تبیین چگونگی هستی و ظهور انسان نقشی راهبردی در عملکرد انسان و اعتقاد او به غایت و هدف نهایی از زندگی و زیستن دارد. امروزه شاهد پیامدهای کلامی بسیاری در حوزه ی هستی شناسی و غایت شناسی انسان براساس دو رویکرد مشهور در مسأله ی ایجاد انسان – ثبات انواع و تبدّل انواع – هستیم؛ و ازآنجاکه تمام استنتاج های علوم به مدد عقل صورت می پذیرد، در این مقاله عوامل مؤثر بر تبدّل تا ظهور انسان از دیدگاه داروین، به مکتب عقلی ملاصدرا عرضه می شود تا امکان و حدود این تبدّل ها با نظام دقیق عقلی او روشن شود. داروین نظریه ی تکاملی اش را براساس مستندات تجربی خود که از طریق مشاهداتش در سفرها، فسیل ها و برخی آزمایش ها بر روی حیوانات اهلی به دست آمده و با استفاده از پیش فرض های عقلی، بنا نهاده و سپس آن را به انسان نیز تعمیم می دهد. به نظر وی، ایجاد انسان از نیای حیوانی و به یاری انتخاب طبیعی، در تنازع بقا صورت گرفته است؛ ایجاد انسان از سر تصادف بوده و سرانجامِ انسان نامعلوم است. وجودشناسی حکمت متعالیه با تبیین تشکیک در وجود و حرکت جوهری، حلقه های مفقوده ی داروین را روشن نموده، چگونگی تبدّل موجود تا ظهور انسان و حدود آن را مشخص می نماید؛ براساس حکمت متعالیه، گرچه انسان محصول فرایند تکامل است، این فرایند تابع برنامه ای ازپیش تعیین شده است و عوامل زیست محیطی، علل زمینه ای تکامل انسان هستند، حکمت متعالیه ساحت دومی نیز برای انسان قائل است که منشعب از جسم اوست و استعداد تبدّل و تکامل تا بالاترین مراتب وجودی را داراست. درنتیجه، انسان نه تنها هدفمند ایجاد شده، بلکه جاودانه است و در مراتب متفاوتی از وجود، زندگی خود را ادامه خواهد داد. روش پژوهش در این مقاله، توصیفی – تحلیلی است که با استفاده از منابع اصلی انجام پذیرفته است.