مقالات
حوزه های تخصصی:
طنز موقعیّت با واژگون کردن حقیقت موقعیّت ها و چیدن موقعیّت های متناقض در کنار هم ایجاد می شود و صحنه ای را می آفریند که تصوّر آن خنده دار است. در میان داستان نویسان معاصر، علی اشرف درویشیان در آثار خود از ساخت موقعیّت های طنزآمیز برای بیان مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی سود جسته است. از این رو، در پژوهش حاضر تلاش می شود تا انواع موقعیّت های طنزآمیز در یکی از مجموعه داستان های کوتاه درویشیان، با عنوان مجموعه داستان آبشوران که دربرگیرنده یازده داستان کوتاه است، بررسی شود. در جستار پیش رو، با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و آماری، در پی پاسخ به این سه پرسش هستیم: اوّل آنکه بر اساس نظریّه طنز موقعیّت، درویشیان با چه ابزاری موقعیّت های طنزآمیز را در داستان های کوتاه خود ایجاد کرده است؟ دیگر آنکه کدام مؤلّفه طنز موقعیّت را می توان به عنوان شاخص سبکی درویشیان در این مجموعه داستان کوتاه در نظر گرفت؟ همچنین، نویسنده با بهره گیری از موقعیت های طنز در پی دستیابی به چه اهدافی بوده است؟ نتایج تحقیق حاکی از آن است که درویشیان به کمک چهار شگرد «شخصیّت پردازی، پیرنگ، رفتار، صحنه» و چند خُردشگرد، موقعیّت های طنزآمیز را در داستان هایش آفریده و مقصودِ او از ایجاد طنز موقعیّت، بیان مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیِ (معیشتی) مردم روستای آبشوران به طور خاص و مردم ایران به طور عام بوده است. همچنین، عامل اصلی ایجاد موقعیّت های طنزآمیز، مؤلّفه «رفتار» به ویژه در کاربست خردشگردهایی همچون «تکرار یک کنش، غافلگیری، ناسازگاری رفتار با موقعیّت و حرکات مضحک» است. بنابراین، می توان آن را به عنوان شاخص اصلیِ سبک نویسندگی درویشیان به شمار آورد.
بررسی تفاوت اعداد در متون پیشگویانه زبان پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی اعداد در متن های پیشگویانه در زبان پهلوی پرداخته است که مطالبی را مربوط به آینده پیش بینی می کنند؛ آینده ای که ممکن است آخرزمان باشد و یا وقایع مربوط به دوره پادشاهی باشد که بعد خواهد آمد و یا حتی وقایع بعد از مرگ. در این مقاله موضوع اعداد و تفاوت های آن در متون زبان پهلوی بررسی شده است. در متون پهلوی و در آثاری مانند بندهش، گزیده های زادسپرم، زند وهومن یسن، ارداویراف نامه و آثاری که جاماسب در آن ها حضور دارد، اشاراتی درباره پیشگویی وجود دارد. از شاخصه های مهم این متون، اشارات به اعداد مختلف و یا تکرار برخی از این اعداد است و گاهی اشاره به اعدادی که در متون مختلف برای یک واقعه ذکر می شود؛ درحالی که باهم تفاوت دارند. این مقاله به روش کتابخانه ای و توصیفی نوشته شده و هدف این بوده که در آن اعدادی که در حوزه پیشگویی مهم بوده اند، بررسی شوند و این نتایج حاصل شده است: برخی از اعداد تکراری هستند مانند هزاره های سوشیانت، سه، چهار، هفت و یا سی و چهل. برخی از اعداد در متون مختلف برای یک واقعه متفاوتند مانند دوره های آفرینش و یا سختی های پایان هزاره. این تفاوت ها از یک متن به متن دیگر غالباً به این دلیل ایجاد شده اند که نویسندگان متون ناگزیر شده اند برای تطبیق پیشگویی ها برخی مطالب را تغییر دهند و یا دلایل دیگری که در این مقاله بررسی شده اند.
مشخصه های زنانه نویسی در ادبیات داستانی با نگاهی به رمان «سگ و زمستان بلند» شهرنوش پارسی پور بر اساس سبک شناسی فمینیستی سارا میلز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زنانه نویسی، یکی از مباحث مورد توجه پژوهشگران متون ادبی و سبک شناسان است که به سوال هایی از قبیل زنانه نویسی چیست و چه مشخصه هایی دارد، می پردازد. در این زمینه«سارا میلز» الگویی بر اساس «سبک شناسی فمینیستی» که از جمله رویکردهای فرهنگی-اجتماعی دانش سبک شناسی است ارائه داده است و این اصطلاح را فشرده ترین تعبیر برای بررسی و تحلیل موضوع فمینیسم با استفاده از روش های زبان شناختی و تجزیه و تحلیل زبانی در متون دانسته است. در پژوهش حاضر به این پرسش پاسخ می دهیم که مشخصه های زنانه نویسی چیست و در رمان مورد بحث چگونه نمود پیدا می کند. میلز معتقد است نویسندگان زن، گزینه های متفاوت زبانی را در ساختار و محتوای آثارشان با تاثیرپذیری از ویژگی های زنانه، عواطف و دیدگاه های زنانه به کار می برند که در تحلیل زبانی باید به سه سطح تحلیل بر اساس واژگان، جملات و گفتمان توجه داشت. در سطح واژگان باید به واژگان بیانگر حالات و عواطف زنان، تعابیر زنانه، تعدد شخصیت های زن و رنگ واژه ها؛ در سطح جملات به جمله های ساده، توصیفی، کوتاه؛ و در سطح گفتمان به عناصر مهم داستان از جمله، پیرنگ، شخصیت، زاویه دید، لحن، درون مایه و راوی پرداخت. لذا این نوشتار بر مبنای سبک شناسی عملی و با روش توصیفی-کتابخانه ای انجام گرفت و رمان «سگ و زمستان بلند» اثر شهرنوش پارسی پور، به عنوان نمونه ای از متون شاخص ادبیات داستانی معاصر ایران، با توجه به الگوی میلز در سه سطح مذکور بررسی شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مشخصه های زنانه نویسی در اثر مذکور با بهره گیری از این موارد نمایان است: در سطح واژگان استفاده از تعابیر زنانه، تعدد شخصیت های زن، کاربرد رنگ واژه ها و بسامد بالای آنها؛ در سطح جملات به کارگیری جملات کوتاه، توصیفی، خبری و جزئی نگری. در سطح گفتمان، زوایه دید اوّل شخص ناظر، لحن مودبانه، روای زن، شخصیت اصلی پویا و درون مایه ای با اندیشه های فمینیستی.
منشآت نویسان صاحب سبک در ادبیات دیوانی ایران (بازگشت ادبی تا عصر ناصری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیرینه ایام، دیوان رسائل در شمار مهم ترین دواوین سلسله های حاکم در ایران بوده و همواره، مُنشات نویس جایگاهی معتبر و مقامی ارزشمند را در میان درباریان داشته است. دبیران و کاتبان که معمولاً به پشتوانه خانواده های صاحب فضل و ادب وارد تشکیلات دیوانسالاری می شدند و به یاری کیاست خویش مراتب ترقی را می پیمودند، عاقبت مسئولیت خطیر انشای مکاتباتی را بدست می آوردند که سرنوشت مملکت را تعیین می کرد. اغلب، ترسل نویسانی «مُنشی خاصه دیوان اعلی» می شدند که از دانش نویسندگی، علوم ادبیه و هنر خوشنویسی توأمان برخوردار بوده و در نگارش فرمان نویسی و عریضه خوانی مهارت ویژه داشته باشند. از قرن ششم هجری، در میان صاحبان قلم که در دارالإنشا اشتغال داشتند، فرهیختگانی به دُستورنامه نویسی و منشآت نگاری روی آوردند. دُستورنامه یا دَستور دبیری حاوی قواعد و موازین مرسوم و متداولِ انشا نویسی و منشآت هم به سوادنامه های سلطانی- دیوانی و اخوانی اطلاق می شد. از این روی منشآت نویسان دیوانسالار با تدوین سندنوشته های منثور توانستند مختصات تغییرات زبانی و تحولات ساختاری نثر فارسی را با گذر زمان امکان پذیر سازند و اطلاعات دقیقی از انواع نوشتار و واژگان کاربردی و ناشناخته را ارائه نمایند. پژوهش حاضر، به واکاوی منشآت نویسانی پرداخته که از دوره زندیه تا میانه عصر ناصرالدین شاه قاجار، نثر دبیری و دیوانی را تعالی بخشیده اند.
ضبطِ نادرست و بدخوانیِ ابیاتی از حدیقه الحقیقه در متن های مصحَّح (بر مبنای نسخه های خطیِ کهن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرگونه کتابت یا ضبط نادرستِ واژه و ترکیب از سوی کاتب و مصحح، می تواند به ابهام معناییِ متن منجر شود و مخاطب را در درکِ مفهوم دچار مشکل کند. افزون بر این، نگاشتنِ شرح و تعلیقات بر این ضبط های نادرست، به پیچیده تر شدنِ مفهوم ابیات می انجامد. تأثیرِ این مسائل در تصحیحِ یک متن، هنگامی چند برابر می شود که متنِ مصحَّح، از متون کهن ادب فارسی بوده، واژگان کم کاربرد و گاه متروک و مهجور در آن به کار رفته باشد. مصداقِ این ادّعا را می توان در حدیقه الحقیقه سنایی سراغ گرفت؛ متنی که به خودیِ خود دشوار است و کتابت ها و تصحیح های مختلف، بر دشواریِ آن افزوده اند تا جایی که مشاهده می شود در متن های مصحَّح، شکلِ ضبط شده برخی ابیات، مفهوم روشنی ارائه نمی دهد. این پژوهش در پی آن است تا با استفاده از نسخه های کهن حدیقه و به شیوه توصیفی تحلیلی، ضبط نادرست یا بدخوانیِ برخی ابیاتِ این منظومه را برجسته سازد. مهم ترین دستاورد پژوهش، پیشنهادهایی برای ضبطِ درست یا خوانشِ صحیحِ برخی واژگان، ترکیبات و ابیات در حدیقه سنایی است که بر آن اساس، گرهِ مفهومی ابیاتِ موردِ بحث، گشوده خواهد شد.
تحلیل «تصویر کانونی دنیا» در آثار ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد و تحلیل «تصویر کانونی دنیا» در آثار ناصرخسرو چکیدهبنمایه دنیا یکی از مهمترین تصویرهای کانونی در آثار ناصرخسرو است. تجارب خاص، گستره دانش و رسالت اجتماعی شاعر ، سبب شده است تا تأمّل درباره جهان و انسان در مرکز اندیشه و هنر او قرار بگیرد. ناصرخسرو گاه از دیدگاه حکمی به جهان نگریسته و از آفرینش، مراتب هستی، عقل و نفس کلی، جایگاه آسمان و زمین، تأثیر افلاک بر جهان فرودین و آفرینش انسان سخن گفته است. در سطحی دیگر جهان محسوس را نکوهش کرده و آن را دشمن انسان دانسته است. سیمای مثبت جهان به عنوان جایگاه اندوختن توشه سفر و دهلیز رهایی، سطح دیگری از برخورد او با جهان است. مسأله اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل کلان تصویر دنیا در آثار ناصرخسرو است که تنها در شعر او بیش از 700 بار طرح شده و نقد آن علاوه بر تبیین شیوه منحصر به فرد تصویرآفرینی وی، نقش مهمی در شناخت ذهنیت و جهان بینی او دارد.واژه های کلیدی: آثار ناصرخسرو، تصویر مرکزی دنیا، باورهای جهان شناختی، تصاویر نکوهیده، سیمای مثبت جهان.
ابوعلی فارمدی؛ عارفِ سخنور و حلقه مکمّل تصوّف عاشقانه و عالمانه خراسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرن پنجم هجری از لحاظ رشد کمّی و کیفی در حوزه هایی چون: تصوّف، تفسیر، حدیث، فقه، کلام، وعظ و خطابه، نقطه عطفی در خراسان بزرگ و ماوراءالنهر محسوب می شده، بویژه در دو شاخه تصوف عاشقانه با تأکید بر «محبّت و عشق و جوانمردی» و تصوف عالمانه با محوریت «آشنایی با معارف اسلامی»، اهمیت بسزایی دارد. ابوعلی فارمدی (م 477) یکی از عارفانِ همین قرن است که منظومه فکری وی را مجمع البحرینی از اندیشه های صوفیانه و معارف اسلامی تشکیل می داد. مهارت و استادی فارمدی در سخنوری و مجلس گویی و برپایی مجالسِ وعظ و تذکیر، زبانزد خاص و عام بوده و القابی چون: «لسان الوقت» و «زبانِ خراسان» را برای وی به ارمغان آورده است. فارمدی به همراه پنج عارف دیگر به نام های: «ابوعلی رودباری، ابوالقاسم نصرآبادی، ابوعلی دقّاق، ابوسعید ابوالخیر و ابوالقاسم کُرَّکانی»، زنجیره تصوف عاشقانه و عالمانه خراسان را در قرون چهارم و پنجم تشکیل می داده، در منظومه عرفانیِ مشترک خود بر مضامین و بن مایه هایی چون: «مجلس گویی، تبحّر در معارف اسلامی، رعایت حرمت و ادب نسبت به پیر و استاد، شریعت مداری و احیای شیوه زاهدانه سَلَف، اعتقاد به محبت و لطف و رحمت خداوند، تسامح و خوش رفتاری و بی تعصّبی، حریّت و فتوّت و سرانجام نظام تفکّر حلاّجی»، تأکید می ورزیدند. در این مقاله کوشیده ایم ضمن مختصری در احوال و زندگی فارمدی، به نقش و اهمیت او در تکمیل و به سامان رساندن میراث و جریانی که از ابوعلی رودباری شروع شده و به شخص فارمدی ختم می شد، بپردازیم تا زوایای پنهان و جذّابیت و هنرسازه های تصوف خراسان، بیش از پیش آشکار شود.
تعامل امیر سیف الدوله حمدانی با شعرا و پیامدهای فکری و فرهنگی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امیر سیف الدوله حمدانی (حک: 355-333ق)، موسس حکومت حمدانیان در حلب، که دربار وی محل تجمع شعرا و ادبا بود، در زمره افراد موثر در شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی در قرن چهارم می باشد. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و مطالعه منابع تاریخی و ادبی با هدف واکاوی چگونگی و پیامدهای تعامل و ارتباط شعرا با سیف الدوله در جستجوی پاسخ به این سوال است که چه عواملی در تجمع شعرا در شهر حلب و دربار امیر حمدانی موثر بوده است و این حضور و تعامل چه پیامدهایی در زمینه علمی و ارتقاء فکری و فرهنگی داشته است؟ در دوره ضعف و فترت خلافت عباسی سیر شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی با پویایی حکومت های مستقل و نیمه مستقل از جمله حمدانیان ادامه یافت که در این بین امیر سیف الدوله حمدانی با ایجاد فضای امن، آزادی بیان، حمایت مادی و معنوی و کرم و بخشش بی نظیر زمینه حضور شعرای زیادی را در دربار خود فراهم کرد که این حضور علاوه بر مدح امیر توسط شعرا، پیامدهای مختلف فکری و فرهنگی داشته است که می توان به خلق آثار علمی و ادبی، تقویت روحیه حماسی و مقاومت در مقابل تهاجم روم، ترویج باورهای شیعی و بیان حقانیت اهل بیت و نقد دستگاه خلافت اموی و عباسی اشاره کرد.
جستاری در شناخت مؤلف راستین مرزبان نامه تبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرزبان نامه کتابی است مشتمل بر حکایت ها و تمثیل ها که مرزبان آن را به زبان قدیم تبرستان نوشت. در سال 598 ه .ق. محمدبن غازی ملطیوی و در نیمه نخست قرن هفتم، سعدالدین وراوینی آن را به فارسی برگرداندند و یکی از مهم ترین آثار ادب فارسی ساختند. اثری که با وجود ارزش و شهرت فراوان، همچنان در هویت نگارنده آن جای تردید است؛ عنصرالمعالی کیکاوس، صاحب قابوس نامه و ابن اسفندیار، صاحب تاریخ تبرستان، مؤلف مرزبان نامه را «مرزبان بن رستم بن شروین» می دانند اما سعدالدین وراوینی، مؤلف آن را «مرزبان بن شروین» ذکر می کند که داعیه سلطنت نداشت اما پدرش شروین همان پادشاه پنجم باوندیه کیوسیّه است. قدما و متأخرین نیز هریک نظراتی در این باب داده اند. پژوهش حاضر که به روش کتابخانه ای انجام شده، پس از تحلیل و نقد نظریات مطرح شده، با استناد به منابع تاریخ تبرستان به اثبات می رساند که گفته وراوینی در ذکر نام مؤلف مرزبان نامه درست است؛ نه قول عنصرالمعالی کیکاوس و ابن اسفندیار.