مقالات
حوزه های تخصصی:
جوامع روستایی و فعالیت های تولیدی، خدماتی آن ها به دلیل ارتباط تنگاتنگ با محیط طبیعی، از دیرباز در معرض نیروهای مخرب طبیعی قرار داشته اند، لذا ساکنان هر منطقه به تجربه اقداماتی را برای مقابله با این حوادث و کاهش آثار زیانبار آن بر جوامع خود به کار بسته اند. اغلب مطالعات و اقدامات صورت گرفته نیز حاکی از آن است که کانون توجهات عمومی به عوامل فیزیکی و محیط انسانساخت مخصوصا مسکن معطوف بوده و نگرش یکپارچه که در برگیرنده سیستم های اقتصادی، اجتماعی و محیطی باشد، چندان مورد توجه قرار نگرفته است. با این دیدگاه در این مقاله با استفاده از روش شناسی توصیفی و تحلیلی، تلاش می شود تا به این پرسش کلیدی پاسخ داده شود که عوامل تاثیرگذار (اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیکی) در فرآیند مدیریت سیل روستاها با رویکرد مشارکتی در سه دوره قبل، حین و بعد از وقوع سیل در حوزه گرگانرود چگونه است؟ لذا با توجه به شرایط اقلیمی و نیمرخ عرضی و توپوگرافی و غیره در مسیر رودخانه گرگانرود، نقاط روستایی در معرض خطر سیل با استفاده از ماژول مدل HEC-GeoRAS در محیط GIS و بکارگیری تصاویر ماهواره ای ETM+ لندست، مدل رقومی ارتفاع، مقاطع عرضی در رودخانه، مقاطع طولی به همراه شیب متوسط هر مقطع شناسایی شد و پرسشنامه ها در روستاهای مورد مطالعه توزیع گردید که در نهایت پس از تجزیه و تحلیل، نتایج به دست آمده نشان داد که مسئولین مشارکت اقتصادی و مردم مشارکت اجتماعی را در زمینه مدیریت و کاهش سیل در روستاها را در اولویت می دانند. از طرفی دیگر هر دو گروه معتقدند که مشارکت در مدیریت سیل زمانی می تواند تاثیرگذاری بالایی داشته باشد که قبل از وقوع حادثه سیل انجام پذیرد. بدین ترتیب عوامل غیرسازه ای بیش از عوامل سازه ای در مدیریت سیل نقش دارند.
آموزه هایی از روند مشارکت روستایی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفوذ دولت بعد از اصلاحات ارضی به جامعه روستایی و اتخاذ سیاست های مبتنی بر حمایت از روستاییان با واگذاری زمین های زراعی، اعطای کمکهای جنسی و نقدی بلاعوض به روستاییان، انجام فعالیت های عمرانی با بودجه دولت و برنامه های توسعه ای نشات گرفته از غرب که با بافت روستایی ایران هماهنگی نداشت منجر به نابودی الگوهای مشارکتی سنتی شد و دولت در عوض نتوانست جایگزین مناسبی برای آن الگوها ارائه دهد. این امر موجب شد رفته رفته همیاری ها و مشارکت های خودجوش روستایی کمرنگ شود و در بعضی از موارد به کل از بین برود و توقع انجام بسیاری از فعالیت ها توسط دولت نضج گیرد، که این مسئله تا بعد از انقلاب اسلامی همچنان ادامه دارد. در این مقاله سعی شده است راهکاری ارائه شود که بتوان بین الگوهای مشارکتی سنتی و برنامه های مدرنیزاسیون پلی زد. در این راستا به عنوان راه حل، راهکار تلفیقی پیشنهاد می شود که در آن بدون پشت پا زدن به خود داشته ها و دانش بومی روستاییان، آن بخشی از برنامه های مدرنیزاسیون برگزیده شود که با پایه های سنت و فرهنگ جامعه روستایی هماهنگی داشته باشد تا بتوان مشارکت های مردم روستایی را دوباره احیا کنیم. برای رسیدن به این نتیجه، نیازمند تعدیل قدرت و کوچککردن هرم قدرت، ایجاد میدان فعالیت برای مشارکت روستائیان، ترویج روحیه جمع گرایی، بهبود رابطه دولت و ملت، بالا بردن تحمل ماموران دولتی در واگذاری مسئولیت ها به مردم، ایجاد مسئولیت ها به صورت گروهی و گردشی، توجه به نیازها و الویت ها و توقعات اجتماعی، فرهنگی جامعه و کمکدولت به مشارکت کنندگان در قالب قرارداد هستیم.
تحلیل فضایی وضعیت مسکن روستایی در استان کهگیلویه و بویراحمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان و محیط پیرامون آن در مقیاس های خرد و کلان در ارتباط و تاثیرگذاری متقابل هستند و ضمن بهره جویی از قدرت تطابق با شرایط محیطی، در تلاش دائمی برای شکل دهی و اصلاح محیط پیرامون خود است که یکی از نمودهای این اصلاح و تغییر در مسکن آشکار می شود. متغیرها و پارامترهای گوناگونی در تعیین وضعیت توسعه مسکن یکمنطقه دخالت دارندکه مقایسه جداگانه هر متغیر، جایگاه آن را مشخص می کند. لذا در بررسی حاضر با بهره گیری از آمار سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385 استان کهگیلویه و بویراحمد، تعداد 53 متغیرکه به 23 شاخص تقلیل یافته، مورد مطالعه قرار گرفته، سپس متغیرهای مورد مطالعه با روش تحلیل عاملی کاهش یافته و به صورت ترکیبی در عوامل معنی دار ارائه گردیده است. پس از آن درصد سهم هر عامل در وضعیت مسکن تعیین گردید. سپس جهت سطح بندی شهرستانها و تعیین شهرستانهای همگن با استفاده از روش آماری تحلیل خوشه ای طبقه بندی صورت گرفته وشهرستانها در سه خوشه سطح بندی گردیده است.نتیجه حاصل از تحلیل به کار رفته نشان می دهد که بخش مرکزی بویراحمد به تنهایی دریکسطح، بخشهای پاتاوه، مرکزی گچساران و مرکزی کهگیلویه در سطح دیگر و بخشهای کبگیان، مرکزی بهمئی، لنده، مرکزی دنا، سرفاریاب، چرام، باشت، لوداب، دیشموک، چاروسا، بهمئی گرمسیری و مارگون در سطح همگن بعدی قرار گرفته است.در نهایت با استفاده از نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی(ARC GIS) نتیجه حاصل از سطح بندی بخش ها، به صورت نقشه فضایی وضعیت توسعه مسکن روستایی استان نمایش داده شده و جایگاه هر یکاز بخش های استان کهگیلویه و بویر احمد در وضعیت توسعه مسکن روستایی استان مشخص گردیده است.
تاثیر بهبود تولیدات کشاورزی بر فقر در بخش روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی معیشت و وضع درآمدی خانواده های روستایی جز مهمترین مباحثی است که معمولا در پژوهشهای روستایی مورد توجه قرار می گیرد. اکثر روستاییان کشور کشاورز هستند و با استفاده از درآمد حاصل از فروش محصولات کشاورزی زندگی خود را می گذرانند، پس هر اتفاقی که منجر به از بین رفتن محصولات زراعی آنها شود، می تواند روستاییان را به ورطه فقر و فلاکت بکشاند. در این مقاله جهت بررسی آثار بهبود تولیدات بر فقر در روستاها مدلی ارائه شده است و به طور موردی تاثیر بهبود تولیدات کشاورزی بر دستمزد کارگران برنجکار در روستاهای دو شهر گرگان و گنیدکاووس با استفاده از روش سنجی NLS مورد بررسی قرار گرفته و به بررسی اثر شرایط مساعد آب و هوایی به عنوان یکی از عوامل موثر بر فقر در بخش روستایی پرداخته ایم. نتایج این مطالعه نشان می دهند که بهبود تولیدات در بخش کشاورزی می تواند یکی از راههای مقابله با فقر در روستاها و تامین معیشت روستاییان باشد.
ارزیابی توان های محیطی برای توسعه کشاورزی: (مطالعه موردی: ناحیه چغاخور، شهرستان بروجن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهان امروز با بحران تخریب منابع دست به گریبان است. مشکلات فزاینده ناشی از این بحران، استفاده از روشها و راه حل های نوین علمی را برای تعدیل بحران و اتخاذ سیاستهای متناسب برای رویارویی با آن هر روز ضروری تر می سازد.
در مطالعات محیطی مهمترین راهِ نیل به توسعه مبتنی بر علم و شناخت علمی محیط، توجه اصولی به پتانسیلها، ارزیابی توانهای محیطی و بالاخره استفاده همه جانبه و منطقی از سرزمین، است. در این خصوص ارتباط تنگاتنگی بین توسعه کشاورزی با محیط و منابع محیطی نیز وجود دارد. در پژوهش حاضر به مطالعه و ارزیابی توانهای محیطی ناحیه چغاخور برای توسعه توانهای کشاورزی، براساس رهیافت تجزیه و تحلیل سیستمی پرداخته شده است و این فرض مد نظر بوده که ناحیه مذکور دارای توانها و منابع متنوع محیطی است که درصورت برنامه ریزی و استفاده متناسب از توانمندی های آن، مسیرتوسعه همه جانبه و پایدار ناحیه هموار می شود. درفرایند اجرای مطالعه؛ ابتدا با اتکاء به بررسی و شناخت توانهای محیطی، منابع اکولوژیکی شناسایی و سپس بر اساس رهیافت سامانه ای، این اطلاعات تجزیه وتحلیل، جمعبندی، تلفیق و در نهایت به صورت لایه های اطلاعاتی تهیه گردید. در ادامه با استخراج واحدها و سنجش آنها با معیارهای اکولوژیکی، توانها و استعدادهای بالقوه برآورد و درپایان، اولویت بین کاربریهای مجاز تعیین شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد؛ اکثر سطح منطقه برای توسعه کشاورزی درجه 1 توان توسعه ندارد، اما برای توسعه مرتعداری، کشاورزی درجه 2 و بویژه درجه 4 از توان بالایی برخوردار است. به عبارت دیگر، درحالیکه کشاورزی ممتد در بخشهای محدودی از ناحیه امکانپذیر است، برای دیم کاری و باغداری همراه با آبیاری شرایط مناسبی وجود دارد.
تعیین عوامل موثر بر استفاده از راهبردهای مدیریت ریسکتولید توسط کشاورزان ذرت کار شهرستان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیرباز تاکنون، ریسکتولید همواره از مهمترین منابع ریسکی بوده است که زندگی کشاورزان و روستاییان را تحت تاثیر خود قرار داده است و موجب کاهش درآمد و آسیب پذیری آن ها شده است. امروزه فراوانی و شدت این منبع ریسکبا سرعت غیر قابل باوری درحال افزایش است. لذا ضروری به نظر می رسد که به تحقیقات بیشتری در این زمینه پرداخته شود. در این پژوهش که به روش توصیفی- همبستگی انجام شده است به بررسی تعیین عوامل موثر بر استفاده از راهبردهای مدیریت ریسکتولید توسط کشاورزان ذرت کار شهرستان کرمانشاه پرداخته شد. جامعه ی آماری تحقیق کشاورزان ذرت کار شهرستان کرمانشاه می باشند (3239 N=) که برای انتخاب آن ها از روش نمونه گیری تصادفی نظام دار استفاده شد(340 n=). ابزار تحقیق پرسشنامه بود که برای تجزیه و تحلیل نتایج آن از نرم افزار AMOS 5 و SPSS بهره گرفته شد. بر اساس یافته ها، کشاورزان ذرت کار شهرستان کرمانشاه ریسکتولید را پدیده ی اقتصادی غیر قابل کنترل می دانند که دارای آثار بلندمدت بر زندگی آن ها می باشد و موجب احساس اضطراب، سرخوردگی و شکست در روحیه ی آن ها می شود. هم چنین نتایج نشان داد که کشاورزان با راهبردهای نوین مدیریت ریسکتولید مانند کشت مخلوط و... در حد کمی آشنایی دارند و اقدامات خود را بیشتر به استفاده از راهبردهای سنتی مانند استفاده از کود های شیمیایی و ... بسنده نموده اند. متغیرهایی که بیشترین واریانس را در سطح استفاده از راهبردهای مدیریت ریسکتولید تبیین کردند، سن، مقدار زمین زارع و درآمد کل زارع بودند.
چالشهای کشاورزی و تاثیر آن بر جمعیت روستایی با تاکید بر تغییرات سطح زیرکشت : (مطالعه موردی: دهستان سیلاخور شرقی- شهرستان ازنا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه بسیاری از محققان و دانشمندان، توسعه کشاورزی را بعنوان استراتژی و راهبرد اصلی توسعه روستایی قلمداد کرده و معتقدند که کشاورزی بعنوان منبع اصلی تامین درآمد و فرصت های اشتغال، نقش اساسی در توسعه روستایی ایفا میکند. از اینرو هدف در این مقاله بررسی چالش های کشاورزی در دهستان سیلاخور شرقی با توجه به نقش مهم آن به عنوان فعالیت اکثر روستانشینان و بررسی تاثیرات آن بر وضعیت جمعیتی منطقه مورد مطالعه است. روش تحقیق در این بررسی از نوع پیمایشی بوده که با استفاده از جمع آوری آمار و اطلاعات از طریق روشهای مصاحبه، مشاهده و پرسشنامه بدست آمده است. جامعه آماری این تحقیق سرپرستان خانوارهای روستایی تمامی 12 روستای دهستان سیلاخور شرقی می باشد که نمونه ای به حجم 147 نفر را با استفاده از فرمول کوچران در بر میگرفت. همچنین آزمون پیش آهنگی برای بدست آوردن ضریب اعتبار پرسشنامه انجام گرفت که ضریب اطمینان آلفای کرونباخ آن بیش از 87/0 بدست آمد. نتایج حاصل از طریق تجزیه و تحلیل های آماری در نرم افزار SPSS نشان داد که پراکندگی و کوچکبودن قطعات اراضی نقش مهمی در اتلاف منابع داشته و سبب رها شدن بسیاری از اراضی شده است و این روند در 10 سال اخیر، نقش تعیین کننده ایی در کاهش جمعیت در دهستان سیلاخور شرقی داشته است.