محمدحسین طباطبایی، علاوه بر مباحث انسان شناسانه، در تفسیر آیات جنسیتی قرآن عبارتی بنیادی دارد: زندگی مرد، عقلانی و زندگی زن، احساسی و عاطفی است. با وجود توضیحات نسبتاً مفصل وی درباره عقل، اشتراک زن و مرد در انسانیت در عین تفاوت تکوینی دو جنس، اغلب واژه «عاطفه» بدون تعریف مشخص و در معانی گوناگونی در تفسیر المیزان به کار رفته است. پژوهش حاضر با روش پدیدارشناسی و طبق گام های پیشنهادی موستاکاس در پی آن است که معنا و جایگاه عاطفه را در نظام انسان شناختی طباطبایی روشن تر کند. لذا پس از تعلیق دانسته های قبلی و گردآوری کلیه کاربردهای «عاطفه» در تفسیر المیزان به افق سازی و تشکیل خوشه های معنایی پرداختیم. عاطفه به مثابه محصول واهمه، و عاطفه ذیل اعتباریات، دو مجموعه معنایی نهایی است. در انتها با ترکیب توصیف زمینه ای و ساختاری، اهمیت تأثیر بافت قرآنی و فلسفی در دریافت طباطبایی روشن می شود.