مقالات
حوزه های تخصصی:
تمثیل جزء اصطلاحاتی است که حوزه ی معنایی وسیعی را در بر می گیرد، اما در شعر و بلاغت فارسی عمدتاً در سه حوزه ی تشبیه، ضرب المثل و روایت های داستانی یا آلیگوری به کار رفته است. از طرفی خاستگاه تمثیل را بیشتر در فلسفه و کلام دانسته اند تا خود ادبیات؛ از این رو رابطه ی آن با متون خرد گرا یک رابطه ی مستقیم است. در تاریخ ادبیات فارسی، حکیم ناصر خسرو قبادیانی شاعر قرن پنجم هجری یکی از برجسته ترین تولیدکنندگان متن هایی است که از مضامین تمثیلی به ویژه در اشعارش به شکل قابل توجهی استفاده کرده است و این از دیدگاه نقد ادبی قابلیت تحلیل و بررسی بسیار دارد. در این مقاله میزان گرایش ناصر خسرو به استفاده از انواع تمثیل و مضامین تمثیلی نشان داده شده است و از طرفی تأثیر مبانی فکری و عقیدتی دستگاه اسماعیلیه در چگونگی به کارگیری این مضامین واکاوی شده است. ناصر خسرو در اشعارش عمدتاً از تشبیه تمثیلی و روایت های داستانی یا آلیگوری نسبت به دیگر اشعار تمثیل استفاده کرده است. در تمثیل های او لایه ی بیرونی یا روساخت قصه و تشبیه مجموعه ای است از تصاویر، اشخاص، اشیا و اعمالی که در زیر ساخت خود یک پیام اخلاقی یا تعلیمی و یا یک ایده ی ذهنی را در بر دارد.
بررسی و طبقه بندی مثل ها در جلد سوم و چهارم کلیدر
حوزه های تخصصی:
ضرب المثل ها یکی از ابزارهای بلاغی به شمار می روند که همپای کنایه ها، تمثیل ها و مثالک ها در غنا بخشیدن به زبان فارسی نقشی بسزا ایفا می کنند. استفاده از این مواد و مصالح زبانی در میان عامه، رایج تر از سایر بخش های جامعه است. خاستگاه تجربی، انتقال شفاهی، سهولت آموزش، ایجاز (واژگان اندک، معانی بسیار)، می تواند از جمله علل توجه جامعه زبانی عامه به این ابزارها باشد. در فضای روستایی رمان کلیدر، بهره جویی از مثل ها و سایر ابزارهای زبانی عامه، رفتار طبیعی و غریزی زبان تلقی می شود و شخصیت ها در استفاده از این توانش های بالقوه زبان تصنع به خرج نمی دهند. در این مقاله سعی بر این است تا ارتباط مثل را با جامعه زبانی رمان کلیدر بررسی شود و سپس ضرب المثل های مستخرج از دو جلد این اثر را براساس معیارهایی چون، خلق و ابداع، ساختار، معنا و مقصود، لحن و ریشه دسته بندی گردد. حاصل پژوهش نمایانگر آن است که اغلب مثل های کلیدر ریشه در تجربه های عمومی و شخصی مردم دارد که به سبب تکرار و تجربه به زبان منتقل شده و پس از تکرار زبانی، فراگیر و عمومی گشته است.
بررسی زبان عامیانه و جایگاه تمثیل در آثار داستان نویسان زن معاصر با تکیه بر مجموعه داستان حنای سوخته
حوزه های تخصصی:
نثر فارسی در سیر تاریخی خویش از عوامل بسیاری تأثیر پذیرفت که از جمله ی آن ها عناصر زبان عامیانه است، البته تأثیر این عناصر در همه ی ادوار ادب فارسی به یک اندازه نیست. زبان عامیانه به گونه ای زبان زیر معیار دربردارنده ی عناصر گوناگونی است که به مقدار قابل توجهی در آثار داستان نویسان نمود یافته است. شهلا پروین روح از جمله نویسندگان نوگرای معاصر است که به مقدار قابل توجهی، از عناصر زبان عامیانه در آثار خود بهره برده است. کاربرد اشکال مختلف عناصر زبان عامیانه در داستان های پروین روح گذشته از آن که موجب تشخص زبان داستان های او شده، روانی و سادگی کلام او را نیز به همراه داشته است. زبان عامیانه ی به کار رفته در مجموعه داستان کوتاه حنای سوخته را می توان به این گونه تقسیم بندی نمود: واج، واژه، فعل، شبه جمله، جملات عاطفی، عدد، زبان و گویش های محلی و مثل. بسامد موارد مذکور در داستان های پروین روح یکسان نیست. این عناصر در داستان هایی چون «حنای سوخته»، «طلسم»، «همزاد» و «آقای هدایت» نمود بیشتری دارد.
بررسی تمثیل های حماسی و اسطوره ای در سروده های نیمایی مهدی اخوان ثالث (م. امید)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، تمثیل های حماسی و اسطوره ای به کاررفته در سروده های نیمایی مهدی اخوان ثالث (م. امید) و اهداف و شیوه های کاربرد آن ها در این سروده ها بررسی و توصیف شده است. هدف از این پژوهش آن است که دانسته شود شاعر این تمثیل های حماسی و اسطوره ای را چگونه و با چه هدف هایی در سروده های خویش به کار گرفته و این اشاره ها و تناسب های ذهنی چه تأثیری در پرورش معانی و مفاهیم مورد نظر شاعر داشته است. بدین منظور، این مفاهیم اسطوره ای و اشاره های داستانی را در سه بخش تمثیل های حماسی و اسطوره ای ایرانی، اشاره ها و تلمیحات اسلامی و اشاره های داستانی غربی، دسته بندی و بررسی نموده ایم که در این میان، تمثیل های حماسی و اسطوره های ایرانی سهم بسیار چشم گیری در سروده های شاعر داشته است. این تمثیل های حماسی و اساطیری با اهداف گوناگون در شعر اخوان ثالث به کار رفته است؛ شاعر برای پرورش معانی و مفاهیم مورد نظر خود و اغلب برای بیان مفاهیم انسانی و مسائل اجتماعی روزگار خویش از آن ها بهره گرفته است. بهره گیری از این تمثیل های حماسی و اسطوره ای، زبان و بیان شعری او را نیز تشخّص و ویژگی بخشیده و بر قدرت تأثیر و القای آن افزوده است.
بن مایه های تمثیلی– عرفانی گنوسی در منظومه جمشید و خورشید سلمان ساوجی
حوزه های تخصصی:
منظومه جمشید و خورشید سلمان ساوجی اثری رمزی و تمثیلی است که تمام اجزای آن از ساختاری واحد و منسجم برخوردار است. این اثر علاوه بر نشان دادن قدرت سلمان ساوجی در داستان سرایی و پیوستن مطالب متعدد، نشانه آشنایی سلمان ساوجی با میراث غنی ادبی، فرهنگی و عرفانی بازمانده از ادوار پیشین است. بخشی از این میراث متعلق به اندیشه های گنوسی و مانوی و نیز حکمت هرمسی است. هدف از انجام این مقاله نشان دادن ردپای این اندیشه ها در منظومه جمشید و خورشید است. در این جستار پس از معرفی و تبیین اندیشه های گنوسی و ذکر پیشینه با تمدن ایرانیان، تأثیر مضامین گنوسی از جمله دوگانگی ماده و روح، عشق، خواب، سفر، واسطه و آزمایش در این منظومه نشان داده می شود. واکاوی این اثر در واقع ارائه تفسیری تازه از آن، هدف دیگر جستار است.
آموزش ضد تبعیض و تعصب نژادی در قصه های تمثیلی مثنوی، مصداق جامعه و تربیت چند فرهنگی
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی آن است مقوله «آموزش ضد تبعیض و تعصب نژادی» را که یکی از مؤلفه های جامعه و تربیت چندفرهنگی است در قصه های تمثیلی مثنوی، بررسی کند و مصداق و نمود نظریه های مدرن را در نگاه نو به ادبیات کلاسیک، براساس هنرآفرینی های مولوی نشان دهد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی- تحلیلی و واحد تحلیل، مضمون حکایات یا آموزه ها بوده است. نتیجه مقاله نشان ازآن است که رویکرد تربیت چند فرهنگی در آموزش ضد تبعیض و تعصب نژادی، در نظرگاه عرفانی و مسالمت آمیز مولانا تربیت چندفرهنگی در مثنوی مولوی، نمود فراوان داشته مهم ترین درون مایه های تربیت چند فرهنگی چون آموزش ضدتبعیض و تعصب نژادی را در آثار خود نمایان ساخته و زیر بنای فکری و خمیرمایه ی ذهنی وی، در این زمینه، از تعالیم و آموزه های قرآنی و دینی سرچشمه گرفته است.
واکاوی جلوه های تمثیلی اعلام انسانی و عناصر طبیعت در مرصاد العباد نجم رازی
حوزه های تخصصی:
پژوهندگان عرفان و تصوف در بیان افکار و اندیشه های خویش از عنصر پر تأثیر تمثیل بسیار بهره جسته اند. باید اشاره داشت بسیاری از مفاهیمی که در نثرهای صوفیانه بیان می شود مفاهیم مجرد و تجربه های عرفانی است. عارف برای بیان کردن و انتقال دادن این گونه مفاهیم به مخاطب باید آن ها را حسی و ملموس نماید تا فهم و پذیرش مطالب آسان تر شود، در نتیجه یکی از شیوه های تسهیل این گونه امور در قالب داستان و تمثیل است. در این میان نجم الدین رازی، مؤلف مرصادالعباد، در آغاز هر فصل از اثرش ابتدا آیه و حدیثی متناسب با موضوع بیان داشته است. این نویسنده مانند دیگران کوشیده است تا عناصر تمثیل و مثال را از امور آشنا برای مردم انتخاب نماید. شیوه او در نقل و روایت و تمثیل در کمال سادگی و روانی است. از جمله مواد و عناصر تمثیلی بر کاربرد این مؤلف در توضیح و تبیین مقولات عرفانی و دینی، اعلام انسانی و طبیعت است که در این پژوهش نویسندگان سعی کرده اند به روش تحلیلی و اسنادی این موضوع را دنبال کنند و به واکاوی پاره ای از این نوع تمثیلات کارا و مؤثر، همت گمارند.
زمانمندی روایت در مثنوی تمثیلی جلال و جمال نزل آبادی بر اساس نظریه ژرار ژنت
حوزه های تخصصی:
زمان در روایت یکی از مباحث مهم و مؤلفه های اساسی در آفرینش داستان است که در دهه های اخیر مورد توجه روایت شناسان مختلف قرار گرفته است. با بررسی زمان می توان به اهمیّت یک رویداد در نظر نویسنده برای دستیابی به هدفش پی برده، از این میان، نقش ژرار ژنت، ساختارگرای فرانسوی، در تکوین نظریه ی زمان روایی به عنوان یکی از مهم ترین مؤلفه های پیشبرد روایت داستانی، بسیار قابل توجه است. ژنت نظریه ی زمان در روایت خود را در سه محور نظم، تداوم و بسامد مطرح می کند. مثنوی تمثیلی جلال و جمال نزل آبادی، شاعر ناشناخته ی قرن نهم، از محور زمان به خوبی استفاده کرده است و از تحلیل زمانی این داستان تمثیلی این نتیجه به دست می آید که نویسنده، گاهی توالی خطی زمان را برهم می زند تا متن را دچار آشفتگی زمانی کند و با یک فلاش بک به عقب بر می گردد و گاهی گوشه چشمی به آینده می اندازد و دوباره به متن اصلی برمی گردد. نویسنده به طور کل روند شتاب مثبت و بسامد مفرد را برای ایجاد ایحاز در متن به کار برده است.