هدف این پژوهش بررسی تأثیر روش های تدریس فعال بر پیشرفت تحصیلی درس ریاضی بود و به مقایسه تأثیر روش های تدریس سکوسازی، حل مسئله و سنتی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی درس ریاضی شهرستان ورامین پرداخته شد. در یک طرح نیمه آزمایشی 45 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه جایگزین شدند. گروه های آزمایش به طور مجزا 10 جلسه تحت به کمک روش های سکوسازی و حل مسئله آموزش دیدند و گروه کنترل با روش سنتی آموزش دید. همه گروه ها آزمون معلم ساخته پیشرفت تحصیلی را به عنوان پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 2 ماهه تکمیل کردند. داده ها با روش کوواریانس تحلیل شدند.نتایج نشان داد در مرحله پس آزمون روش سکوسازی برخلاف روش حل مسئله باعث افزایش پیشرفت تحصیلی شده است. اما در مرحله پیگیری اثر روش های تدریس سکوسازی و حل مسئله در افزایش پیشرفت تحصیلی تفاوت معنی داری نداشتند. گرچه اثر روش سکوسازی زودتر از روش حل مسئله بروز می کند، اما در بلند مدت میان این دو روش تدریس تفاوت معنی داری وجود ندارد. بنابراین روش های تدریس سکوسازی و حل مسئله در افزایش پیشرفت تحصیلی مؤثر هستند.
هدف: هدف اصلی این پژوهش، طراحی الگوی برنامه درسی تربیت اخلاقی در دوره ابتدایی نظام آموزشی ایران بود. روش: این پژوهش از نوع رویکرد پژوهش های کیفی و مبتنی بر نظریه داده بنیاد کلاسیک انجام شد. جامعه آماری شامل معلمان و افراد متخصص و صاحب نظر در زمینه تربیت اخلاقی بودند که شیوه انتخاب آنها هدفمند از نوع گلوله برفی بود. در مجموع با 22 نفر که شامل 10 معلم و 12متخصص تربیت اخلاقی بودند مصاحبه شد. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شد. داده-های حاصل از مصاحبه در طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و نظری تحلیل شد و الگو مفهومی بر اساس ترسیم نسبت بین مقولات اصلی شکل گرفت. یافته ها: یافته ها نشان می دهد که الگوی مفهومی برنامه درسی تربیت اخلاقی در دو بعد چرایی و ضرورت تربیت اخلاقی و چگونگی برنامه درسی تربیت اخلاقی و مشتمل بر مقولاتی مانند ضرورت و نیاز، رویکرد، اهداف، محتوا، روش های یاددهی-یادگیری، نقش نیروی انسانی، ارزشیابی، مواد و منابع، مکان و زمان شکل می گیرد. مرکز ثقل یا مقوله محوری این الگو، رویکرد شایستگی محور فراگیر آن است که بر اساس دو ویژگی اصلی آن یعنی توجه سازوار به ابعاد دانشی، بینشی و مهارتی و شمولیت قلمرویی آن به تمام زیست مدرسه ای سایر عناصر برنامه درسی را تحت تاثیر قرار داده است.
هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی برنامه درسی ادبیات مقطع متوسطه ایران با شش کشور اروپایی بود. نوع پژوهش کیفی بود که از دو روش تحلیل محتوای اسنادی و زمینه یابی استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها اسناد و مدارک مربوط به برنامه درسی کشورها و مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود. در بخش تطبیقی از روش پیشنهادی برودی استفاده شد و در بخش زمینه یابی نیز با 15 نفر از صاحب نظران حوزه ادبیات در کشور مصاحبه به عمل آمد. اطلاعات به دست آمده در قالب جداول خلاصه و مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که برنامه درسی ادبیات کشور ما به نسبت سایر کشورها از لحاظ محتوا و رویکردها از غنای بالایی برخوردار است. همچنین برنامه درسی ادبیات قابلیت های مطلوبی را در دانش آموزان پرورش می دهد که مهمترین آنها قدرت درک، تفسیر و دانش ادبی می باشد. مهارت ارتباطی و پردازش اطلاعات به عنوان یکی از مهمترین مهارت های مورد نیاز دنیای امروز، کمتر مورد توجه بود که بایستی مورد تأکید بیشتر قرار گیرد. نتایج دیگر پژوهش حاکی از چالش برانگیز بودن برنامه درسی ادبیات در مؤلفه های محتوا و روش آموزشی بود که بایستی این چالش به حداقل برسد