سلسله های صوفیانه بعد از تأسیس در کردستان، فضای اجتماعی بخش قابل توجهی از جامعه را تحت تأثیر قرار دادند. تحقیق حاضر از شیوه ی پژوهش کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی در صدد بررسی چرایی و چگونگی جایگاه و نفوذ طریقت های تصوف بر جوامع کردنشین که مسئله محوری این پژوهش است، می باشد. بزرگان این طریقت ها در کردستان به واسطه ی حمایت مردم از آن ها و همچنین با حذف حکومت های محلی در راستای افزایش نفوذ و اعتبار سیاسی و اجتماعی خود در عرصه های گوناگون اقدامات بسیاری انجام دادند. نتیجه ی این پژوهش نشان می دهد این مشایخ با حکام و فرمانروایان رابطه ی دوسویه داشته و پیوسته به خاطر منافع خود در پی جلب رضایت طرف دیگر بودند. نفوذ سیاسی و اجتماعی؛ برخورداری اقتصادی را برای آنان به همراه داشت به طوریکه روز به روز بر تعداد مریدانشان افزوده می شد و در نتیجه زمینه نفوذ بیشتر را برای شیوخ در صحنه ی اجتماع فراهم می کرد.
در شماره پیشین گام به گام با مدرس آمدیم تا به صحن و سرای مجلس رسیدیم و در کنار مدرس که به عنوان عضو فقهای طراز اول ناظر بر مجلس از سوی مراجع انتخاب شده بود نشستیم تا ببینیم این مرد افسانه ای تاریخ ایران که قرار است شفای تاریخ را موجب شود چه می خواهد بگوید و انجام دهد.اما گویی ماجراهای اصلی زندگی او قرار است از مجلس سوم و آن هم درگود سیاست عملی ــ که به اندازه تاریخ عمق داشت و عرصه آن به وسعت تمامی سرزمین ایران ودیگر سرزمینهای اسلامی بود ــ آغاز شود. مدرس در مجلس مشاوره عالی که مرکب از نمایندگان دوره اول و دوم بود و برای به تعویق انداختن انتخابات دوره سوم توسط ناصرالملک نایب السلطنه برگزار شده بود، نطقی به مخالفت ایراد کرد که اساس آن مجلس را به هم ریخت و سروصدای آن در همه جا پیچید. مدرس از اینجا بود که برای عموم مردم ایران نامی آشنا شد و اسم او بر سر زبانها و در صدر جراید افتاد و گویا مردم ایران از همین جا، گم گشته خود را پیدا کردند و محبت خود را به پای این مرد شجاع و دانشمند و ساده زیست ریختند تا مدافع آنها در برابر استعمار و استبداد باشد. باری قضیه مهاجرت و مخالفت با قرارداد ننگین 1907 وثوق الدوله و تقویت جنبشهای انقلابی و مخالفت با طرح جمهوری و ضدیت با قزاق دیکتاتور ایران سرفصل مبارزات درخشان این دوره از زندگانی مدرس شد و او را در شمایل ناخدایی بر کشتی طوفان زده ایران نمایان ساخت که به راستی اگر نمی بود، کشتی سرزمین تاریخی ایران در بازی امواج و صخره ها متلاشی می شد و شاید امروز اثری از ایران باقی نمانده بود.البته که برای دریافتن بزرگی کارهای مدرس در طی چهار دوره وکالت مجلس شورای ملی این مقاله بسنده نخواهد بود و نیاز به تتبع و گردآوری بیشتری است تا آثار و پیامدهای مجاهدات او را به تمامی دریابیم. اما جهت بازگشودن منظری برای این نیاز تاریخ پژوهانه، هرگونه کوششی فایده مند خواهد بود. مقاله حاضر به منظور همین فایده تقدیم حضور شما علاقمندان ارجمند می گردد، امید است وافی به مقصود آن باشد.
قدرت یابی سلجوقیان (429-552 ق) در ایران و عراق و ائتلاف نیروهای سیاسی مذهبیِ اهل سنت (سلطنت و خلافت)، موجب رشد نفوذ حدیث گرایانِ سنی مذهب شد. همچنین در اثر عملکرد واگرای انه برخی مراکز علمی عصر و تقابل رویکرد عقل گراییِ شیعی و سنت گراییِ اهل تسنن و... همگراییِ شیعه و سنی با چالش هایی مواجه گردید. در این اوضاع متکلمان اهل تسنن در عرصه تقریب شیعه و سنی موضع انفعالی داشتند ولی متکلمان شیعه در این عرصه فعال تر شدند، زیرا منازعات فرقه ای، ائتلاف نیروهای سیاسی مذهبی اهل سنت، عملکرد واگرایانه ی مراکز آموزشی نظیر نظامیه ها و... سبب گرایش کمترِ اهل تسنن به تقریب شده بود. درمقابل، متکلمان شیعه با علم به وضعیت شیعیان در بغداد و ری به دلیل مجاورت با مراکز سیاسی مذهبی اهل تسنن، تضعیف پشتوانه سیاسی و کسب تجربه از حوادث تلخ منازعات فرقه ای دریافتند که حفظ میراث شیعه با تقریب میسر است. البته در درون جوامع شیعی، تقابل مکتب متکلمان و محدثان، تندروی های اسماعیلیه و جریان غلّو، نیز بحث تقریب را به چالش می کشید. این پژوهش درصدد است با روش توصیفی تحلیلی و برپایه منابع کتابخانه ای، راهکارهای متکلمان شیعة امامی را درجهت تقریب، از طریق طرح مشترکات دینی، فقه مقارن، برگزاری کرسی درس مشترک، مناظره، پاسخگویی به شبهات و اتهامات علیه شیعه و آشکارساختن تفاوت شیعه امامی با سایر انشعابات تشیع و ... بررسی و تحلیل نماید.
بلوچستان در آغاز حکومت قاجار گرفتار آشوب های ناشی از منازعات خان های محلی گردید. بخش وسیعی از این منطقه که همواره جزو جغرافیای تاریخی ایران بوده، سرانجام با دخالت انگلستان جدا شد.
پژوهشگر می کوشد پاسخ مناسبی برای این پرسش بیابد که آیا قاجارها در آغاز حکومت شان توانستند حاکمیت دولت مرکزی را در بلوچستان تثبیت کنند؟ سؤال دیگر این که چه کسانی طی دوران زمامداری فتحعلی شاه و محمدشاه در صحنه سیاسی این ایا لت نقش آفرین بودند؟
چنین فرض می شود کشمکش های محلی در بلوچستان که ریشه در تاریخ میانه ایران داشت، فرصت تثبیت حاکمیت ایران بر این ناحیه را پس از فروپاشی دولت صفوی و افشاری نداد و دولت انگلستان نیز کوشید از این نابسامانی سیاسی در جهت مطامع استعماریش استفاده کند.
این تحقیق با بهره گیری از مندرجات سفرنامه ها، خاطرات رجال سیاسی و سایر منابع دست اول، به روش«تحلیل تاریخی» تحوّلات سیاسی بلوچستان را در یک دورة حساس تحلیل می نماید.
این بررسی نشان می دهد: بلوچستان در آغاز دورة قاجار کانون ناآرا می های فراوانی گردید که دولت انگلستان با فرصت طلبی کوشید با فرقه تراشی بر نابسامانی آن بیفزاید. قاجارها هم به دلیل درگیری با دولت روسیه و انکلس و نیز بی کفایتی برخی دولتمردان، نتوانستند حاکمیت ایران را بر این نواحی به طور کامل برقرار سازند.
تحلیل و واکاوی رویدادهای تاریخ ایران که بخش اعظمی از آن خاندان محور تلقی می شود، مستلزم شناخت نخبگان و خاندان های محلی و دیوانی، تبیین روابط آنان با حکومت ها و همچنین فهم جابه جایی و تحرک این کانون اثرگذار است. این جستار با رویکردی تاریخی و با تأکید بر پدیدﮤ سیاسی و اجتماعی مهاجرت، تلاش می کند زمینه ها و پیامدهای مهاجرت خاندان هاشمیه شیراز (1207تا1245ق/ 1792تا 1829م) را تبیین کند. یافته های پژوهش نشان می دهند که فروپاشی ﺳﻠﺴﻠﮥ زندیه، جابه جایی کانون سیاسی و اداری قدرت از شیراز به تهران، بینش محدود و عشیره ای قاجارها و نیاز مبرم آنها به نخبگان، توانمندی تشکیلاتی و دیوانی خاندان هاشمیه، آسیب پذیرشدن حیات سیاسی و اجتماعی شهر شیراز و... باعث مهاجرت ادواری و دائمی بخش عمده ای از خاندان هاشمیه شیراز به تهران و دیگر مراکز شهری این دوره شد. به طور کلی کمک بخشی به استقرار و تثبیت پایه های قدرت قاجارها، مشروعیت آفرینی و ﻏﻠﺒﮥ حکومت بر بحران های پیش رو، قلع وقمع خاندان هاﺷﻤیﮥ شیراز در زمان فتحعلی شاه، استمراریافتن و درعین حال سهیم شدن این خاندان در شکل بخشی به پاره ای از تحولات سیاسی این دوره و پس ازآن، ازجمله پیامدهای غالب این مهاجرت ها بود.
امر قضاء و داوری از جمله مسائل مهم اجتماعی است که غالباً از دید تاریخ نویسان پنهان مانده است. در سده های ششم و هفتم هجری، دیوان قضاء ساز و کار به نسبت مشخصی به خود گرفت. در این دوره ما شاهد درگیری خلفای عباسی با قدرت های نو ظهور دیگر و برهم خوردن موازنه قدرت در جهان اسلام بوده که این امر بر امر قضاء تاثیر می گذاشت. این پژوهش توجه اصلی خود را به بررسی ساختار نهاد قضاء در دو سده پایانی حکمرانی خلفای عباسی با محوریت مرکز خلافت یعنی شهر بغداد قرار داده است. پس از بررسی ساختار نهاد قضاء به ویژگی های قاضی و ساز و کار دیوان قضاء و کسانی که در امر دادرسی قاضی را همراهی می کردند پرداخته شده است و سپس رابطه ی بین نهاد قضاء و تحولات سیاسی خلافت عباسیان و تاثیر آن بر امر قضاء مورد بررسی قرار می گیرد. این پژوهش درصدد است با روش توصیفی – تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای به بررسی موضوع بپردازد.