حکمت سینوی (مشکوه النور)
حکمت سینوی (مشکوه النور) سال بیست و پنجم پاییز و زمستان 1400 شماره 66 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
ابن سینا در چند اثر مهم خود، ماهیت ادراک را عبارت از دریافت صورت مُدرَک (أخذ صورهِ المُدرَک) دانسته است. تعبیر «صوره المُدرَک»، مشتمل بر ابهامی اساسی است که درقالب دو دیدگاه اصلی رقیب در فلسفه اسلامی صورت بندی شده: یکی دیدگاه وحدت ماهوی صورت ادراکی و مُدرَک؛ دیگری دیدگاه شَبَح. داوری درباره این دو دیدگاه با تمرکز بر آثار خود شیخ الرئیس چندان آسان نیست؛ زیرا افزون بر یکدست نبودن و ناسازگاری سخنان او در آثار مختلفش، لوازم نه چندان قابل پذیرش هریک از دو دیدگاه، مشکلاتی را در این حوزه ایجاد می کنند. با توجه به امکان پذیرنبودن بررسی شواهد له و علیه هردو نظریه در یک مقاله، در این پژوهش، بر شواهد نظریه وحدت ماهوی صورت ادراکی با مُدرَک خارجی متمرکز شده و برپایه دو دسته شواهد متنی و فرامتنی فراهم آمده نشان داده ایم در مجموعه آثار ابن سینا نشانه هایی مهم دالّ بر این مسئله وجود دارد که مراد وی از «صورت» در تعبیر «صوره المُدرَک»، شبح به معنای مصطلح آن نیست؛ بلکه براساس آنچه در عبارتی از إشارات نیز آمده، منظور او «حقیقه الشیء» است؛ یعنی «ما به الشیء هو هو» یا «ماهیتِ بالمعنی الأعم شیء».
ابن سینا و نوعِ یقین حاصل از تجربه: خوانشی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین ویژگی های قضایای تجربی ازدیدگاه ابن سینا که موجب قرار گیری آن ها درزمره مبادی برهان می شود، اتصافشان به یقین است. شیخ الرئیس در موارد متعدد به یقینی بودن این قضایا تصریح کرده؛ اما در سخنانی معدود از وی به نوعی یقین تامّ و محض از مجرّبات نفی شده است. در این پژوهش، با استفاده از روش تفسیر تحلیلی متن محور و تحلیل انتقادی نشان داده ایم که براساس مبانی نظری و تاحدودی عملی موردنظر ابن سینا نمی توان تجربه را مفید یقین دانست. به لحاظ نظری، دو دلیل حداقلی و حداکثری را برای توجیه این مسئله می توان ذکر کرد: طبق دلیل حداقلی، تجربه صرفاً در حالت مشاهده دائمی، مفید یقین تامّ است و مطابق دلیل حداکثری، حتی وقوع دائمی نیز به حصول یقین نمی انجامد؛ زیرا به سبب ابتنای مجرّبات بر محسوسات- که طبق نظر نهایی ابن سینا ازنوع شبه یقینی هستند- مجرّبات نیز ازنوع شبه یقینی خواهند بود و البته این مطلب با ابتنای تجربه بر برهان لمّی تعارضی ندارد؛ زیرا ابن سینا برهان لمّی ای را که در آن از صغرای غیردائم استفاده شده باشد، مفید یقین نمی داند؛ به علاوه، با فرض امکان داشتن حصول یقینی در فرایند تجربه، ازجهت عملی، کشف دقیق سبب ذاتی و به تبع آن، رسیدن به یقین، بسیار دشوار است و به ندرت تحقق می یابد.
استقلال رویکرد خواجه نصیرالدین طوسی از نظر مشائیان درباب حصول ادراکات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خواجه نصیرالدین طوسی (597 -672ق) از فیلسوفان مشائی ای است که با اندیشه های فلسفی شهاب الدین یحیی سهروردی (549-587ق)، فیلسوف بزرگ اشراقی پیش از خود و ازجمله ایده علم شهودی و اشراقی او آشنایی داشت؛ اما به رغم این آشنایی و اعتقاد برخی به اشراقی بودن وی، تأثیر چندانی از مکتب اشراق در مباحث مربوط به علم و ادراک در آثارش دیده نمی شود. خواجه نصیرالدین علم حضوری را نپذیرفته و بر علم حصولی فاعل شناسا به غیر خود تأکید کرده است. از سوی دیگر، وی برخلاف ابن سینا ( 370-428 ق ) و دیگر فیلسوفان مشائی در تبیین ابصار، نظریه خروج شعاع را مختار دانسته و همچنین ادراکات عقلی را ازطریق فرایند انطباع (نه تجرید) تلقی کرده است. در این مقاله می کوشیم با بررسی آثار متعدد منطقی و فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی نشان دهیم وی در مباحث علم و ادراک، نه تابع دیدگاه فیلسوفان مشاء بوده و نه از سنت اشراقیون پیروی کرده؛ بلکه رویکردی نوین را درپیش گرفته است؛ از این روی، دیدگاه او را از دو جنبه می توان بررسی کرد: نخست، بُعد سلبی نظر طوسی که در این بخش نشان داده می شود او علم حضوری را نفی می کند؛ دوم، بُعد ایجابی که بیانگر نظریه انطباع ادراکات عقلی ازمنظر وی است.
تحلیل خاستگاه شکل گیری نهادهای اجتماعی با تکیه بر نظریه انگاره های عمومی در فلسفه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نهاد به مثابه واقعیتی اجتماعی و عامل انسجام بخشِ کنش های مشترک میان افراد جامعه، علاوه بر آنکه تاکنون، موضوع بررسی های جامعه شناختی و اقتصادی واقع شده، در تحلیل های هستی شناسانه ازسوی برخی فیلسوفان معاصر نیز موردنظر بوده است. فارابی به مثابه اندیشمندی که برای امر اجتماعی و جامعه در تحلیل های فلسفی خود، اهمیت فراوان قائل بوده، فیلسوفی است که با عرضه نظریه خاص خویش درحوزه انگاره های عمومی توانسته در خوانشی دوباره، مبانی و بسترهایی را برای بحث درخصوص تحلیل هستی شناسانه نهاد و پاسخ گویی به پرسش مطرح شده درباره چرایی اشتراک کنش های مردم جامعه به دست دهد. در این پژوهش کوشیده ایم با واکاوی نظریه انگاره های عمومی فارابی و لوازم آن و همچنین بررسی مفهوم «نهاد» به مثابه واقعیتی اجتماعی، نسبت میان این دو مقوله را تبیین کنیم. طبق دیدگاه فارابی، نهادها همان انگاره های عمومی ای هستند که نیازهای طبیعی یا معقولات قدسی را توسط صورت های محسوس محاکات می کنند و آن ها را مقدمه ای برای رفتار قرار می دهند و به تبع آن، اعتباریاتی جدید را به وجود می آورند.
سرچشمه های بحث وجود و ماهیت، و تمایز متافیزیکی آن ها در کتاب الحروف فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب الحروف فارابی، اولین مواجهه مستقیم فلسفی یک متفکر مسلمان با تفکر فلسفی یونان محسوب می شود و مباحث مربوط به تحلیل مفاهیم وجود- موجود و ماهیت به عنوان عناصر اصلی تفکر فلسفی ارسطو، از مهم ترین بخش های این کتاب به شمار می آید. هدف فارابی از نوشتن این کتاب، بسترسازی برای فهم بنیادین تفکر فلسفی یونان در عالم اسلام بوده است. وی بحث را با تحلیل زبانی «موجود» به عنوان یک لفظ غیرمشتق (مثال اول) در زبان عربی آغاز و سه معنای مقولات به مثابه مشارٌالیه، صادق و منحاز بماهیه ما خارج النفس را درخصوص موجود مطرح کرده است. او سه معنا را در دو معنا گرد آورده و بر معنای سوم (منحاز بماهیه ما فی الخارج) متمرکز شده است. فارابی با طرح اقسامی برای معنای سوم موجود و ماهیت به عنوان تشخص دهندگان موجودات خارجی و ذهنی کوشیده است درعین تأکید بر اتحاد خارجی وجود و ماهیت، راهی را برای توجیه کثرت موجودات عالم پیشنهاد دهد؛ حال آنکه به نظر نگارندگان، این راه بدون فرض بحث «تمایز متافیزیکی وجود از ماهیت»، غیرمنسجم است. بحث فارابی در تقسیم کردن موجود به فقیر و غنی، و مطرح کردن مفهوم «ما ینحاز بماهیه فی النفس» درمقابل مفهوم «لا موجود»، جز با پیش فرض قراردادن بحث تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت، قابل فهم نیست و طرح موردنظر این فیلسوف، مسیر را برای مطرح شدن احکام تمایز هستی شناختی وجود از ماهیت ازسوی ابن سینا هموار می کند.
نسبت آگاهی با خودآگاهی: نقد دیدگاه کریگل با نظر به آرای ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کریگل در آثار خود، دیدگاهی رایج در فلسفه ذهن را نقد کرده است که براساس آن، رابطه مستقیم بین آگاهی و خودآگاهی وجود ندارد. وی مشکل این دیدگاه را از این جهت دانسته است که طرفداران آن نتوانسته اند بین انواع متفاوت خودآگاهی، تمایز قائل شوند. کریگل پس از متمایزکردن چهار نوع خودآگاهی به این نکته اشاره کرده است که نوعی خودآگاهی وجود دارد که مقدّم بر هرگونه خودآگاهی دیگر و ملازم با آگاهی است. این خودآگاهی، خودآگاهی حالت ذهنی غیرتراگذار نام دارد و درواقع، نوعی خودآگاهی است که به صورت ضمنی، همراه با یک حالت ذهنی آگاهانه تحقق می یابد و ریشه و بنیان نگاه اول شخص است. این دیدگاه کریگل در تاریخ فلسفه غرب، سابقه ای دیرینه دارد؛ چنان که ریشه های آن را می توان در اندیشه ارسطو یافت. ازنظر ارسطو موجود آگاه ازطریق یا درضمن آگاهی به غیر، به خودآگاهی می رسد. ابن سینا این دیدگاه ارسطویی را در آثار خویش نقد کرده و ضمن تقسیم کردن خودآگاهی بر دو نوع متفاوت، شامل شعور بالذات و شعور بالشعور تأکید کرده است که نوع اول خودآگاهی، عین ذات و وجود خاص موجود آگاه است؛ لذا به هیچ وجه از وی جدا نمی شود، وابسته به وجود هیچ غیری نیست و به همین دلیل، مقدّم بر هر آگاهی دیگری است. این نقد ابن سینا هرچند در اصل، متوجه دیدگاه ارسطویی است، می توان آن را به دیدگاه کریگل نیز وارد دانست.
عشق زمینی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عشق زمینی یا غیرعفیف ازجمله کیفیات نفسانی ای است که انسان ها در زندگی خویش تجریه می کنند. بررسی تحلیلی- توصیفی آرای ابن سینا نشان می دهد عشق زمینی یا شهوانی اساساً نوعی بیماری روحی- روانی است که گاه به بروز بیماری های جسمانی می انجامد. این گونه عشق درنتیجه غلبه افکار و تصورات ذهنی بر انسان عارض می شود و در آن، معشوق ممکن است هر شیء مادّی اعم از جمادات، گیاهان، حیوانات و انسان ها باشد؛ البته مهم ترین مصداق چنین علاقه ای عشق یک انسان به انسان دیگر است. راهکارهای موردنظر ابن سینا جهت درمان بیماری عشق زمینی عبارت اند از: وصال عاشق و معشوق، جلب توجه عاشق به معشوقی دیگر، و تقویت قوای جسمانی و مادّی عاشق. در روان شناسی معاصر، عشق هوسی را می توان با عشق زمینی بوعلی همایندسازی کرد.
انگاره سازی معلم ثانی درباره نبوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکیم فارابی، فیلسوفی است که با رویکرد فلسفی برای اولین بار، با تفسیر عقلانی وحی، نبوت را از شکل مسئله ای صرفاً کلامی خارج کرد و درشمار مباحث فلسفی قرار داد. او با استفاده از روش استدلالی- برهانی، کلیاتی را درباره جایگاه پیامبری، چگونگی ارتباط یافتن پیامبر با عالم غیب و ویژگی های پیامبر اثبات کرد. وی برای بیان قوانین کلی نبوت، به ورود به جزئیات نیازی نداشته و برای بیان نظرهای خود، لزوماً از واژگان شناخته شده دینی استفاده نکرده است؛ بلکه اسمی را جانشین آن ها کرده و به انگاره سازی روی آورده است. سؤال موردنظر در این پژوهش، آن است که نبوت در آثار معلم ثانی، چگونه مطرح شده و او چگونه درباره این مسئله انگاره سازی کرده است؛ درضمن، این انگاره جدید با نبی چه نسبتی دارد و به عبارت دیگر، وی چه تصویری از نبی در فلسفه اش ترسیم کرده است. یکی از نتایج پژوهش حاضر، پس از اثبات ادعای مطرح نشدن مبحثی مستقل تحت عنوان نبوت و همچنین به کارنرفتن لفظ «نبی» (مگر در اولین مرحله از فرایند شکل گیری انگاره)، با استفاده از تبیینی که فارابی درباره وحی انجام داده، این است که وی از رئیس اول به عنوان گیرنده وحی یاد کرده و با بهره گیری از وجه اشتراک موجود میان تعریف های صورت گرفته درباره رئیس اول و نبی، ذهن مخاطب خود را به سوی موضوع نبوت سوق داده است. در تفکر او، رئیس اول در مدینه فاضله و با قید علی الاطلاق، مطابق با نبی است. درضمن تصریح به این همانیِ فیلسوف علی الاطلاق و رئیس اول، این همانیِ نبی و فیلسوف نیز تأیید می شود و چالش پیش آمده درباره پایین آوردن مقام نبی نسبت به مقام فیلسوف در تفکر فارابی ازبین می رود.
بررسی دیدگاه ابن سینا درباره چگونگی ترکیب در اجسام مادّی برمبنای نظریه ماده- صورت گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، دیدگاه ابن سینا درباره ترکیب را ذیل نظریه ماده- صورت گرایی بررسی کرده ایم. ابتدا نشان داده ایم مسئله ترکیب حقیقی بنابر تعاریف موجود، درخصوص چگونگی حضور اجزای مادّی در ترکیب، دچار مشکلات منطقی و متافیزیکی است؛ سپس ایده ای جدید از ترکیب حقیقی را به دست داده ایم که با دیگر مبانی موردنظر شیخ الرئیس همخوانی ندارد و بنابراین، دیدگاهی خالی از اشکال در این حوزه موجود نیست. در بخش دوم، ازطریق بازسازی استدلالی از مرحوم سبزواری نشان داده ایم ترکیب انضمامی بدان سبب که در قیاس با ترکیب اتحادی، دچار اشکال منطقی نیست، پذیرفتنی تر است. براساس نتایج دو بخش پیشین، در بخش سوم، ترکیب حقیقی را برمبنای وضعیت اجزای مادّی و صوری بررسی کرده ایم. در این مرحله، شش گزینه محتمل و متفاوت درباره وضعیت متافیزیکی ماده و صورت را به دست داده و توسط آن ها دو مسئله را بررسی کرده ایم: نخست، آنکه دیدگاه ابن سینا به کدام گزینه نزدیک تر است؛ دوم، آنکه کدام گزینه پذیرفتنی تر می نماید. نهایتاٌ در بخش چهارم، از زاویه ای دیگر نشان داده ایم تحلیل ترکیب ازمنظر ابن سینا ازطریق تحقق بخشی رابطه حلول یا تعلق نیز امکان پذیر است؛ اما این بیان ابن سینا هم نمی تواند پاسخی مناسب برای مسئله ترکیب باشد؛ زیرا اطلاع بخش نیست و به نوعی این همان گویی محسوب می شود.
اگر ابن سینا رهبر سازمان شما بود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تردیدی وجود ندارد که امروزه، سازمان ها یکی از مهم ترین نهادهای اجتماعی ای هستند که در پیشرفت و توسعه جوامع، نقشی عمده ایفا می کنند و نقش آفرینی آن ها در برآوردن نیازهای جوامع، مشروط به وجودداشتن مدیران توانمند و اثرگذار است. در گذشته، سازمان ها به صورت کنونی وجود نداشتند؛ اما در مجموعه ها و نهادهای اجتماعی قدیم نیز نقش افرادی به عنوان کارآفرین یا رهبر در ترسیم نقشه راه و برقرارکردن عدالت درمیان افراد جامعه، ضرورتی انکارناپذیر بود. ازمیان فیلسوفان مسلمان، ابن سینا در آثار متعدد خود به اهمیت اجتماع و مشارکت همگان برای رسیدن به اهدافی همچون سعادت همه افراد جامعه و همچنین ضرورت وجود فردی مدیر و عادل برای رهبری و مدیریت مردم اشاره کرده است. از آنجا که او همواره به دنبال تلفیق اندیشه های یونانی و اسلامی بوده، بسیاری از تفکراتش درباره مسائلی همچون ضرورت وجود نهادهای اجتماعی، نحوه مدیریت جامعه، و ویژگی های رهبر و مدیر خردمند با نظریات فیلسوفان غربی مانند افلاطون، هم راستاست. در این پژوهش، ازطریق گردآوری داده ها با استفاده از روش کتابخانه ای، ضمن اشاره به برخی نظریات و اندیشه های فیلسوفان غربی درباره ضرورت وجود مدیر و رهبر اخلاق مدار و همچنین چگونگی اداره خردمندانه سازمان ها، با تحلیل و توصیف محتوایی، آرای ابن سینا در این زمینه را تبیین و بررسی می کنیم. پژوهش حاضر ازنوع میان رشته ای و متعلق به حوزه فلسفه کاربردی است.
معنا و مبنای قاعده الاتفاقی در فلسفه سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا به تبع ارسطو برای حل معضل استقرا از قاعده «الإتفاقی لایکون دائمیاً و لا اکثریاً» بهره برده و بر این اساس، اولین مسئله مقاله حاضر، پرسش درباره معنا و مفاد این قاعده ازنگاه اوست. از آنجا که واژه «اتفاق» به پنج معنا به کار می رود، در وهله نخست باید مشخص کرد او دقیقاً کدام معنا را درنظر داشته است تا از این طریق، مفاد این قاعده روشن شود. درپی بررسی آثار شیخ الرئیس درمی یابیم مراد او اتفاق به معنای بخت و همچنین هرسه معنای نفی علیت (فقدان علت فاعلی، علت غایی و رابطه علّی) نبوده؛ بلکه اتفاق به معنای وجود معارض، موردنظر اوست. طبق بیان بوعلی، وقتی می توان پدیده ای را اتفاقی دانست که نسبت به سبب ذاتی اش درنظر گرفته نشود. اتفاقی، امری است که سبب و غایت بالعَرَض دارد و اکثری و دائمی نیست. هر امری که نسبت به سبب ذاتی اش سنجیده شود، ازنوع دائمی و اکثری خواهد بود و بر این اساس می توان گفت ازنظر ابن سینا دائمی و اکثری بودن، ملاکی است که نشان می دهد شیء مطابق طبیعت و ذات خود عمل می کند. در این مقاله، اصل علیت و لوازم آن (ضرورت و سنخیت علت و معلول)، قاعده «الشیء ما لم یجب لم یوجد» و قاعده «القسر لایدوم» به عنوان مبانی قاعده الاتفاقی معرفی شده اند.
وجوه تشابه و تمایز پرنده نامه های ابن سینا، غزّالی و نجم رازی براساس نظریه کمبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان مرغان و جنبه های رمزی آن از روزگاران بسیار کهن، توجه عده زیادی از اندیشمندان را به خود جلب کرده است. نخستین کسی که در دوره اسلامی، رساله ای درباره مرغان نگاشت، ابن سینا بود و پس از وی، فضلا و صاحبان اندیشه، زبان مرغان را وسیله ای برای بیان کردن اندیشه های عرفانی، سیاسی و اجتماعی خود قرار دادند. ازجمله این اندیشمندان می توان غزّالی و نجم رازی را نام برد. جوزف کمبل با مطرح کردن کهن الگوی سفر قهرمان، نقش این مسئله در شکل گیری شخصیت قهرمان را بررسی کرده و آن را شامل سه مرحله عزیمت، تحقق و بازگشت دانسته است. در پژوهش حاضر کوشیده ایم با استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی، وجوه تشابه و تمایز آثار این سه اندیشمند ایرانی را درخصوص مراحل سفر براساس الگوی کمبل نشان دهیم. بررسی های انجام شده در مقاله حاضر، بیانگر آن است که هر سه رساله در داشتن مرحله جدایی و تشرف، مشترک اند؛ البته جزئیات این مراحل در رساله های موردنظر، متفاوت است. پس از آن، مسیر هریک از داستان ها در مرتبه بازگشت قهرمان از سفر جدا می شود و این امر، ایجاد تمایزاتی در ساختار و متن سه اثر را به دنبال دارد. این تمایزات را می توان ناشی از بینش فلسفی، عرفانی و اجتماعی نویسندگان رساله ها دانست. نکته قابل توجه، آنکه مراحل سفر در رساله ابن سینا کامل تر از رساله های دو نویسنده دیگر است.