۱.
هویت ملی نشانگر شخصیت هر ملت است که می تواند آن ملت را در بین سایر ملل مطرح و برجسته نماید. هدف این بررسی، تعیین میزان توجه کتاب های درسی دوره ی ابتدایی به مقوله هویت ملی است. روش پژوهش، توصیفی از نوع تحلیل محتوا می باشد. جامعه آماری کلیه 43 کتاب درسی دوره ی ابتدایی چاپ شده در سال 1396 است که با استفاده روش سرشماری (تمام شماری)، تمام جامعه آماری موردمطالعه قرار گرفت. ابزار گردآوری داده ها، فرم تحلیل محتوای کتاب های درسی محقق ساخته بود. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوا به کمک تکنیک آنتروپی شانون استفاده شده است. یافته ها نشان داد که در بین مؤلفه های هویت ملی (فرهنگی، سیاسی، نمادها)، مؤلفه سیاسی با 274 مورد، مؤلفه فرهنگی 273 مورد و نمادها 195 مورد در کتاب های درسی بکار رفته اند. همچنین یافته ها نشان داد که بیشترین مقدار ضریب اهمیت در کتاب های درسی دوره ابتدایی را پایه سوم و کمترین مقدار را پایه دوم ابتدایی داشته است.
۲.
هدف از پژوهش حاضر، شناسایی مضامین مبنی بر الگو قرار دادن ائمه(ع) و توسل به آن بزرگواران در وصیت نامه های شهدا می باشد. روش تحقیق اسنادی و تکنیک مورداستفاده تحلیل محتوا و واحد ثبت مضمون است. جامعه آماری، تمامی وصیت نامه های موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران انقلاب اسلامی خراسان رضوی بوده که تعداد 1034 از آنان به عنوان نمونه تصادفی انتخاب شده است. برای پاسخ به سؤالات تحقیق، مضامین و محورهای اصلی وصیت نامه شهدا با کلیدواژه های مرتبط با اسامی و القاب ائمه معصوم و جستجوی متنی نرم افزار آفیس استخراج شد. نتایج نشان داد که بعد از نام و یاد خداوند، امام حسین(ع) نزدیک ترین معصوم به شهیدان بوده که علاوه بر نقش الگو و مرجع شهیدان در مبارزه علیه کفار، در ترغیب رزمندگان به شهادت طلبی و نیز تسلی بخشی به خانواده های شهیدان تعیین کننده بوده و در راهنمایی خانواده و جوانان از منظر شهیدان سهم قابل توجهی داشته است. علاوه بر ایشان، امام زمان (عج)، امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س) و حضرت رضا(ع) از جمله معصومین، همچنین حضرت زینب(س) از دیگر بزرگوارانی بوده اند که شهیدان ارتباط قلبی محکمی با آنان داشته اند و همواره پیروی از آن ها را به دیگران توصیه نموده اند. تحلیل محتوای وصایا نشان داد که هریک از معصومین جایگاه و نقش ویژه ای در زندگی و مبارزه شهیدان داشته اند که به تفصیل در متن مقاله آمده است.
۳.
انقلاب اسلامی ایران جوهره ای فرهنگی دارد و از این رو، برنامه ریزی راهبردی فرهنگی در آن حیاتی است. برنامه ریزی راهبردی فرهنگی مستلزم تحلیل محیطی سامانه فرهنگی است. پژوهش حاضر با تکیه بر بیانات رهبر انقلاب کوشیده است تا با استفاده از راهبرد پژوهشی تحلیل محتوا، نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت ها،تهدیدها و وضعیت مطلوب این سامانه را شناسایی کند. یافته های پژوهش به شناسایی 6 قوت (وجود نیروی کارآمد مؤمن ارزشی اصیل، ایمان ملی، توانایی های ذاتی و استعدادهای درونی، دل دادن ملت به مجاهدت و ایثارگری، همبستگى و همدلى ملی و وجود مراجع تقلید آگاه)، 2 ضعف (ضعف امکانات فرهنگی و بدعملی بخش های فرهنگی)، 2 فرصت (ضعف دشمن خارجی در مقابله با نیروی ملی و سلاح تبلیغات)، 16 تهدید (القای توهم دشمنی، امکانات فراوان دشمن، سوءاستفاده از مسائل عام و موسمی، انتساب همه ضعف ها به نظام اسلامی، ایجاد دل سردی نسبت به آرمان های انقلاب، حمله به تفکر شیعی انقلابی و مبانی حکومت اسلامی، مرعوب سازی مردم در برابر غرب، استحاله فرهنگی، شایعه پراکنی علیه انقلاب اسلامی، سنگ اندازی در حل مشکلات مردم، فسادانگیزی، استعمار فرانو برای ایمان زدایی، تمسخر مظاهر فرهنگ شیعی، تحقیر جریان فرهنگی شیعی انقلابی و ارتجاع به غرب)، وضعیت مطلوب و منطقه راهبردی فرهنگی انجامید.
۴.
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین هوش فرهنگی و اتخاذ استراتژی های مدیریت تعارض توسط مدیران فرهنگی در سازمان های فرهنگی کشور به طور اعم و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به طور اخص بوده است. روش پژوهش با توجه به ماهیت تحقیق، توصیفی همبستگی و با رویکرد پیمایشی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل 160 نفر مدیران و کارشناسان فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بوده که با استفاده از فرمول تعیین حجم نمونه کوکران، نمونه آماری برابر 113 نفر و با سطح خطای 5 درصد تعیین گردید. برای سنجش روایی سنجه ها، پیش آزمونی به تعداد 20 نفر به روش گلوله برفی انجام شد که ضریب آلفای کرونباخ، برای سنجه هوش فرهنگی (873/0) و برای سنجه اتخاذ استراتژی های مدیریت تعارض معادل (912/0) محاسبه گردید. برای اندازه گیری و تجزیه و تحلیل داده ها با به کارگیری نرم افزار 22Spss و با استفاده از روش های آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون های همبستگی اسپیرمن و آزمون کولموگراف- اسمیرنوف)، تحلیل یافته ها انجام گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که بین هوش فرهنگی مدیران و اتخاذ استراتژی های مدیریت تعارض همبستگی معنی دار وجود دارد. معنی داری محاسبه شده بین متغیرهای هوش فرهنگی و استراتژی راه حل گرایی (612/0 =r)، و جهت همبستگی مثبت بود و حاکی از آن است که هراندازه هوش فرهنگی فراشناختی مدیران بالاتر باشد کاربرد استراتژی راه حل گرایی از سوی آنان بیشتر خواهد بود؛ و در مقابل، بین هوش فرهنگی و استراتژی عدم مقابله با ضریب همبستگی (076/0 - =r) و استراتژی کنترل (143/0- =r) و جهت همبستگی با این دو متغیر منفی و معکوس است و حاکی از آن است که هراندازه هوش فرهنگی مدیران بالاتر باشد، کاربرد دو استراتژی عدم مقابله و کنترل توسط آنان برای مدیریت تعارض پائین تر است و بالعکس.
۵.
اکنون در عصر ارتباطات و اطلاعات شاهد دگرگونی و تغییرات بزرگی در جامعه هستیم. ابزارهای جدید و نوینی ظهور پیدا کرده اند که در دهه های اخیر با شتاب زیادی مورد پذیرش استفاده جوامع بشری قرار گرفته اند. به طور مسلم، این ابزارها اجتناب ناپذیرند، مسئله این است که چه مدلی را می توان برای نقش آفرینی مدیران فرهنگی در تحولات آتی شبکه های اجتماعی مجازی ارائه داد و این مدل دارای چه اجزا و روابط بین اجزا است. به همین منظور، با استفاده از رویکرد کیفی در تحقیق و استفاده از ابزار مصاحبه نیمه ساخت یافته و بهره گیری از روش گراندد تئوری[1] به ترسیم مدل نهایی تحقیق پرداخته شده است. پس از انجام مراحل کدگذاری، مدل نهایی تحقیق استخراج و چهار دسته از مقوله ها شناسایی شد که شامل: عوامل علی (مخاطب شناسی، فضای مبتنی بر فطرت، مدیریت رسانه، عقلانیت ذاتی، سواد رسانه ای، فقدان آینده پژوهی و بومی سازی)، عوامل مداخله گر (جامعه پذیری ناقص و قواعد و قوانین)، پدیده اصلی (فضای مجازی غیر همسو) و راهبردها می شود. از این یافته ها به طور کلی دو نقش اصلی برای مدیران فرهنگی نتیجه شده است: 1. توجه به نقطه قوت بیرونی و نقطه ضعف درونی در تحولات آتی شبکه های اجتماعی مجازی (شامل مقوله های مدیریت رسانه و مخاطب شناسی)؛ 2. توجه به شرایط زمینه ای در تحولات آتی شبکه های اجتماعی مجازی (شامل مقوله سواد رسانه ای). در پایان، روابط بین مقوله ها در یک مدل ترسیم و راهبردهای اساسی استخراج شده از مصاحبه ها در جهت نقش آفرینی مدیران فرهنگی در تحولات آتی شبکه های اجتماعی مجازی ارائه شده است.
۶.
پژوهش حاضر به منظور شناسایی منابع قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران در آموزش عالی مبتنی بر نقشه جامع علمی و ارائه یک الگوی پارادایمیک انجام گرفته است. پژوهش فوق ازنظر هدف کاربردی، ازنظر رویکرد و گردآوری داده ها، آمیخته اکتشافی بود و به طور متوالی ابتدا از روش کیفی (مصاحبه نیمه ساختاریافته) و سپس از روش کمّی (پرسشنامه محقق ساخته) استفاده شده است. نمونه پژوهش در بخش کمی 384 نفر بوده و از طریق نمونه گیری خوشه ای تصادفی از بین جامعه پژوهش شامل 936491 نفر دانشجویان دانشگاه های استان تهران انتخاب شدند. نمونه گیری بخش کیفی به روش هدفمند مبتنی بر قاعده اشباع نظری بود. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه و پرسشنامه محقق ساخته بود. روایی محتوایی آن ها را متخصصان امر مورد تائید قراردادند و پایایی آن نیز با استفاده از آلفای کرونباخ برابر 943/. محاسبه شد. نتایج حاصل تعداد 8 بعد و 19 مؤلفه را برای منابع قدرت نرم آموزش عالی تبیین می کند. تحلیل داده های کیفی بر مبنای نظریه داده بنیاد در مطالعات علوم انسانی و با استفاده از روش کدگذاری سه مرحله ای استراوس و کوربین (1990) انجام گرفت، 88 کد مفهوم، 19 مقوله و 5 بعد پارادایمیک به دست آمد. تحلیل داده های کمی با استفاده از روش تحلیل عاملی، میانگین و تی تک نمونه ای صورت گرفت. بررسی یافته ها بیانگر آن است که بر اساس ابعاد و نشانگرهای شناسایی شده و با فراهم ساختن بستر لازم برای اجرای کامل نقشه جامع علمی کشور و کاربرد الگوی تدوین شده این پژوهش می توان آموزش عالی را به یکی از مهم ترین منبع قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران تبدیل کرد. پیشنهاد اصلی پژوهش، استفاده از منابع قدرت نرم آموزش عالی، توجه ویژه به هر یک ابعاد و مؤلفه های شناسایی شده به منظور رفع موانع بهره برداری از ظرفیت های آموزش عالی در ارتقاء قدرت نرم کشور و تلاش در راستای عملیاتی نمودن سند نقشه جامع علمی کشور است.