فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۲۱ تا ۱٬۸۴۰ مورد از کل ۳۳٬۹۷۶ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ تابستان (مرداد) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۵
۸۹۸-۸۸۱
حوزه های تخصصی:
زمینه: باتوجه به ماهیت غیرقابل پیش بینی بیماری ام اس و سطوح بالای اضطراب، افسردگی و خستگی، مداخلات روانشناختی می تواند به بهبود نگرانی، نشخوار فکری و استرس و اضطراب کمک کند. درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی که شامل رشدآگاهی، چارچوب نگرش خاص و درک درست از آسیب پذیری است منجر به بهبود علائم روانشناختی و خودکارآمدی گردیده است، از طرف دیگر درمان راه حل محور بدون علاقه به کسب آگاهی از مشکل و به جای تأکید بر وقایع گذشته، مراجعان را ترغیب به تمرکز بر توانایی ها و استعدادهایشان و جستجوی راه حل برای مشکلاتشان می کند. با این وجود انجام پژوهش مقایسه ای این دو درمان در پیشینه مغفول مانده است. هدف: پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان راه حل محور بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: این پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه گواه بود. حجم نمونه پژوهش 60 بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شهر مشهد بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (40 نفر) و یک گروه گواه (20 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش اول 8 جلسه دوساعته درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی سگال و همکاران (2002) و گروه آزمایش دوم نیز 7 جلسه دوساعته، درمان راه حل محور کوتاه مدت دشارز و همکاران (1970) را دریافت کردند. پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مولتیپل اسکلروزیس ویکری (1995) قبل و بعد از مداخله توسط آزمودنی های تمام گروهها تکمیل شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان راه حل محور کوتاه مدت موجب افزایش میانگین نمره کیفیت زندگی و مولفه های آن در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است (0/05p<). همچنین بین اثربخشی دو درمان در بهبود کیفیت زندگی تفاوت معنا داری وجود نداشت (0/05p>). نتیجه گیری: درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان راه حل محور کوتاه مدت هر دو بر بهبود سلامت جسمانی، کاهش درد و بهبود عملکرد اجتماعی و نیز در افزایش سلامت روان شناختی از جمله کاهش افسردگی و اضطراب در بیماران ام.اس مؤثر بوده اند.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر پریشانی روانشناختی و نگرش های ناکارآمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ تابستان (مرداد) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۵
۱۰۳۲-۱۰۱۷
حوزه های تخصصی:
زمینه: شواهد پژوهشی حاکی از آن است که نگرش های ناکارآمد و پریشانی روانشناختی از مهمترین سازه هایی هستند که می تواند سلامت افراد را با مشکلاتی مواجهه کند و بررسی و اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر روی این سازه ها در زنان نتایج ضد و نقیضی را نشان داده است که نیاز به انجام پژوهش بیشتر در این زمینه است. هدف: هدف از پژوهش حاضر اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر پریشانی روانشناختی و نگرش های ناکارآمد در زنان بود. روش: پژوهش حاضر کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مراجعه کننده به فرهنگ سرای خاوران در سال 1399 بود. نمونه پژوهش شامل 30 خانم بوده که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و کنترل گمارده شدند. همه آن ها پرسشنامه نگرش های ناکارآمد بک و همکاران (1991) و پریشانی روانشناختی کسلر و همکاران (2002) را در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند و گروه آزمایش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ولز و سورل، 2007) را دریافت کرد. پس از جمع آوری اطلاعات، داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد بین دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون تفاوت معنی داری مشاهده شد (0/01>p) که نشان از اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در متغیرهای نگرش های ناکارآمد و پریشانی روانشناختی است. نتیجه گیری: بنابراین زنانی که در برنامه آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد شرکت کردند نسبت به پیش از شرکت در برنامه مذکور و نسبت به گروهی که در برنامه شرکت نداشتند در نگرش های ناکارآمد و پریشانی روانشناختی در مرحله پس آزمون نمرات پایین تری کسب کردند که این امر حاکی از اثربخشی آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد در متغیرهای پژوهش بود.
نقش بهزیستی معنوی و سواد سلامت در کیفیت زندگی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
91-104
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: کیفیت زندگی شغلی نقش مهمی در رفتار و مهارت کارکنان دارد و بر واکنش های آنان تأثیرگذار است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش بهزیستی معنوی و سواد سلامت در کیفیت زندگی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام شد. روش کار: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و روش آن توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش کارکنان دانشکده های دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود که در زمان تحقیق تعداد 150 نفر بودند. شیوه نمونه گیری در این پژوهش به صورت تصادفی ساده و حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان 108 نفر تخمین زده شد. 120 پرسش نامه در میان جامعه آماری توزیع شد که از این تعداد 108 پرسش نامه تکمیل گردید. ابزار اندازه گیری پرسش نامه های استاندارد بهزیستی معنوی پالوتزین و الیسون، سواد سلامت منتظری و همکاران و کیفیت زندگی کارکنان مدل والتون بود. به منظور بررسی فرضیات از معادلات ساختاری استفاده شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بهزیستی معنوی با ضریب مسیر 171/0 و سواد سلامت با ضریب مسیر 84/0 بر کیفیت زندگی کارکنان تأثیر معنی داری داشت. نتیجه گیری: مدیران دانشگاه های علوم پزشکی و سازمان های مرتبط با بهداشت و درمان در دوران سخت کرونا باید بکوشند تا با ارتقای سواد سلامت در کارکنان و جامعه، محیطی توأم با آرامش و به زیست برای منابع انسانی خود فراهم نمایند.
تبیین فقهی بیع سلول های بنیادی خون بند ناف(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
118-131
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: با پیشرفت علم پزشکی دانشمندان و پزشکان در صددند با استفاده از تحقیقات و ابزار های مختلفی که در اختیار دارند، دانش طب و بهداشت را به سوی ایجاد فرصت های جدیدی جهت ارتقای سطح سلامت و حیات انسان سوق دهند. استفاده از سلول های بنیادی موجود در خون بند ناف در درمان بسیاری از بیماری ها از مسائل نوپدید پزشکی شمرده می شود. با توجه به قابلیت استفاده و نگهداری آن برای افراد دیگر غیر از جنین به مدت طولانی، خلأ پژوهشی در زمینه تبیین حکم تکلیفی بیع سلول های بنیادی به چشم می خورد. این پژوهش با هدف تبیین فقهی بیع سلول های بنیادی خون بند ناف انجام شده است. روش کار: روش اجرای این تحقیق توصیفی-تحلیلی از نوع مطالعات کتابخانه ای است. در محتوای مفاهیم به صورت نظام دار توصیف عینی و کیفی صورت گرفت. در استنباط حکم فقهی با استناد به مبانی فقهی، تحلیل و تخریج محقق شد. ابزار جمع آوری نیز عمدتاً فیش برداری از کتاب ها، مقالات و همچنین استفاده از نرم افزارهای فقهی بود. مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: با تعمق در آرای فقها درباره حکم بیع اعضای بدن انسان جهت پیوند، قول به جواز و نیز قول به منع جواز قابل مشاهده است. در این پژوهش از تعدادی از فقهای معاصر درباره حکم بیع سلول های بنیادی استفتاء شد که به اتفاق قائل به جواز آن بودند. نتیجه گیری: نتایج حاصل گویای این است که با استناد به آیات و روایات و با توجه به منفعت عقلایی سلول های بنیادی موجود در خون بند ناف، حکم جواز بیع آن استنباط می گردد.
درباره مفهوم بی قیدی اخلاقی آلبرت بندورا و تحلیلی بر برون رفت از آن با دیدگاه اسلام(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت بندورا[1] که بعدها به نظریه شناختی اجتماعی تغییر نام یافت، بخش عمده ای از یادگیری انسان از طریق مشاهده و الگوگیری اتفاق می افتد که بر این اساس، معیارهای اخلاقی افراد هم در تعامل با همان الگوهای اجتماعی شکل می گیرد (1, 2). بنابراین، افراد برای خودتنظیمی تمایل دارند رفتاری مطابق با هنجارهای رفتاری جامعه داشته باشند و از مخالفت با معیارهای اخلاقی موجود پرهیز نمایند تا دچار خودتحقیری و سرزنش و محکوم کردن خود نشوند. اما در برخی از موارد مشاهده می شود افراد در شرایطی قرار می گیرند که برخلاف ارزش ها و هنجارهای پذیرفته خود رفتار می کنند و در عین حال خود را نیز سرزنش نمی کنند. آلبرت بندورا این فرایند را با مفهوم بی قیدی اخلاقی معرفی می کند (3). او در این مفهوم پردازی سازوکارهای هشت گانه ای را که افراد برای جلوگیری از خودتحقیری ناشی از ارتکاب رفتار غیرمنطبق با معیارهای اخلاقی به کار می گیرند، به صورت توجیه اخلاقی، برچسب زنی مدبرانه و خوشایند، مقایسه سودمند، جابجایی مسئولیت، تقسیم مسئولیت، بی اعتنایی به پیامدها یا تحریف آنها، غیرانسانی کردن و نسبت دادن سرزنش توضیح می دهد (2, 4-6). باید توجه داشت که ارائه نظریه بی قیدی اخلاقی آلبرت بندورا به هیچ وجه به معنی تأییدِ بی قیدی اخلاقی توسط او نیست و تنها یک نظریه علمی در حوزه روان شناسی اخلاقی برای تبیین فرایندهای درونی و شناختی افراد درباره معیارهای اخلاقی است. امروزه بحث درباره این نظریه و بی قیدی اخلاقی برخی از افراد جامعه به معیارها و الگوهای اخلاقی و بررسی ریشه های آن در حوزه های مختلف پژوهشی مانند مراحل رشد کودک و نوجوان، رفتار سازمانی، جرم شناسی، روان شناسی نظامی، روان شناسی ورزش و سلامت عمومی کاربرد دارد و ازاین رو استفاده از یافته های این تحقیقات می تواند برای کارشناسان فرهنگی و رفتاری جامعه بسیار سودمند و راهگشا باشد (2, 7, 8). همان گونه که می دانیم پایبندنبودن به معیارهای اخلاقی در میان افراد یک جامعه حیات اخلاقی آن جامعه را در معرض سقوط قرار می دهد و این موضوعی نیست که بتوان به آسانی از کنار آن عبور کرد؛ به ویژه با توجه به آموزه های حیات بخش دین مبین اسلام که بر تقیّد و پایبندی به مسائل اخلاقی تأکید فراوانی دارد. ازاین رو، می بینیم که در بحث امر به معروف و نهی از منکر یکی از رسالت های هر فرد مسلمان مبارزه با شیوع رفتارهای غیراخلاقی در جامعه است که یکی از علل عمده آن مقیّدنبودن افراد به امور اخلاقی است. به عبارتی، این فریضه الهی به عنوان یک راهبرد کلیدی که دارای بازدارندگی بیرونی و اجتماعی است می تواند در کنار عوامل پاکسازی درونی نقش بسزایی در پیشگیری از بسیاری از سازوکارهای بی قیدی اخلاقی ایفا نماید. تأکیدهاى مکرر قرآن کریم و آموزه های دینی درباره امر به معروف و نهى از منکر بیانگر اهمیتى است که اسلام براى سالم سازى محیط اجتماعی و احساس مسئولیت، خیرخواهی و انسان دوستی و مبارزه با عوامل فساد و گناه در جامعه قائل است. از سوی دیگر، قیام و نهضت بی نظیر امام حسین (ع) نیز طبق فرموده خود آن حضرت، براى اجراى این فریضه الهى در جامعه بوده است که در زمان حاضر نیز احیای امر به معروف و نهی از منکر به سالم سازی محیط اجتماعی کمک شایانی خواهد نمود (9). در پایان، امید آن می رود که واکاوی های تخصصی و پژوهشی بیشتری در محافل دانشگاهی روی فرایند بی قیدی اخلاقی در موضوعات و حوزه های مختلف صورت پذیرد و متولیان حکمرانی نیز اهتمام جدی تری با تکیه بر تحقیقات و شواهد علمی در جهت برنامه ریزی های مداخله ای مناسب در این زمینه داشته باشند. [1]) Albert Bandura
الگوی سرزندگی ذهنی سالمندان بر اساس جهت گیری مذهبی: نقش میانجی عملکرد خانواده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
20-33
حوزه های تخصصی:
سرزندگی به معنای نوعی تجربه خاص روان شناختی یک نیروی حیات بخش است که موجب حس شور زندگی و روحیه در سالمندان می شود و خود تحت تأثیر عوامل متعددی است. بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی نقش میانجی عملکرد خانواده در رابطه جهت گیری مذهبی با سرزندگی ذهنی سالمندان بوده است. روش کار: پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی از نوع معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی سالمندان 60 سال به بالای شهر تهران در سال 1400 بود که از میان آنان 300 نفر واجد شرایط به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به صورت برخط به پرسش نامه های جهت گیری مذهبی آلپورت و راس، عملکرد خانواده اپشتاین و همکاران و سرزندگی ذهنی رایان و فردریک پاسخ دادند. الگوی پژوهش و روابط بین متغیّرها با استفاده از همبستگی پیرسون تحلیل شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج نشان داد اثر مستقیم جهت گیری مذهبی درونی بر عملکرد خانواده مثبت (01/0P< و 17/0=β)؛ اما اثر مستقیم جهت گیری مذهبی بیرونی بر عملکرد خانواده منفی (01/0 P<و 34/0-=β) بود. اثر مستقیم عملکرد خانواده بر سرزندگی ذهنی (01/0P< و 65/0=β) و اثر مستقیم جهت گیری مذهبی درونی بر سرزندگی ذهنی مثبت (01/0 P< و 20/0=β)، اما اثر مستقیم جهت گیری مذهبی بیرونی بر سرزندگی ذهنی منفی (01/0P< و 04/0-=β) بود. همچنین عملکرد خانواده در ارتباط بین جهت گیری مذهبی درونی (05/0P< و 34/2=Z) با سرزندگی ذهنی نقش واسطه ای داشت. علاوه براین، عملکرد خانواده در ارتباط بین جهت گیری مذهبی بیرونی (01/0P< و 56/3-=Z) با سرزندگی ذهنی نقش واسطه ای داشت. نتیجه گیری: بر اساس یافته های به دست آمده، جهت گیری مذهبی و عملکرد خانواده نقش مهمی در سرزندگی ذهنی سالمندان دارند؛ بنابراین توجه به آنها می تواند راهکاری مؤثر برای حفظ سرزندگی ذهنی سالمندان باشد.
الگوی روابط ساختاری یادگیری خودتنظیمی، هویت اخلاقی و هوش معنوی در دانش آموزان دوره متوسطه دوم Learning self-regulation based on moral identity mediated by spiritual intelligence in students(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
75-87
حوزه های تخصصی:
تحولات جهانی، نبود اطمینان محیطی و لزوم سازگاری با چالش های ناشی از آن نظام های آموزشی را به سمت تربیت فراگیرانی سوق می دهد که صلاحیت های یادگیری مستقلانه و خودهدایت شده را دارند. پژوهش حاضر ضمن توجه به چنین چالش هایی، با هدف شناسایی الگوی روابط ساختاری یادگیری خودتنظیمی بر اساس هویت اخلاقی با میانجیگری هوش معنوی در دانش آموزان مقطع متوسطه دوم انجام شده است. روش کار: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی (معادلات ساختاری) است. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان پسر دوره متوسطه دوم مشغول به تحصیل در مدارس دولتی شهر اردبیل بود. تعداد 250 نفر از این افراد به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به صورت برخط به پرسش نامه های یادگیری خودتنظیمی، هوش معنوی و هویت اخلاقی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و الگو یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج نشان می دهد که نمره کل هوش معنوی، هویت اخلاقی و مؤلفه های آنها با خودتنظیمی در یادگیری و همچنین، هوش معنوی با نمره کل هویت اخلاقی و مؤلفه های آن ارتباط مثبت و معناداری داشت (001/0P<) و فرضیه پژوهش مبنی بر ارتباط بین متغیّرها و پیش بینی یادگیری خودتنظیمی بر اساس هویت اخلاقی با میانجی گری هوش معنوی تأیید می شود. نتیجه گیری: نتایج الگو یابی نشان می دهد که هویت اخلاقی دارای اثر مستقیم و غیرمستقیم -از طریق هوش معنوی- بر یادگیری خودتنظیمی است؛ از این منظر توصیه می شود ارتقای معنویت و هویت اخلاقی فراگیران و عاملان آموزشی با استفاده از روش های فردی، بین فردی و موقعیتی مدنظر قرار گیرد و از آن طریق جنبه های شناختی، فراشناختی، رفتاری، انگیزشی و عاطفی یادگیری بهبود یابد.
اثربخشی آموزش آرامش روان شناختی مبتنی بر دعا و صبر بر احساس شکست و تحمل پریشانی دانشجویان رشته پرستاری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
104-116
حوزه های تخصصی:
احساس شکست و تحمل پریشانی از عواملی است که دوران دانشجویی را که دوران مهیّج و پرچالشی است تحت تأثیر قرار می دهد. ازاین رو، هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش آرامش روان شناختی مبتنی بر دعا و صبر بر احساس شکست و تحمل پریشانی دانشجویان پرستاری بوده است. روش کار: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه است. نمونه ای به تعداد 30 نفر از تمامی دانشجویان دانشکده پرستاری طبس در سال تحصیلی 99-1398 به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش پرسش نامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر و احساس شکست گیلبرت و آلن بود. افراد گروه آزمایش در هشت جلسه 45 دقیقه ای آموزش آرامش روان شناختی مبتنی بر دعا و صبر شرکت نمودند، اما گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و شاخص آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیّره تجزیه و تحلیل شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج نشان داده است که میانگین نمرات احساس شکست گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه در پس آزمون به طور معناداری کاهش یافته بود؛ اما میانگین نمرات تحمل پریشانی گروه آزمایش نسبت به گروه گواه در پس آزمون به طور معناداری افزایش یافته بود (01/0>P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های به دست آمده، آموزش مؤلفه های آرامش روان شناختی مبتنی بر دعا و صبر می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مفید در جهت کاهش احساس شکست و افزایش تحمل پریشانی دانشجویان به کار رود.
بررسی جامعه شناختی تغییرات سبک زندگی زنان در تعاملات فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
364 - 378
حوزه های تخصصی:
هدف : بررسی جامعه شناختی تغییرات سبک زندگی زنان شهر گرمسار در تعاملات فضای مجازی بود. روش پژوهش: پیمایشی و جامعه آماری زنان سنین 19 تا 59 سال شهر گرمسار و با روش نمونه گیری اتفاقی بر روی 160 نفر از زنان این شهر انجام شد. روایی مقیاس سنجش محقق ساخته از سوی متخصصین مرتبط بررسی و تایید شد و پایایی پرسشنامه نیز، با استفاده از روش آلفای کرونباخ محاسبه و ضریب آن در پرسشنامه 75/0 حاصل گردید. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون یو مان ویتنی و نرم افزار Spss تجلیل شدند. یافته ها: بین شاخص های سنجش سبک زندگی توجه به بدن (42/0=r، 027/0=P)، الگوهای تفریح و گذران وقت (34/0=r، 031/0=P)، تغذیه (23/0=r، 048/0=P)، ارتباطات اجتماعی (38/0=r، 039/0=P)، سبک ازدواج یا زندگی مشترک (44/0=r، 022/0=P)، و ورزش (21/0=r، 031/0=P) با فعالیت در فضای مجازی رابطه وجود دارد به طوری که میزان حضور در فضای مجازی، به میزان گرایش به شاخص های یادشده و سبک زندگی غیرسنتی(مدرن) در میان آن ها افزوده است. نتیجه گیری: تغییر و تفاوت در زندگی زنان مورد بررسی وجود داشت و بررسی های انجام شده، وضعیت معناداری را از این حیث نشان می دهد. بنابراین فعالیت و تعامل در فضای مجازی توانسته است تا حد قابل توجهی در سبک زندگی زنان مورد مطالعه تغییر ایجاد کند. در واقع، این تغییرات نشان دهنده تاثیر بسزایی است که حضور در فضای مجازی به لحاظ جامعه شناختی می تواند در شیوه زندگی زنان ایجاد کند. براین اساس پیشنهاد شد سیاستگذاران و مسئولین مربوطه درمورد فضای مجازی، توجه خود را بر تغییر نگاه امنیتی، به نگاهی فرهنگی برای سیاست های بهتر اجتماعی و به سویی مثبت و مؤثرتر هدایت کنند
رابطه عمل به باورهای دینی با شادکامی در بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
20-32
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: شادکامی یکی از هیجان های مثبت در وجود آدمی است که بر اندیشه، احساس و رفتار او تأثیر می گذارد و رابطه تنگاتنگی با باورهای دینی دارد. پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین عمل به باورهای دینی و شادکامی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان صورت گرفته است. روش کار: این پژوهش توصیفی-تحلیلی و از نوع همبستگی است که به صورت مقطعی انجام شده است. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان و حجم نمونه بر اساس نمونه گیری چندمرحله ای تصادفی 390 دانشجو به صورت داوطلبانه بود. متغیّرهای اصلی عمل به باورهای دینی و شادکامی و ابزار اندازه گیری دو پرسش نامه روان سنجی شده معبد و آکسفورد بود. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: تحلیل داده ها نشان می دهد که مقدار همبستگی باورهای دینی با شادکامی 26/0 بود (001/0>P). بنابراین، بین شادکامی و عمل به باورهای دینی ارتباط مثبت و معناداری وجود داشت و میزان ارتباط جزئی باورهای دینی و شادکامی برحسب تحصیلات مادر تنها در مادران دارای تحصیلات دیپلم و فوق لیسانس به بالاتر معنادار بود. نتیجه گیری: با توجه به رابطه مثبت بین عمل به باورهای دینی و شادکامی، توصیه می شود که مدیران دانشگاه برنامه ریزی مناسبی برای تحکیم باورهای دینی و انجام فرایض دینی انجام دهند. این عمل با افزایش شادکامی آنان می تواند نقش مهمی در افزایش امید و ارتقای فعالیت های علمی داشته باشد.
اثربخشی شفقت درمانی بر قند خون، شادکامی و اضطراب مرگ سالمندان مبتلا به دیابت نوع ۲(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
120 - 134
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی شفقت درمانی بر قند خون، شادکامی و اضطراب مرگ سالمندان مبتلا به دیابت نوع ۲ انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل به همراه یک دوره زمون پیگیری بود. از بین سالمندان زن مبتلا به بیماری دیابت منطقه 1 شهر تهران در سال 1400 تعداد 29 نفر به عنوان نمونه های پژوهش به صورت در دسترس و با توجه به ملاک های ورود به مطالعه انتخاب شد و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل آزمایش خون، پرسشنامه شادکامی آکسفورد (2001) و اضطراب مرگ تمپلر (1970) بود. داده ها با تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که بین میانگین پیش آزمون و آزمون پیگیری گروه های آزمایش و کنترل از نظر قندخون، شادکامی و اضطراب مرگ تفاوت معنی داری وجود داشت. به عبارت دیگر شفقت درمانی باعث کاهش قندخون و اضطراب مرگ و افزایش شادکامی سالمندان مبتلا به دیابت نوع 2 شد (001/0>p). نتیجه گیری: منطبق با یافته های پژوهش حاضر می توان شفقت درمانی را به عنوان یک روش کارا جهت بهبود قندخون، شادکامی و اضطراب مرگ سالمندان پیشنهاد داد.
مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و روان شناسی مثبت نگر بر تاب آوری و سازگاری اجتماعی مادران افراد مبتلا به اختلال ملال جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
243 - 265
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و روان شناسی مثبت نگر بر تاب آوری و سازگاری اجتماعی مادران دارای فرزند مبتلا به ملال جنسیتی اجرا شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماه بود. جامعه آماری، شامل کلیه مادران دارای فرزند مبتلا به ملال جنسیتی بودند که از طریق عضویت در گروه های رسمی افراد مبتلا به ملال جنسیتی و با تشخیص قطعی از طریق مصاحبه تشخیصی روان شناس بالینی در شهر اصفهان در سال 1401 بودند. نمونه گیری به روش در دسترس مبتنی بر معیارهای ورود انجام و 45 تن از مادران انتخاب و به طور تصادفی و با استفاده از قرعه کشی در سه گروه (دو گروه مداخله و یک گروه گواه) و هر گروه به تعداد 15 تن جایگزین شدند. داده ها از طریق پرسش نامه های سازگاری اجتماعی بل (1961) و تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) جمع آوری شد. آموزش تاب آوری (تدوین و اعتبارسنجی شده در مطالعه حاضر) و روان شناسی مثبت نگر مبتنی بر نظریه سلیگمن و همکاران (2006) هر یک طی 9 جلسه 95 دقیقه ای اجرا و گروه گواه آموزش را بعد از اتمام کار دریافت کردند. در راستای تحلیل استنباطی، داده ها از طریق تحلیل واریانس اندازه های تکرار شده و آزمون تعقیبی بونفرونی با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش تاب آوری و روان شناسی مثبت نگر بر ارتقا تاب آوری (94/9=F، 01/0> p ) مادران اثربخش بود. اما آموزش تاب آوری و روان شناسی مثبت نگر بر ارتقا سازگاری اجتماعی (80/3=F، 05/0> p ) مادران اثربخش نبود. همچنین بین دو گروه آموزش تاب آوری و آموزش مثبت نگر با گروه گواه تفاوت معناداری وجود داشت (01/0> p )، ولی بین دو گروه آزمایش تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0< p ). نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده اثربخشی آموزش تاب آوری و روان شناسی مثبت نگر بر افزایش تاب آوری مادران افراد دارای ملال جنسیتی بود. می توان از این دو نوع آموزش برای کمک به ارتقاءتاب آوری مادران این افراد استفاده کرد
پیش بینی بهزیستی ذهنی بر اساس نظم جویی هیجانی، مهارتهای ارتباطی و توانایی حل مساله در زنان دارای تعارض زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
285 - 298
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی بهزیستی ذهنی بر اساس نظم جویی هیجانی، مهارت های ارتباطی و توانایی حل مسأله در زنان دارای تعارض زناشویی اجرا گردید. روش پژوهش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری شامل تمامی زنان دارای تعارض زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان تنکابن در فاصله زمانی اردیبهشت تا آبان 1401 بودند. به روش نمونه گیری در دسترس 180 نفر از زنانی که دارای تعارض زناشویی بودند و در پرسشنامه تعارض زناشویی نمره بیشتری کسب کردند به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار استفاده شده در پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه تعارض زناشویی براتی و ثنایی (1375)، فرم کوتاه مقیاس بهزیستی ذهنی ریف (1985)، مقیاس نظم جویی هیجان گروس و جان (2003)، پرسشنامه مهارت های ارتباطی ماتسون (1983) و پرسشنامه توانایی حل مسأله هپنر (1988). تجزیه و تحلیل داده ها به روش همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام انجام گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که رابطه بین متغیرهای نظم جویی هیجانی، مهارت های ارتباطی و توانایی حل مسأله با بهزیستی ذهنی در سطح 01/0 مثبت و معنادار است. جهت تعیین بهترین پیش بینی کننده بهزیستی ذهنی از بین متغیرهای پیش بینی کننده نظم جویی هیجانی، مهارت های ارتباطی و توانایی حل مسأله از مدل رگرسیون با روش گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد که متغیر مهارت های ارتباطی قادر به توجیه 9/53 درصد واریانس بهزیستی ذهنی شده است و با اضافه شدن متغیر نظم جویی هیجانی به متغیر مهارت های ارتباطی در مدل دوم باعث اضافه شدن 2درصد واریانس بهزیستی ذهنی شده است و متغیرهای مهارت های ارتباطی و نظم جویی هیجانی توانسته است حدود 3/55 درصد واریانس متغیر بهزیستی ذهنی را توجیه کنند. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت بهزیستی ذهنی بر اساس نظم جویی هیجانی، مهارت های ارتباطی و توانایی حل مسأله در زنان دارای تعارض زناشویی قابل پیش بینی است.
واکاوی پویایی های قدرت در خانواده: یک نمونه مطالعه ی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
300 - 316
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی مولفه های قدرت در خانواده است. روش پژوهش: این مطالعه با روش کیفی و به روش تحلیل مضمون انجام شد. روش نمونه گیری هدفمند از نوع متجانس بود به این ترتیب که 12 نفر از زنان و مردان متاهل اعم از راضی و ناراضی از زندگی زناشویی بود که براساس ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و مورد مصاحبه قرار گرفتند. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. داده های گردآوری شده به کمک تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج شش مقوله اصلی را نشان داد که عبارت بودند از 1) منابع قدرت (قانونی، فردی، زوجی، خانوادگی) 2) توزیع قدرت (براساس توامندی های فردی، منابع قدرت بیرونی، جنسیت و سن) 3) راهبردهای دستیابی به قدرت (راهبردهای سازگار و ناسازگار) 4) آسیب شناسی قدرت (نبود سلسله مراتب قدرت، تنظیم قدرت بر اساس منابع بیرونی و عجز یک یا هر دو زوج در تنظیم قدرت) 5) هدف از قدرت یابی (فردیت طلبی، زوجیت طلبی و آرمان جویی خانوادگی) 6) آثار قدرت در خانواده (آثار منفی و آثار مثبت). نتیجه گیری: با توجه به این نتایج می توان گفت قدرت در خانواده سازه ای چند بعدی و پویا است که آسیب های آن می تواند خانواده را به آشفتگی سوق دهد و بالعکس
اصول برداشت علمی از آیات طبّی قرآن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
گاهی از مباحث بین رشته ای قرآن و علوم تجربی با سابقه هزارساله با عنوانِ «تفسیرِ عِلمی» یاد می شود (1). این نوع از تفسیر قرآن در مرکز مثلثی با اضلاع تفسیر، اعجاز علمی قرآن و علوم تجربی قرار گرفته که متأثر از آنها نیز است. برداشت علمی از قرآن در بستر تاریخ موضوعِ تعریف و نقد بسیاری از مفسران قرآنی بوده است. برخی تفسیر علمی را اعم از تفسیر فلسفی می دانند درحالی که در مباحثِ طبّی، علوم تجربی در برابر علوم عقلی مثل فلسفه قرار می گیرد و گاهی تعریف تفسیر علمی به گونه ای است که شامل همه اقسام این روش نمی شود. با این همه به نظر می رسد در تعریفی عام از تفسیر علمی آیات، گونه های سه گانه «استخراج علوم از قرآن» و «تحمیل مطالب علمی بر قرآن» و «استخدام علم در فهم بهتر آیات قرآن» را شامل می شود (2)
تحلیل مضمون آسیبهای شغلی مددکاران اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۸۵
۳۲۱-۲۸۶
حوزه های تخصصی:
هدف: با توجه به شیوع آسیب های شغلی در مشاغل یاری رسان هدف پژوهش حاضر بررسی آسیب های شغلی مددکاران اجتماعی بود. روش پژوهش: این مطالعه به شیوه ی کیفی و با رویکرد تحلیل مضمون انجام شد. جامعه ی پژوهش کلیه مددکاران اجتماعی شهر شهرکرد بود که تعداد 17 نفر از مددکاران به روش نمونه گیری هدفمند با اشباع نظری داده ها انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون شبکه ای آتراید-استرلینگ استفاده شد. یافته ها: مددکاران اجتماعی آسیب های شغلی را در سه مضمون فراگیر آسیب های درون فردی، آسیب های بین فردی و آسیب های فرافردی تجربه می کنند. آسیب های درون فردی شامل دو مضمون آسیب های عاطفی-هیجانی (اضطراب، افسردگی عمومی، فرسودگی و خشونت) و آسیب های جسمانی بود. در حوزه ی آسیب های بین فردی مضامین شامل: سرریزی مشکلات شغلی به خانواده، مشکلات ارتباطی با مددجویان (فروپاشی مرز کاری و شخصی با مددجویان، ناتوانی در مدیریت پرتوقعی مددجویان و مشکلات فرهنگی، آموزشی و اجتماعی مددجویان)، مشکلات مربوط به عدم تعهد سازمانی (احساس تبعیض وجدان گرایی پایین همکاران) و مشکلات مربوط به خط و مشی سازمان (تغییر و تنوع خط و مشی سازمان و مغایرت خط و مشی سازمان با نیازهای مددجویان) بود. آسیب های فرافردی نیز شامل مضامین مشکلات مربوط به ماهیت شغل (حجم زیاد کار، چالش زیاد کار)، مشکلات مربوط به شرایط کاری (سروصدای زیاد، ارگونومی نامناسب و آلودگی محیط کاری)، مشکلات مالی و رفاهی و تداخل مشکلات محیط زندگی با وظایف شغلی بود. بر اساس یافته های موجود می توان نتیجه گرفت که مددکاری اجتماعی شغلی بسیار پرچالش و مددکاران اجتماعی از جمله آسیب پذیرترین قشر جامعه هستند که در حیطه های مختلفی مشکلات زیادی را تجربه می کنند و سازمانهای زیرربط با استفاده از مشاوران و روانشناسان شغلی و برنامه ریزی همه جانبه می توانند در جهت کاهش این آسیبها به آنان کمک کنند.
بررسی رابطه بین چشم انداز زمان و درگیری تحصیلی با نقش میانجی خودکارآمدی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه درگیری تحصیلی به دلیل جامعیت در توصیف انگیزه و یادگیری توجه روز افزون پژوهشگران و مربیان را به خود جلب کرده است، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش چشم انداز زمان در درگیری تحصیلی با واسطه گری خودکارآمدی دانشجویان بود. روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه همبستگی در قالب معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش حاضر شامل تمامی دانشجویان کارشناسی دانشگاه یزد (10436 نفر) در سال تحصیلی 1399-1398 بود. شرکت کنندگان شامل 381 دانشجوی کارشناسی (170 دختر و 211 پسر) بودند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. در این پژوهش از مقیاس چشم انداز زمان، درگیری تحصیلی و خودکارآمدی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار AMOS و در قالب مدل سازی معادلات ساختاری انجام شده است. یافته ها: نتایج نشان داد ابعاد آینده (15/0=β و 05/0>P) و حال جبرگرا (27/0=β و 01/0>P) اثر مستقیم و معناداری بر درگیری تحصیلی دارد. علاوه بر این ابعاد آینده (16/0=β و 01/0>P) و حال لذت گرا (09/0=β و 05/0>P) با واسطه گری خودکارآمدی اثر غیرمستقیم مثبت و حال جبرگرا اثر غیرمستقیم و منفی بر درگیری تحصیلی دارد (20/0=β و 01/0>P). به عبارت دیگر خودکارآمدی در رابطه بین چشم انداز زمان و درگیری تحصیلی دارای نقش میانجی جزئی بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که چشم انداز حال لذت گرا هنگامی که در ارتباط با متغیرهای دیگری مانند خودکارآمدی پایین همراه باشد مضر است اما در صورت همراهی با سطح بالای خودکارآمدی مضر نمی باشد و به واسطه خودکارآمدی، درگیری تحصیلی را افزایش می دهد. همچنین می توان از نتایج این پژوهش جهت افزایش درگیری تحصیلی دانشجویان استفاده کرد.
نقش میانجی اضطراب کرونا در رابطه بین راهبردهای تنظیم هیجان و مقابله معنوی با پریشانی روان شناختی کارکنان مراقبت های بهداشتی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: همه گیری بیماری کرونا به عنوان یک عامل تهدید جهانی، استرس، اضطراب و پریشانی بالایی برای کارکنان مراقبت های بهداشتی ایجاد کرده است. اگرچه رابطه بین راهبردهای تنظیم هیجان و مقابله معنوی با پریشانی روان شناختی تائید شده است، اما توجه اندکی به عواملی میانجی این رابطه شده است. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی اضطراب کرونا در رابطه بین راهبردهای تنظیم هیجان و مقابله معنوی با پریشانی روان شناختی کارکنان مراقبت های بهداشتی انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر ازنظر هدف بنیادی و به لحاظ روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان مراقبت های بهداشتی شهر مشهد بود. در این مطالعه مقطعی 366 نفر در سال 1400 شرکت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان، پرسشنامه مقابله معنوی، مقیاس اضطراب بیماری کرونا و مقیاس پریشانی روان شناختی استفاده شد. داده های پژوهش به کمک شاخص های توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که سطح پریشانی روانشناختی و اضطراب کرونا در کارکنان مراقبت های بهداشتی 52/10±01/17 و 91/8±26/13 بود. بین راهبردهای تنظیم هیجان ناسازگار، مقابله معنوی مثبت و منفی و اضطراب کرونا با پریشانی روان شناختی رابطه معنادار وجود داشت (01/0 >P). مدل مربوط به نقش میانجی اضطراب کرونا در رابطه بین راهبردهای تنظیم هیجان ناسازگار و مقابله معنوی منفی با پریشانی روان شناختی کارکنان مراقبت های بهداشتی برازش خوبی داشت (99/0 =CFI، 99/0 =NFI، 99/0 =IFI، 1 =GFI، 078/0 =RMSEA). نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که تنظیم هیجان، مقابله معنوی و اضطراب کرونا نقش مهمی در پریشانی روان شناختی کارکنان مراقبت های بهداشتی دارند. یافته های این پژوهش می تواند به تدوین مداخله های هیجان محور و معنویت گرا برای کاهش اضطراب کرونا و پریشانی روان شناختی ناشی از آن در کارکنان مراقبت های بهداشتی کمک کند. تازه های تحقیق احمد منصوری: Google Scholar, Pubmed
تحلیل کیفی عوامل روانشناختی آسیب های فرایند انتخاب رشته تحصیلی: بررسی دیدگاه دانش جویان پیراپزشکی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: از جمله زمینه های تحصیلی جذاب و پرمتقاضی در بین داوطلبان ورود به دانشگاه، رشته های پیراپزشکی می باشد. اما اخیراً می توان شاهد تغییر رشته، افت تحصیلی و شرکت مجدد در آزمون سراسری توسط دانشجویان و فارغ التحصیلان این رشته ها بود. این پژوهش با هدف بررسی و شناسایی عوامل روانشناختی آسیب های فرایند انتخاب رشته تحصیلی در دانشجویان پیراپزشکی انجام شد. مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر از نوع کیفی و با استفاده از روش نظریه داده بنیاد انجام شد. مشارکت کنندگان شامل ۱۸ نفر از دانشجویان رشته های پیراپزشکی بودند که به شیوه ی هدفمند و بر اساس قانون اشباع داده ها انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. تحلیل داده ها از طریق رهیافت نظام مند استراوش و کوربین صورت گرفت. کدگذاری داده ها در سه بخش کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام شد. یافته ها: اطلاعات ثبت، کدگذاری و در قالب کدهای ثانویه، مقوله های فرعی و مقوله های اصلی دسته بندی شدند. تحلیل نظرات دانشجویان به شناسایی ۱۱۲کد ثانویه، ۱۴ مقوله فرعی و ۴ مقوله اصلی شامل مهارت های شناختی ناکارآمد، جهت گیری مختل، هیجان های نابسنده و رفتارها و اقدامات عملی نامؤثر منجر شد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش، حاکی از این است که عوامل روانشناختی در ایجاد و ادامه ی آسیب های فرایند انتخاب رشته تحصیلی نقش قابل توجهی دارند و مشکلات فردی و روانشناختی، می تواند مسیر صحیح انتخاب رشته تحصیلی را با چالش های اساسی مواجه کند. نتایج این مطالعه می تواند در شناسایی و کاهش آسیب های ناشی از عوامل فردی و روانشناختی در مسیر انتخاب رشته دانشگاهی مؤثر واقع شود. تازه های تحقیق حسین قمری: Google Scholar, Pubmed
شناسایی عوامل مراقبتی کودکان مبتلا به دیابت بر اساس تجارب زیسته مادران آنها: تحقیق پدیدارشناختی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: آنچه که در درمان یک بیماری مزمن چون دیابت دارای اهمیت است علاوه بر کنترل علایم بیماری، بهبود کیفیت زندگی بیمار است. زحمتی که یک کودک با بیماری مزمن چون دیابت تحمیل می کند مسئله ای است که تنها از دیدگاه پزشک قابل شناسایی نبوده و با آنچه مادر کودک بیمار احساس می کند بستگی دارد. بنابراین شناسایی عوامل مراقبتی کودکان مبتلا به دیابت ضروری به نظر می رسد. در این پژوهش هدف شناسایی عوامل مراقبتی کودکان مبتلا به دیابت بر اساس تجارب زیسته مادران آنها بود. مواد و روش ها: این مطالعه به روش کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی انجام گرفت. مشارکت کنندگان را ۱۶ نفر از مادران دارای کودک دیابتی تشکیل دادند که اطلاعات آنان از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری گردید. نمونه گیری به صورت هدفمند انجام شد و داده ها به روش کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های حاصل شده در ۳ مضمون اصلی و ۶ مضمون فرعی شامل ویژگی های فردی (عملکرد روانی- جسمانی و عملکرد هیجانی- اجتماعی)، خانواده (تعاملات بین فردی و مشکلات روانشناختی و اجتماعی)، مسائل آموزشی (نگرانی ها و نیازها) طبقه بندی گردید. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که شناخت عوامل مراقبتی در کودکان مبتلا به دیابت می تواند زمینه ساز اتخاذ تدابیر حمایتی و درمانی را برای آنها فراهم آورد. و درک تجربیات این مادران توسط متخصصان بهداشت برای ارتقای کیفیت مراقبت ضروری است. تازه های تحقیق هادی فرهادی: Google Scholar, Pubmed