مقالات
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر در حوزه گرایش نسبتا نوین مطالعات ایرانی- تلمودی قرار می گیرد،و با بررسی یک روایت از تلمود بابلی (رساله قیدوشین 70 الف) که شامل چند واژه غیر آرامی/غیر عبری می باشد، تلاش دارد تا به یاری مطالعات واژه شناسانه، کلمه های مورد اشاره را بررسی و تحلیل نموده و به واسطه تحلیل واژگان تا حد ممکن به شناخت زبان یا زبانها و گویشهای مورد استفاده در منطقه میان رودان دوران ساسانی بپردازد. در میان واژگان مورد اشاره چند واژه پهلوی نیز وجود دارد و در مواردی تلفظ های گوناگونی از یک واژه پهلوی (تلفظ کهن و نو) نیز دیده می شود. بر پایه این پژوهش احتمال این که زبانی همانند زبان فارسی امروز (شامل وام واژگانی از زبانهای سامی، یونانی و ...) زبان میانجی در منطقه میان رودان دوران ساسانی بوده باشد بررسی می گردد
بررسی سیر تحول خط پهلوی اشکانی بر سکه های درهم سیمین ضرابخانه یاکباتان (51-228م.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اشکانیان دودمانی از شاهان ایرانی بودند که 475 سال بر ایران فرمان راندند. به سبب کمبود منابع نوشتاری آن، سکه ها منابع بسیار سودمندی در شناخت شرایط اقتصادی، فرهنگی و هنری این دوران به شمار می آیند. با مطالعه بر روی سکه های این دوران که دارای نوشته هستند می توان چگونگی سیر و تحول خط آن را ارزیابی نمود. در این میان عمده سکه های با نوشته ی پهلوی اشکانی، درهم های سیمین اشکانی ضرب اکباتان، طی سال های 51 تا 228 میلادی می باشند، که اهمیت مطالعه این درهم ها را دو چندان می نماید. در این پژوهش سعی بر این است تا ضمن مطالعه خط پهلوی اشکانی شماری از درهم های این ضرابخانه را که ضرب سال های 51 تا 228 میلادی هستند، چگونگی سیر تحول این خط را بررسی کرده و به تحلیل آن پرداخته شود. این امر با استخراج مستقیم نوشته پهلوی اشکانی از روی درهم ها و سپس استخراج تک تک نویسه های خطی مربوط به هر سکه و تدوین جدول تغییرات زمانی نویسه ها امکان پذیر می گردد. با نگاه اجمالی به عمده سکه ها درهم این ضرابخانه طی این سالیان، به نظر نمی رسد دست خط قلم زن دستخوش تغییر و تحولات شده باشد که این موضوع با بررسی و مقایسه ی تعدادی از دیگر نمونه های سکه های مورد مطالعه در این پژوهش تایید شد.
جلوه های نمادگرایی در شعر نیما یوشیج دو تأویل از یک شعر: «هست شب»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استفاده از نمادها در شعر فارسی، قدمتی دیرینه دارد. شعرهای نمادین (سمبولیک) در پس معنای ظاهری شان، معنا یا معناهایی پنهان دارند، که برای دستیابی به آن ها همواره تلاش هایی صورت گرفته است و می گیرد. نیما یوشیج یکی از شاعران برجسته معاصر است که تحت تأثیر شاعران سمبولیست فرانسه، نماد و نمادگرایی در شعرهایش از جای گاهی ویژه برخوردار است. به خاطر فضای اجتماعی-سیاسی بسته ی حاکم بر عصر نیما، به ویژه از 1316 به بعد، وی با توسل به نمادها کوشیده است تا معانی و پیام هایی را به خواص منتقل کند، که عوام از درک آن عاجزند. شعر «هست شب» یکی از شعرهای نمادینِ آخرین سال های عمر نیماست که به لحاظ ساخت مندی و استفاده از نمادهای «شب»، «ابر» «باد» و «هوا»، که از نمادهای طبیعی جا افتاده و شناخته شده در شعرهای نیما هستند، فضاهایی نمادین را در خود نهفته دارد. یافته های هرمنوتیک جدید می تواند تأویل گران را در کشف این معانی یاری دهد. نگارنده در این مقاله، بر اساس روش های هرمنوتیک جدید، دو تأویل ممکن از شعر «هست شب» نیما یوشیج ارائه داده است.
بررسی آرایش سازه های متن سغدی داستان دو مار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان دو مار متنی به زبان سغدی است که تمثیلی درباره باورهای مانوی را نقل می کند. این متن به علّت داشتن ساختار زبانی سالم در میان متون سغدی مانوی، برای بررسی رده شناختیِ آرایش سازه مناسب تشخیص داده شد. رده شناسیِ آرایش سازه ها، زبان ها را بر مبنای ترتیب و نحوه قرارگرفتن سازه ها کنار هم در جمله بررسی، مطالعه و دسته بندی می کند. چارچوب نظری برگزیده برای تحلیل آرایش سازه ها این متن، نظریه «سوی انشعاب» درایر است. درایر، نخست، برای تبین رابطه سازه های هم الگو با فعل و مفعول، نظریه «هسته و وابسته» (HDT) را و سپس با مورد انتقاد قراردادن آن، نظریه جایگزین «سوی انشعاب» (BDT) را مطرح کرد. بر مبنای نظریه (BDT)، سازه هم الگو با فعل مقوله «غیرگروهی (غیرانشعابی)» و سازه هم الگو با مفعول مقوله «گروهی (انشعابی)» است، بنابراین دو وضعیت، بنا به سوی انشعاب برای زبان ها در نظرگرفته می شود: راست انشعابی و چپ انشعابی. در بررسی این متن 28 مؤلفه بر پایه جفت عنصرهای درایر و مؤلفه های 24 گانه دبیرمقدم معیار قرار گرفت. بر اساس این 28 مؤلفه 378 جفت عنصر یافت شد که 199 جفت عنصر، «چپ انشعابی» و 179 جفت عنصر، «راست انشعابی» بودند. بر این اساس آرایش سازه ها در این متن گرایش به سوی «چپ انشعابی» دارند.
ریختارشناسی داستان و فراقواعد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پی آیند روایت در همه ی آثار داستانی تا اندازه ای قابل پیش بینی است. کمتر پیش می آید که خواننده از همان آستانه ی متن با جهان داستان هم بوم نشود، و از شرح ماوقع به گمانه زنی درباره ی پیش آمدهای قریب الوقوع داستان نیفتد. حدود این گمانه زنی را اما انتظارات برحقی تعیین می کند که از ریختارشناسی متن روایی در نظر خواننده نقش می بندد. منظور از ریختارشناسی در این جا استقرای مضامین متن از سازه های آن است که با نگاهی پیشینی به فرجام داستان صورت می گیرد. از این نظر، خوانش داستان را می توان تابعی از «کارکرد اتوپیایی فهم» در حرکتی معطوف به افق پیشاروی خواننده دانست؛ افقی که خود قبلاً بنابر مفروضات خواننده پیش پیکربندی شده و دائماً به پشتوانه ی همین مفروضات بازتولید می شود. حال، مسئله این است که در پیشرفتی چنین پس نگر چگونه می توان کارکرد اتوپیایی فهم را تبیین کرد؟ هدف از مقاله ی حاضر، تبیین این کارکرد و کاربست مبانی آن در خوانش داستان های نوین فارسی است.
محمول صفتی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ارتباط با نقش محمولی صفت در جایگاه پیش از فعل های «بودن» و معادل های آن، دو رویکرد عمده وجوددارد؛ یک دیدگاه صفت را در این جایگاه، جزء غیرفعلیِ فعل مرکب می داند و رویکرد دیگر آنرا مسند فرض می کند. بررسی رفتارصفت ها در پیکره وابستگی نحوی زبان فارسی و پیکره گزاره های معنایی زبان فارسی نشان می دهد، صفاتی که در جایگاه پیش از فعل های «بودن» و معادل های آن قرارمی گیرند، به طور کلی به دو دسته تقسیم می شوند، 1-صفت هایی که ساخت ظرفیتی دارند و به اصطلاح می توان آنها را محمول صفتی نامید و 2-صفت هایی که ساخت ظرفیتی ندارند. فرض این پژوهش بر این است که تنها صفت های گروه دوم مسند هستند. در این پژوهش برای اثبات این ادعا از دو آزمون جایگزینی و همپایه سازی در تشخیص سازه های جملهاستفاده شده است. نقش معنایی فاعل در جملات حاوی این گروه از صفت هاو استناد به فهرست افعال مرکب زبان فارسی، شواهدی دیگری هستند که بر اساس آنها می توان بر درستی فرضیه این پژوهش صحه گذاشت.بر این اساس از حدود یازده هزار مسند گزارش شده در پیکره وابستگی نحوی زبان فارسی، نیمی از آنها باید به عنوان جزء فعلی فعل مرکب درنظر گرفته شوند.
بررسی مقابله ای اصطلاحاتِ حاویِباورها و نشانه های مذهبی در زبان هایاسپانیایی و فارسی، با رویکرد زبان شناسیِ انسان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی مقابله ایِ نحوه ی اصطلاح سازی، در زبان های اسپانیایی و فارسی، بر مبنای تأثیرپذیری از باورها و نشانه های مذهبی، در چارچوبِرویکردِ بینارشته ایِ زبان شناسیِ انسان شناختی پرداخته است. در این رویکرد، بیش از هر چیز به مباحث فرهنگی و تأثیرپذیری زبان از فرهنگ اهمیت داده می شود. از آنجا که «اصطلاح» بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ عامّه است، نگارندگان بر آن شدند تا به روشی تحلیلی-تطبیقی، پنجاه اصطلاح زبان اسپانیایی را که حاوی نشانه ها و باورهای مذهبی هستند رو در روی معادل فارسی شان قراردهند تا از این طریق، تأثیر مباحث فرهنگی را در نحوه ی اصطلاح سازیِفارسی و اسپانیایی زبان ها، از یک مفهوم مشترک، مورد بررسی قراردهند. بر اساس نتایج این پژوهش، در دو زبان اسپانیایی و فارسی، اصطلاح سازی از یک مفهوم مشترک بر پایه ی باورها و نشانه های مذهبی، از یک سو، به سمت تشابه و از سوی دیگر به سمت تفاوت متمایل است. به این مفهوم که از آنجا که هر دو زبان در جامعه ای مذهبی نضج گرفته اند، برای اصطلاح سازی از یک مفهومِ واحد، مشترکاً از حوزه ی نشانه ها و باورهای مذهبی بهره گرفته اند، ولی از آنجا که در جامعه ی اسپانیایی زبان، مذهب کاتولیسیسم و در جامعه ی فارسی زبان، مذهب تشیّع رواج دارد؛ دو زبان، در انتخاب مصادیقِ این حوزه، متفاوت از یکدیگر عمل کرده اند.
تاثیرپذیری واژگانی زبان مندایی از زبان های رایج در خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی تاثیرپذیری واژگانی زبان مندایی نوین گونه اهوازی از زبان های رایج در خوزستان پرداخته است. در این بررسی از دو روش میدانی و اسنادی با استفاده از ضبط داده ها از گویندگان بومی مندایی نوین و کنترل داده ها در فرهنگ زبان مندایی استفاده شده است. با بررسی داده ها مشاهده شد که زبان مندایی بیشترین میزان واژه های قرضی را از زبان فارسی به عنوان زبان معیار کشور ایران و زبان عربی به عنوان زبان رایج بخشی از مردم منطقه داراست و این واژه ها در روند انتقال از زبان مبداء به زبان مندایی دچار تحولات آوایی نسبتا قابل ملاحظه و تحولات معنایی محدودی شده اند و بیشترین میزان این واژه ها را در حوزه معنایی ابزار واشیاء مورد استفاده در زندگی روزمره شاهد هستیم.
پیشنهادی درباره ی قرائت علامت اختصاری GWDAN برروی سکه های عرب ساسانی و شناسایی محل ضرب این سکه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویرانه های به جا مانده در سر مشهد نشان دهنده شهری بزرگ مدفون شده ساسانی اسلامی است. در سال ۱۹۷۹ ویتکام ( Whitcomb) موفق به شناسایی ویرانه های شهر باستانی غندیجان در جنوب کازرون و در مسیر تاریخی شیراز به توج نایل گردید. امروز به طور قطع مشخص است که غندیجان همان سر مشهد امروزی است که در ۸۴ کیلومتری جنوب کازرون است. با توجه به آثار باقی مانده از این محوطه باستانی به نظر می رسد که این شهر در دوران ساسانی از رونق زیادی برخوردار بوده است و در اوایل دوره اسلامی یعنی قرن دوم و سوم از رونق آن کاسته و در قرن هفتم و هشتم از سکنه خالی شده است. هدف از نوشتن این مقاله ارائه قرائتی برای علامت اختصاری GWDAN منقور بر روی تعدادی از سکه های عرب ساسانی متعلق به خلیفه عمربن عبیدالله بن معمر ضرب شده، می باشد. این علامت اختصاری اگر به صورت GNDAN خوانده شود می تواند با توجه به شواهد زبانشناسی و باستانشناسی با شهر باستانی غندیجان که در ایالت پارس و درنزدیکی شهر توج واقع شده انطباق داده شود.
رستم، سرباز مهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجموعه روایت هایی که درحماسه ملّی ایران،شاهنامه، بیان شده اند به سه دوره عمده اساطیری، حماسی و تاریخی تقسیم شده اند.رستم بزرگ ترین پهلوان دوره حماسی شاهنامهاست. کار برجسته او حمایت و پاسداری از شهریاری ایران است.گرچه درباره ابعاد مختلف این شخصیت ژرف و پهلوان محبوب ایرانیان پژوهش های ارزشمند پرشماری انجام شده است، هنوز ابهامات و پرسش هایی در خصوص برخی ویژگی هایشخصیتی رستم، معنی نام او، برخی از صفات او، و همچنین بعضی از ابزارهایش وجود دارد. در مقاله حاضر به شخصیت و برخی اعمال رستم از دید زبانی و اسطوره ای و حماسی می نگریم، و با توجه به این که رستم سکایی است، و در شاهنامه به این نکته تصریح شده است، نام این پهلوان و صفت «تاج بخش» و تن پوش موسوم به «ببر بیان» او را بر اساس گنجینه واژگانی زبان سکایی بررسی می کنیم.همچنین نشان می دهیم که رستم نه با ایندره و اپام نپات، بلکه پیوند نزدیکی با ایزد میثره دارد.
چگونگی و ساختارهای بر تخت نشستن زنان فرمانروا در ایران باستان (550 پ.م.-651 م.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زن به عنوان جنسیتی منفرد با شایستگی ها و ویژگی های مختص خود همواره موضوع پژوهش های مختلف بوده و در طول تاریخ، نگاه جوامع به او دستخوش دگرگونی شده است. مسأله اصلی این پژوهش، زنان فرمانروا در ایران باستان (551 پ.م.-651 م.) و روند به قدرت رسیدن آنان بوده است. ضرورت انجام چنین پژوهشی در نگاه تاریخی به زن و بررسی چگونگی جانشینی فرمانروایان باستانی است که پایه گذار اندیشه های فلسفه سیاسی دوران پس از خود شدند. در این راستا، به این پرسش پاسخ داده شد که چگونه یک زن که هیچ حق قانونی ای برای احراز این مقام نداشت، به تخت می نشست و نیز زمینه هایی که این نوع انتقال قدرت را فراهم می ساختند، چه بودند؟ بدین روش، مشخص شد که سه نوع استثنای کلی برای به تخت نشستن یک زن در ایران باستان وجود داشته است: 1- سهیم شدن یک شاه بانو در پادشاهی همسر خود که یک شاه بود 2- اعمال نفوذ و دسیسه همسر شاه تا دستیابی وی به تخت شاهی3- عدم وجود هر جانشین یا نایب السطنه مذکر که ناچار به انتخاب یک زن به عنوان فرمانروا می انجامید.