پژوهش های جغرافیای انسانی
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره 51 زمستان 1398 شماره 4 (پیاپی 110) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، به واکاوی علل و عوامل پراکنش افقی شهر گرگان پرداخته شده است. گردآوری داده ها براساس مستندات موجود و مصاحبه با 30 متخصص کشوری در زمینه پراکنش افقی و 150 متخصص محلی انجام شد که در فرایند توسعه شهر مشارکت داشته اند. ابتدا با ارائه مستنداتی از روند توسعه شهر مشخص شد که رشد شهر بیرونی است و در دو الگو صورت گرفته است: الگوی خوشه ای در بخش های شمال شرق، جنوب و جنوب شرق و رشد پراکنده همراه با زمین های خالی میان بافت ها در بخش های مرکزی، شمالی و شمال غربی. سپس مهم ترین عوامل مؤثر بر این پدیده شناسایی شد که شامل 36 متغیر در قالب 9 متغیر کلان و 27 متغیر محلی بودند. با توجه به هم بستگی درونی متغیرها، 29 متغیر در قالب پنج عامل اصلی دسته بندی شدند که درمجموع 63 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین می کنند. براین اساس مهم ترین عامل شکل گیری این پدیده در شهر گرگان عبارت است از ناتوانی مدیریت محلی شهر در کنترل جریان های رشد شهری که شامل موارد زیر است: استفاده نادرست و بی رویه از زمین (مقدار ویژه 691/5)، اعمال کنترل ضعیف بر محدوده شهر (482/4)، حومه نشینی و جدایی گزینی اکولوژیک (793/2)، وفور زمین (790/2) و مسائل مرتبط با جمعیت شهری (627/2). این عوامل در ترکیب با بورس بازی زمین های کشاورزی، تفکیک غیرقانونی زمین از سوی مردم، ناتوانی در عرضه زمین متناسب با تقاضای آن و استفاده نکردن از ظرفیت توسعه ای زمین های بایر و وقفی داخل محدوده شهر سبب در این پژوهش، به واکاوی علل و عوامل پراکنش افقی شهر گرگان پرداخته شده است. گردآوری داده ها براساس مستندات موجود و مصاحبه با 30 متخصص کشوری در زمینه پراکنش افقی و 150 متخصص محلی انجام شد که در فرایند توسعه شهر مشارکت داشته اند. ابتدا با ارائه مستنداتی از روند توسعه شهر مشخص شد که رشد شهر بیرونی است و در دو الگو صورت چالش های فضایی برای آینده شهر خواهد شد.
بررسی تطبیقی الگوی رایج ریخت شناسی شهرهای ایران و اروپا در دوره مقارن با اسلام (مطالعه موردی: شهر ری در ایران و سیه نا در ایتالیا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دنبال تمایزات منحصربه فرد کالبدی شهرسازی ایرانی-اسلامی در مقایسه با شهرسازی مقارن آن در اروپای قرون وسطی (قرن 7-14 میلادی) است که در اثر توسعه وضع موجود پدید آمده اند. فضاهای معماری و شهری پدیده هایی کالبدی هستند که بسیاری از ویژگی های فرهنگی، اجتماعی و تمدنی یک جامعه را بازتاب می دهند؛ از این رو می توان آن ها را در تجسم بخشی کالبدی تاریخ و فرهنگ جامعه مؤثر به شمار آورد. بر این مبنا در سرزمین هایی با ادیان و ایدئولوژی های متفاوت می توان ساخت های ریخت شناسی مختلفی را مشاهده کرد. کمتر پژوهشی در زمینه ریخت شناسی شهری به مقایسه شکل گیری کالبدی هم زمان دو گونه شهرسازی به شیوه موردی و تحلیل کیفی عناصر و ویژگی های شهرسازی پرداخته است. روش پژوهش حاضر کیفی است و این مطالعه با مقایسه تطبیقی به کمک نقشه، مدل سازی سه بعدی از دو نمونه و مطالعات موردی نمونه های متعدد در هر منطقه انجام شده است. استخراج عوامل مشترک از ادبیات شهرسازی و نمونه ها براساس بهره گیری از ماتریس های ارزیابی در مقیاس عناصر بافت (محله، راه، حصار، میدان و...) و تک بنا و ویژگی هایی مانند سازمان فضایی، ساختار شهری، موقعیت، عملکرد، گونه شناسی، الگوی ساخت و مصالح صورت گرفته است. یافته های این مقاله نشان می دهد این دو نوع شهرسازی از نظر سازمان فضایی و شکل توسعه و همچنین ساختار فضایی و نحوه قرارگیری شباهت دارد و غالب تفاوت ها در مقیاس های خردتر و به ویژه در حوزه معماری و عملکرد تک بناهاست. امروزه می توان از هویت یگانه شهرسازی و معماری ایرانی-اسلامی در ابعاد مختلف شهرسازی در شهرهای کشورمان بهره برد و از نظر ارتباط فضایی، یکپارچگی و توسعه های شهری از آن ها استفاده کرد.
مدل سازی تأثیرات حاشیه نشینی بر تغییرات شهر ارومیه و پیش بینی توسعه فیزیکی شهربا استفاده از تصاویر ماهواره ای تا افق 1410(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد سریع شهرنشینی یکی از چالش های برنامه ریزان شهری در قرن 21 است. شهرنشینی سریع در ایران، هجوم مهاجران به شهرها و نبود برنامه ای کارا برای اسکان مهاجران سبب ایجاد مناطق حاشیه ای پیرامون شهرها، گسترش شهر به پیرامون و تخریب اراضی کشاورزی و باغ ها شده است. با توجه به این مسئله، پایش و مدیریت نحوه رشد کالبدی شهر امری ضروری است. پژوهشگران برای مهار گسترش های خارج از برنامه، مدل های پایش و پیش بینی مختلفی ارائه داده اند. پژوهش حاضر به تصویرسازی رشد حاشیه نشینی با تحلیل لکه های رشد حاشیه نشینی برای اولین بار در بازه زمانی 32 ساله، با استفاده از تصاویر چندزمانه و مدل زنجیره مارکوف و سلول های خودکار پرداخته است. هدف این نوشتار بررسی فرایند گسترش کالبدی شهر ارومیه بین سال های 1363-1395 و پیش بینی تغییرات کاربری اراضی تا افق 1410 است. برای اجرای مدل، تصاویر ماهواره لندست 5، 7 و 8 سال های 1363، 1371، 1381، 1391 و 1395 شهر ارومیه تهیه شد. سپس با استفاده از نرم افزارهای ENVI، IDRISIو ArcGISمیزان تغییرات کاربری اراضی محاسبه و درنهایت دو مدل مذکور اجرا شد. نتایج نشان می دهد مساحت اراضی ساخته شده شهری از ۲۰۱۶٫۵۵ هکتار در سال 1363 به 8/6318 هکتار در سال 1395 افزایش یافته است. اراضی باغ و کشاورزی نیز از 20/2571 هکتار در سال 1363 به ۶۲۸٫۷۹ هکتار در سال 1395 کاهش یافته است. همچنین در نیمی از اراضی بایر ساخت و ساز صورت گرفته است. نتایج شبیه سازی نیز نشان می دهد اراضی ساخته شده شهری تا افق 1410 به 01/7523 (58/86 درصد) محدوده طرح جامع خواهد رسید. مساحت باغ ها و اراضی کشاورزی به ۶۱۹٫۶ و اراضی بایر نیز به ۵۴۶٫۳۳ هکتار کاهش خواهد یافت.
تحلیل بسترهای نهادی تحقق مدیریت یکپارچه در بازآفرینی شهری پایدار بافت های فرسوده (منطقه موردی: شهر اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدیریت یکپارچه در بازآفرینی شهری پایدار بافت های فرسوده بر استفاده از ظرفیت نهادهای موجود تأکید می کند و بسترهای نهادی میان کنشگران را به منظور ایجاد سازمان تصمیم گیری و تصمیم سازی پایدار مهیا می کند. اصلاح ابعاد رویه ای مدیریت شهری به عنوان بسترهای نهادی و مبتنی بر تعامل میان کنشگران مختلف مبتنی بر نقش، وظایف و عملکرد آن ها می تواند زمینه تحقق مدیریت یکپارچه در بازآفرینی شهری پایدار را فراهم کند؛ از این رو هدف مقاله حاضر ارزیابی تحقق پذیری مدیریت یکپارچه در فرایند بازآفرینی شهری پایدار بافت های فرسوده است. پژوهش حاضر کاربردی و توصیفی-تحلیلی است. همچنین براساس مطالعات و برداشت های میدانی، اسناد فرادست و مصاحبه با ساکنان، پرسشنامه، بهره مندی از آزمون های آماری میانگین، تحلیل واریانس، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل مسیر ضمن احصای چالش های نهادی میان کنشگران اصلی مدیریت شهری کلان شهر اهواز براساس متغیرهای اثرگذار در قالب چهار مؤلفه، دوازده شاخص اصلی و 53 گویه و چگونگی تحقق مدیریت یکپارچه بازآفرینی شهری پایدار سنجش شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد رویکرد به مدیریت یکپارچه بازآفرینی شهری پایدار زمانی محقق می شود که روابط متقابل کنشگران این فرایند با یکدیگر به صورت آگاهانه و براساس تعامل و گفت وگو و اعتماد متقابل باشد و از سوی دیگر نظام رسمی میان کنشگران اجتماع مدار، یکپارچه و متکی بر بسترهای نهادی باشد.
تدوین چارچوب نظری معرفت شناسی مکان در مطالعات میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تخصص گرایی شکل گرفته میان رشته های مختلف موجب شده است پدیده مکان به دلیل ماهیت گسترده و پیچیده ، با تعارضات معنایی بسیاری در بستر فلسفی ماهیت خود مواجه شود. این آشفتگی معنایی به دلیل نبود معنای مشترک میان رشته های درگیر در مفهوم سازی این پدیده است. در این مقاله دیدگاه های مختلفی درمورد مکان بررسی شد. هدف این پژوهش، یافتن روایتی منفرد و منحصر به یک رشته نیست، بلکه به دنبال نگاهی منسجم تر برای گونه شناسی تعاریف و تدوین مدلی برای درک میان رشته ای این پدیده است. مفهوم مکان پویاست و پیوسته در طول زمان بازتعریف می شود؛ بنابراین این مفهوم یابی بدون درنظرگرفتن بعد زمان کامل نیست. براین اساس مفاهیم مرتبط با چیستی مکان در گذر زمان با تکیه بر روش کیفی و تحلیل محتوا بررسی شد. در گام نخست رشته های مطالعاتی گوناگون، واژگان و مفاهیم آن ها در مطالعات مکان شناسایی شد. فلسفه و پدیدارشناسی، روان شناسی محیطی، جغرافیای انسانی، جامعه شناسی، اقتصاد شهری، مدیریت و سیاست گذاری، فضای سایبری، طراحی و برنامه ریزی شهری، هریک واژگان و تعاریف خاصی برای ساخت مکان ارائه کرده اند. سپس تعاریف مختلف ارائه شده در چهار گونه مکان به عنوان مجموعه ای از نشانه های بصری، مکان به عنوان محصول، مکان به عنوان فرایند و مکان به عنوان معنا دسته بندی شدند. این تقسیم بندی نشان دهنده تحول مطالعات مکان از رویکردهای مبتنی بر عینیت به مطالعات مبتنی بر حقیقت و معنای مکان است. به منظور دستیابی به فهمی مشترک در مطالعات معرفت شناسی مکان، مدلی بر مبنای مطالعات میان رشته ای تدوین شد. با توجه به ماهیت میان رشته ای طراحی و برنامه ریزی شهری این رشته می تواند حلقه واسط نظری میان رشته های مختلف عمل کند.
بررسی تأثیر رؤیت پذیری بر الگوهای مکث در میدان های شهری (مطالعه موردی: میدان نبوت نارمک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استفاده فراگیر افراد از فضا به منظور فعالیت های اختیاری و اجتماعی بیانگر میزان موفقیت فضاهای شهری است. الگوهای استفاده از فضا شامل الگوهای مکث و حرکت استفاده کنندگان، عوامل تعیین کننده کارآمدی این فضاها محسوب می شود. بررسی رابطه پیکربندی فضایی و الگوهای رفتاری استفاده کنندگان نشان می دهد این عوامل از ساختار فضایی بستر پیرامونی فضا و میدان های دید ناشی از پیکربندی فضا متأثر هستند. در این میان، کارآمدی فضاهای شهری از دو عامل جذابیت فضا برای حضور و مکث و پشتیبانی ویژگی های بصری از فعالیت های افراد تأثیر می پذیرد. این نوشتار بر یافتن ارتباط ویژگی های بصری پیکربندی فضایی و کیفیت حضور انتخابی و ایستای افراد در میدان ها متمرکز است. این رابطه به کمک داده های حاصل از جریان طبیعی حرکت افراد، میزان دسترس پذیری و وضوح فضا در محدوده نارمک شهر تهران سنجش می شود. در این راستا، پس از مقایسه تطبیقی میدان های شهری شناخته شده محدوده و انتخاب میدان نبوت به عنوان نمونه مطالعه، با تقسیم فضای میدان به ریزفضاهای کوچک تر، رابطه میان ویژگی های پیکربندی فضایی شامل شاخص های ارتباط پذیری، هم پیوندی بصری، آنتروپی بصری، کنترل و کنترل پذیری بصری و کیفیت حضور انتخابی و ایستای افراد در فضا مطالعه شده است. به منظور دستیابی به این هدف، این نوشتار بر هم زمانی مشاهدات و مطابقت نتایج حاصل تأکید دارد و از تکنیک های مشاهده، ثبت الگوهای رفتاری و تحلیل بصری در روش نحو فضا با استفاده از نرم افزار Depthmap بهره می گیرد. نتایج این پژوهش بیان کننده رابطه شاخص های کنترل و کنترل پذیری بصری و الگوهای حضور ایستا در بخش میانی میدان نبوت است.
تبیین الگوی بوم آورد از رهیافت توسعه خوشه ای شهر (CCD) (مطالعه موردی: شهرستان های غرب استان تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناطق به عنوان بستر سکونت و شکل گیری فعالیت های شهری و روستایی، امروزه با چالش های اساسی در زمینه های مختلف مواجه هستند؛ از این رو برنامه ریزی برای آن ها امری مهم و اجتناب ناپذیر است. توسعه خوشه ای شهر، رویکردی شهر-محور است که برای دستیابی به توسعه اقتصادی و اجتماعی پایدار در مناطق پیشنهاد شده است. این رویکرد با بهره گیری از هشت عامل کلیدی به شناسایی کانون های شهری همگن و ارائه طرح توسعه مشترک در مناطق پرداخته و قابلیت عملکرد و فعالیت شهرها را با بررسی زمینه های مشترک ارزیابی می کند. هدف این پژوهش تبیین مدل مفهومی از ابعاد و شاخص های مؤثر در این رویکرد و بررسی آن در بخشی از استان تهران است. براساس سوابق نظری، پیدایش خوشه های شهری با مفهوم حوزه شهری ارتباط دارد، اما از آنجا که شاخص های مؤثر این مفهوم در دوره های زمانی مختلف و بنا به شرایط هر منطقه متفاوت است، حوزه های شهری در پنج الگو بررسی و ارتباط آن با عوامل کلیدی مشخص شده است. براساس تحلیل فوق، از هشت عامل مؤثر، چهار مورد در تشخیص خوشه های همگن و مابقی در طرح پیشنهادی قابل ارائه است. این رویکرد در شش شهرستان غرب استان تهران با استفاده از روش های تحلیل خوشه ای و PROMETHEE بررسی شده است. نتایج حاصل نشان می دهد، بخشی از شهرستان های مورد بررسی عملکرد و فعالیتی هماهنگ با یکدیگر دارند و تقسیم آن ها به شهرستان های مجزا به دلیل نبود مدیریت یکپارچه نمی تواند موجب توسعه هماهنگ مناطق شود.
بررسی محله های همگن اقتصادی-اجتماعی شهری با رویکرد برخورداری فضای سبز از منظر عدالت اجتماعی (مطالعه موردی: شهر ساری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با مقایسه استانداردهای شهرسازی در زمینه سطح کاربری فضاهای سبز در شهرهای مختلف ایران مشخص می شود بسیاری از شهرها با کمبودهای اساسی در این زمینه مواجه هستند. همچنین پراکندگی نامناسب و توزیع ناعادلانه آن نیز مشکلاتی را برای دسترسی آسان افراد به وجود آورده است؛ بنابراین محله های شهر که نقاط سکون و امنیت شهرها هستند، با نظام برخورداری و دسترسی به فضای سبز عادلانه همراه هستند تا شهر از بنیاد نیازهای بیولوژیکی و روان شناختی-اجتماعی تأمین شود و به توسعه همه جانبه دست یابد. با توجه به کالبد فیزیکی و بافت اجتماعی می توان محله ها آن را به دو نوع مهم تقسیم کرد: محله هایی که نوع تقسیم بندی آن ها بر مبنای طرح های کالبدی و جمعیتی است و تقسیم محله ها بر مبنای همگنی رفتار اجتماعی-اقتصادی براساس پایگاه اجتماعی-اقتصادی آن ها. هدف این پژوهش بررسی محله های همگن اقتصادی-اجتماعی شهر ساری بارویکرد برخورداری عادلانه کاربری فضای سبز و پارک هاست. برای بررسی و سنجش شاخص ها و محله ها از تکنیک دلفی و الگوریتم TOPSIS استفاده شد. نتیجه محاسبات نشان می دهد بخش 8 برخوردارترین محله همگن با مقدار ضریب نزدیکی 98/0 و پس از آن به ترتیب ضرایب ایده ال به نهضت- جام جم 84/0، امام زاده عباس جنوبی 83/0، پیوندی-میرزمانی 82/0، بافت مرکزی 51/0، طبرستان 47/0 و معلم شمالی 44/0 مربوط است. همچنین ضریب محله های پشت هتل و مهدی آباد حدود صفر است. این نتایج بیانگر بی تعادلی در برخورداری فضای سبز از منظر عدالت اجتماعی در محله های همگن اجتماعی-اقتصادی شهر ساری است.
ارزیابی میزان فقر چندبعدی (قابلیتی) در مناطق روستایی شهرستان همدان با استفاده از روش آلکایر و فوستر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موفقیت برنامه های فقرزدایی، به شناسایی دقیق پدیده فقر و معرف های آن بستگی دارد. شاخص فقر چندبعدی (MPI)، الگوی متفاوتی از فقر درآمدی ارائه می دهد و محرومیت هایی را که یک خانوار هم زمان با آن مواجه می شوند، با هم ترکیب می کند؛ از این رو هدف مطالعه حاضر، برآورد شاخص فقر چندبعدی با استفاده از روش آلکایر و فوستر (AF) است. جامعه مورد مطالعه، خانوارهای روستایی ساکن در مناطق روستایی شهرستان همدان (27695=N) هستند. با استفاده از فرمول کوکران 855 خانوار به روش نمونه گیری طبقه ای چندمرحله ای از روستاهای نمونه (21 روستا) براساس سطوح توسعه یافتگی انتخاب شدند. در این مطالعه به منظور وزن دهی نماگرها براساس نظر کارشناسان (30=n) از نرم افزار Expert Choice و برای پردازش داده ها از نرم افزار Excel و Stata استفاده شد. براساس نتایج به دست آمده، وسعت فقر 01/49 درصد، شدت فقر 75/43 درصد و میزان شاخص چندبعدی فقر که حاصل ضرب این دو مقدار است، در مناطق روستایی شهرستان همدان 44/21 درصد است. همچنین نماگرهای درآمد، تغذیه، بیمه بازنشستگی و وضعیت اشتغال به ترتیب بیشترین سهم را در شاخص فقر چندبعدی دارند. درنهایت پس از محاسبه شاخص فقر چندبعدی به تفکیک روستاها، با استفاده از روش تحلیل خوشه ای سلسله مراتبی (روش وارد) روستاهای مورد مطالعه در سه خوشه طبقه بندی شدند و نتایج به کمک نرم افزار GIS به صورت نقشه نمایش داده شد.
ارتقای سطح تاب آوری کلان شهر تهران در برابر سوانح طبیعی با تأکید بر زلزله (مطالعه موردی: منطقه 12 شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احتمال رخداد بلایا و سوانح طبیعی به عنوان پدیده های غیرقابل اجتناب همواره سکونتگاه های انسانی را تهدید می کند؛ از این رو وظیفه برنامه ریزان و مدیران شهری تنظیم الگوهای مناسب و مدون برای کاهش آسیب پذیری سکونتگاه های انسانی به ویژه شهرهاست که محل تجمع انسان، فعالیت و سرمایه به شمار می آید. این فرایند تاب آوری شهری نام دارد. براین اساس، پژوهش حاضر با هدف معرفی و کاربست رویکرد تاب آوری شهری در مقابل زمین لرزه و برنامه ریزی برای دستیابی به ارائه مدل مطلوب صورت گرفته است تا سطح تاب آوری کلان شهر تهران ارتقا یابد، تأثیرات زمین لرزه و آسیب پذیری جوامع کمتر شود و توانایی های مردم برای مقابله با خطرات ناشی از وقوع سوانح زمین لرزه در مناطق شهری تهران تقویت یابد. پژوهش حاضر کاربردی و توصیفی-تحلیلی است که با بهره گیری از روش های تصمیم گیری چندمعیاره در قالب تحلیل سلسله مراتبی AHP و نرم افزار Expert choice انجام شده است. نتایج حاصل از پژوهش با رگرسیون چندمتغی ره نشان می دهد ارجح ترین بعدی که بر ارتقای سطح تاب آوری زلزله منطقه 12 تهران تأثیرگذار است، بعد اقتصادی تاب آوری با ضریب رگرسیون استانداردشده Beta 382/0 است. ابعاد دیگر برحسب اولویت عبارت اند از: بعد نهادی تاب آوری، بعد کالبدی-محیطی و بعد اجتماعی تاب آوری. همچنین براساس داده های کلی تحلیل سلسله مراتبی از ابعاد تاب آوری منطقه 12 تهران، اولویت ابعاد ارتقای سطح تاب آوری زلزله منطقه 12 تهران با اهمیت بالای بعد کالبدی-زیرساختی با ضریب 462/0 همراه است.
برنامه ریزی راهبردی به منظور توانمندسازی محله های دارای فقر شهری (مطالعه موردی: شهرکرد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه ها، سازوکارها و فرایندهای متفاوتی در شکل گیری ابعاد فضایی فقر شهری دخیل هستند که ضروری است در نحوه برخورد با این پدیده، همه جوانب، مشکلات و پتانسیل ها درنظر گرفته شود. در پژوهش تحلیلی-کاربردی حاضر، به شناخت محله های دارای فقر شهری شهرکرد، ریشه یابی مشکلات و برنامه ریزی راهبردی توانمندسازی برای محله های هدف پرداخته شده است. هدف این پژوهش شناسایی و رفع مشکلات گوناگون کالبدی، اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و فضایی این محله هاست. بدین منظور ابتدا با استفاده از شاخص های اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی و کالبدی، گستره های مواجهه با فقر شهری در سطح محله های شهرکرد شناسایی شدند و هرکدام از شاخص های به دست آمده و مدل تحلیل سلسله مراتبی (AHP) وزن گذاری شدند. سپس برای رتبه بندی شاخص ها از مدل کمی سطح بندی تاپسیس (TOPSIS) استفاده شد. پس از شناسایی محله هدف با استفاده از تکنیک راهبردی (AIDA) به منظور ارتقای این محله با توجه به مشکلات و محدودیت ها برنامه ریزی صورت گرفت. نتایج نشان می دهد گستره ها و محله هایی که فقر شهری دارند، بیشتر در حواشی شهر هستند. براین اساس محله های کوره، بروم پهنه، درب دره، اشتفتک و مهدیه به عنوان محله های هدف شناسایی شدند. در این پژوهش با توجه به همه جوانب، راهکارهایی در قالب پروژه های عملیاتی برای توانمندسازی این محله ارائه شده است.
تبیین نقش و کارکرد ژئوپلیتیک خلیج چابهار در تحولات اقیانوس هند (با تأکید بر رقابت های میان هند و چین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از فروپاشی شوروی در سده بیستم، مناسبات ژئوپلیتیک در مقیاس جهانی سرشتی ژئواکونومیک محور یافت؛ بدین معنا که کارکرد اقتصادی مکان ها به آن ها وزن ژئوپلیتیک داد. خلیج چابهار فضای جغرافیایی واجد نقش آفرینی ژئوپلیتیک است که در کانون توجه قدرت های اقتصادی دنیا قرار گرفته است؛ زیرا دسترسی به پهنه های اقیانوس هند را فراهم می کند و به منزله محل اتصال فضای درونی و میانی با فضای بزرگ می تواند در ساختار نوین اقتصاد سیاسی بین الملل و اقتصاد سیاسی تجارت و ترانزیت انرژی در منطقه اقیانوس هند، در شکل دهی به سازمان همکاری های منطقه ای نقشی راهبردی ایفا کند. در این میان، ایران می تواند از این ظرفیت برای سامان دهی نهادهای منطقه ای و بین المللی، به ویژه در منطقه اقیانوس هند استفاده کند و از این راه منافع کشورهای دیگر را با ساحل دریای عمان پیوند بزند. همچنین می تواند علاوه بر ارتقای منزلت ژئوپلیتیک خود در جهان و منطقه، با بسترسازی اجماع منطقه ای و جهانی، فرصت های جدیدی را برای تضمین امنیت ملی خود تولید کند؛ از این رو پژوهش حاضر به بررسی و تبیین نقش ژئوپلیتیک خلیج چابهار در رقابت میان دو قدرت هند و چین متمرکز است. روش شناسی حاکم بر پژوهش، روشی آمیخته است. پژوهشگر با مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه های اکتشافی، شاخص های مدنظر را احصا کرده و ابزار پرسشنامه را برای تأیید روایی و پایایی نتایج مصاحبه ها را ساخته است. پس از تجزیه و تحلیل نتایج در محیط نرم افزاری SPSS، مشخص شد ژئوپلیتیک خلیج چابهار با اطمینان 99 درصد در رقابت میان دو قدرت هند و چین اثرگذار است.
امکان سنجی اجرای پروژه های انتقال آب بین حوضه ای در ایران (مطالعه موردی: طرح انتقال آب بهشت آباد-فلات مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به دلایل تبعات و پیامدهای منفی بسیاری که در طرح های انتقال بین حوضه ای وجود دارد، تجربه های گوناگون کشورها نشان داده است که در صورت وجود طرحی بهتر و جایگزین، استفاده از این طرح ها به عنوان یک روش در اولویت آخر قرار دارد. ایران کشوری نیمه خشک است که به دنبال خشک سالی های پی درپی و تغییرات اقلیمی، همواره درگیر معضلات کم آبی بوده و خواهد بود. معضلات ناحیه حکمرانی آب و مدیریت نامطلوب نیز مزید بر علت شده است. با وجود این، کشور ایران به مراتب سابقه استفاده از طرح های انتقال بین حوضه ای آب را دارد. «بهشت آباد» عنوان یکی از طرح های بزرگ انتقال بین حوضه ای محسوب می شود که قرار است آب را از زیرحوضه کوهرنگ و بهشت آباد استان چهارمحال و بختیاری به داخل فلات مرکزی ایران (اصفهان، یزد و کرمان) انتقال دهد. این طرح در کش وقوس قانون گذاری ها و تحت فشار افکار عمومی استان های مبدأ (خوزستان، چهارمحال و بختیاری و گاهی لرستان) و نمایندگان این استان ها در مجلس، علی رغم تصویب در شورای عالی آب هنوز اجرا نشده است. بیشتر کارشناسان معتقدند اجرای این طرح، به طور خاص پیامدهایی منفی بر استان های مبدأ و به طور عام بر امنیت ملی دارد. کنشگری های سیاسی، چالش های امنیتی (درگیری های قومی)، تنش های اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی حاصل از مطالعه نکردن و امکان سنجی نادرست طرح، از جمله مسائلی هستند که توجیه پذیری اجرای آن را ناموجه جلوه می دهند.
تبیین تفکر ژئوپلیتیکی در سیاست خارجی روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با پایان جنگ سرد، ملاحظات جغرافیایی و ژئوپلیتیکی که در طول تاریخ در ایجاد امپراتوری روسیه و سپس بر سیاست های شوروی سایه افکنده بود، بر سیاست های فدراسیون روسیه نیز تأثیرگذار است؛ سیاست هایی که با از دست دادن پهنه قابل توجهی از سرزمین های خود و موقعیت ابرقدرتی در ساختار نظام دوقطبی همچنان به عنوان یک قدرت منطقه ای بازیگری می کند. به دنبال فروپاشی شوروی که پوتین رئیس جمهور روسیه آن را «فاجعه ژئوپلیتیکی قرن بیستم» نامید و جابه جاشدن مرزهای جغرافیایی روسیه، موجی از اندیشه های ژئوپلیتیکی و اوراسیاگرایی مبتنی بر احیای قلمروی امپراتوری روسیه و همچنین اندیشه های روس گرایی و روس بودگی متمرکز بر حوزه سرزمینی، در طیف متنوعی در روسیه به راه افتاد. همچنین بحث احیای تمدن اوراسیایی در میان روشنفکران روسی مطرح شد. سیر تحولات اندیشه سیاسی در روسیه به طور چشمگیری ملهم از جریان های ژئوپلیتیکی است و هم اکنون نیز در گردونه سیاسی این کشور از تفکرات رایج و قابل تحلیل قلمداد می شود. این نوشتار با واکاوی تفکرات و رویکردهای ژئوپلیتیکی در میان نخبگان سیاسی روسیه درمی یابد با وجود اینکه نمی توان هیچ دیدگاه و تفکر مسلطی را در رویکرد سیاست خارجی روسیه عنوان کرد، نگرش های ژئوپلیتیکی همچنان بر سیاست های کلی این کشور در محیط پیرامونی و منطقه ای تأثیرگذار است. بی تردید این امر در فهم رفتار خارجی روسیه و تأثیر آن بر سیاست گذاری و سیاست پژوهی جمهوری اسلامی ایران نیز اهمیت فراوانی دارد. از آنجا که بنیان تفکرات ژئوپلیتیکی در روسیه بر حوزه اوراسیایی و تمدن اوراسیایی متمرکز است، چارچوب نظری اصلی در این مقاله، مبتنی بر رویکرد ژئوپلیتیک سنتی و منطبق بر نظریه هارتلند مکیندر با محوریت اوراسیا تنظیم شده است.
تبیین نقش آسیای جنوب غربی در آینده نظام اقتصاد جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آسیای جنوب غربی خاستگاه تمدن ها و مفصل اجزای جزیره جهانی است. این منطقه از آغاز دوران وستفالیایی با ترسیم نخستین مرز به معنای مدرن میان فلات ایران و جلگه بین النهرین تجزیه شد. سپس تصور سلطه بر جهان با تسلط بر هارتلند این منطقه را به کانون منازعه و بی ثباتی تبدیل کرد، اما تحولات قرن بیستم این واقعیت را نشان داد که سلطه هژمونیک یک یا چند قدرت برتر بر هارتلند جهانی به معنای سلطه بر جهان و امکان تحمیل راهبرد جهانی به دیگران نیست. اکنون با توجه به ویژگی های دوران جهانی شدن و دیدگاه سیستمی، پرسش اصلی این است که چه ارتباطی میان آینده سیستم جهانی و سامان دهی و تبدیل این منطقه به کانون تعامل دیالکتیک وجود دارد؟ پژوهش توصیفی-تحلیلی حاضر به شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی و با مبنا قرار دادن نظریه والراشتاین و دیدگاه سیستمی کوهن به دنبال ارزیابی این فرضیه است که تبدیل منطقه آسیای جنوب غربی به کانون تعامل دیالکتیک مناطق ژئوپلیتیک از لوازم پاسخ گویی به چالش های دوران گذار ژئوپلیتیکی است و همگرایی این منطقه با منطقه یورومدیترانه بر آینده نظام ژئوپلی نومیک جهانی و کاهش فاصله آن با نظام حقوقی مؤثر خواهد بود. در این زمینه ناحیه ایکیومنیک چابهار-گوادر اکنون به عنوان کانون تعامل بر محور کریدورهای اقتصاد جهانی و جاده جدید ابریشم بسیار مدنظر قرار گرفته است و نواحی ایکیومنیک رأس خلیج فارس و خلیج اسکندرون نیز در آینده می توانند نقشی عمده داشته باشند.