پژوهش حاضر به بررسی مقابله ایِ نحوه ی اصطلاح سازی، در زبان های اسپانیایی و فارسی، بر مبنای تأثیرپذیری از باورها و نشانه های مذهبی، در چارچوبِرویکردِ بینارشته ایِ زبان شناسیِ انسان شناختی پرداخته است. در این رویکرد، بیش از هر چیز به مباحث فرهنگی و تأثیرپذیری زبان از فرهنگ اهمیت داده می شود. از آنجا که «اصطلاح» بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ عامّه است، نگارندگان بر آن شدند تا به روشی تحلیلی-تطبیقی، پنجاه اصطلاح زبان اسپانیایی را که حاوی نشانه ها و باورهای مذهبی هستند رو در روی معادل فارسی شان قراردهند تا از این طریق، تأثیر مباحث فرهنگی را در نحوه ی اصطلاح سازیِفارسی و اسپانیایی زبان ها، از یک مفهوم مشترک، مورد بررسی قراردهند. بر اساس نتایج این پژوهش، در دو زبان اسپانیایی و فارسی، اصطلاح سازی از یک مفهوم مشترک بر پایه ی باورها و نشانه های مذهبی، از یک سو، به سمت تشابه و از سوی دیگر به سمت تفاوت متمایل است. به این مفهوم که از آنجا که هر دو زبان در جامعه ای مذهبی نضج گرفته اند، برای اصطلاح سازی از یک مفهومِ واحد، مشترکاً از حوزه ی نشانه ها و باورهای مذهبی بهره گرفته اند، ولی از آنجا که در جامعه ی اسپانیایی زبان، مذهب کاتولیسیسم و در جامعه ی فارسی زبان، مذهب تشیّع رواج دارد؛ دو زبان، در انتخاب مصادیقِ این حوزه، متفاوت از یکدیگر عمل کرده اند.