مقالات
حوزه های تخصصی:
شرطه الخمیس عنوان سازماندهی و ساختار خاصی است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در سازماندهی سپاه خود مورد استفاده قرار می دادند. این ساختار ابداعی و نوآورانه، دارای ویژگی ها و خصیصه هایی است که آن را از سایر شیوه های سازماندهی متمایز می کند. مقاله پیش رو با رویکرد کیفی و راهبرد تاریخی-تطبیقی به گردآوری و تحلیل داده ها پرداخته و برای اعتبار بخشی به یافته ها با افراد صاحب نظر در تاریخ اسلام مصاحبه های تکمیلی و تأییدی انجام شده است. با بررسی تفصیلی جایگاه نوآوری در مدیریت و به خصوص در سازماندهی، ویژگی های اصلی یک سازماندهی از نوع شرطه الخمیس شامل: 1- وجود قرارداد خاص 2- نوآورانه بودن 3-انعطاف پذیری 4- یادگیرندگی 5- بصیرت بخشی به عنوان روش اصلی هماهنگی، احصا شدند. در ادامه ویژگی های این سازماندهی با پیکربندی های مشابه شرطه الخمیس مقایسه شده و به تبیین مزایای این پیکربندی پرداخته شده است. نتیجه اینکه سازماندهی شرطه الخمیس در شرایط کنونی برای اداره سازمان های با شرایط پیچیده و پویا، رقابتی، با ریسک و حساسیت بالا قابل توصیه است.
نقش زیرساختی و فرایندی مدیریت دانش در مسیر چابک سازی صنعت با تأکید بر اقشار دانشور بسیج (مطالعه موردی: بسیج مهندسین،اساتید و دانشجویی شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دانش به عنوان مهم ترین جنبه رقابتی، سازمان را قادر می سازد تا بهره ور باشد و از محصولات و خدمات رقابتی رها شود. چابک بودن یکی از پایه های افزایش بهره وری مدیریت دانش است. حجم بالای توسعه ادبیات در حوزه مدیریت دانش و چابکی سازمانی، اهمیت این دو مقوله را نشان می دهد به نحوی که چابکی سازمانی زمانی حاصل می شود که مدیریت دانش، از هر جهت، در حال تعادل باشد. این پژوهش درصدد است که شکلی از همگرایی این دو را از این نظر که ابعاد آنها قویاً با یکدیگر ارتباط دارند، مورد آزمون قرار دهد. اقشار دانشور بسیج (بسیج مهندسین، اساتید و دانشجویی) به عنوان مورد مطالعه انتخاب و با استفاده از پرسشنامه وضعیت چابکی و مدیریت دانش در آنها ارزیابی شد. در ادامه تجزیه و تحلیل تکمیلی به کمک آزمونT انجام و با کمک شاخص های کلی و جزئی برازش، فرضیات پژوهش مورد آزمون قرار گرفت. نتایج نشان می دهد، ابعاد زیرساختی و فرایندی مدیریت دانش، رابطه مثبت و معناداری با چابکی در صنعت با تأکید بر اقشار دانشور بسیج دارد.
نظریه پساتوسعه و الگوی اقتصاد مقاومتی در جمهوری اسلامی ایران؛ رویکردی مقایسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند دهه اخیر، با توجه به ناکامی نظریات کلاسیک و مدرن توسعه در برآوردن نیازهای راستین بشری، ایده و مفهوم خطی توسعه در نظریات و مکاتب مسلط توسعه به چالش کشیده شده و معانی و تفاسیر جدیدی از توسعه با محوریت فرهنگ و انسان و اهمیت تقدم کارگزاری ملت بر دولت، عرضه شد که در اصطلاح به نظریات «پساتوسعه[1]» مشهور گردیده است. در ایران نیز با درک این واقعیت و سنجه های صحیح از شرایط موجود جهانی در این عرصه، مفهوم «اقتصاد مقاومتی[2]» از سوی مقام معظم رهبری برای برون رفت اقتصاد ایران از معضلات کنونی مطرح گردیده است. نوشتار حاضر با بهره گیری از رویکرد فرانظریه (متاتئوری) و روش مقایسه ای، به دنبال احصا و شناسایی وجوه تشابه و تفارق اصول، بنیان ها و مؤلفه های راهبرد اقتصاد مقاومتی با نظریه و رویکرد پساتوسعه می باشد. یافته ها نشان می دهد اگرچه این دو رویکرد در برخی جهت گیری ها، مانند طرد و نفی بسیاری از مؤلفه های الگوی مدرنیستی توسعه، مانند تک خطی بودن، نگاه تقلیل گرایانه، تبعات ویرا ن کننده زیست محیطی و اخلاقی آنها و نیز تأکید بر توسعه بومی، محلی، مقوله فرهنگ، اخلاق توسعه و . . . سنخیت هایی دارند، اما از منظر شالوده های هستی شناسی، معرفت شناسی، روش شناسی، ارزش شناسی و غایت شناسی، تفاوت های بنیادینی با یکدیگر دارند
تحلیل راهبردی تحریم های تحمیلی بر جمهوری اسلامی ایران(مبتنی بر الگوی واردن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحریم، یک راهبرد اقتصادی منفی بوده و به نوعی «جایگزین ابزارهای سخت تر قدرت» است. همان طور که سیاستگذاران راهبردی کشور در مقابله با اعمال قدرت سخت باید ابتدا نقاط آسیب پذیر و نحوه آرایش نیروهای متخاصم را شناسایی نمایند، سیاستگذاران راهبردی باید بدانند راهبرد تحریم کدام قسمت از نظام اقتصادی کشور را نشانه گرفته است، چه نقشه تهدیدی را ایجاد کرده و آرایش نیروهای متخاصم در مقابل هر یک از لایه های اقتصاد ملی چگونه است؛ لذا سؤال اصلی این مقاله آن است که تحریم ها کدامیک از لایه های نظام حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران را نشانه گرفته است؟ و چگونه می توان نقشه اعمال فشار بر نظام اقتصادی کشور را ترسیم نمود؟
بدین منظور و با استفاده از روش پژوهش تحلیل محتوا، مجموعه اسناد تحریم های وارده بر جمهوری اسلامی ایران از طرف ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل بررسی و کدگذاری شدند و با استفاده از کاپای کوهن اعتبار کدگذاری به آزمون گذاشته شد و نتیجه مطلوب به دست آمد. در نهایت، برای ترسیم نقشه تهدید، کدهای نهایی با استفاده از مدل تحلیل راهبردی واردن مقوله بندی شده و نقاط اعمال فشار به دست آمد. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که حسب تنوع و تعداد، تحریم ها بیش از همه بر مقوله تأمین ملزومات ملی و پس از آن بر زیرساخت های کشور اعمال فشار دارد و حلقه رهبری، کمترین سهم را در اسناد تحریمی به خود اختصاص داده است
نقش انگلستان در ایجاد چالش های هسته ای ایران بر اساس نظریه امنیت جمعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی مقاله کنونی، تشریح و تحلیل راهبردهای سیاسی لندن در راستای ایجاد چالش در برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی ایران می باشد؛ به دیگر سخن، مقاله کنونی درصدد است تا برخی از مهم ترین چالش ها و مشکلات سیاسی منتج از اقدامات انگلیس بر سر راه فناوری هسته ای صلح آمیز جمهوری اسلامی ایران را با استفاده از نظریات امنیت جمعی و با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی واپژوهی، تفسیر و تبیین نماید. یافته های مقاله نشان می دهد که انگلستان با بهره گیری از سیاست هایی همچون فشار و تهدید بر کشورهای دارای تفاهم نامه همکاری هسته ای با ایران مبنی بر لغو یکجانبه قرارادادها؛ تأثیرمستقیم در ترور دانشمندان هسته ای ایران؛ همکاری و حمایت های گسترده از مجاهدین خلق و جاسوسان هسته ای ایران؛ ترغیب و تحریک سران مرتجع کشورهای عربی حوزه خلیج فارس؛ حمایت های وسیع از گسترش پیمان های نظامی میان ترکیه و رژیم اشغالگر قدس؛ استفاده ابزاری از شورای امنیت و صدور قطعنامه و اعمال تحریم های متعدد علیه ایران؛ ممنوعیت اعطای ویزای تحصیلی به دانشجویان؛ درصدد تعلیق کامل فعالیت های هسته ای و ایجاد چالش در این زمینه بوده است.
اتاق های فکر ایالات متحده و انگلستان در ترویج راهبرد اسلام هراسی ( رویکرد تحلیل گفتمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ستیز با ارزش ها و آموزه های اسلام و هجمه و توهین به مسلمانان، از دیرباز در سیر فکری و عملی گفتمان غرب نهادینه شده است. وقوع حملات 11سپتامبر و دیگر عملیات تروریستی در کشورهای اروپایی و ظهور گروه های افراط گرای اسلامی نیز به روند اسلام هراسی در هزاره نو، شکل و ماهیتی جدید بخشید. در این چارچوب، به دلیل آنکه کمتر کسی به نقش اتاق های فکر کشورهای غربی پرداخته بود، محور اصلی پژوهش به شناخت چگونگی کارکرد این کنشگر در تشدید راهبرد اسلام هراسی متمرکز شد. سؤال تحقیق نیز عبارت است از: محور های راهبرد اسلام هراسی در اتاق های فکر کشورهای امریکا و انگلیس کدامند؟
در این راستا، ابتدا مفهوم و پیشینه راهبرد اسلام هراسی در غرب تشریح و سپس نقش پنج اتاق فکر امریکا و سه اتاق فکر انگلیس در تکوین این راهبرد مبتنی بر کتب و مقاله های منتشره و موضعگیری مدیران و فعالان این اتاق ها و با استفاده از روش تحلیل گفتمانی «ارنستو لاکلاو» و «شنتال موفه» تحلیل شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد، مهم ترین محورهای راهبرد اسلام هراسی در اتاق های فکر را می توان در ضدیت و تحریف چهره اسلام و حضرت محمد (ص)، معرفی اسلام به عنوان دینی خشن و مخالف صلح، تسری اقدامات گروه های افراطی مذهبی به دین اسلام و مسلمانان، جانبداری مطلق از اسرائیل و دشمنی با فلسطین و گروه های مقاومت، بزرگنمایی پرونده هسته ای ایران و بسط ایران هراسی و ارتباط با قانونگذاران و سیاستمداران کشورهای امریکا و انگلیس ذکر کرد