زن به عنوان جنسیتی منفرد با شایستگی ها و ویژگی های مختص خود همواره موضوع پژوهش های مختلف بوده و در طول تاریخ، نگاه جوامع به او دستخوش دگرگونی شده است. مسأله اصلی این پژوهش، زنان فرمانروا در ایران باستان (551 پ.م.-651 م.) و روند به قدرت رسیدن آنان بوده است. ضرورت انجام چنین پژوهشی در نگاه تاریخی به زن و بررسی چگونگی جانشینی فرمانروایان باستانی است که پایه گذار اندیشه های فلسفه سیاسی دوران پس از خود شدند. در این راستا، به این پرسش پاسخ داده شد که چگونه یک زن که هیچ حق قانونی ای برای احراز این مقام نداشت، به تخت می نشست و نیز زمینه هایی که این نوع انتقال قدرت را فراهم می ساختند، چه بودند؟ بدین روش، مشخص شد که سه نوع استثنای کلی برای به تخت نشستن یک زن در ایران باستان وجود داشته است: 1- سهیم شدن یک شاه بانو در پادشاهی همسر خود که یک شاه بود 2- اعمال نفوذ و دسیسه همسر شاه تا دستیابی وی به تخت شاهی3- عدم وجود هر جانشین یا نایب السطنه مذکر که ناچار به انتخاب یک زن به عنوان فرمانروا می انجامید.