فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۸۱ تا ۱٬۹۰۰ مورد از کل ۳۳٬۹۷۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف پیش بینی شرمساری نوجوانان بر اساس شفقت به خود و تنظیم هیجان با توجه به نقش میانجی حل مشکل در نوجوانان 12 تا 15 سال شهر تهران انجام شد. روش پژوهش: در قالب یک طرح همبستگی به شیوه مقطعی، 320 نفر (دختر و پسر) از نوجوانان شهر تهران به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند که پس از جمع آوری داده ها، تعداد 312 پرسشنامه قابل تجزیه و تحلیل بوده است و از شرکت کنندگان خواسته شد به پرسشنامه های استاندارد تنظیم هیجان گارنفسکی و همکاران (2001)، حل مشکل هپنر و پترسون (1982)، شفقت به خود نف (2003) و احساس شرم و گناه کوهن و همکاران (2011) پاسخ دهند. به منظور تحلیل داده از نرم افزارهای Spss و Smart-PLS استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که 65.9 درصد از تغییرات شرمساری ناشی از تغییرات متغیرهای شفقت به خود و تنظیم هیجانی است و تمامی متغیر های مذکور تأثیر معناداری بر شرمساری دارند (001/0P<). همچنین نتایج مرتبط با نقش میانجی گری حل مشکل، نشان داد که صرفاً تنظیم هیجان منفی از طریق حل مشکل بر شرمساری با شدت 0.45 اثر غیرمستقیم دارد (001/0P<) و دو متغیر تنظیم هیجان مثبت و شفقت به خود از طریق حل مشکل بر شرمساری دارای تأثیر غیرمستقیم نمی باشند (05/0P>). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که متغیرهای شفقت به خود و تنظیم هیجانی بر شرمساری نوجوانان تأثیرگذار می باشند و حل مشکل در رابطه بین تنظیم هیجان منفی و شرمساری نوجوانان نقش میانجی دارد؛ بنابراین، توجه به این مکانیسم ها می تواند در تدوین مداخلات پیشگیرانه و درمانیِ کارآمد برای نوجوان در مقابله با شرمساری نوجوانان و ابتلا به نشانه های افسردگی مفید باشد.
پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس باورهای ارتباطی با واسطه گری رضایت جنسی و خودکنترلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
115 - 129
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس باورهای ارتباطی با واسطه گری رضایت جنسی و خودکنترلی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خانه های سلامت شهر تهران در سال 1399-1400 می باشد و 380 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه پرسشنامه تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997)، باورهای ارتباطی در زندگی زناشویی ایدلسون و اپشتاین (1982)، پرسشنامه رضایت جنسی لارسون و همکاران (۱۹۹۸) و پرسشنامه خودکنترلی تانجی و همکاران (2004) بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از الگویابی معادلات ساختاری با کاربرد نرم افزار AMOS 14 و SPSS 24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد اثر مستقیم باورهای ارتباطی بر رضایت جنسی (13/0-=β)، خودکنترلی (47/0-=β) و تعهد زناشویی (46/0-=β) معنادار می باشد. اثر مستقیم رضایت جنسی بر تعهد زناشویی (22/0=β) و خودکنترلی بر تعهد زناشویی (54/0=β) نیز مثبت و معنادار است. در این میان خودکنترلی در ارتباط بین باورهای ارتباطی و تعهد زناشویی نقش میانجی را می تواند ایفای کند (001/0≥P). نتیجه گیری: باورهای ارتباطی، الگوهای ارتباطی، رضایت جنسی و خودکنترلی در صورت شکل گیری در ابعاد مثبت و کارآمد، می تواند تعهدات زوج ها را افزایش و حفظ کند.
اثربخشی آموزش رشد محور ویژه بزرگسالان 35 تا 45 سال در ارتقای انسجام خود و یادگیری مادام العمر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
192 - 205
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش رشد محور ویژه بزرگسالان 35 تا 45 سال در ارتقای انسجام خود و یادگیری مادام العمر انجام شده است. روش پژوهش: برای انجام پژوهش، روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل به کار برده شده است. جامعه آماری شامل زنان 35 تا 45 سال شاغل در مراکز بهداشتی درمانی شهرستان اسلامشهر در سال 1401 بود که 30 نفر (15 نفر آزمایش و 15 نفر کنترل) از این افراد که واجد ملاک های ورود بودند به روش در دسترس انتخاب شدند. برای اندازه گیری متغیرهای وابسته، پرسش نامه احساس انسجام آنتونوسکی (1993) و یادگیری مادام العمر کربی و همکاران (2010) استفاده شده است. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس تک متغیره بهره گرفته شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که اجرای بسته آموزشی منجر به افزایش معنادار در انسجام خود (11.18=F و 0.01>p) و یادگیری مادام العمر (10.88=F و 0.01>p) بود. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که آموزش رشد محور ویژه بزرگسالان 35 تا 45 سال در ارتقای انسجام خود و یادگیری مادام العمر اثربخش است.
مقایسه طرحو اره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی زنان درگیر در روابط عاطفی با فاصله سنی 10 سال و کمتر و فاصله سنی 15 سال و بیشتر (با برتری سنی مرد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
321 - 333
حوزه های تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر با هدف مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی زنان درگیر در روابط عاطفی با فاصله سنی 10 سال و کمتر و فاصله سنی 15 سال و بیشتر (با برتری سنی مرد) انجام شد. روش پژوهش: روش این پژوهش از نوع علی-مقایسه ای بود؛ جامعه آماری به حجم 91 نفر که 50 نفر برای گروه اول (زنان درگیر در روابط عاطفی با فاصله سنی 10 سال و کمتر) و 41 نفر برای گروه دوم (زنان درگیر در روابط عاطفی با فاصله سنی 15 سال و بیشتر) به روش دردسترس و گلوله برفی انتخاب شدند و به پرسشنامه سبک های دلبستگی هازان و شاور (1987) و پرسشنامه 90 سوالی طرحواره یانگ (1990) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیره و با نرم افزار SPSS تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد تفاوت معناداری بین دو گروه در مولفه سبک دلبستگی اضطرابی/ دوسوگرا و سبک دلبستگی اجتنابی وجود داشت (01/0>P). تفاوت معناداری بین دو گروه در مؤلفه های محرومیت هیجانی، بی اعتمادی، انزوای اجتماعی، نقص و شرم، شکست، وابستگی، آسیب پذیری، بازداری هیجانی، استحقاق و خویشتن داری وجود داشت (05/0>P). همچنین بین دو گروه در مولفه سبک دلبستگی ایمن و مؤلفه های رهاشدگی، خود گرفتار، اطاعت، ایثارگری، معیارهای سختگیرانه، جلب توجه، منفی گرایی و تنبیه تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P). نتیجه گیری: نتیجه این مطالعه نشان داد بین طرح واره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی زنان درگیر در روابط عاطفی با فاصله سنی 10 سال و کمتر و فاصله سنی 15 سال و بیشتر (با برتری سنی مرد) تفاوت وجود دارد. نتایج این مطالعه بر اهمیت رویکردهای طرحواره محور و هیجان مدار در حل تعارضات بین فردی زوجین با فاصله سنی بالا تأکید دارد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با و بدون خودشفقت گری توجه آگاهانه بر واکنشهای معنوی زنان با اضطراب کرونای دارای دلبستگی ناایمن به همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
438 - 464
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با و بدون خودشفقت گری توجه آگاهانه بر واکنش های معنوی زنان با اضطراب کرونای دارای دلبستگی ناایمن به همسر با یک دوره پیگیری دو ماهه بود. روش پژوهش: این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال ۱400 بر روی 48 نفر معلم زن شهر زاهدان انجام شد. زنان با اضطراب کرونای دارای دلبستگی ناایمن به همسر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی بین سه گروه مداخله ۱ (16 نفر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد)، مداخله ۲ (16 نفر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با خودشفقت گری توجه آگاهانه) و گروه گواه (16 نفر) تقسیم شدند. از مقیاس اضطراب کرونا ویروس، پرسشنامه مقیاس های رابطه، مقیاس صبر و پرسشنامه کنترل معنوی زبان استفاده شد و داده ها در نرم افزار آماری SPSS نسخه 26 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توام با و بدون خودشفقت گری توجه آگاهانه در مقایسه با گروه گواه موجب افزایش کنترل شناختی زبان و صبر شده است (05/0 P<). درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توام با خودشفقت گری توجه آگاهانه در کنترل شناختی زبان و صبر موثرتر از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بوده است و این تاثیر در پیگیری تداوم داشته است. نتیجه گیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توام با خودشفقت گری توجه آگاهانه به عنوان یک مداخله پایدار در جهت افزایش کنترل شناختی زبان و صبر می تواند در مراکز بهداشتی و درمانی در زنان با اضطراب کرونای دارای دلبستگی ناایمن به همسر به کار برده شود.
اثربخشی درمان مثبت نگر بر نشخوار فکری و راهبردهای مقابله ای زنان مبتلابه سرطان رحم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
478 - 491
حوزه های تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر باهدف تعیین اثربخشی درمان مثبت نگر بر نشخوار فکری و راهبردهای مقابله ای زنان مبتلابه سرطان رحم انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه همراه با دوره پیگیری بود. جامعه پژوهش شامل تمامی بیماران زن مبتلابه سرطان رحم مراجعه کننده به مرکز درمانی الزهرا شهر اصفهان در شش ماه نخست سال 1400 بودند که از افراد داوطلب واجد شرایط 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند و به پرسش نامه های نشخوار فکری نولن- هوکسما و مارو (1991) و راهبردهای مقابله با استرس اندلر و پارکر (۱۹۹۰) پاسخ دادند. گروه آزمایش در 8 جلسه درمان مثبت نگر به صورت گروهی شرکت کردند، اما گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت ننمود. در تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 22 و آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر بین گروهی استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان داد درمان مثبت نگر در بهبود نشخوار فکری، مقابله مسئله مدار و مقابله هیجان مدار بیماران مبتلابه سرطان رحم مؤثر بود و نتایج در دوره پیگیری تداوم داشت (01/0>p). نتیجه گیری: بر اساس نتایج مشاوران و درمانگران می توانند از روش درمان مثبت نگر برای مداخله در زمینه بهبود نشخوار فکری و راهبردهای مقابله ای زنان مبتلابه سرطان رحم استفاده کنند.
بررسی نقش میانجی طرحواره های ناسازگار و ابراز گری هیجانی در ارتباط بین ترومای کودکی و صمیمیت جنسی در زنان خانواده های کم درآمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
547 - 569
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی طرحواره های ناسازگار و ابراز گری هیجانی در ارتباط بین ترومای کودکی و صمیمیت جنسی در زنان خانواده های کم درآمد انجام شد. روش: این پژوهش از نوع پژوهش های توصیفی- همبستگی بود که به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان خانواده های کم درآمد تحت پوشش کمیته امداد شهر اصفهان بود که 209 نفر از آنان به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های صمیمیت جنسی بطلانی، احمدی و بهرامی (1389)، طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (1994)، ترومای کودکی برنشتاین و فنیک (1998) و ابرازگری هیجانی کینگ و آمونز (1990) پاسخ دادند. داده های پژوهش در دو سطح توصیفی و استنباطی به ویژه مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد ترومای کودکی به طور مستقیم بر صمیمیت جنسی زنان متأهل خانواده های کم درآمد تأثیر معنی داری ندارد (05/0<P)؛ ولی بر ابرازگری هیجانی و حوزه های طرحواره های ناسازگار اولیه به صورت معنی داری مؤثر است (01/0>P). همچنین، از بین حوزه های طرحواره های ناسازگار اولیه، فقط حوزه گوش بزنگی و بازداری بر ابرازگری هیجانی تأثیر مستقیم معنی داری دارد و ابرازگری هیجانی بر صمیمیت جنسی تأثیر معنی دار دارد (01/0>P). علاوه بر این، ترومای کودکی تنها به واسطه حوزه گوش بزنگی و بازداری و ابرازگری هیجانی بر صمیمیت جنسی تأثیر غیرمستقیم معنی داری دارد (01/0>P). از سوی دیگر، ترومای کودکی ازطریق تأثیرگذاری بر ابرازگری هیجانی بر صمیمیت جنسی اثرگذار است (01/0>P). نتیجه گیری: بنابراین، ترومای کودکی می تواند بر صمیمیت جنسی به واسطه تأثیرگذاری بر حوزه گوش بزنگی و بازداری و ابرازگری هیجانات اثرگذار باشد. توجه به عوامل ذکر شده می تواند به ارتقاء سطح صمیمت جنسی زنان کمک نماید.
نقش واسطه ای الهام در رابطه آموزش کارآفرینی (برنامه درسی و فوق برنامه) و ذهنیت کارآفرینانه دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
33 - 50
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: هدف پژوهش بررسی تأثیر آموزش کارآفرینی بر ذهنیت کارآفرینانه دانشجویان با نقش واسطه ای الهام کارآفرینانه بوده است.
روش شناسی پژوهش: این پژوهش توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان دانشگاه های دولتی ایران هستند. روش نمونه گیری طبقه ای و حجم نمونه (روش جی پاور) 100 نفر از دانشجویان بود. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه آموزش کارآفرینی، الهام و ذهنیت کارآفرینانه Cui, Sun & Bell (2021) استفاده گردید. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از معادلات ساختاری و از نرم افزار SPSS و PLS استفاده شد
یافته ها: یافته ها نشان می دهد فعالیت های فوق برنامه با الهام کارآفرینانه و ابعاد ذهنیت رابطه مثبت دارد؛ الهام کارآفرینانه با فرصت طلبی، تحمل ابهام، خوش بینی ارادی و در کل با ذهنیت کارآفرینانه رابطه مثبت دارد و الهام کارآفرینانه نقش واسطه ای در رابطه فوق برنامه و ذهنیت کارآفرینانه دارد؛ اما حضور در برنامه درسی با الهام و ذهنیت کارآفرینانه رابطه ندارد؛ الهام کارآفرینانه با گرایش به ریسک رابطه ندارد و الهام کارآفرینانه نقش واسطه ای در رابطه حضور در برنامه درسی و ذهنیت کارآفرینانه ندارد. درنهایت، تأثیر مستقیم فعالیت های فوق برنامه به طور قابل توجهی مثبت بود درحالی که درباره حضور برنامه درسی تأثیر مثبتی مشاهده نشد.
بحث و نتیجه گیری: برنامه ریزی توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باید مولفه ذهنیت کارآفرینانه را در نظر داشته باشند که این امر درگرو رها شدن از اجرای برنامه های درسی اجباری در سیستم رسمی و روی آوردن به فعالیت های فوق برنامه است. در این زمینه می توان دروس اختیاری و فعالیت های فوق برنامه بیشتری را به نسبت برنامه درسی اجباری و حضور در برنامه های رسمی، طراحی نمود.
مرور سیستماتیک نقش رهبری آموزشی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان: یک مطالعه فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
187 - 214
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: رهبری در سازمان های آموزشی به علت تأثیر آموزش و پرورش در پیشرفت جوامع، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تراکم پژوهش ها درباره نقش آفرینی رهبری مدرسه در اثربخشی مراکز تربیتی، موجب پدید آمدن ادبیات و پیشینه ای غنی برای توضیح اهمیت و نقش رهبری در مدارس شده است، اما با بررسی ادبیات موجود در این حوزه، به علت پراکندگی و تنوع یافته های مطالعات گذشته پیرامون نقش رهبری آموزشی، نمی توان به نتایج منسجمی که به طور مشخص چگونگی نقش رهبری آموزشی در پیشرفت تحصیلی را تبیین نماید، دست یافت. بنابراین هدف پژوهش حاضر، مرور پژوهش ها در این حوزه و دستیابی به چگونگی نقش آفرینی رهبری آموزشی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است.
روش شناسی پژوهش: پژوهش پیش رو با روش فراترکیب با استفاده از الگوی سندلوسکی و باروس انجام گرفته است. جامعه پژوهشی این تحقیق، شامل همه مطالعاتی است که در بازه زمانی 2000-2022 به رابطه رهبری آموزشی و نتایج تحصیلی دانش آموزان پرداخته اند. این مطالعات با جستجو در پایگاه های اطلاعات علمی خارجی و داخلی به دست آمدند و از میان آن ها 44 منبع، با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند.
یافته ها: تجزیه و تحلیل ادبیات بررسی شده در نوشتار حاضر، به شناسایی سه مضمون فراگیر در چگونگی نقش آفرینی رهبری آموزشی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان منجر شد که عبارتند از: سبک رهبری (با چهار مضمون سازنده و بیست و یک مضمون پایه)، نقش مستقیم (با سه مضمون سازنده و سی و پنج مضمون پایه) و نقش غیرمستقیم رهبری آموزشی (با چهار مضمون سازنده و پنجاه و هفت مضمون پایه). بنابراین مطابق با یافته های پژوهش، چهار سبک رهبری که عبارتند از رهبری یکپارچه، رهبری آموزشی توزیع شده، رهبری اقتضایی و رهبری رفتاری می توانند به ارتقاء اثربخشی رهبر آموزشی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان کمک کنند. همچنین یافته ها حاکی از تأثیر مستقیم رهبری آموزشی از طریق ویژگی های شخصی رهبر، مهارت ها و اقدامات؛ و تأثیرغیرمستقیم رهبری آموزشی از طریق بهبود شرایط مدرسه، بهبود شرایط کلاس درس، ارتقاء اثربخشی معلمان و تعامل با شرکای اجتماعی است.
بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، می توان گفت، رهبری آموزشی از طریق به کارگیری سبک های رهبری مؤثر، به صورت مستقیم از طریق ویژگی ها، مهارت ها و اقدامات؛ و به صورت غیرمستقیم از طریق تأثیر بر شرایط مدرسه، شرایط کلاس درس، معلمان و تعامل با شرکای اجتماعی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نقش آفرینی می کند.
فراتحلیل تاثیر میزان و نوع استفاده از فضای مجازی بر هویت و ارزش های خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
47 - 60
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه فضای مجازی به عنوان یک پدیده نوین تأثیر گسترده ای بر ابعاد زندگی افراد در خانواده دارد و تحولات بسیاری را در بین آنان موجب شده است از آنجایی که خانواده کانون اصلی حفظ هنجارها و ارزش های اجتماعی است از این رو در این پژوهش به بررسی تأثیر میزان و نوع استفاده از فضای مجازی بر هویت و ارزش های خانواده به شیوه فراتحلیل پرداخته شده است.روش: بدین منظور از بین پژوهش های مرتبط بین سال های 1390- 1400 تعداد 46 (19پژوهش نوع استفاده، 27 پژوهش میزان استفاده) که از نظر روش شناختی ملاک های لازم جهت ورود به فراتحلیل را داشتند، انتخاب و با استفاده از روش مقایسه ای (همبستگی) نرم افزار فراتحلیل تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که نوع استفاده از فضای مجازی به طور کلی بر ارزش ها و هویت خانواده تأثیر معناداری ندارد، درحالی که میزان استفاده از فضای مجازی برحسب جدول تفسیری اندازه اثرکوهن به طور متوسطی (313/0) می تواند بر هویت و ارزش های خانوادگی اثرگذار باشد و آن را کاهش دهد (05/0>P).نتیجه گیری: بر این اساس می توان گفت که بیشتر از آن که نوع استفاده از فضای مجازی بر ارزش ها و هویت خانواده تاثیرگذار باشد، میزان استفاده از آن منجر به نزول هویت و ارزش ها در خانواده به اندازه متوسطی می گردد.
مقایسه اثربخشی آموزش خلاقیت و آموزش راهبردهای یادگیری بر خوش بینی و عملکرد انطباقی دانش آموزان دختر اهمال کار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۳)
501 - 512
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: یکی از مهمترین دغدغه های آموزش و پرورش امروز، افزایش کیفیت یادگیری در دانش آموزان و حل و فصل مشکلات یادگیری در آنان است. از جمله عواملی که می تواند در این زمینه تأثیرگذار باشد، اهمال کاری است. بر این اساس هدف از پژوهش حاضر «مقایسه اثربخشی آموزش خلاقیت و آموزش راهبرد های یادگیری بر خوشبینی و عملکرد اجتماعی انطباقی دانش آموزان دختر اهمال کار»، بود.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر اراک در سال تحصیلی ۹۸ به تعداد ۱۳۷۰۰ نفر بود. از این تعداد ۶۰ نفر از دانش آموزانی که نمره اهمال کاری تحصیلی آنان پایین بود با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در سه گروه دو گروه آزمایش و یک گروه گوا گمارده شد(هر گروه ۲۰ نفر). گروه آزمایش اول مداخله ی آموزشی تحقیق شامل برنامه آموزش خلاقیت براساس الگوی پیرخائفی (۱۳۹۸) و گروه آزمایش دوم آموزش راهبردهای یادگیری براساس الگوی کرمی و امیرتیموری (۱۳۹۲)، دریافت نمودند. در این پژوهش پرسشنامه های اهمالکاری، خوش بینی و عملکرد انطباقی استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل نشان داد که در حوزه آموزش خلاقیت و آموزش راهبردهای یادگیری بین دوگروه آزمایش وگواه در میزان سرزندگی و خودکارآمدی تحصیلی تفاوت معنادار وجود دارد و همچنین بین هم سنجی تاثیر آموزش ها تفاوت معنی داری به نفع آموزش خلاقیت وجود دارد (۰۰۱/۰≥p).
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن بود که آموزش خلاقیت و راهبردهای یادگیری باعث ارتقای خوش بینی و عملکرد انطباقی در دانش آموزان دختر اهمال کار می گردد.
انعطاف پذیری روان شناختی و سایبرکندریا: نقش میانجی اضطراب کووید-19(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۴)
652 - 664
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پدیده سایبرکندریا علاوه بر ایجاد پریشانی و تخریب عملکردی، از طریق افزایش مراجعات بی دلیل به بیمارستان ها و مراکز پزشکی موجب فشار کاری بیشتر بر کادر درمان می شود. شناسایی بهتر این پدیده می تواند به انتخاب و طراحی مداخلات درمانی کمک کند. براین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه دو مؤلفه انعطاف پذیری روان شناختی (ذهن آگاهی و ناهم آمیزی شناختی) با سایبرکندریا و نیز نقش میانجیگر اضطراب کووید-۱۹ انجام شده است.
مواد و روش ها: روش این مطالعه از نوع توصیفی و همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمام دانشجویانی بود که در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ در دانشگاه شیراز مشغول به تحصیل بودند. روش نمونه گیری به صورت در دسترس بود. با توجه به رعایت اصل فاصله گذاری اجتماعی، جمع آوری داده ها به شیوه اینترنتی صورت پذیرفت و در پایان ۲۶۲ مشارکت کننده پرسشنامه های پژوهش را تکمیل کردند. برای جمع آوری اطلاعات موردنیاز از مقیاس شدت سایبرکندریا، فرم کوتاه پرسشنامه ذهن آگاهی فرایبورگ، پرسشنامه ناهم آمیزی شناختی و مقیاس اضطراب بیماری کرونا استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری و برنامه لیزرل استفاده شد.
یافته ها: بر اساس نتایج، برازش مدل مطلوب بود. رابطه معناداری بین ذهن آگاهی و سایبرکندریا مشاهده نشد. ناهم آمیزی شناختی دارای اثر مستقیم و غیرمستقیم (از طریق اضطراب کووید-۱۹) بود. براین اساس، وجود رابطه آماری معنادار بین متغیرهای پژوهش تأیید شد.
نتیجه گیری: در مجموع، به نظر می رسد ناهم آمیزی شناختی سهم قابل توجهی در زمینه شکل گیری علائم سایبرکندریا دارد و اضطراب کووید-۱۹ به عنوان متغیر میانجی نقش معناداری را در آسیب پذیری افراد در برابر سایبرکندریا ایفا می کند
ارزیابی اثربخشی درمان مبتنی بر تجارب زیسته انگ اجتماعی بر استحکام روانی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۴)
707 - 718
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری میلین زدای عص بی مرک زی اس ت. ای ن بیم اری یک ی از شایع ترین بیماری های نورولوژیک در انسان بوده و ناتوان کننده ترین بیماری سنین جوانی است در این راستا هدف از پژوهش حاضر ارزیابی اثربخشی درمان مبتنی بر تجارب زیسته انگ اجتماعی بر استحکام روانی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شهر اصفهان بود.
مواد و روش ها: روش پژوهش از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری یک ماهه بود، جامعه آماری پژوهش کلیه بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس در سال 1399 به مطب متخصص مغز و اعصاب شهر اصفهان مراجعه کردند بود و همچنین افرادی که از طریق آگاهی در شبکه های اجتماعی مطلع شدند که 30 بیمار مبتلا به ام اس به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه درمان مبتنی بر تجارب زیسته انگ اجتماعی و گروه کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند آزمودنی ها به مدت 8جلسه هفتگی 90 دقیقه ای تحت درمان مبتنی بر تجارب زیسته انگ اجتماعی قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند. داده ها در این پژوهش، توسط پرسش نامه استحکام روانی (MTQ48) (کلاف و همکارانش، 2007) در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری گردآوری شد و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 22 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر نشان داد درمان مبتنی بر تجارب زیسته در مرحله بین گروهی تفاوت معنی داری ایجاد کرده است(05/0>P).
نتیجه گیری: درمان مبتنی بر تجارب زیسته انگ اجتماعی موجب افزایش استحکام روانی در افراد مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس گردیده است. بنابراین این نتایج برای متخصصین بالینی و مراقبین بهداشتی توصیه می گردد.
تاثیر هشت هفته تمرینات ترکیبی بر بیان ژن های HIF1،VEGF، UCP1 و ترکیب بدن مردان سالمند دارای اضافه وزن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۴)
729 - 740
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: باتوجه به عوارض ناشی از اضافه بر سیستم قلبی عروقی و افزایش این مشکلات دردوران سالمندی، امروزه از تمرینات ترکیبی درجهت کاهش این عوارض استفاده می شود. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر هشت هفته تمرینات ترکیبی بر بیان ژن های HIF1،VEGF، UCP1 و ترکیب بدن مردان سالمند دارای اضافه وزن بود.
مواد و روش ها: در این پژوهش؛ 20 مرد سالمند که به صورت تصادفی به گروه تمرین ترکیبی (10نفر) و کنترل (10 نفر) با دامنه سنی 78/3 ± 70/60 (سال)، وزن 66/2 ± 35/91 (کیلوگرم)، قد(متر) 337/0 ± 74/1، شاخص توده بدن (کیلوگرم/متر2) 67/1 ± 68/29 ، توده چربی (درصد) 22/1 ± 61/27، توده عضلانی (کیلوگرم) 34/1 ± 03/30 و حداکثر اکسیژن مصرفی (میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه) 25/2 ± 94/31 تقسیم شدند، حضور داشتند. گروه ترکیبی؛ تمرین مقاومتی به مدت هشت هفته و 3 جلسه در هفته انجام دادند. به منظور اندازه گیری بیان ژن HIF1 و VEGF گلبول های سفید خون و سطوح پلاسمایی PGC1a ، نمونه گیری خونی 48 ساعت قبل از شروع اولین جلسه تمرینی و همچنین 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، در حالی که همه آزمودنی ها ناشتا بودند به عمل آمد. برای اندازه گیری بیان ژن HIF1،VEGF و UCP1 از روش PCR Real-time- استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون تی مستقل و وابسته در سطح معنی داری 05/0 ، با نرم افزار SPSS ورژن 22 استفاده شد.
یافته ها: نتایچ پژوهش حاضر نشان داد هشت هفته تمرینات ترکیبی سبب افزایش معنی داری در بیان ژن های HIF1، VEGF، UCP1، کاهش معنی دار توده چربی و شاخص توده بدن شد (001/0=P).
نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد که از تمرینات ترکیبی با مدل بیان شده در این پژوهش، در جهت بهبود وضعیت فیزیولوژیکی و بهبود ترکیب بدن افراد سالمند استفاده شود
اثربخشی بازخورد هنجاری بر یادگیری تکلیف حرکتی پرتابی در افراد دارای ناهنجاری سندرم داون(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۴)
753 - 764
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه در تمام جوامع بشری کودکان استثنایی بویژه کودکان عقب مانده ذهنی مورد توجه خاصی قرار دارند. توجه جدی به کودکان سندرم داون به علت نارسایی در رشد متضمن سرمایه گذاری های قابل توجه از سوی دولت ها بویژه در زمینه امر توانبخشی می باشد. بنابراین در نظر گرفتن تمرین های مناسب همراه با تشویق و بازخورد، برای رشد مهارت های حرکتی این کودکان الزامی است. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی بازخورد هنجاری بر یادگیری یک تکلیف حرکتی پرتابی در افراد دارای ناهنجاری سندرم داون بود.
مواد و روش ها: روش پژوهش نیمه تجربی بود. مشارکت کنندگان پژوهش حاضر 30 نفر از افراد دارای سندرم داون در استان ایلام بودند که به صورت در دسترس و داوطلبانه انتخاب شدند و به روش تصادفی ساده در سه گروه بازخورد هنجاری مثبت، بازخورد هنجاری منفی و کنترل، هر گروه 10 نفر جایگزین شدند. اطلاعات لازم برای این پژوهش در 4 مرحله پیش آزمون، اکتساب، یادداری و انتقال جمع آوری شد. مرحله اکتساب شامل 7 بلوک 10 کوششی بود. آزمون یادداری و انتقال 24 ساعت بعد برگزار شد. داده ها با نرم افزارSPSS 20 و به روش تحلیل واریانس یکراهه و مرکب با اندازه گیری مکرر و آزمون پیگیری توکی تجزیه تحلیل شد.
یافته ها: طبق نتایج بین تاثیر بازخورد هنجاری مثبت، منفی و کنترل بر ثبات و دقت هدف گیری گروه های پژوهش در آزمون اکتساب، یادداری و انتقال تفاوت معنی داری وجود داشت و گروه بازخورد هنجاری مثبت نسبت به دو گروه دیگر بهتر عمل کرده بود. همچنین گروه بازخورد حقیقی (کنترل) نسبت به گروه بازخورد هنجاری منفی با وجود اینکه تفاوت معنی داری نداشت اما عملکرد بهتری داشت (0/05>p).
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که بازخورد هنجاری مثبت بر میزان دقت و ثبات پرتاب در مرحله اکتساب، یادداری و انتقال افراد دارای سندرم داون تاثیر معنی داری داشت. در واقع مزایای یادگیری مربوط به بازخورد هنجاری در افراد دارای سندرم داون، زمانی که از ابزار انگیزشی تشویقی نه تنبیه برای یادگیری این افراد استفاده شود کارا است
اثربخشی برنامه قدرت مقابله بر حل مسئله خانوادگی، اقتدار والدینی، پردازش اطلاعات اجتماعی، آگاهی هیجانی کودکان ناسازگار 13- 9 ساله(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۴)
777 - 793
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سلامت کودکان و نوجوانان در هر جامعه ای از اهمیت ویژه ای برخوردار است و توجه به بهداشت روانی آن ها، باعث می شود تا از نظر روانی و جسمانی سالم باشند و بتوانند نقش های اجتماعی خود را در آینده بهتر ایفا کنند. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی برنامه قدرت مقابله بر حل مسئله خانوادگی، اقتدار والدینی، پردازش اطلاعات اجتماعی و آگاهی هیجانی کودکان ناسازگار ۱۳-۹ ساله است.
مواد و روش ها: روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه با پیگیری 45 روزه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان ناسازگار 9-13 ساله در سال تحصیلی 1402-1401شهر اصفهان بود. از جامعه آماری مذکور تعداد 40 دانش آموز و والد که دارای شرایط ورود به پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند وارد مطالعه شدند سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه هر گروه 20 نفر قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه رفتاری راتر فرم معلم راتر(۱۹۶۷)، حل مسئله خانوادگی احمدی و همکاران(۱۳۸۸)، اقتدار والدینی جان بوری(۱۹۹۱)، پردازش اطلاعات اجتماعی تورکاسپا و برایان ( ۱۹۹۴) و آگاهی هیجانی ریف و همکاران ( ۲۰۰۷) بود و برنامه قدرت مقابله لاکمن (2003) طی ۱۰ جلسه ۶۰ دقیقه ای برای والد و ۱۰ جلسه ۴۵ دقیقه ای برای کودکان اجرا شد. درحالی که گروه گواه آموزشی دریافت نکردند. داده ها با استفاده از آزمون های شاپیروویلک و تحلیل واریانس با اندازه های تکراری سطح معناداری 5 درصد مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد برنامه قدرت مقابله بر حل مسئله خانوادگی، اقتدار والدینی، پردازش اطلاعات اجتماعی و آگاهی هیجانی تأثیر معنی دار داشته است (P<0/05).
نتیجه گیری: باتوجه به یافته های پژوهش می توان گفت برنامه قدرت مقابله برای کودکان ناسازگار مناسب است.
بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری واحد پردازه ای بر عدم تحمل بلاتکلیفی و تحمل ابهام در بیماران زن مبتلا به وسواس عملی شستشو(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۳)
452 - 462
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال وسواس فکری- عملی یکی از اختلالات روانی است که تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی و کاهش مقاومت فرد در برابر اختلال می گذارد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری واحدپردازه ای بر عدم تحمل بلاتکلیفی و تحمل ابهام در بیماران زن با وسواس شست وشو انجام شد.
مواد و روش ها: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری بود. جامعه آماری، شامل کلیه زنان جوان مبتلا به وسواس شست و شو بود که طی سه ماهه نخست سال ۱۳۹۸ به مرکز مشاوره و روان شناختی کاوش شهر نیشابور مراجعه کرده بودند. از بین آن ها ۶۰ نفر به صورت داوطلبانه انتخاب و پس از اجرای اولیه پیش آزمون پرسشنامه وسواس شست وشوی ییل براون، تعداد ۳۰ نفر که دارای بیشترین تراز اختلال بودند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه (۱۵ نفر آزمایش و ۱۵ نفر کنترل) جایگزین شدند. سپس پروتکل درمان شناختی رفتاری CBT که با طرح ریزی محقق در قالب ۸ جلسه ۴۵ دقیقه در مدت ۲ ماه هفته ای یک جلسه تدوین شده بود بر روی گروه آزمایشی اجرا شد در پایان پرسشنامه تحمل ناپذیری بلاتکلیفی (IUS) و مقیاس عدم تحمل ابهام از هر دو گروه آزمایش و کنترل گرفته شد داده ها از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد درمان شناختی رفتاری واحدپردازه ای به طور معناداری موجب بهبود تحمل بلاتکلیفی و تحمل ابهام (۰۵/۰>p) در بیماران زن با اختلال وسواس شست وشو شده است.
نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت درمان شناختی- رفتاری واحدپردازه ای می تواند به عنوان مداخله ای مؤثر در درمان افزایش میزان تحمل پذیری بلاتکلیفی و تحمل ابهام زنان مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری شستشو پیشنهاد گردد.
الگوی «اراده متعالی انسان» و نقش آن در شکل گیری شخصیت از منظر قرآن کریم؛ یک تحلیل کیفی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
99 - 114
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش واکاوی مفهوم اراده انسان براساس آیات قرآن کریم و ارائه الگوی اراده متعالی انسان مبتنی بر روش تجزیه و تحلیل مضمون (Thematic Analiysis) و بررسی نقش اراده در تعالی شخصیت انسان است. با استفاده از روش مزبور، براساس نسخه براون و کلارک (2006) مفهوم اراده انسان در قرآن واکاوی و رمزگذاری شد و بر مبنای رمزهای به دست آمده، الگوی اراده متعالی انسان ارائه گردید. موضوعات به دست آمده عبارتند از: افراد دارای اراده، رابطه اراده خدا و اراده انسان، متعلق اراده خداوند، متعلق اراده انسان و اسباب تعالی اراده انسان. با تحلیل داده های به دست آمده و معلوم ساختن جایگاه هریک از آنها نسبت به یکدیگر، الگوی اراده تعالی بخش شخصیت با رویکرد قرآنی حاصل شد.
تدوین الگوی ارزش های اخلاقی براساس راهبرد های نظری امام علی (ع) (با تأکید بر نامه 31 نهج البلاغه)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
133 - 148
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تدوین الگوی ارزش های اخلاقی بر مبنای راهبردهای نظری امام علی(ع) در نهج البلاغه است. در این پژوهش برای تدوین الگوی ارزش های اخلاقی از روش کیفی که شامل سه روش با عنوان های تحلیل مضمون، سه سوسازی داده ها (به عنوان روشی برای ارزیابی اعتبار یافته ها)، و ترکیب راهبرد اکتشافی متوالی استفاده شده است. در این پژوهش برای نمونه گیری از روش هدفمند استفاده گردیده که عبارت است از: گزینش واحدهای (منابع) خاص مبتنی بر اهداف خاص و مرتبط با سؤال های پژوهش. پس از جمع آوری مطالعات اولیه با مراجعه به چهار تن از متخصصان حوزه روان شناسی اسلامی و کسب نظرات آنان، الگوی نهایی طراحی شد. یافته های به دست آمده از پژوهش نشان می دهد: الگوی ارزش های اخلاقی شامل شش مؤلفه ذیل است: فوق دنیا زندگی کردن و تحلیلگر زندگی خود بودن، غایی نگری و توجه به حیات ابدی، خدامحوری، شناخت حقیقت خود و دنیا، تنظیم روابط با دیگران، خوداصلاحی و خودسازی در جهت اهداف اصیل.
الگوی سه بعدی فرزندپروری اسلامی با تأکید بر پرورش فرزند صالح(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
77 - 94
حوزه های تخصصی:
دغدغه اصلی والدین مسلمان تربیت فرزندان با الگویی اسلامی است. پژوهش حاضر با هدف یافتن الگوی فرزند پروری اسلامی با بررسی منابع اسلامی انجام شده است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است که از طریق روش اسنادی و تحلیل محتوای کیفی برای به دست آوری داده ها استفاده شد. از نظر هدف، این پژوهش ازجمله تحقیقات بنیادی است. با توجه به آموزه های اسلامی، الگویی اسلامی، متشکل از سه مؤلفه اصلی برای فرزندپروری به دست آمد: ۱. تکریم به عنوان بعد عاطفی معنوی؛ ۲. تأدیب به عنوان بعد رفتاری؛ ۳. تعلیم به عنوان بعد شناختی. این الگوی تربیتی هدفمند بوده و با توجه به موضوع بحث (تربیت فرزند صالح) به دست آمده است. این نوع طراحی، مبتنی بر الگوی زمینه ای فرزند پروری دارلینگ استینبرگ است. علاوه بر این الگو، زیرشاخه هایی نیز برای هریک از این مؤلفه ها به دست آمد.