حکمت سینوی (مشکوه النور)
حکمت سینوی (مشکوه النور) سال بیست و دوم پاییز و زمستان 1397 شماره 60 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در میان مسائل موردبحث ارسطو در دانش منطق، قیاس موجهات جایگاه ویژه ای دارد و از عصر باستان تا دوران معاصر محل مناقشه بوده است؛ ازجمله مباحث بسیار پرمناقشه در ذیل قیاس موجهات، نتیجه حاصل از قیاسی است که جهت صغرای آن اطلاق و جهت کبرای آن ضرورت باشد. درحالی که ارسطو جهت نتیجه این قیاس را ضرورت می داند، برخی پسینیان او این نتیجه را رد کرده اند. فرض مدافعان ارسطو مبتنی بر پذیرش همگونی حدود قیاس است و به طور خاص با استناد به نظریه حمل پذیرها در جدل، روشن می شود مثال های نقض ارائه شده با نظر به شروط ارسطو برای حمل پذیرها، قابل پذیرش نیست؛ ولی این نگرش مستلزم آن است که ضرورت کتاب قیاس و برهان متفاوت از هم باشد و نسبت میان این دو کتاب مبهم بماند. این مقاله پس از شرح مسئله نزد ارسطو و راه حل شارحان او، با تمرکز بر آثار ابن سینا نشان می دهد در سنت منطق اسلامی، با طرح تمایز میان قضایای ضروری ذاتی و ضروری وصفی، راه حلی متفاوت از شارحان ارسطو برای دفع این اشکال طرح شده است. راه حلی که می تواند نسبت میان ضرورت در کتاب قیاس و برهان را نیز تبیین کند و مانع از مبهم ماندن نسبت میان این دو کتاب شود.
حکمت عملی در فلسفه سینوی؛ جایگاه، مبادی و علل کم رنگی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه اسلامی، حکمت عملی با وجود اهمیت آن، مانند حکمت نظری رشد لازم را پیدا نکرده است. نیاز امروز جامعه به مباحثی چون اخلاق و تدبیر منزل و سیاست، بررسی جایگاه حکمت عملی در اندیشه فلاسفه اسلامی را ضروری می سازد. ابن سینا به عنوان یکی از حکمای بزرگ اسلامی، در آثار مختلف خود، حکمت عملی را قسیم حکمت نظری و جزو فلسفه دانسته و به غایت حکمت عملی و رابطه آن با عقل نظری و همچنین مبادی حکمت عملی اشاره کرده است، ولی به جز چند رساله مختصر، اثر قابل توجهی از وی در این باره دیده نمی شود. علل اصلی این عدم رشد را می توان عدم قابلیت استنتاج حکمت عملی از حکمت نظری ارسطویی و پرداختن تفصیلی شریعت به مباحث مطرح شده در حکمت عملی و همچنین اهمیت ویژه فلسفه اولی نسبت به حکمت عملی در نزد ابن سینا دانست. ضمن اینکه با توجه به مبادی و روشی که ابن سینا برای حکمت عملی ترسیم می کند، حکمت سینوی این قابلیت را دارد که همچون حکمت نظری، در زمینه حکمت عملی به ویژه اخلاق هم توسعه داده شود.
فصوص الحکم فارابی؛ مبدأ معرفت اشراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فارغ از انتساب یا عدم انتساب فصوص الحکم به فارابی، در مواجهه با آن نمی توان به غنا و دقت آن در مباحث مختلف علم النفس، معرفت شناسی، الهیات بالمعنی الأخص و عرفان نظری اعتراف نکرد. عامل اشراق، وحدتی خاص به مباحث این رساله بخشیده است؛ بر این اساس می توان تبیین نسبتاً ساختارمندی از مباحث معرفت شناختی این رساله به دست داد و چنین کاری نیز تاکنون به انجام نرسیده است. رویکرد و روش «اشراق» به معنای دقیق آن، که در عالَم اسلام به لحاظ تاریخی و به گونه ای سنّتی منسوب به سهروردی (شیخ اشراق) است و این انتساب نیز کاملاً درست است، بیش و پیش از اینکه ریشه در متون اشراقی و داستان های رمزی و عرفانی ابن سینا داشته باشد، با فرض صحت انتساب فصوص الحکم به فارابی و با توجه به مضمون و مفاد عمدتاً اشراقی آن، ریشه در همین رساله دارد و این نکته ای است که در طول تاریخ فلسفه اسلامی موردتوجه کافی قرار نگرفته است.
نگاهی نو به امکان شناسایی ذات در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا در باب امکان شناسایی ذات اشیاء دو گونه سخن گفته است: در مواردی معرفت به ذات اشیاء و یافتن فصول محصِّل آنها را امری ممکن و درعین حال سخت و دشوار دانسته و در مواردی دیگر معرفت به ذوات و یافتن فصول آنها را امری ناممکن و دایره شناسایی انسان را محدود به ادراک لوازم و اعراض شیء دانسته است. برای رفع این تعارض باید به مبانی وجودشناختی و معرفت شناختی بوعلی سینا توجه کرد. یافته این تحقیق آن است که از یک سو طیف فاعل های شناسا از حیث نیل به مراتب معرفتی حس و تخیل و یا ارتقا به مرتبه تعقل و از سوی دیگر بساطت یا ترکیب متعلق شناخت در فلسفه شیخ الرئیس، طیفی از انسان ها را تشکیل می دهد که امکان شناسایی ذات اشیاء برایشان محال یا ممکن است. نیل به مرتبه شناخت عقلی از سویی و ترکیب بیشتر در متعلق شناخت از سوی دیگر، ادراک را ممکن می سازد و بازماندن در مرتبه حس و خیال و هم چنین بساطت متعلق شناخت، به امتناع ادراک منتهی می شود.
معرفت شناسی حسن و قبح از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع حسن و قبح اخلاقی از دیدگاه ابن سینا، اخیراً در مقالات برخی از محققان فلسفه اخلاق موردتوجه قرار گرفته و بحث های خوبی در این زمینه مطرح شده است. رویکرد عمده این پژوهش ها، اثبات نظریه «واقع گرایی اخلاقی» و توجیه نشانه های «ناواقع گرایی اخلاقی» در آراء ابن سینا است؛ یعنی موضوع حسن و قبح در ابن سینا، از جنبه وجودشناختی مورد پژوهش قرار گرفته و رابطه دیدگاه اخلاقی وی با نظریه «حسن و قبح ذاتی» بررسی شده است؛ اما بحث معرفت شناختی دراین باره، یعنی تحلیل ویژگی های معرفت اخلاقی و نحوه حصول آن از منظر ابن سینا، چندان موردتوجه نبوده است. بر اساس دیدگاه مشهور در بحث معرفت شناسیِ حسن و قبح، نظریه «حسن و قبح شرعی» به اشاعره و نظریه «حسن و قبح عقلی»، به معتزله و شیعه و عموم فلاسفه اسلامی استناد پیدا می کند؛ ولی درباره ابن سینا نشانه هایی خلاف این دیدگاه وجود دارد؛ زیرا ابن سینا گرچه با یک رویکرد معتزلی، معرفت اخلاقی را عقلی و برهانی می داند، اما همچون اشاعره، شریعت و آموزه های دینی را منبع معرفت یقینی در حکمت عملی و اخلاق تلقی می کند. شواهد متعددی وجود دارد که نشان می دهد دیدگاه اخلاقی ابن سینا از منظر معرفت شناختی، یک نظریه ترکیبی است.
رمزپردازی در روش شناسی فلسفی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متافیزیک سینوی نظام به هم پیوسته ای است که اجزاء آن در یک نسبت کلی با یکدیگر قرار می گیرند و در یک فرآیند چند سویه از جانب دیگر اجزا معنا می یابند و به آن ها معنا می دهند. این فرآیند معنایابی و معنابخشی مستلزم فرض نگارش و خوانش تفسیری ابن سیناست و رمزپردازی به عنوان مبنایی برای چنین نگارش و خوانشی لحاظ می شود؛ ازاین رو کلیت متافیزیک سینوی که شاید بتوان آن را «متافیزیک رمزی» نامید، متأثر از باطنی گری اسلامی، خوانش های نوافلاطونی از ارسطو و فلسفه فارابی، نوعی روش شناسی رمز محور را بنیاد می نهد که بر مبنای آن کل نظام فلسفی ابن سینا از متون منطقی تا الهیات و متون تمثیلی عرفانی را به عنوان یک نظام پیوسته معنا می بخشد؛ بر این مبنا تمثیل پردازی های ابن سینا، در ادامه و مسیر متون منطقی اوست و متون منطقی او نیز ذیل چنین رموزی معنا می یابند؛ هرچند رمزپردازی یکی فربه تر و دیگری تنک تر باشد. این رمزپردازی را می توان به عنوان بخشی از جریان گذار ابن سینا از سنت ارسطویی و وجهی از تشخص روش شناسی سینوی دانست.
بررسی برهان علامه دوانی در اثبات واجب و مواجهه آن با برهان صدیقین سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان صدیقین ابن سینا از براهین مهم در اثبات واجب الوجود استکه ضمن تقریرات ابن سینا، فلاسفه پس از او، آنرا نقل یا نقد کرده اند؛ ازجمله فلاسفه ای که این برهان را به دقت بررسی، و تبیینی خاص ارائه کرده است، علامه دوانی است. او ضمن آنکه برهان خود را در اثبات واجب، همان برهان صدیقین ابن سینا می خواند، اما قاعده ای را در کلام خود بیان می کند که از تقریرات دیگر امتیاز می یابد. دوانی در این تقریر که خود آن را قوی ترین و مطمئن ترین طریق در اثبات واجب دانسته است، ممکنات را به صورت سلسله علی و معلولی تصور کرده که اگر واجب موجود نباشد، هیچ یک از ممکنات به دلیل محال نبودن عدم آن ها تحقق نخواهند یافت. تبیین، تحلیل و نقد دیدگاه دوانی و تطبیق آن با برهان سینوی هدف مقاله حاضر است.