مقالات
حوزه های تخصصی:
ضرب المثل، شکلی ادبی است که همانند معمّا به ساختار کلامی خود، توجّه دقیق دارد. امّا در ضرب المثل، قصد نه پنهان کردن معنا که فشرده کردن آن در قالب شکلی به یاد ماندنی است. ضرب المثل ها، امثال و حکم وکلمات قصار، همگی شکل هایی اند که حکمت این جهانی و تجربه گذشته را در قالب سرفصل هایی کوتاه، فشرده می کنند که می توان در زمان حال به آنها متوسّل شد. استفاده از ضرب المثل یکی از ویژگی های بارز شعر دوره سبک هندی است. شاعران این سبک با الهام از محیط زندگی روزانه به مضمون سازی پرداخته اند. نبوغ مخاطب شناسی صائب تبریزی به عنوان سرآمدترین شاعر این سبک، وی را بر آن داشته است تا برای ت فهیم بهت ر و مؤثّرتر مطالب اخلاق ی، عرفان ی و اجتماعی از شکل ادب ی ضرب المثل، بیش ترین استفاده را ببرد. ضرب المثل درغزلیّات صائب از تنوّع وگستردگی بسیار بالایی برخوردار است. صائب از هر موضوع و وسیله ای برای منظور خود استفاده کرده است. سفالینه ها از قابل دسترس ترین ابزار و وسایل زندگی مردم عادی کوچه و بازار می باشند که از ظرفیّت بالایی برای آفرینش شکل ادبی ضرب المثل برخوردارند. بررسی ضرب المثل های برساخته از تمام سفالینه ها در دیوان کثیرالشعر صائب در یک مقاله ممکن نیست، از این رو در این پژوهش که به روش کتاب خانه ای و به شیوه توصیف تحلیل محتوا فراهم آمده است، فقط به تحلیل ضرب المثل های برساخته از سفالینه سبو، پرداخته ایم تا میزان و چگونگی بهره گیری صائب از سفالینه سبو در شکل ادبی ضرب المثل را نشان دهیم.
تمثیل انسان کامل در داستان جاناتان مرغ دریایی (اثر ریچارد باخ) با تکیه بر متون عرفانی
حوزه های تخصصی:
یکی از روش های مرسوم در ادبیات جهان، استفاده از رمز و تمثیل، جهت بلاغت متن و غنای مفهوم است. داستان جاناتان، مرغ دریایی، از مهم ترین داستان های تمثیلی ادبیات غرب است که وجوه مشترک زیادی با عرفان اسلامی-ایرانی دارد. مفهوم انسان کامل که در منظومه ها و شعر پارسی در قالب تمثیل بیان شده، تصویری از تعالی ذات و روح انسان به واسطه ی هماهنگی با نور حقیقی و انزوا از تعلقات دنیوی را بیان کرده است. در داستان جاناتان نیز، این مرغ دریایی، به شیوه هایی مشابه با عرفان اسلامی به حقیقت و مقام انسان کامل می رسد. در این پژوهش با شیوه ی توصیفی- تحلیلی جهت به بررسی اهداف این سؤال که وجوه اشتراک داستان جاناتان، مرغ دریایی و مفهوم انسان کامل در عرفان اسلامی چیست؟ پرداخته شد. ضرورت انجام پژوهش به شناخت ریشه های مشترک فکری بشر منحصر نمی شود؛ بلکه پژوهش های تطبیقی به گسترش دامنه ی شناخت متون ادبی و تأویلی در راستای شناخت نفوذ مفهوم انسان کامل و سفر عرفانی به فرهنگ های همجوار ختم می شود.
جستاری تحلیلی بر دو رساله تمثیلی: حی بن یقظان و مونس العشاق
حوزه های تخصصی:
این مقاله جستاریست تحلیلی از دو رساله رمزی و تمثیلی حی بن یقظان ابن سینا و مونس العشاق سهروردی. شایسته است بگوییم: هر دو قصه مطابقت و مساوقت وجودی با هم دارند. چرا که هر دو، مسیر سفر روحانی سالکی را نشان می دهند که تا رسیدن به وطن اصلی خود دیدار با راهنمای روشن ضمیری دارند و در این مسیر مراحل و موانعی را در پیش رو می بینند. همچنین هر دو حکیم تمام جزئیات اندیشه خود را بیان نکرده و مقصود خود را به صورت رمز و استعاره گفته اند. به همین دلیل نوعی همزبانی و همفکری و همدلی بین آن دو وجود دارد. هر چند هر دو متفکر بنابر آبشخور فکری خود (فلسفی، کلامی یا عرفانی) صورت بندی و رمز گشایی خاصی به دست داده اند اما هر دو با هنر راه جستن از صورت به معنا و از قالب به محتوا، به معانی باطنی صورت حکایات خود توجه داشته اند. و در دستور کار خود ادراک و فهم یقینی را مد نظر داشته اند. همچنین هر دو متفکر تمام اندیشه های خود را در قالب حکایت بیان نموده اند و تمثیل را قوی ترین حجت در زبان راز آمیز خود دانسته اند از این رو این دو قصه تمثیلی از منظر این خداوندگاران اندیشه پیمانه و ظرفی بیش نیست برای دست یابی به محتوای پیمانه که شراب جان افزاییست برای نیل به جانان. آنچه در دو رساله بدیهی است: این که سالک می باید از زندان تن خود یعنی نفس و زندان دنیا خارج گشته و روحش در عروج به سوی وطن و جایگاه اصلی خود موانع نفسانی را کنار زده تا به عالم عقول مجرده یا عالم حقیقت صعود کند. این مقاله به روش تحلیلی و توصیفی تدوین شده است.
تمثیل ارکان پنج گانه ی اسلام از دیدگاه عین القضات همدانی
حوزه های تخصصی:
هیچ کلمه یا کلامی گنجایش و تاب پذیرش تجارب عمیق و عاطفی عرفا را از جهان برتر ندارد، از این رو آنان برای ادای مقصود از زبانی سود می جویند سمبلیک و تمثیلی، عین القضات همدانی به عنوان یکی از پیشگامان عرصه ی سمبولیسم عرفانی در تبیین مبانی و مفاهیم عمیق عرفانی، سهم عمده ای در تقریر عرفان نظری و حکمت عملی دارد و آثار او جنبه های متعدد نگره ی تمثیلی او را به نمایش می گذارد، بنا به ضرورت اهمیت واکاوی وجوه زبان زمزی و تمثیلی و شناخت جایگاه او در عرصه ی تمثیل و تبیین تمثیل یکی از شبکه های رمزی او، ارکان پنج گانه ی اسلام و با هدف دستیابی به مؤلفه های زبان تمثیلی و توجیه و تفسیر تمثیل های نهفته در صورت آن ارکان، این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی در چارچوب نظریه های تحلیلی و معناشناسی و سمانتیک و تمثیلی انجام گرفته و با روشنگری این ارکان و نمایش صورت ظاهر و باطن آنها، رمزینه های دیگری در ارتباط با این شبکه چون «لا اله»، «الّا ا…»، «نیّت»، «وضو»، «کعبه» و «قبله» شناسایی شدند که در ارتباط تمثیلی منسجم، منجر به شناخت بعدی از ابعاد منظومه ی اندیشگی عین القضات شده است.
تطور بیان تمثیل در داستان رستم و سهراب شاهنامه حکیم فردوسی
حوزه های تخصصی:
در نگاه طولی ومطالعه ی مکرر در داستان رستم و سهراب ونظر به اهمیت این داستان از شاهنامه ی فخیم فردوسی حکیم انجام این مهم پژوهشی لازم آمد که انواع تمثیل در جوف این داستان معین و متبین وتفسیر و آشکار گردند. پژوهنده پس از مطالعه طولی اثر با دیدگاه فنی و لفظی به این نتیجه رسیده است که داستان رستم وسهراب که از دیالوگ های طولانی میان قهرمانان تشکیل شده، تابلویی از صنایع بدیعی، بیانی و زیباشناختی مخصوصاً در زمینه ی تمثیل به شکل های گوناگون در بستری از کاربردهای استعاری آنیمیسم و فورگراندیک، (کاربرد همه ی صنایع بدیعی وبیانی برای بهتر بیان کردن اثر ادبی در داستان های شاه نامه در این داستان مشهود است) و تشبیه، کنایه، مجاز، حس آمیزی، لف و نشر و ارسال المثل است. آنچه در این داستان بروز وحضور بیشتری دارد گونه های مختلف اغراق مبالغه وتبلیغ است البته در داستان های دیگر شا هنامه هم حضور این صنایع جزو شاکله ی اصلی داستان های حماسی شاهنامه هست ونیز تشبهات مرکب توصیفی برگرفته از مشهودات از نوع حسی به حسی آمیزی به وفور کاربرد دارد که در داستانهای دیگر شاهنامه به این کثرت وگستردگی نیست. ضرورت این تحقیق فهم و درک بهتر تمثیل های بکار رفته در داستان رستم و سهراب برای پژوهندگان با بهره بردن از صنایع بدیعی و بیانی بمنظور درک بهتر محتوایی این رزم نامه شاهنامه است. این جستار بصورت کتاب خانه ای و توصیفی-تحلیلی و با توجه به ابیات شاهنامه فردوسی حکیم در طول داستان رستم وسهراب صورت پذیرفته است و هدف تنوع این کاربردهای گسترده نشانه پرورده بودن مطلب و عمق بخشیدن به آن در بازخوانی های مکرری است که فردوسی حکیم در مدت بیش از سی سال از سال 369 تا 402 انجام داده است.
تمثیل آتش و اشتراکات آن در شاهنامه فردوسی و اشعار مولانا
حوزه های تخصصی:
استفاده از تمثیل به عنوان یکی از مهمترین و اساسی ترین صناعات بلاغی در میان شاعران زبان و ادبیات فارسی امری مرسوم و معمول است. اکثر تمثیلات به کاررفته شده در آثار شاعران ریشه در اسطوره و دین دارند. فردوسی و مولانا که جایگاه شعر فارسی را در حماسه و عرفان به رفیع ترین نقطه ممکن متعالی رسانده اند، بیشترین استفاده را از تمثیل در جهت القای مجردات ذهنی خویش بر فکر و اندیشه مخاطب به کار برده اند. استفاده از تمثیل آتش یکی از شاخص ترین و بیشترین تمثیلات استفاده شده در شاهنامه فردوسی و اشعار مولانا می باشد. با وجود تفاوت های ماهوی و ساختاری در ادبیات حماسی و عرفانی، اشتراکات موضوعی تمثیل آتش در اشعار هر دو شاعر به چشم می خورد که با وجود همانندی در موضوع به لحاظ مضمون متفاوتند. در مقاله حاضر به روش توصیفی-تحلیلی، اشتراکات موضوعی و تفاوت های نگرشی دو شاعر بلند آوازه مورد بحث و بررسی قرار گرفته تا با نتیجه گیری از یافته ها میزان تاثیرپذیری دو شاعر از اسطوره و دین و نیز سیر تصاویر آتش از اسطوره تا عرفان مشخص گردد.