یکی از مهمترین دستاوردهای رخداد مشروطه در عثمانی و ایران، تدوین قانون اساسی است. این دستامد گران مایه علی رغم محاسن زیادی که داشته، به نسبت چشم اندازی که واضعان آن به نحوه پیشبرد جریان نوگرایی و اصلاحات داشتند، خود باعث تند یا کند شدن جریان مشروطه خواهی شده است. یکی از مصادیق مدعای فوق، مساله اختیارات پارلمان در دو قانون مذکور است. به سبب قبض و بسط های موجود در خصوص اختیارات پارلمان در قوانین مشروطه ایران و مشروطه 1908 عثمانی، جریان مشروطه خواهی، سرنوشت متفاوتی را به خود دید که به زعم نگارنده، منبعث از رویکرد قوانین یاد شده به جایگاه نهادهای مدنی از قبیل پارلمان در ساختار هیات حاکمه دو دولت اسلامی با زعامت سلطان مشروع است.در نوشتار حاضر، سعی می شود با تامل در قوانین یاد شده، از زاویه اختیارات پارلمان، تاثیر آن متون بر سرنوشت جریان نوگرایی در ایران و عثمانی ارزیابی گردد.
زبان یکی از مهم ترین عناصر تشکیل دهنده ی هویت به شمار می رود. اقلیت های جامعه ی ایران، ازجمله اقلیت های دینی، همواره در زمینه ی آموزش زبان خود با چالش ها و مشکلات متعددی روبه رو بوده اند. اقلیت های دینی رسمی ایران، یعنی مسیحیان، زرتشتیان و کلیمیان، در دوره ی رضاشاه در فضای گفتمان حاکم ملی گرایانه ی دولت نه تنها قادر نبودند به آموزش زبان خود در مدارس بپردازند، بلکه مدارس شان به تعطیلی نیز کشانده شد. با کناره گیری رضاشاه وضعیت آموزشی اقلیت های دینی به تدریج بهبود یافت، مدارس جدید تأسیس گردید و برنامه ی آموزشی آن ها دچار تغییرات اساسی شد. در این دوره اقلیت های دینی توانستند حقوق و امتیازهایی مبنی بر تدریس زبان خود در مدارس را در حد چند ساعت در کنار زبان فارسی که زبان رسمی کشور بود، به دست آورند. لذا مقاله حاضر درصدد است تا با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر اسناد و مدارک آرشیوی به این سؤال پاسخ دهد که وضعیت آموزش زبان اقلیت های دینی رسمی کشور در مدارس عصر پهلوی دوم چگونه بود؟
مشروعیت در اصطلاح سیاسی به معنای پذیرش و فرمان برداری آگاهانه و داوطلبانة مردم از نظام سیاسی و قدرت حاکم است. یکی از ابزارهایی که حکومت های برخاسته از نظام ایلی، برای نیل به مشروعیت از آن بهره می گرفتند، استفاده از اصول و قواعدی بود که در چارچوب نظام قبیله پذیرفته شده بود؛ همچون عمل بر اساس قوانین قبیله ای، تأکید بر مناسبات خاندانی، ایجاد پیوند با قبایل مهم و سرشناس و... . تیموریان 912- 771 ه . ق. حکومتی با خاستگاه ایلی بودند و تیمور به عنوان بنیان گذار این سلسله برای کسب قدرت از تمام راهکارهایی که نظام زندگی قبیله ای و چادرنشینی در اختیار او می گذاشت، سود می برد. او با تکیه بر مشروعیت خاندان چنگیز که در بین مردم آسیای میانه- موطن تیمور- بسیار اهمیت داشت، به همراه استفاده از اقتدار و خشونت، ادعای برگزیده شدن از جانب خدا، نگهبانی دین و... پایه های حکومت خود را استوار نمود. این مقاله در صدد است که تکاپوهای مشروعیت ساز تیمور و جانشینان وی بر اساس معیارهایی همچون؛ امتیازات نسبی، بهره گیری از مشروعیت خان های دست نشاندة چنگیزی، تداوم حکومت مغولان و... را به روش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای اطلاعات کتابخانه ای بررسی کند.