در سال 524 م.، نمایندگان دولت های ساسانی، بیزانس، اعراب لخمی و اعراب حمیری در منطقه رملّه در نزدیکی شهر حیره و در حضور پادشاه لخمی، منذر سوم گرد آمدند. موضوع اصلی این اجلاس، مذاکره برای آزادسازی اسیران بلندمرتبه بیزانسی و عقد پیمان صلح میان بیزانس و منذر سوم لخمی بود که با حملاتی ویرانگر توانسته بود ضرباتی مهلک بر این دولت وارد سازد. با این حال در میانه این اجلاس، نماینده دولت یهودی حمیر نیز با به همراه داشتن نامه ای از سوی ذونواس، پادشاه یمن به جمع مذاکره کنندگان اضافه شد. ذونواس که پس از به قدرت رسیدن در یمن، سیاست خصمانه ای علیه حبشیان مسیحی و دولت بیزانس در پیش گرفته بود، خواستار برقراری پیمان اتحادی میان یمن و دولت های ساسانی و لخمیان به عنوان بزرگ ترین رقیبان دولت بیزانس بود. با این همه، نتیجه مذاکرات دیپلماتیک در اجلاس رملّه به عدم همکاری ساسانیان و اعراب لخمی با دولت حمیری انجامید. این موضوع خیلی زود باعث سقوط سلسله حمیریان در یمن به دست اتحادیه بیزانس و آکسوم شد. با سقوط دولت یهودی حمیر، دولت بیزانس موفق شد، حوزه نفوذ خود را بر کرانه های دریای سرخ گسترش دهد و سیاست فعالی را علیه منافع دولت ساسانی در تجارت میان شرق و غرب در پیش گیرد، لذا از مهم ترین ریشه های حمله نظامی ساسانیان به یمن، در سال 570 م. (سال تولد پیامبر اکرم اسلام) و تصرف این سرزمین به منظور بر قراری توازن قوا و در اختیار گرفتن دروازه جنوبی در برابر بیزانس بود.
فتوحات اسلامی در ایران در پادشاهی یزدگرد سوم (632-651 م.) و به ویژه تسخیر بخش عمده آن در کمتر از یک دهه، گویای آن است که دولت ساسانی در آن هنگام توان نظامی و دفاعی خود را، آن چنان که در دوره های پیشین می بینیم، از دست داده بوده است. متون تاریخی سده های نخستین اسلامی که از دیرباز منابع پر استناد تاریخ پژوهان معاصر شمرده می شوند، این فرض را تأیید می کنند. این منابع، از یک آشفتگی سیاسی پس از مرگ خسرو دوم (590-628 م.) سخن می گویند که در طی آن، شماری پادشاه و ملکه به مدت کوتاهی به پادشاهی رسیدند. آنچه این منابع نمی گویند، میزان اقتدار سیاسی و حدود قلمرو جغرافیایی آن هاست و این موضوعی است که در سکه های این دوره- که از مراجعه به آن ها غفلت شده است- به روشنی بازتاب یافته است. داده های سکه شناسی و مقایسه آن ها با منابع کتبی در این مقاله، نشان می دهد که پادشاهان این دوره که به کوتاهی و اغلب هم زمان بر چند ایالت فرمان می راندند، به سبب محدودیت منابع انسانی و مالی، قادر به تثبیت اقتدار سیاسی و نظامی خود نبودند. آنگاه که یزدگرد سوم هم زمان با فتوحات مسلمانان به پادشاهی رسید، دولت ساسانی مدت ها بود که بر اثر عوامل گوناگون در حال زوال و فروپاشی بوده و توان سیاسی و نیروی نظامی خود را از داده بود.