مقالات
حوزه های تخصصی:
عطار، یکی از بزرگ ترین عارفانه نویسان زبان و ادب فارسی است که توجه ویژه ای به حکایت در مثنوی هایش و هم چنین در کتاب ارزش مند تذکر ه الاولیاء دارد. عدم توجه به داستان پردازی و حکایت نویسی در متون کهن فارسی موجب شده که حکایت های عرفانی و عناصر داستانی آن نیز مورد بی توجهی قرار گیرد.
در این مقاله تلاش شده تا ساختمان و پیرنگ حکایت های تذکر ه الاولیاء بررسی شود. عطار با زبانی ساده، حکایاتی کوتاه و موجز ارائه داده که در اغلب آن ها ساختمان سه بخشی حکایت رعایت شده است. وی هر چند حکایات کتابش را از پیشینیان وام گرفته و خود سازنده حکایت نیست، امّا با درک صحیحی که از حکایت پردازی دارد، با تغییراتی اندک توانسته پیرنگ حکایات را کامل و بی نقص کند و حکایاتی به یاد ماندنی و تأثیرگذار بر جای گذارد.
بررسی «عقل» در «خوان الاخوان»
حوزه های تخصصی:
ناصر بن خسرو قبادیانی بلخی، شاعر و نویسنده ای چیره دست و حکیم و متکلمی متفکر و استوار است. وی در آغاز جوانی به فراگیری علوم معقول و منقول همت گماشت و از قریحه ی خداداد خود در جهت تبلیغ اندیشه های دینی، مذهبی استفاده کرد. آثار منثور و منظوم او یعنی جامع الحکمتین، وجه دین، گشایش و رهایش، زادالمسافرین، خوان الاخوان و دیوان اشعار وی سرشار از بیان مسائل کلامی و فلسفی است. او در «خوان الاخوان» اثر منثور خود که مرکّب از صدفصل است به مباحثی نظیر عقل، نفس، ثواب، عقاب، ازل، ازلیت، قیامت، قرآن، پیامبری و ... پرداخته و از طریق احتجاج و ادله ی عقلی، عقاید ایمانی خود را بیان کرده است. نگارنده بر آن است تا دیدگاه ناصرخسرو را درباره ی عقل و مراتب و ویژگی های آن در این اثر با توجه به آثار منثور دیگر و دیوان اشعار وی تبیین کند.
شهریار، سنت گرایی رو به سوی نوگرایان (تأملی در راز دل های او با نیما)
حوزه های تخصصی:
نام شهریار، این "تب کرده ی عشق" [1] با غزل سنتی در شعر فارسی پیوند خورده است. او سنت گرایی بود که روی به سوی نوگرایی داشت، و از سوی دیگر، غالب نوگرایان، وی را در غزل سنتی در شعر معاصر، سرآمد می شمرند. عشق و شوریدگی، جان مایه ی اصلی غزل های اوست. در ابتدای جوانی، عشقی زمینی خرمن وجود او را به آتش کشید، اما ناکامی در این دل باختگی، وی را به سوی عشقی عرفانی و آسمانی سوق داد. غزل های او وصف حال این هجران است. شهرت او علاوه بر اینها، مدیون شعر روستایی- اجتماعی "حیدر بابا سلام" اوست که خاطرات تلخ و شیرین گذشته را با زبانی ساده و دل نشین روایت می کند. شهریار از میان نوگرایان، تعلق خاطری ویژه به نیما داشت. شعر افسانه ی نیما، او را که به گفته ی خودش "طفل مکتب حافظ" بود، وارد دنیایی جدید نمود. درد دل ها و گفتگوهای سرشار از مهر و عطوفت او با نیما، در سه سروده ی: "شاعر افسانه" و "دو مرغ بهشتی" و "پرواز مرغ بهشتی" گویای عمق همزبانی این دو شاعر نامدار با همدیگر است. او در اثر برجسته ی "دو مرغ بهشتی" که ماجرای دیدار خود با نیما را شرح می دهد، از شعر "افسانه" وی الهام گرفته است.
بررسی گونه ها و شیوه های طنزپردازی حافظ
حوزه های تخصصی:
طنز حافظ از نوع سیاسی، اجتماعی و البته هنرمندانه و زیرکانه وتأویل پذیر و در بسیاری از موارد معصومانه، نجیب، ظریف و عمیق است که در ادراک و احساس منطقی ریشه داردو در لبخندی افسوس ناک تجلی می یابد .
حافظ دو الگوی کلّی را در ساختار طنز خود به کار می گیرد : یکی، طنز اجتماعی صریح که به طور مستقیم از طبقه یا گروهی انتقاد می کند،دیگر، طنز اجتماعی با واسطه که وی درآن بی پروا، خود را نماینده ی طبقه ای معرّفی می کند و از خود به نزد قاضی شکایت می برد، تا باز گوید، حدیث دیگران را.
حافظ برای مبارزه ی طنز آمیز با ستم، فساد و ریا از هر روشی که توانسته، بهره برده است. مهم ترین شیوه های حافظ برای بیان طنز و طعنه و شوخ طبعی عبارت است: خراب کردن نشانه ها و ارزش های تقدّس زاهدان و صوفیان؛ قلب اشیا و الفاظ به شیوه ی اقتباس و جواب گویی؛ استخدام صنایع ادبی، مانند: ایهام، حسن تعلیل، تشبیه و تضاد و تناقض؛ تعریض و کنایه و گاه لطیفه نسبت به معشوق به صورت سؤال و جواب و حاضر جوابی؛ طنز به شیوه ی نصیحتگری، مدیحه سرایی و وظیفه خواهی؛بهره جویی از فرهنگ عوام و محاوره. به طور کلّی ، طنز حافظ گاهی پوشیده و نیش دار است و گاهی لطیف و سطحی که این موارد در این مقاله با ذکر نمونه هایی تحلیل و بررسی شده است
ابزار شناخت و ماهیت خداوند در دستگاه فکری عطار و سهروردی
حوزه های تخصصی:
شیخ شهاب الدّین یحیی سهروردی، فیلسوف ِعارف، با حکمتی آمیخته از معرفت نظری و سلوک عملی است. در دستگاه فکری او، عناصری از تفکر ایران باستان، یونان قدیم و فرهنگ اسلامی، قابل رهگیری است. هدف اصلی او، احیای تفکّر اشراقی، از طریق بهره گیری از امتیازات سه فرهنگ فوق بود. سهروردی در دو آبشخور فکری- مکتب خسروانی و اندیشه های اسلامی- با شیخ فریدالدّین عطّار نیشابوری در یک مسیر قرار می گیرد. ابزار شناخت و ماهیت خداوند برای هر دو اندیشمند، مسأله ای حیاتی است و در نظریه آنان، سایر معرفت ها تحت الشعاع معرفت بنیادین مذکور قرار می گیرد. کلید فهم حکمت اشراق سهروردی، منوط به خودشناسی و معرفت نفس است و معرفت نفس نیز در گرو معرفت حق تعالی و جهان هستی است. بر این اساس، نظام هستی شناسی خود را منوط بر شناخت «نورها» می داند. در مقام فکری او، خداوند، نور حقیقی و مطلق است. نور نزد عطّار نیز روح زندگی و چشمه ی فیاض حیات و جنبش است. امری که بی او قوامی نیست؛ و هیچ بخشی از عالم هستی، خالی از نشانه ی آن نیست. هر دو متفکر، مانند سایر اندیشمندان شرقی، ابزارهای حسی و عقلی را برای شناخت حق، ناکافی می دانند و راه وصول به معرفت حق را از طریق کشف و شهود، اصیل ترین شیوه می دانند. در این مقاله، دیدگاه سهروردی و عطار به صورت سنجشی مورد بررسی قرار گرفته است.
تشیع در شعر شاعران ایرانی عصر صفوی
حوزه های تخصصی:
تشیع پاره ای از پیکره ی مستحکم و ریشه دار اسلام است. که نتیجه ی شرایط و عوامل و حوادثی است که بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) و اتفاقات قرن اول هجری می باشد. اجتماع سقیفه، کشته شدن خلیفه سوم، اتفاقات جنگ صفین، و ظهور خوارج و همچنین شهادت امام حسین(ع) و پیدایش توابین از جمله حوادث مهم و مؤثر در شکل گیری تشیع بوده اند. ایرانیان از همان ابتدا به این مذهب علاقه ی خاصی نشان دادند. در طول قرن های متمادی بعد از اسلام در برخی از مناطق ایران تشیع فعال بود، تا اینکه در ابتدای قرن دهم با روی کارآمدن صفویان، شاه اسماعیل صفوی، تشیع را مذهب رسمی ایران اعلام کرد و آن را در اغلب مناطق ایران گسترش داد. متناسب با این شرایط خاص مذهبی که در ایران شکل گرفت، ادبیات فارسی به ویژه شعر که شیوه ی آن در این دوره موسوم به سبک هندی(اصفهانی) است، دچار تحولاتی شد که یکی از آنها رواج مدح و مرثیه ی ائمه ی اطهار شیعه به عنوان موضوعی تازه در آن بود که در دیوان اکثر شعرا کم یا زیاد این موضوع دیده می شود. این مقاله به بررسی این پدیده، یعنی تاثیر تشیع در شعر شاعران ایرانی دروه صفویه می پردازد.
بحثی درباره ی کتاب «دلائل الاعجاز فی علم المعانی» از عبدالقاهر جرجانی (م.417 ه .ق)
حوزه های تخصصی:
کتاب دلائل الإعجاز فی علم المعانی از جرجانی امامِ بلاغت است. ظاهراً در این کتاب باید مسائل مربوط به فنّ معانی بحث شود، ولی چنین نیست بَلْ در این کتاب از: کنایه، استعاره، تمثیل، تشبیه و مجاز هم بحث شده؛ همان طوری که در کتاب دیگر عبدالقاهر به نام «اسرار البلاغه فی علم البیان» از مباحث ِ مربوطِ به علمِ معانی مانند: تقدیم، تأخیر، حذف، فصل، وصل، التفات، ایجاز و اِطناب هم سخن گفته شده است.
یا مثلاً در کتاب «البدیع» ابن معتز، تنها مَباحثِ علم بدیع مورد بحث قرار نگرفته بل از استعاره، التفات هم بحث شده است. علّت چیست؟ علّت آن است که تقسیم بندی علوم بلاغی به سه قسم معانی، بیان و بدیع از ابتکاراتِ سکاکی (م. 626 ه ) و بدرالدّین ابن مالک است در کتاب «المصباح ...»
در این گفتار، گفته شده که مفهوم بیان، بدیع و معانی، نزد متقدّمان، نه آن چیزی است که امروزه به کار می رود. یا مثلاً کلمه ی «مَجاز» در نظر ابوعُبیده مَعْمَربن مُثنّی (م. 210 یا 211 ه ) در کتابِ «مَجاز القرآن» نه مجازِ قسیم الحقیقه است بَلْ در نظرِ او مجاز به مَعنایِ تفسیر است.