ هنر، تاریخ، جامعه شناسی، مردم شناسی، جرم شناسی معاصر در تجزیه و تحلیل یافته های خود یاری می گیرد. در این پژوهش که در چارچوب مطالعات باستان شناسی مدرن و معاصر انجام گرفت، یکی از اردوگاه های آموزشی نازی ها در جنگ جهانی دوم مورد پژوهش باستان شناسی قرار می گیرد. در این اردوگاه، به اُسرا آموزش های اجباری موردنظر نازی ها را آموزش می دادند تا در آینده در مناطق روسی، برنامه های آن ها را اجرا نمایند. کاوش باستان شناسی وُسترا با توجه به مبانی مطالعات باستان شناسی مدرن و برنامه های مشترک دانشگاه برلین، دانشگاه هنر اصفهان و پژهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری انجام پذیرفت. وُسترا در استان برندنبورگ، شهرستان شرق پریگنیتس- روپین و حدود 70 کیلومتری شمال شهر برلین قرار دارد. اساس یافته های این پژوهش برپایه مطالعات میدانی قرار گرفته است و جهت نتیجه گیری مطمئن از منابع مکتوب و اسناد طبقه بندی شده در دوره مورد مطالعه استفاده شده است. و مشخص شد که این اردوگاه جهت آموزش خرابکاری به اُسرای مسلمان تاتار در سرزمین های اتحاد جماهیر شوروی بنا شده است.