حکمت سینوی (مشکوه النور)
حکمت سینوی (مشکوه النور) سال 26 پاییز و زمستان 1401 شماره 68 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
شمس الدین سمرقندی در دو کتاب قسطاس الأفکار و شرح القسطاس درباره قیاس های مختلط از حقیقیه و خارجیه، دو دیدگاه متفاوت را به دست داده است که تحت عنوان های «تحریر اول» و «تحریر دوم» در مقالات دیگری به آن ها پرداخته و نشان داده ایم هرکدامشان دچار خطاهای متعددی هستند و از این روی، هیچ کدام از آن ها تحلیلی درست و کامل از اختلاط قضیه های حقیقیه و خارجیه به دست نمی دهند. در این مقاله قصد داریم نتایج درست اختلاط این قضایا را به دست دهیم؛ به گونه ای که برپایه مبانی فکری منطق دانان مسلمان همچون سمرقندی، هیچ اعتراضی بر این نتایج وارد نباشد و بتوان آن ها را تقریری کاملاً درست از اختلاط قضایای حقیقیه و خارجیه دانست. در هریک از شکل های چهارگانه قیاس ارسطویی، اختلاط خارجیه-حقیقیه و حقیقیه-خارجیه را جداگانه بررسی کرده ایم؛ همچنین ضرب ها و اختلاط های عقیم و منتج را به صورت موردی مشخص کرده و نتایج هر ضرب و اختلاط منتج را جداگانه نشان داده و نتایج قابل اثبات را اثبات کرده ایم. بررسی اختلاط های عقیم و نتایج غیر قابل اثبات، نیازمند بررسی نظام مند مثال های نقض است که آن را به مقاله ای دیگر وامی گذاریم.
ادراک حسی و مبانی فلسفی آن از نظر ابن سینا و لایب نیتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادراک حسی، همواره یکی از مباحث موردتوجه فیلسوفان بوده و درحوزه معرفت شناسی در تأمین شناخت های انسان، نقشی اساسی ایفا کرده است. ابن سینا به عنوان فیلسوف مشائی مسلمان با اعتقاد به وحدت نفس، جدایی و تکثر قوا در انجام دادن افعال، و بیان چگونگی تعامل و ترابط قوای حسی و عقلی، به مسئله ادراک حسی توّجه ویژه داشته و به تفصیل بدان پرداخته است. در عصر روشنگری که اصحاب عقل همه چیز را با محک عقل می سنجیدند و با شدت و حدتی غیرمنتظره، عقل و تجربه را منفک از یکدیگر می دانستند، لایب نیتس با اتکا به شناخت وسیع و جامع خویش درباره حکمای مَدرسی و تلاش برای تلفیق عناصر فلسفه قدیم یونان با نظرات جدید، مابعدالطبیعه خاص خود را براساس اصول منتخب از منطق ارسطویی شکل داد و نظریه وحدت عمیق دو قوه حساسه و فاهمه را برخلاف فلاسفه پیش از خود، به گونه دیگری ترسیم کرد. در مقاله پیشِ روی، درپی بررسی و مقایسه این دو نگاه فلسفی نتیجه گرفته ایم اگرچه هردو فیلسوف به امکان پذیرنبودن شناخت حقیقت اشیای محسوس معتقدند و آن را محدود به شناخت خواص، اَعراض و لوازم اشیا می دانند، به دلیل وجودداشتن اختلاف نظر مبنایی در تفکر فلسفی شان که در جهان بینی، بینش وحدت گرایانه و کثرت گرایانه، و اصول فلسفی آن ها ریشه دارد، هرکدام به نحوی کاملاً متفاوت از دیگری به ضرورت ادراک حسی و نقش محسوسات اذعان داشته و ضمن تأکید بر عقل و روش عقلی، به حس و روش تجربی نیز توجه کرده اند.
انسان و سیاست در فلسفه سیاسی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، مطالعه سیاست اندیشی و سیاست ورزی در اندیشه ابن سینا بوده و تحقیق با استفاده از روش هرمنوتیک دیلتای انجام شده است. در پژوهش پیشِ روی، درصدد بررسی رویکرد بوعلی به سیاست و نقش سیاسی فرد در ساحت زیست جمعی بوده ایم. پیدایش و پرورش سیاست در اندیشه این فیلسوف با مباحثی مانند تفاوت و تفاضل در آفرینش تا کسب معرفت پیامبرانه و رخ نمودن سنت در الهیات و قدبرافراشتن عدالت در شهر آرمانی اش مرتبط است. روزگار شیخ الرئیس در ایران پس از اسلام، بامداد برآمدن سیاست ورزی ایرانی، و شاهد تأسیس سلسله های ایرانی و دوری ایرانیان از خلافت است. چنین رخدادی، ناگزیری از اندیشیدن به سیاست را با خود همراه دارد. تلاش برای بازاندیشی و بازخوانی نسبت میان سیاست ورزی و وحی که بیش از سه سده از عرضه شدنش بر اندیشه ایرانی می گذشت، از یک سو و کوشش برای برقرارکردن آشتی میان نقل و عقل یونانی به مثابه میراثی دانشی، از سوی دیگر، ایرانیان آن روزگار را به واکاوی و بازسازی داشته های کهن کشاند. در این نوشتار، سهم شیخ الرئیس در این خیزش را رصد خواهیم کرد. این فیلسوف، پیوندی سترگ میان معرفت، وحی و سیاست برقرار کرده و نقش سیاسی مردمان را در ارتباط با جهان آسمانی و تکلیفی زمین و نیز فضیلتی درونی و اخلاقی پی ریخته است که در شهری پیامبرساخته (در دوران پس از حیات پیامبر) به مثابه سازه ای وحی مدار استمرار می یابد. در فلسفه سیاسی ابن سینا، انسان ازطریق زندگی کردن در شهر می تواند به کمال دست یابد و بی گمان، این رخداد دراِزای طرح ریزی شهر به مثابه ظرف سیاست، و تعیین ویژگی های زمامدار نیک و شرایط مشارکت مردم تحقق می یابد. سیاست، شهر و انسان سیاسی، موضوع اصلی مطالعه ما در این مقاله هستند و این مهم ازطریق واکاوی ریخت یابی شهر، سیاست ورزی شهریاران و نقش سیاسی شهروندان صورت گرفته است.
بررسی نقش تجرید در ادراک عقلی نزد ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادراک ازنظر ابن سینا عبارت است ازحصول صورت مُدرَک در ذات مُدرِک. ادراک در امور مادّی، متوقف بر تجرید صورت شیء است. متناسب با اینکه صورت ادراکی به چه میزان از عوارض مادّی تجرید یافته باشد، ادراک بر سه نوع حسی، خیالی و عقلی تقسیم می شود. شیخ الرئیس نفس انسانی را حقیقتی می داند که ذاتاً ازسنخ عقول است؛ از این روی، فعل ذاتی و اصلی نفس، ادراک عقلی است و دیگر اقسام ادراک، مادّی و به اعتبار بدن برای نفس، ثابت اند. تعقل، پیوندی وثیق با عقل فعال دارد و عقل فعال، علت افاضه صورت های معقول و عاقل شدن مُدرِک است. براساس تفسیر مشهور ازدیدگاه بوعلی، تجرید، شرط لازم برای ادراک عقلی محسوب می شود و در فرایند ادراک عقلی، مدخلیت ذاتی دارد؛ ولی با دقت در عبارات این فیلسوف می توان مواردی را یافت که در آن ها ادراک عقلی بدون تجرید و صرفاً با اتصال به عقل فعال حاصل می شود.
رابطه وجود و ماهیت در مکتب نومشائی حکیم رجب علی تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رجب علی تبریزی سومین حکیم نظام ساز پس از میرداماد و ملاصدرا در مکتب فلسفی اصفهان به شمار می آید. او با تقریری نو از برخی مبانی فکری مشائیان و بازخوانی اصطلاحات آنان، مکتبی نومشائی را بنیان نهاد، درخصوص مسائل بنیادین عصر خود همچون مسئله پراُفت وخیز «رابطه وجود و ماهیت» تأمل و نظریه پردازی کرد و با تکیه بر تلقی خاص از «ماهیت من حیث هی هی» و «وجود وصفی»، نافیِ دیدگاه های میرداماد و ملاصدرا شد. وی با اعتباری خواندن هیچ یک از زوج مفاهیم وجود و ماهیت، موافق نبود و به جعل بالذات ماهیت به عُروض وجود بر آن باور داشت. ثمره چنین نگاهی ترکیب انضمامی اشیا از وجود و ماهیت است. از آنجا که ایده یادشده در معدود پژوهش هایی که معاصران درباره آن انجام داده اند، به درستی تبیین نشده است، در مقاله پیشِ روی کوشش می شود با تتبع درباره پیشینه دیدگاه تبریزی درخصوص فلسفه سینوی و تحلیل دقیق تر مبادی تصوری او درباره مسئله موردنزاع، نقاط ابهام آن نظریه روشن شود و بدین منظور، به برخی پرسش های مقدر ازجمله ارتباط قاعده فرعیت با عروض خارجیِ وجود بر ماهیت و بهره مندیِ شاگردان حکیم از «اصل و فرع» به جای «اصیل و اعتباری» پاسخ داده خواهد شد. تطبیق سه معنای عام، خاص و اخص مفاهیم متمم «اصیل» و «اعتباری» با دیدگاه تبریزی درباره وجود و ماهیت، مطلب پایانیِ پژوهش پیشِ روی است.
پژوهشی در دیدگاه های کلامی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا به یک فیلسوف عقل گرا مشهور است و متفکران وی را رئیس مشائیان درحوزه اندیشه می دانند. درکنار این شهرت، او یک طبیب ماهر نیز هست و دیدگاه هایی هم درحوزه عرفان و کلام دارد. در این پژوهش، درصدد واکاوی دیدگاه های کلامی و اعتقادی وی با اتکا به آثار برجای مانده از او و دیگر اندیشمندان مرتبط با وی با استفاده از روش توصیف و تحلیل هستیم. آثار و شهرت فلسفی بوعلی به ویژه درحوزه فسلفه مشاء و عقل گراییِ حداکثری با رویکرد برون دینی، بررسی دقیق دیگر جنبه های اندیشه وی و به ویژه حوزه کلامی و اعتقادی درون دینی اش را تاحدی دشوار کرده است. هرچند ابن سینا به روش و داده های فلسفی خود پایبند بوده، در موارد خاص، دیدگاه هایی صریح را فراتر از اندیشه فلسفی با رهیافت کلامی و دین مدارانه مطرح کرده است که وجوه مختلف آن، ظرفیت انجام دادن یک پژوهش دقیق را دارد. در این تحقیق، اندیشه های کلامی و اعتقادی وی به عنوان یک مسلمان معتقد را بررسی می کنیم.
گرایش ابن سینا به عرفان و معرفت شهودی در مقایسه با ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در رویکرد معرفتی ابن سینا، تنها شهود عقلانی کاربرد دارد و نمی توان از معرفت عرفانی و شهود قلبی در اندیشه وی سخن گفت. شیخ الرئیس هدف نهایی معرفت و سعادت را شناخت عقلی و علمی، و اتصال به عقل فعال می دانست که مبتنی بر عقل نظری و شهود عقلانی بود؛ اما در مشرب ملاصدرا برخی حقایق متعالی به کمک عقل نظری، قابل فهم نیستند؛ بلکه با استمداد از کشف وشهود و فرارَوی از طور عقل و به واسطه علم حضوری دریافت می شوند. در این نوشتار، موافقان با تفکر عرفانی بوعلی را به دو دسته تقسیم کرده ایم: در یک گروه، سنت گرایانی همچون سید حسین نصر، هانری کربن و غلام حسین ابراهیمی دینانی قرار دارند که ازمنظر سنتی- تاریخی و اندیشه رازوَرزی اسلامی- ایرانی و فلسفه مشرقی، با استناد به برخی آثار ابن سینا وی را زمینه ساز تفکر عرفانی درحوزه فلسفه اسلامی می دانند. گروه دوم، برخی محققان متأخر هستند که می کوشند با تکیه بر نظام معرفت شناسی و علم النفس شیخ الرئیس نشان دهند این فیلسوف دو چهره دارد؛ سپس تلاش می کنند ابن سینای اشراقی- عرفانی را از ابن سینای مشائی تمایز بخشند. در ادامه، ضمن مقایسه تفکر ابن سینا و ملاصدرا درحوزه معرفت شهودی نشان خواهیم داد هردو دیدگاه، خطا هستند و اگر بوعلی در آثار خویش از عرفان و عرفا سخن گفته، صرفاً ازمنظر عقلی و فلسفه عرفان بوده و او از ابتدا تا انتها از سبک معرفتی مشائی خویش عدول نکرده است.
جایگاه قوه واهمه در ادراک فیلم با نگاهی به ژانر وحشت و مکتب هنری اکسپرسیونیسم براساس آرای ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماهیت اصلی فیلم، تصویر متحرک است و وجه بصری آن اهمیت فراوان دارد؛ اما ذهن انسان نیز دارای نقشی مهم در خلق و ادراک فیلم است و از این جهت، برخی نظریه پردازان، سینما را هنر ذهن نامیده اند. فیلم با برانگیختن احساسات و عواطف مخاطب، او را جذب و با ذهنش ارتباط برقرار می کند. درپی بررسی سِیر تحول آرای ابن سینا درمی یابیم برانگیختگی عواطف مخاطب که از انفعالات نفس نشئت می گیرد، با ادراک معانی جزئی که از کارکردهای قوه واهمه در نفس انسانی است، ارتباط دارد. در فلسفه بوعلی، نفس دارای قوای متعددی است که هریک از آن ها با توجه به کارکرد خود در ادراک فیلم یا خلق صحنه های آن نقش دارند. یکی از قوای مؤثر در خلق و ادراک فیلم، قوه خیال است؛ اما به دنبال بررسی آرای شیخ الرئیس درحوزه نفس شناسی به نقش مهم قوه واهمه در ادراک فیلم پی می بریم. قوه واهمه به عنوان یکی از مهم ترین قوای نفس با کارکردهای خود همچون ادراک معنای جزئی و خطای شناختی در درک فیلم نقش آفرینی می کند؛ به گونه ای که در ادراک فیلم ازسوی تماشاگر بر دیگر قوا چیرگی دارد. در این مقاله، نقش قوه واهمه در ادرک معنای جزئی، خطای شناختی، محاکات حالات درونی و صدور حکم جزئی در نسبت با فیلم را بررسی کرده و به عنوان نمونه ای عینی، کیفیت تأثیر و نقش این قوه در ژانر وحشت و مکتب اکسپرسیونیسم را که در این ژانر به کار گرفته می شود، تبیین کرده ایم.
بررسی مقایسه ایِ نظریه سعادت در فلسفه ارسطو و ابن سینا: تلاقی ها، جدایی ها و نقدها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سعادت از مهم ترین مباحث حکمت عملی محسوب می شود که درطول تاریخ، ذهن فلاسفه یونان باستان تا فیلسوفان امروز را به خود مشغول کرده است و در دوره های مختلف، فیلسوفان براساس مبانی و رویکرد های متفاوت، این مسئله را بررسی کرده اند. یکی از شاخص ترین نظریات عرضه شده درباره سعادت را ارسطو در کتاب ارزشمند خود، اخلاق نیکوماخوس مطرح کرده و شرح وبسط داده است. این نظریه وی بر فیلسوفان پس از او و ازجمله فیلسوفان مسلمان، بسیار مؤثر واقع شده و ابن سینا به عنوان مهم ترین فیلسوف مسلمان، به میزان زیادی در نظریه سعادت خود، متأثر از ارسطو بوده است. ازدیدگاه ارسطو، سعادت انسان در حیاتِ عقلانیِ توأم با فضایل اخلاقی است؛ همچنان که ابن سینا نیز برترین لذت و خیر را لذت عقلانی قلمداد کرده و سعادت انسانی را در رسیدن به مرتبه عقل مستفاد و مشابهت با عقل فعال و نیز حصول استیلای عقل بر امیال بدنی دانسته است. در این مقاله، نظریه سعادت در فلسفه ارسطو و ابن سینا را واکاوی و تحلیل می کنیم، با استفاده از روش مقایسه ای، وجوه اشتراک و افتراق نظریه های این دو فیلسوف را نشان می دهیم و با به کارگیری روش انتقادی، نقایص و نقاط ضعف هریک از این نظریات را بیان می کنیم.
مسئله حیات در فلسفه ابن سینا: بررسی انتقادی دیدگاه تاوارا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث درباره حیات و چیستیِ آن، یکی جنجالی ترین مباحث بین رشته ای درمیان محققان است که فلاسفه نیز ازنگاه خود بدان پرداخته اند. ابن سینا از اولین فیلسوفان اسلامی ای است که در آثار خویش به این بحث پرداخته و به مشکل اساسی تعریف حیات اشاره کرده است. تاوارا به عنوان یکی از معدود پژوهشگرانی که به بحث حیات در آثار ابن سینا پرداخته، بدون توجه به مشکل اساسی موجود در تعریف حیات نتیجه گرفته شیخ الرئیس در آغاز فعالیت فلسفی خود، با تعریف حیات به عنوان تغذیه و نمو، گیاهان را جزء موجودات زنده قلمداد کرده است؛ اما در ادامه و در سِیر تکامل فکری خویش با عرضه کردن تعریف دیگری از حیات و یکی دانستن آن با ادراک و حرکت ارادی، از این نظر روی گردانده و گیاهان را از دایره شمول موجودات زنده خارج کرده است. در مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیل مفهومی و تحلیل متن، نخست، دیدگاه تاوارا را نقد کرده ایم. مهم ترین نقدهای مطرح شده درخصوص نظر وی عبارت اند از: برداشت ناقص از متن ابن سینا؛ توجه نکردن به مشکل اساسی تعریف حیات در فلسفه این فیلسوف؛ نبودِ تکامل زمانی و تاریخی در تعریف حیات در فلسفه بوعلی. پس از آن، در افقی گسترده تر، مسئله حیات در فلسفه شیخ الرئیس را بررسی کرده و نتیجه گرفته ایم وی در آثار خویش، نه دو تعریف، بلکه پنج تعریف متفاوت را درباره حیات به دست داده است و این تعاریف را نمی توان حاصل یک سِیر تکاملی در بستر زمان دانست؛ بلکه بازگشت این تعاریف متعدد به مشکل اساسی موجود در تعریف حیات است که بوعلی تا پایان زندگی فلسفی خود با آن مواجه بوده است.
بررسی برهان های ابن سینا بر استحاله تناسخ مُلکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تناسخ مُلکی عبارت است از تعلق نفس انسانی یا حیوانی به انسان، حیوان، نبات یا جماد. نظریه تناسخ مُلکی، رقیبی برای مسئله معاد به شمار می آید و از این روی، تبیین استحاله آن به عنوان مقدمه اثبات معاد، ضروری به نظر می رسد. ابن سینا دو برهان برای استحاله تناسخ مُلکی دارد. برهان اول در آثار متعدد او آمده و براساس آن، تناسخ، مستلزم اجتماع دو نفس در بدن واحد است؛ اما برهان دوم تنها در الإشارات و التنبیهات به صورت مجمل ذکر شده است. بوعلی تفصیل و بسط این استدلال را به مواضع دیگری از آثارش حوالت داده است؛ بدون آنکه این مواضع را مشخص کند. خواجه نصیرالدین طوسی، فخرالدین رازی و قطب الدین رازی تقریرهای متفاوتی درخصوص این استدلال به دست داده اند. اختلاف این تقریرها در تعداد شقوق بیان شده ازسوی ابن سینا به عنوان تالی قیاس استثنایی و نیز وجه استحاله این شقوق است. ازمیان این سه تقریر، تنها تقریر قطب الدین رازی با کلام شیخ الرئیس مطابقت بیشتری دارد و در دو تقریر دیگر، کمبود یا زیادتی نسبت به متن ابن سینا دیده می شود.
لذت و رنج ازمنظر بوعلی سینا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبیعت انسان برمبنای کسب لذت های پایدار و رهایی از هرگونه رنج و درد آفریده شده است؛ چنان که بسیاری از خواسته های او تحت الشعاع همین میل طبیعی قرار می گیرند. در این پژوهش کوشیده ایم ازمیان نظرات فلاسفه اسلامی، دیدگاه های بوعلی سینا و علامه طباطبایی درباره لذت و رنج را بسنجیم و با یکدیگر تطبیق دهیم؛ لذا پرسش اصلی نوشتار حاضر، این است که بوعلی سینا و علامه طباطبایی درباره لذت و رنج، چه دیدگاه هایی دارند و چه تفاوت ها و شباهت هایی میان دیدگاه هایشان درباره این مسئله وجود دارد. در رویکردی توصیفی- تطبیقی به دیدگاه های این دو دانشمند، وجوه اشتراک آنان درباره این مسئله، چنین سامان یافته است که هردوی آن ها لذت و رنج را ازسنخ ادراک دانسته و مهم ترین تقسیم بندی خود را بر همین پایه بنا نهاده اند. برخی تفاوت های موجود میان دیدگاه های آنان نیز چنان است که ازنظر بوعلی سینا لذت و رنج، کیفیاتی نفسانی و عارض بر نفس اند و ازنظر علامه طباطبایی، لذت و رنج، اموری وجودی و عین نفس قلمداد می شوند. تفاوت در برخی اقسام، مصادیق و نوع تقابلشان نیز از دیگر اختلافات این دو متفکر در بحث پیشِ روی است.