مقالات
حوزه های تخصصی:
از میان رویکردهای گوناگون در بررسی مسئله صلح و جنگ در سنت علوی، رویکرد الاهیاتی اهمیت خاصی دارد. در این مقاله ضمن استناد به مدارک و منابع تاریخی می کوشیم با نگاهی تحلیلی، مبانی و ریشه های الاهیاتی این مسئله را در سنت امام علی (ع) بکاویم. بنا بر نتایج این تحقیق، مهم ترین مبانی الاهیاتی صلح و جنگ در سنت علوی عبارت اند از: رحمت الاهی، شناساندن توحید، تقابل حق و باطل، تقابل هدایت و ضلالت، دفاع از آموزه های اسلام و سنت نبوی و فرمان الاهی مبنی بر مقابله با پیمان شکنان. نتیجه کلی این اصول، نوعی صلح گرایی (تقدم صلح بر جنگ) و اختصاص تجویز جنگ به مواقع اضطرار در سنت علوی است.
نقش مبادی عالیه در خودآگاهی: بررسی مقایسه ای دیدگاه ابن سینا و دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا و دکارت، خودآگاهی را ادراکی بی واسطه و حاصل نوعی درون نگری می دانند؛ اما با تأمل در تمایزی که ابن سینا بین دو مرتبه از خودآگاهی (مرتبه اول و مرتبه دوم) در فلسفه اش قائل شده است و خودآگاهی مرتبه دوم را کار عقل و پدیده ای بالقوه می داند، و با توجه به این اصل فلسفی ابن سینا که هر بالقوه ای برای رسیدن به فعلیت، به عاملی فعلیت بخش احتیاج دارد، می توان به این نتیجه رسید که در فلسفه ابن سینا عقل انسانی بدون اشراق عقل فعال نمی تواند به این نوع از خودآگاهی برسد. لذا عقل انسانی حتی در آگاهی از ادراک بی واسطه به ذات خویش، نیازمند اشراق عقل فعال است. اما دکارت از اساس منکر تأثیر مبادی عالی در خودآگاهی است. همین تفاوت به ظاهر کم اهمیت، نتایج بسیار متفاوتی را در فلسفه این دو فیلسوف به دنبال دارد.
پدیدارشناسی معنای «عاطفه» در انسان شناسی علامه محمدحسین طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمدحسین طباطبایی، علاوه بر مباحث انسان شناسانه، در تفسیر آیات جنسیتی قرآن عبارتی بنیادی دارد: زندگی مرد، عقلانی و زندگی زن، احساسی و عاطفی است. با وجود توضیحات نسبتاً مفصل وی درباره عقل، اشتراک زن و مرد در انسانیت در عین تفاوت تکوینی دو جنس، اغلب واژه «عاطفه» بدون تعریف مشخص و در معانی گوناگونی در تفسیر المیزان به کار رفته است. پژوهش حاضر با روش پدیدارشناسی و طبق گام های پیشنهادی موستاکاس در پی آن است که معنا و جایگاه عاطفه را در نظام انسان شناختی طباطبایی روشن تر کند. لذا پس از تعلیق دانسته های قبلی و گردآوری کلیه کاربردهای «عاطفه» در تفسیر المیزان به افق سازی و تشکیل خوشه های معنایی پرداختیم. عاطفه به مثابه محصول واهمه، و عاطفه ذیل اعتباریات، دو مجموعه معنایی نهایی است. در انتها با ترکیب توصیف زمینه ای و ساختاری، اهمیت تأثیر بافت قرآنی و فلسفی در دریافت طباطبایی روشن می شود.
تقریر جامعه توحیدی بر اساس نظریه معرفت نفس محمدحسین طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از اهداف اصلی پیامبران تشکیل جامعه توحیدی است؛ جامعه ای که بر اساس نیازهای فطری شکل گرفته باشد و بتواند نیازهای حیوانی انسان ها را هم پاسخ دهد. در این مقاله می کوشیم در سایه نظریه استخدام، ضمن تبیین چگونگی تحقق جامعه توحیدی، نشان دهیم انسان چگونه ذیل رویکرد انفسی می تواند در تعاملات اجتماعی شرکت کند و چنین حضوری، موجب غفلت او از رشد و سلوک نشود. طبق نظریه معرفت نفس، که مبتنی بر علم حضوری به خود است، انسان، جامعه را ذیل رابطه خود و خدا می بیند. بر این اساس، پرداختن به تعاملات اجتماعی دقیقاً همسو با رابطه انسان و خدا فهم می شود. حضور در چنین جامعه ای نه فقط انسان را از خود غافل نمی کند، بلکه بستر قرب و تعالی اش را نیز فراهم می کند، چراکه تعاملات اجتماعی را آیاتی الاهی می بیند که بر اساس آن آیات، حضرت حق او را در معرض امتحانات قرار می دهد. ذیل رویکرد انفسی، انسان ها تمام تعاملات اجتماعی شان را ظهورات حضرت حق می بینند که از رهگذر آن در معرض امتحانات الاهی قرار می گیرند و رشد می کنند.
بررسی و نقد باورهای انسان محورانه حقوق بشر از دیدگاه برخی نواندیشان دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار با روش برون دینی و رویکرد نقدی تحلیلی، مبانی حقوق بشر در دیدگاه روشنفکران نومعتزلی را می کاود. برخی از روشنفکران نومعتزلی داخلی، هم صدا با حامیان حقوق بشر غربی مدعی فرادینی بودن حقوق بشرند و مبنای حقوق بشر را انسان و باورهای انسان محورانه می دانند نه دین. لذا با اصل قراردادن حقوق بشر دین را تفسیر می کنند. در نوشتار حاضر ضمن نقد ادعای روشنفکران نومعتزلی، با اقامه ادله استوار، اوّلاً ناتوانی علوم بشری از شناخت تامّ و جامع حقوق انسان را تبیین می کنیم. وانگهی ادعای محوریت باورهای انسان محورانه برای حقوق بشر را نقض می کنیم و مبانی تعالی حقوق بشر را در گرو تعالیم اسلامی می دانیم که پاسخ گوی نیازهای حقوقی جوامع است.
تکامل نفس انسانی: بررسی دو تفسیر از حرکت جوهری در اندیشه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حکمت متعالیه غایت انسان در قوس صعود، نیل به مبدأ وجود است. نفس انسان مادامی که به بدن مادی تعلق دارد، بر اساس حرکت اشتدادی جوهری ( خروج تدریجی از قوه به فعل) به صورت لبس بعد از لبس تکامل می یابد. ملاصدرا معتقد است همین که انسان از جهان محسوس به معقول انتقال یافت حرکت در جوهره وجودی اش در عوالم غیرمادی از قوه و سایر لوازم حرکت جوهری مستغنی است. مقاله حاضر با روش توصیفی و تحلیلی درصدد تبیین تفسیر جدیدی از حرکت جوهری و چگونگی تکامل انسان در نشئآت بعد از دنیا است تا این مسئله به اثبات برسد که حرکت مستغنی از خروج از قوه به فعل نیز ممکن است. خاستگاه این قسم از حرکت، وجود و حیات است، به این معنا که موجودات از آن نظر که وجود دارند، دارای حیات، حرکت و عشق به معنای شوق به کمال نامتناهی هستند و بر این اساس، تکامل، تبدیل و تغییر شامل تمام عوالم می شود.
امکان سنجی مسئولیت اخلاقی در قبال دیگران در خودگروی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به روش تحلیلی و توصیفی، امکان و منشأ مسئولیت اخلاقی در نظریه خودگروی را بررسی می کند. خودگروی اخلاقی نظریه ای هنجاری است که با تأکید بر ارزش های خودگرایانه، انسان را صرفاً مسئول تأمین منافع شخصی می داند. یعنی آدمی باید به دنبال بیشترین خیر برای خود و فارغ از دیگران باشد. از جمله مسائلی که این نظریه در تبیین و توجیه با آن مواجه است مسئله «دیگری» و «مسئولیت اخلاقی» در قبال دیگران است؛ «دیگری» موضوعی جدی است و بسیاری از ارزش های اخلاقی در پیوند با دیگران ارزش و معنا پیدا می کند. نگاه خودگرایانه، به بی ارزشی اخلاق اجتماعی و نگاه ابزاری به دیگران می انجامد. انسان خودگرا برای ارضای لذت و شادکامی شخصی و تأمین رضایت خویش مسئولیت پذیر است و این نگاهی ابزاری و غیراصیل به مسئولیت اخلاقی در قبال دیگران است. هرچند امکان مسئولیت اخلاقی، در قبال خود یا مسئولیت اخلاقی غیراصیل در قبال دیگری، در این نظریه وجود دارد اما این تبیین موجب محاسبه گری و استفاده ابزاری از دیگران می شود.
ارزیابی نظریه های تقلیل گرا در حوزه فطرت انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فطرت یکی از مباحث مهم انسان شناختی است که اندیشمندان از دیرباز بر آن تأکید داشته اند. البته همه آنها به یکسان درباره فطرت انسان نمی اندیشیدند. برخی از آنها دیدگاه هایی را مطرح کرده اند که فطرت انسان در آنها ابعاد محدودتری دارد. تحت تأثیر این دیدگاه ها امروزه ابعاد فطرت انسان به حوزه ادراکات بدیهی، وجدانیات، قوای نفسانی و حتی غرایز کاهش یافته است. کاهش فطرت به ادراکات بدیهی، فطرت اولیه انسان را در برابر فطرت ثانویه انکار می کند. تفسیر فطرت به وجدانیات، ابعاد فطرت را از قسم پیشین نیز بیشتر تقلیل می دهد. بر این اساس، حتی ادراکات بدیهی جزء ابعاد فطرت نیست. دو تفسیر اخیر از فطرت نیز آن را به حوزه قوای نفسانی یا غرایز انسان محدود می کند. گونه اول منکر هر نوع ادراک بالفعل فطری حتی بعد از تولد انسان است و از این منظر همه ادراکات انسان، اکتسابی محسوب می شود. گونه دوم نیز تحت تأثیر نظریه تکامل، فطرت را به قوای غریزی از نوع حیاتی یا شهوانی محدود می کند. اما بر اساس بینش دینی هیچ یک از این دیدگاه ها تصویر درستی از فطرت ترسیم نکرده اند؛ زیرا از این منظر فطرت انسان ابعاد مختلفی دارد و فطرت اولیه، ادراکات بدیهی و قوای فطری (در ابعاد مختلفش)، همگی از ابعاد فطرت انسان به شمار می آید.
نگاهی به چگونگی استحاله مفهوم «خدا -انسان» از اسطوره های غربی یونان تا انسان محوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اندیشه یونان باستان انسان و خدایان با یکدیگر نسب مشترک، آمیختگی و امتزاج دارند. قرابت میان انسان و خدا در اساطیر سبب شده است در سیر تحولات اندیشه نیز انسان یونانی با سهولت بیشتر، نسبت به سایر فرهنگ ها، جایگزین خدایان شود. این تساهل فرهنگی یونانیان با گذشت زمان خلع کننده قدرت فرجامین خدایان و تسلط مطلق آن در اندیشه پردازی ها شد. سپس با انسانی شدن عقل الاهی بستر ظهور فلسفه مهیا شد و نگرش اسطوره ای پیشین زمینه ای برای نخستین کانون های فلسفی فراهم آورد. نوشتار حاضر ضمن بازنمایی ریشه های انسان محوری در عصر اساطیر و با طرح بنیادهای فکری فلاسفه بزرگی چون تالس، سقراط، افلاطون، ارسطو و سوفسطاییان در باب انسان به چگونگی تداوم و تحول آن مفاهیم در دوران فلسفه می پردازد. نهایتاً طبق یافته های پژوهش روشن می شود که قابلیت تسرّی قدرت خدایان به انسان در اساطیر یونانی، راه را برای ظهور انسان محوری در عصر تجدد هموار کرده است.
تحقق «صلح جهانی» بر مبنای حکومت اسماء در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عرفان اسلامی، در مقایسه با نگرش جامعه شناختی و حقوق بین الملل، نگاه متفاوتی به صلح جهانی شده است؛ حتی جنگ، نزاع و تخاصمات نیز دیگرگون نگریسته می شود. از منظر عارف، همه هستی جلوه گاه اسماء حق است؛ با عنایت به تقابل این اسماء، که تضادها و تزاحم ها را در جهان توجیه می کند، اولاً این پدیده ها به دیده غضب نگریسته نمی شوند؛ ثانیاً نگاه سِلم آمیز عارفِ مصلح اقتضا می کند که همان گونه که این کثرات ذیل اسم جامع «الله» جمع می شوند تضادها و نزاع های عالم انسانی را نیز به سمت صلح و وحدت سوق دهند. منشأ این صلح، درون عارف است که در مسیر ارشاد و دست گیری دیگران، وجه اجتماعی و جهانی می یابد. عرضه الگوهای آرمان شهری نشان می دهد تحقق چنین جوامعی همواره مطلوب بشر بوده و زعمای این آرمان شهرها اساساً به اوصاف عرفانی متصف اند یا صبغه عرفانی دارند. هر قدر رهبران جوامع نگاه و مناقب عرفانی، و تربیت مبتنی بر عرفان داشته باشند جامعه جهانی قرابت بیشتری با جهان آرام یا صلح جهانی خواهد داشت.
همگرایی عقل و سیاست در حکمت متعالیه جوادی آملی بر اساس نظریه هرمنوتیک اندیشه شناسانه اسکینر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با اعتقاد به ضرورت بومی سازی علوم سیاسی و با هدف غنای نظری این الگوی بومی و بر مبنای هرمنوتیک اندیشه شناسانه اسکینر رابطه عقل و سیاست در منظومه معرفتی جوادی آملی را می کاود و با فرض استواربودن سیاست در نظر وی بر بنیادهای عقلانی و فروریختن آن در صورت قطع ارتباط با عقل، این موضوع را تبیین می کند. در نظر جوادی آملی، عقل مفتاح و مصباح تمام مراتب سیاست است و گستره وسیعی از سیاست را در بر می گیرد. تمامی پرسش های اساسی سیاست، از جمله مشروعیت حکومت، کیستی حاکم، غایت حکومت و سیاست، وظایف حکومت، آرمان شهر ترسیم شده، ویژگی های کارگزاران سیاسی، پیوند دین و سیاست، تشخیص مصالح جامعه و نحوه مدیریت سیاسی، در اکثر وجوهش با عقل همگرا است و در صورتی که عقل گوشه نشین عرصه سیاست شود سیاست نیز کارایی اش را ازدست خواهد داد.
گناه و بخشایش در داستان های برادران گریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی بررسی مضمون «گناه» و «بخشایش» در افسانه های برادران گریم است. روش پژوهش، مطالعه «بینامتنیّت خوانشی» با ارجاع درون متنی است. پس از بررسی کامل این دو موضوع در افسانه های حجم نمونه، این نتیجه به دست آمد که در این افسانه ها با دو رویکرد متفاوت به گناه و بخشایش روبه رو هستیم؛ نخست رویکردی که آموزه های مسیحیّت در آن به گونه ای کاملاً هواخواهانه و جانبدارانه دیده می شود؛ و دوم رویکردی که فارغ از صبغه های آموزگانی دین مسیح، نگرشی وسیع تر و برخاسته از ادیان و مذاهب باستانی دارد. از نتایج دیگر این پژوهش دوگانگی ممنوعیت ها و واکنش های اشخاص است که طبق آن به دو گروه برمی خوریم؛ نخست ممنوعیت هایی که بعضاً از سر خودخواهی یا بی دلیل و سخت گیرانه وضع شده اند؛ و دوم ممنوعیّت هایی که صرفاً برای حفظ اشخاص از خطرهای احتمالی مطرح می شوند.