مقالات
حوزه های تخصصی:
بروز خشکسالی در مناطق مختلف جهان نشان از آسیب پذیری همه ملت ها از رویدادهای آب وهوایی دارد. در این بین معیشت در جوامع روستایی به شدت از شرایط آب و هوایی تأثیر می پذیرد و وقوع خشکسالی در این جوامع به خسارت های متعدد اقتصادی و اجتماعی به ویژه برای کشاورزان می انجامد. افزایش آگاهی از هزینه های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی خشکسالی، منجر به رشد دیدگاه های فعال در خصوص مدیریت ریسک خشکسالی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه گردیده است. پژوهش حاضر با هدف کاهش آسیب پذیری کشاورزان روستایی در برابر پیامدهای خشکسالی با تأکید بر مدیریت ریسک صورت گرفته است. بدین منظور در آغاز به بررسی سطوح آسیب پذیری پرداخته شده و با تکمیل پرسشنامه مهم ترین ابعاد آسیب پذیری در مناطق روستایی مشخص گردیده است. نتایج این بخش حاکی از آن اند که عوامل اقتصادی و اجتماعی مهم ترین ابعاد آسیب پذیری به شمار می آیند. مقاله حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و با تکمیل پرسشنامه در بین روستاییان و مسئولان روستاهای نمونه- که با ریسک بیشتری در برابر خشکسالی مواجه اند- نگاشته شده است. داده های برداشت شده در محیط نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. نتایج تحقیق همچنین نشان می دهند که مدیریت ریسک خشکسالی رویکردی مناسب برای کاهش آسیب پذیری اقتصادی و اجتماعی در روستاهای مورد مطالعه است و می توان در فرایند کاهش پیامدها و آسیب های ناشی از خشکسالی، بر مدیریت ریسک تأکید داشت.
تعیین عوامل تأثیرگذار بر رفتارهای کشاورزان در برابر بحران آب های زیرزمینی (مطالعه موردی: شهرستان دیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی عوامل مؤثر بر رفتارهای سازگارانه کشاورزان برای مقابله با بحران آب های زیرزمینی در استان بوشهر (شهرستان دیر) انجام گرفته است. این تحقیق از نوع کاربردی است و به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری این مطالعه، شامل همه 1100 کشاورز آبی کار شهرستان دیر است. نمونه ای مشتمل بر 305 نفر با استفاده از جدول تاکمن محاسبه و به روش نمونه گیری انتساب متناسب انتخاب گردید. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه ای بود که روایی آن با نظر استادان و صاحب نظران تأیید گردید و به منظور تعیین پایایی آن با انجام آزمون مقدماتی، ضریب آلفای کرونباخ 71/0 تا 86/0 برای بخش های مختلف پرسشنامه به دست آمد. نتایج تحقیق حاکی از آن اند که منطقه آبدان از نظر وضعیت بحران آبی و کیفیت زندگی کشاورزان در بدترین وضعیت به سر می برد و منطقه بردخون در بهترین وضعیت. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چندگانه حاکی از آن اند که 5/79 درصد از واریانس متغیر وابسته سازگاری غیرکشاورزی کشاورزان را این شش متغیر مستقل تعیین می کنند: آسیب پذیری کشاورزان، کیفیت زندگی آنان، عضویت شان در گروه های اجتماعی، وضعیت چاه کشاورزی، سرمایه طبیعی و نوع مالکیت کشاورزان.
تبدیل شلمزار به شهر و نقش آفرینی آن در توسعه روستاهای پیرامون مطالعه موردی: بخش کیار- شهرستان شهرکرد 1(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از راهکارهای موجود به منظور پرهیز از رشد غیراصولی شهرهای بزرگ و مشکلات ناشی از آن، به ویژه نابرابری های میان شهرها و روستاها، توجه به ایجاد و توسعة شهرهای کوچک است. این راهکار برای رفع ناب راب ری ها و تفاوت ها بی ن این دو عرصة جغرافیایی در چارچوب ساماندهی فضایی، مناسب می نماید. تبدیل مراکز روستایی به شهر را می توان از جمله روش های مناسب توسعة شهرهای کوچک طی سال های اخیر برشمرد. تغییرات ناشی از تبدیل روستا به شهر نه تنها تحولات اجتماعی و اقتصادی و فضایی مهمی را در خود این مراکز ایجاد می کند، بلکه تأثیرات عمده ای را نیز بر حوزة نفوذ آنها می نهد. از این رو پژوهش حاضر در پی پاسخ به این دو پرسش اساسی است: در تبدیل روستا به شهر کدام یک از عوامل درون زا یا بیرونی نقش مؤثرتری دارند؟ فرآیند تبدیل روستا به شهر تا چه میزان و چگونه می تواند زمینه های توسعه روستاهای پیرامون را فراهم آورد؟ بدین منظور به عنوان نمونه شلمزار در زمینه بهره مندی از امکانات گوناگون در دو دوره پیش و پس از تبدیل به شهر مقایسه گردید و سپس به ارزیابی میزان نقش آفرینی این شهر کوچک در توسعة روستاهای سه دهستان بخش کیار پرداخته شد. انجام این پژوهش با بهره گیری از روش های توصیفی، حاکی از این است که در تبدیل شلمزار به شهر عوامل بیرونی و حمایت دولت نقش عمده تری از عوامل درون زا داشته اند. همچنین به رغم موفقیت ناچیز شلمزار در ارائه تسهیلات و امکانات به روستاهای دهستان کیار شرقی و دستگرد، عملکرد این شهر در برقراری رابطه اجتماعی و اقتصادی با دهستان کیار غربی و فراهم کردن زمینه های توسع ه روست اهای ای ن دهس تان به روستاییان، موفق ارزیابی شده است.
ارتقای روستا به شهر و تأثیر آن در تحول تعامل های روستایی- شهری مطالعه موردی: بخش بیضاء – شهرستان سپیدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند دهه گذشته ایجاد و نیز تقویت و بهبود تعامل های روستایی- شهری به عنوان یکی از ابزارهای توسعه هماهنگ و متعادل سکونتگاه های روستایی و شهری همواره مورد تأکید پژوهشگران و برنامه ریزان و سیاست گذاران بوده است. ایجاد و تقویت تعامل های روستایی- شهری مستلزم وجود شبکه شهری سازمان یافته مناسب و کارآمد و با رده های مختلف سلسله مراتبی در سطح سرزمین است. از این رو ایجاد و تقویت و توسعه شهرهای کوچک در عرصه های روستایی از راهکارهای مؤثر در این زمینه برشمرده شده است. در دو دهه گذشته ایجاد و شکل گیری شهرهای کوچک در نواحی روستایی کشور به دلیل تغییر در قوانین تقسیمات کشوری به شدت رو به افزایش بوده و عملاً موجب شکل گیری تعداد بسیار زیادی از شهرهای کوچک و روستا - شهرها در پهنه سرزمین شده است. در میان استان های کشور، فارس از جمله آنهایی است که با بیشترین تعداد این گونه تبدیل ها در دو دهه گذشته مواجه بوده است. حال پرسش اساسی این است که تبدیل روستاها به شهر تا چه حد به بهبود و تقویت و تحول در تعامل های روستایی- شهری انجامیده است؛ و این گونه شهرهای کوچک نوپا تا چه حد توانسته اند نقش خود را در این زمینه به خوبی ایفا کنند. در این مقاله با رویکرد توصیفی و تحلیلی و با به کارگیری روش های اسنادی و میدانی به بررسی و مقایسه کمیت و کیفیت و نوع تعامل های شهر بیضاء (نمونه موردی) با روستاهای حوزه نفوذ آن در دو مقطع قبل و بعد از شهرشدن، و نیز دگرگونی های شکل گرفته در تعامل های روستایی- شهری بر اثر تبدیل شدن به شهر پرداخته شده است. یافته ها حاکی از آن اند که با تبدیل شدن بیضاء به شهر، پیوندهای عملکردی و انسجام روابط فضایی در محدوده مورد مطالعه افزایش یافته است
بررسی ارتباط خرده فرهنگ محلی با توسعه مشارکتی مطالعه موردی: روستاهای منطقه کهمان، شهرستان سلسله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر پژوهش های «متخصص– برانگیخته»، همچون توسعه عمودی، به شدت مورد تردید قرار گرفته و موضوع نقش مردم محلی در پژوهش تقویت شده است. پژوهش حاضر با هدف شناخت و بررسی ارتباط خرده فرهنگ محلی با توسعه مشارکتی با کمک گرفتن از فنون تحقیق کیفی و انجام نمونه گیری مبتنی بر هدف، و همچنین نظری بر فرایند تحقیق از جامعه آماری 446 سرپرست خانوار انجام شد. در این پژوهش سعی شد که با نگاهی بومی به موضوع پرداخته شود، تا بتوان به دنبال یافتن ظرفیت ها و پتانسیل های افراد بود و از این راه باورهای غلط را اصلاح کرد. آن گاه از دل باورهایی که قابلیت هموار کردن مسیر توسعه را دارند، بتوان ظرفیت های بالقوه را از طریق توانمندسازی به فعلیت رساند و به هدف اصلی یعنی مشارکت دست یافت. در این پژوهش دو گفتمان پیشرفت و بازاندیشی مورد بررسی قرار گرفتند، به طوری که با مطالعه انجام شده در زمینه خرده فرهنگ محلی، و توسعه مشارکتی، مدل توسعه ای ترسیم شد که گفتمان بازاندیشی بر آن غلبه داشت. در آن فرآیندی چرخه ای به چشم می خورد، به صورتی که خانواده گرایی و محلی گرایی به عنوان پایه های مدل در نظر گرفته شده است و اعتماد اجتماعی به عنوان قلب و شاه کلید توسعه مشارکتی. به علاوه، عناصر توسعه مشارکتی (مسئولیت پذیری و اثربخشی) که در نتیجه عناصر خرده فرهنگ محلی به دست آمدند، در مرحله بعد به عنوان عاملی مؤثر در ایجاد حس اعتماد بین افراد و انگیزه پیشرفت مدّنظر قرار گرفتند. با توجه به یافته های تحقیق می توان نتیجه گرفت که از دل فرهنگ و باورهای بومی و سنتی جامعه می توان الگوی توسعه ای مناسب جامعه روستایی ایجاد کرد. در این پژوهش از دل خرده فرهنگی که سال ها مانع توسعه تلقی می شد، این ایده مطرح گردیده است که این خرده فرهنگ ها لزوماً مانع توسعه نیستند و می توان براساس همین خرده فرهنگ ها توسعه ای را ایجاد کرد که حس مسئولیت پذیری و اثربخشی به بار آورد. همچنین با آن می توان مردم را در توسعه دخیل کرد و تعلق افراد را به برنامه های توسعه ای افزایش داد.
تحلیل تطبیقی احساس امنیت در فضاهای شهری و روستایی مطالعه موردی: شهرستان کوهدشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امنیت از مهم ترین ابعاد زندگی افراد و از بارزترین وجوه آرامش برای ساکنان شهرها و روستاها به شمار می آید. به دلیل تفاوت فضاهای شهری و روستایی و نیز تفاوت های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شهرنشینان و روستاییان، احساس امنیت متفاوتی در فضاهای شهری و روستایی به چشم می خورد. از این رو تحلیل تطبیقی تفاوت احساس امنیت در بین سکونتگاه های شهری و روستایی در چارچوب نظریه های موجود، موضوع اصلی پژوهش در این مقاله است. بدین منظور با روش تحقیق توصیفی- تحلیلی، اطلاعات و داده های مورد نیاز از منابع کتابخانه ای و با روش پیمایشی با انتخاب 400 نمونه تصادفی در 2 شهر و 10 روستای شهرستان کوهدشت جمع آوری شدند. نتایج تحلیل ها مشخص می سازد که از لحاظ احساس امنیت عمومی تفاوت معنی داری بین نقاط شهری و روستایی وجود ندارد؛ ولی از لحاظ ترس از فضاهای شهری و روستایی، تفاوت بین شهر و روستا معنی دار است. همچنین نتایج حاکی از آن اند که با حرکت از فضاهای خصوصی به سمت فضاهای عمومی، بر میزان ترس مردم افزوده می شود؛ و این موضوع در روستاها بیشتر از شهرهاست
شناسایی عوامل بازدارنده موفقیت تشکل های آب بران از دیدگاه بهره برداران حوزه های کرخه شمالی و جنوبی استان خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تحلیل عوامل مؤثر بر ناکامی تشکل های آب بران در منطقه کرخه شمالی و جنوبی استان خوزستان انجام شده است. جامعه آماری مطالعه را 1219 نفر از بهره برداران حوزه های آبیاری و زهکشی کرخه شمالی و جنوبی استان خوزستان تشکیل داده اند. برای تعیین نمونه آماری، جدول مورگان و تاکمن به کار گرفته شد و حجم نمونه 300 نفر محاسبه گردید. داده های مورد نیاز از طریق پرسشنامه ای که روایی آن را صاحب نظران ترویج و آموزش کشاورزی تأیید کردند و پایایی آن نیز از طریق مطالعه پیشاهنگ تأیید گردید، گردآوری شد و از طریق نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل عاملی، منجر به شناسایی چهار عامل بازدارنده موفقیت تشکل های آب بران شد: عامل سرمایه اجتماعی (564/30)، عامل مدیریتی (307/19)، عامل آگاهی (540/6)، و عامل حمایت و پشتیبانی دولت (633/4). این چهار عامل در مجموع 044/61 درصد کل واریانس را تبیین کرده اند. نتایج حاصل از تحلیل همبستگی نشان داد که بین متغیرهای میزان تحصیلات، تعداد شرکت در دوره های آموزشی- ترویجی و میزان تمایل برای مشارکت در فعالیت های اجتماعی با دیدگاه بهره برداران در خصوص عامل مدیریتی و آگاهی بازدارنده موفقیت، رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. این در حالی است که میان متغیرهای موقعیت اراضی آبی و سابقه عضویت در تعاونی آب بران با دیدگاه بهره برداران در خصوص عامل های بازدارنده موفقیت تشکل های آب بران - به غیر از عامل حمایتی دولت - رابطه منفی و معنی داری به چشم می خورد.
تحلیل عوامل مؤثر بر مهارت کشاورزان در مدیریت خاک زراعی مطالعه موردی: استان اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی عوامل مؤثر بر مهارت کشاورزان گندم کار در زمینه مدیریت خاک زراعی است. این تحقیق که از نوع توصیفی-تحلیلی است. با استفاده از روش پیمایش انجام گرفته است. کشاورزان گندم کار استان اردبیل جامعه آماری این تحقیق را تشکیل می دهند. در واقع با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، 410 نفر به عنوان نمونه آماری تعیین گردیدند. روایی صوری و محتوایی پرسش نامه با آگاهی از دیدگاه های صاحب نظران در دانشگاه و کارشناسان اجرایی ذی ربط به دست آمد. آزمون مقدماتی نیز برای به دست آوردن پایایی ابزار پژوهش انجام گرفت و ضرایب آلفای کرونباخ (α) برای بخش های مختلف پرسش نامه بین 72/0 الی 86/0 محاسبه شدند. بر اساس نتایج حاصل از یافته های توصیفی تحقیق، مشخص شد که مهارت 31/37 درصد (153نفر) از کشاورزان گندم کار مورد مطالعه در مدیریت خاک زراعی در سطح «بسیار ضعیف» و «ضعیف»، حدود 40 درصد (164 نفر) در سطح «متوسط» و حدود 67/22 درصد (93 نفر) در سطوح« خوب» و «بسیار خوب» است. نتایج حاصل از آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین متغیرهای سن، تحصیلات، سابقه فعالیت کشاورزی، تجربه کشت گندم، سطح اراضی دیم، وسعت اراضی کشاورزی، سطح زیر کشت گندم، تعداد قطعات اراضی زراعی، درآمد ناخالص، عمل به رهنمودهای ترویجی مروجان، کانال ها و منابع اطلاعاتی، دانش و نگرش با مهارت کشاورزان گندم کار در مدیریت خاک زراعی رابطه معنی داری وجود دارد. هم چنین، در آزمون رگرسیون چندگانه خطی متغیرهای رهنمودهای ترویجی، دانش فنی، وضعیت نگرش و میزان تحصیلات توانایی تبیین 88/0 درصد از تغییرات متغیر وابسته را دارند. در نهایت با توجه به تحلیل نتایج، پیشنهادهای کاربردی ارائه شده است
تأثیر احساس خطر شغلی بر بهرهوری و کیفیت زندگیِ کاریِ کشاورزان روستایی مطالعه موردی: بخش مرکزی شهرستان بهاباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشاورزی از جمله مشاغلی است که ذاتاً با مجموعه ای از مخاطرات روبه روست. در پژوهش حاضر ضمن شناخت میزان تأثیرپذیری و حس کشاورزان از این مخاطرات، به بررسی تأثیر آن بر بهره وری و کیفیت ذهنی زندگی کاری آنان پرداخته می شود. روش به کارگرفته شده در این پژوهش، توصیفی – تحلیلی، و از نوع پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش نیز مشتمل است بر کشاورزان روستایی ساکن در بخش مرکزی شهرستان بهاباد (1186 بهره بردار). با استفاده از فرمول کوکران، حجم نمونه 134 نفر تعیین گردید و آنها به صورت تصادفی و به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. گردآوری داده های مورد نیاز از طریق مصاحبه و تکمیل پرسشنامه های تدوین شده صورت گرفت. در تنظیم پرسشنامه ها کوشش گردید تا با استفاده از منابع اطلاعاتی و دیدگاه های خبرگان، کشاورزان و کارشناسان کشاورزی منطقه، منابع تولید احساس مخاطره های شغلی کشاورزان، با استفاده از دیدگاه و نظر استادان، مؤلفه های مرتبط با بهره وری و کیفیت زندگی کاری کشاورزان شناسایی گردد. داده های جمع آوری شده وارد نرم افزار SPSS شد و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان می دهد که احساس خطر شغلی کشاورزان سبب کاهش بهره وری و همچنین کاهش کیفیت زندگی شغلی کشاورزان شده است. در واقع کشاورزانی که به میزان کمتری در شغل خود احساس خطر می کنند، بهره وری بیشتری داشته اند و کیفیت زندگی کاری شان نیز بهتر بوده است.