روش رادار نفوذی به زمین (GPR) یک روش ژئوفیزیکی غیر مخرب است که قادر به آشکارسازی انواع ناهمگنی های زیرسطحی و نیز شناسایی انواع اهداف مدفون در اعماق کم است. در پژوهش حاضر مدل سازی پیشرو و وارون داده-های GPR با هدف کاربرد در زمینه باستان شناسی، انجام شده است. منطقه مورد مطالعه، منطقه باستانی تپه حصار دامغان است که در این منطقه با هدف بررسی های باستان شناسی زیرسطحی، تعدادی پروفیل GPR با استفاده از یک سامانه GPR مجهز به آنتن های پوشش دار با فرکانس مرکزی 250 مگاهرتز، برداشت شده است. برای دست یابی به هدف، نگاشت راداری نهایی مطلوب داده های واقعی GPR منطبق بر یکی از پروفیل های برداشت در این منطقه، با اعمال مراحل پردازشی مختلف مانند تصحیح اشباع سیگنال، فیلترهای میان گذر، کنترل بهره خودکار و بردارنده زمینه بر روی داده های خام، با استفاده از نرم افزار Reflexw آماده سازی شد. سپس پاسخ GPR مدل مصنوعی متناظر با نگاشت راداری منطبق بر این پروفیل، به روش تفاضل محدود حوزه زمان (FDTD) دوبعدی، شبیه سازی شد. در ادامه برای اعتبارسنجی تعبیر و تفسیر برداشت های GPR واقعی به منظور آشکارسازی و شناسایی اهداف مدفون، از روش مدل سازی وارون با حل یک مسأله بهینه سازی، استفاده شد. نتایج این پژوهش بر اساس بررسی میزان تطابق نگاشت راداری داده های واقعی GPR با پاسخ GPR مدل مصنوعی تولید شده متناظر با آن، ضمن تأیید درستی تفسیر زیرسطحی انجام شده در منطقه باستانی تپه حصار دامغان، قابلیت کاربرد این روش را در زمینه بررسی های باستان-شناسی نشان می دهد.
سالهای حد فاصل مشروطه تا پایان دوره رضا شاه (1285-1320 ش.) به تبع تحول ذهنی سالهای پیش از آن، دوره تظاهر مادی مدرنیته در سراسر ایران بود. در پیامد این امر جامعه ایرانی نه تنها محمل ذهنیت جدیدی از مفهوم کودکی که پذیرای تعریف نوینی از بازی های کودکانه و انواع آن گردید. در این مقاله برآنیم تا به این پرسش پاسخ گوئیم که جامعه ایرانی در این دوره چه درک و دریافتی از بازی های کودکانه داشت و این ذهنیت عمومی تحت تأثیر چه علل و عواملی تجدّد و تحّولیافت؟حاصل این پژوهش آن است که جامعه ایرانی از تعریف بازی به مثابه ابزاری برای سرگرمی به تعریف جدیدی رسید که در آن از بازی ها و سرگرمی ها برای تربیت صحیح کودکان در خانه، کودکستان و مدرسه استفاده می گردید. علاوه بر این همانگونه که همه کودکان ایرانی به آموزش جدید دسترسی نداشتند بهره مندی از بازی ها و سرگرمی های جدید هم محدود به طبقات و اقشار بالای جامعه بود.
وضع اقتصادی نیشابور در سده های 6 4 ق بر وضع علمی آموزشی آن اثرگذار بود و توانگرانش مهم ترین نقش را در پایه گذاری مدارس داشته اند. هزینه های بالای تأسیس مدرسه به ویژه اختصاص اوقاف برای آن، تنها از ایشان برمی آمد. پیروان سه مذهب غیر شیعی موجود در نیشابور نیز در این زمان از سطح معیشتی و طبقاتی متفاوتی برخوردار بودند. در پژوهش توصیفی تحلیلی حاضر، یافته ها حاکی از آن است که در دوره مورد بحث، وضع معیشتی پیروان مذاهب غیر شیعی در نیشابور بر شمار مدارس وابسته به هر مذهب اثر گذاشته بود. بیشتر توانگران نیشابور در این زمان شافعی بودند و به همین نسبت بیشترین مدارس نیز بدیشان تعلق داشت. حنفیان از جایگاه معیشتی نازل تری نسبت به شافعیان برخوردار بودند و مدارس ایشان نیز کمتر از مدارس شافعی بود. کرّامیان نیز که بیشتر توده محروم نیشابور بدیشان وابسته بودند، از کمترین مدارس بهره می بردند.