فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۸
5 - 19
حوزههای تخصصی:
هدف: آزمون سراسری (کنکور) با هدف انتخاب دانش آموزان برای ورود به دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی طراحی شده است. این مطالعه در پی آن است تا ساختار مفهومی و توانایی های نهفته مورد سنجش در این آزمون را که در انتخابی دقیق و عادلانه نقش بسزایی دارند، شناسایی و تحلیل کند. روش: این پژوهش به روش توصیفی–همبستگی انجام شد. نمونه ای تصادفی شامل ۴۸٬۴۳۶ نفر از داوطلبان گروه علوم تجربی کنکور سال ۱۴۰۰ انتخاب گردید. برای تحلیل داده ها از روش های آماری تحلیل مؤلفه های اصلی (PCA)، تحلیل خوشه ای (Cluster Analysis)، مقیاس بندی چندبعدی (MDS) و مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل ها نشان داد که ساختار آزمون از سه توانایی عمده تشکیل شده است: دروس عمومی، دروس تخصصی، و زبان انگلیسی به عنوان یک توانایی مستقل. مدل معادلات ساختاری نیز نشان داد که توانایی های عمومی، زیربنای توسعه سایر ابعاد هستند و روابط میان آن ها از نظر آماری معنادارند. زبان انگلیسی نیز به عنوان حیطه ای مستقل شناسایی شد. نتیجه گیری: ساختار شناسایی شده، الگویی منسجم از توانایی های اندازه گیری شده در آزمون ارائه می دهد که می تواند در طراحی سؤالات، تفسیر نتایج، و برنامه ریزی آموزشی به کار رود. تأیید مدل مفهومی پژوهش، پشتوانه ای نظری و تجربی برای درک بهتر سازوکار آزمون فراهم می کند.علاوه بر این نتایج پژوهش به بهینه سازی فرآیند گزینش کمک کرده و می تواند در جهت هم راستاسازی روش های ارزیابی با اهداف آموزشی و نیازهای متغیر جامعه مورد استفاده قرار گیرد.
چالش ها و فرصت های استفاده از هوش مصنوعی در آموزش ابتدایی: از نگاه نو معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر که شاهد تحولات چشمگیری در عرصه فناوری هستیم، هوش مصنوعی به عنوان یکی از نوین ترین دستاوردهای بشر، توجه بسیاری از حوزه ها را به خود جلب کرده است. آموزش وپرورش به عنوان یکی از ارکان اصلی توسعه جوامع، از این تحولات بی نصیب نمانده است. هوش مصنوعی به عنوان ابزاری نوین، فرصت های جدیدی را برای ارتقای کیفیت آموزش در سطوح مختلف، به ویژه در آموزش ابتدائی که پایه یادگیری و شکوفایی استعدادها است، فراهم می کند . مقاله حاضر به بررسی چالش ها و فرصت های استفاده از هوش مصنوعی در آموزش ابتدایی از دیدگاه نومعلمان می پردازد. روش پژوهش، توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه مدنظر، نومعلمان ورودی سال 98 دانشگاه فرهنگیان تبریز به تعداد 260 نفر بود. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 155 نفر تعیین شد. از پرسشنامه محقق ساخته 32 سؤالی جهت جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار 4افزار4 PLS و مدل معادلات ساختاری مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که نومعلمان باوجود آگاهی از مزایای بالقوه هوش مصنوعی در آموزش، چالش های متعددی را در استفاده از آن در کلاس درس مشاهده می کنند. این چالش ها شامل از دست دادن تفکر مستقل و خلاق، محدود بودن هوش مصنوعی در درک و پاسخ به نیازها، از دست دادن تعامل با انسان ها، چالش در تشخیص تقلب، نیاز به آموزش و توسعه حرفه ای مناسب، نیاز به دانش و تخصص در هوش مصنوعی و تولید محتوای نادرست و گمراه کننده است. بااین حال، نومعلمان همچنین فرصت های متعددی را برای استفاده از هوش مصنوعی در جهت ارتقای کیفیت آموزش ابتدائی قائل هستند. درنهایت، مقاله حاضر پیشنهاد هایی را برای غلبه بر چالش ها و استفاده مؤثر از هوش مصنوعی در آموزش ابتدایی ارائه می دهد.
Phenomenology of virtual education culture in the Iranian higher education(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۶, Issue ۲ , ۲۰۲۵
137 - 164
حوزههای تخصصی:
This qualitative phenomenological study explored the culture of virtual education in Iranian higher education, focusing on the lived experiences of 31 professors and students. Employing structured interviews and thematic analysis, the research identified one overarching theme and six primary subcultures: interaction and communication, scientific and academic processes, emotional dynamics, exclusion, acceptance, and neutrality. The findings revealed that virtual education reshapes traditional academic norms by enabling wider scientific communication, reducing knowledge monopolies, and increasing collaboration across institutions. However, challenges such as diminished emotional connections, weakened academic commitment, increased superficial learning, and reduced in-person engagement also emerge. Students' and professors' attitudes toward virtual education varied, ranging from full acceptance to indifference. These orientations are influenced by personal values, learning styles, technological familiarity, and institutional support. While virtual education fosters academic freedom and access, it simultaneously disrupts emotional and spatial dimensions of learning environments. The study concludes that understanding the cultural dimensions of virtual education is crucial for policymakers and educators to enhance its effectiveness. Tailoring educational planning to account for emotional, structural, and communicative factors will be essential in ensuring the long-term sustainability and equity of virtual education in higher education contexts.
Hope and Emotion Regulation as Predictors of Perceived Discrimination in Individuals with Physical Disabilities(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۳ No. ۱ (۲۰۲۵) : Serial Number ۹
43-51
حوزههای تخصصی:
This study aimed to examine the predictive role of hope and emotion regulation in perceived discrimination among adults with physical disabilities. The study employed a correlational descriptive design with a sample of 390 adults with physical disabilities, selected based on the Morgan and Krejcie table. Participants completed validated measures assessing perceived discrimination, hope, and emotion regulation, including the Perceived Discrimination Scale, the Adult Hope Scale, and the Emotion Regulation Questionnaire. Data analysis was conducted using Pearson correlation to examine associations between variables and multiple linear regression to determine the predictive effect of hope and emotion regulation on perceived discrimination. Statistical analyses were performed using SPSS-27, with significance set at p < 0.01. The results indicated a significant negative correlation between hope and perceived discrimination (r = -0.45, p < 0.01) and between cognitive reappraisal and perceived discrimination (r = -0.38, p < 0.01), while expressive suppression was positively correlated with perceived discrimination (r = 0.41, p < 0.01). The regression model was statistically significant (F(2, 387) = 53.04, p < 0.01) with an R² value of 0.27, indicating that hope and emotion regulation explained 27% of the variance in perceived discrimination. Hope (B = -0.39, p < 0.01) and cognitive reappraisal (B = -0.28, p < 0.01) negatively predicted perceived discrimination, whereas expressive suppression (B = 0.31, p < 0.01) was a positive predictor. The findings suggest that hope and adaptive emotion regulation strategies, particularly cognitive reappraisal, serve as protective factors against perceived discrimination, whereas expressive suppression exacerbates discriminatory perceptions. These results highlight the importance of psychological interventions aimed at fostering hope and teaching adaptive emotion regulation strategies to mitigate the impact of discrimination in individuals with physical disabilities.
شناسایی عوامل مؤثر بر دانشگاه اخلاق محور با رویکرد کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
212 - 222
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر دانشگاه اخلاق محور با استفاده از رویکرد کیفی انجام شده است. روش شناسی پژوهش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی است و با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شده است. نمونه گیری استفاده شده در این پژوهش، نمونه گیری خوشه ای و با شیوه نمونه گیری گلوله برفی بود. مبنای اصلی جمع آوری اطلاعات، انجام مصاحبه های عمیق با خبرگان، مدیران، معلمان و متخصصین حوزه آموزش و پژوهش تا دستیابی به اشباع نظری بوده است. در مجموع 21 مصاحبه انجام شد. پس از جمع آوری اطلاعات، کدهای مربوط به مصاحبه های مکتوب با استفاده از روش تحلیل مضمون تحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش که پس از انجام مراحل سه گانه کدگذاری باز، محوری و انتخابی، مدل نهایی پژوهش است. نشان می دهد عوامل مؤثر بر دانشگاه اخلاق محور در سه مضمون فراگیر شامل: عوامل فردی (ویژگی مدیران و سیاست گذاران، ویژگی رفتاری اساتید، ویژگی رفتاری کارکنان، ویژگی شخصیتی دانشجویان)، عوامل درون دانشگاهی(سبک رهبری اخلاقی، آموزش اخلاقی، پژوهش های اخلاق محور، رفتار شهروندی بالا، فرهنگ سازمانی، عدالت سازمانی، جو سازمانی)، عوامل محیطی (فلسفه حاکم بر جامعه، عوامل سیاسی، عوامل فرهنگی اجتماعی) بودند. بحث و نتیجه گیری: نتایج این مطالعه می تواند مورد توجه سیاست گذاران دانشگاهی قرار گیرد و مدیران دانشگاهی را ترغیب کند تا از طریق آشناکردن اساتید و دانشجویان با موضوع اخلاق در دانشگاه، پیشرفت علمی و عملی را فراهم سازند.
بررسی آثار روان شناختی و اجتماعی استفاده از فضای مجازی توسط دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش تعیین آثار مولفه های روان شناختی (افسردگی، تنظیم خلق و خو و اشتغال ذهنی) و اجتماعی (انزوای اجتماعی و ترجیح تمایل اجتماعی آنلاین) استفاده دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر بابلسر از فضای مجازی بود. پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ ماهیت از نوع توصیفی و پیمایشی می باشد. جامعه آماری دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر بابلسر به تعداد 1698 نفر بودند. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان ۲۶۱ نفر و با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته با 56 گویه بوده است. روایی صوری و محتوایی ابزار با نظر متخصصین مورد تایید قرار گرفت و پایایی ابزار نیز بر اساس ضریب آلفای کرونباخ 831/0 براورد شد. نتایج نشان داد، استفاده از فضای مجازی به میزان 559/0 در افسردگی، 563/0 در خلق وخو و به میزان 663/0 در اشتغال ذهنی دانش آموزان دختر نقش مثبت معناداری داشته است. همچنین استفاده از فضای مجازی به میزان 559/0 در انزوای اجتماعی و 448/0 در ترجیح تمایل اجتماعی آنلاین دانش آموزان دختر نقش مثبت معناداری داشته است. در نتیجه آثار و پیامدهای منفی استفاده از فضای مجازی در ابعاد مختلف روان شناختی و اجتماعی قابل توجه و نیازمند مداقه بیشتر از سوی مسئئولان و آموزشگران فضای مجازی است.
طراحی الگوی نظام آموزشی مبتنی بر راهبری استعداد کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
64 - 81
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: ارائه خدمات آموزشی باکیفیت و طراحی برنامه های ویژه برای کشف علایق و استعدادهای دانش آموزان، به بهبود دستاوردهای تحصیلی و رشد فردی آن ها کمک می کند. مهدهای کودک با اجرای سیستم مدیریت اثربخش می توانند زمینه راهبری استعداد کودکان را فراهم کنند. هدف مطالعه حاضر طراحی الگوی نظام آموزشی مبتنی بر راهبری استعداد کودکان است. روش شناسی پژوهش: این پژوهش، از لحاظ هدف، کاربردی و از منظر گردآوری داده ها، از نوع کیفی است. جامعه آماری متشکل از خبرگان و اساتید دانشگاهی دارای تخصص در زمینه آموزش کودکان، مدیریت استعداد، رشد کودکان بودند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که جهت سنجش روایی آن از ارزیابی قضاوت خبرگان استفاده شد و برای محاسبه پایایی، از میان مصاحبه های انجام گرفته چند مصاحبه به عنوان نمونه انتخاب و هر کدام از آن ها در یک فاصله زمانی کوتاه و مشخص دو بار کدگذاری شدند و میزان توافق بین این کدگذاری ها مبنای محاسبه پایایی قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که الگوی نظام آموزشی مبتنی بر راهبری استعداد کودکان شامل 6 بعد فلسفی و اهداف آموزشی، محتوایی و برنامه ریزی درسی، انسانی و نیروی انسانی، مالی و منابع، فناوری و نوآوری، ارزیابی و کیفیت سنجی و هفده مولفه فلسفه آموزشی، اهداف آموزشی، اهداف برنامه درسی، محتوای برنامه درسی، راهبردهای یاددهی – یادگیری، آموزش و حمایت از معلمان، ویژگی های معلمان، ویژگی های مدیر مهد کودک، بودجه ریزی هدفمند، تامین منابع آموزشی، سرمایه گذاری در فناوری و نوآوری، ابزارهای استعدادیابی و تحلیل داده ها، آموزش معلمان در فناوری، ارزیابی چندبُعدی، ارزیابی تکوینی (فرآیندمحور)، ارزیابی مشارکتی، ابزارهای ارزیابی متنوع بود.
اعتباریابی و بررسی تغییرناپذیری جنسیتی مقیاس رضایت از زندگی ریورساید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۹
147 - 174
حوزههای تخصصی:
در طی بیش از سه دهه، مقیاس رضایت از زندگی (SWLS; Diener et al., 1985) مورد استفاده قرار گرفته است. اما در این مدت تغییراتی در تفسیر رضایت از زندگی ایجاد شده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس رضایت از زندگی ریورساید (RLSS) در میان دانشجویان بود. در یک طرح اعتباریابی، 210 نفر از دانشجویان مؤسسات غیردولتی شهر مشهد، به صورت در دسترس انتخاب شدند و مقیاس رضایت از زندگی ریورساید (RLSS; Margolis et al., 1985)، مقیاس رضایت از زندگی (SWLS; Diener et al., 1985)، فرم کوتاه مقیاس بهزیستی روان شناختی (Reif, 1989) و مقیاس فشار روانی کسلر (Kessler et al., 2002) را تکمیل کردند. روایی محتوایی، تغییرناپذیری جنسیتی تأییدی، همگرا و واگرا و همچنین همسانی درونی و پایایی مورد بررسی قرار گرفت. شاخص CVR برای کل مقیاس برابر با 87/0 و شاخص CVI برابر با 97/0 به دست آمد. آلفای کرونباخ نیز 88/0 و ضریب دو نیمه کردن اسپیرمن براون برابر با 88/0 بود. روایی عاملی تأییدی در کل نمونه، زنان و مردان، مطلوب بود. ساختار عاملی مقیاس بر حسب جنسیت تغییرناپذیر بود. روایی همگرا و واگرا نیز مطلوب بود (01/0>P). تفاوت سنی معنادار بود و افراد جوان تر رضایت از زندگی بیشتری داشتند. اما بر اساس جنسیت، تاهل، تحصیلات و اشتغال تفاوت معناداری به دست نیامد. به نظر می رسد مقیاس رضایت از زندگی ریورساید (RLSS) از روایی و پایایی مطلوبی در دانشجویان برخوردار بوده و مقیاس مناسبی برای مطالعات آتی است.
بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه ی انگیزه های استفاده از هوش مصنوعی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۹
67 - 120
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روانسنجی پرسشنامه ی انگیزه های استفاده از هوش مصنوعی در دانشجویان بود. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع مطالعات روانسنجی بود. جامعه ی آماری پژوهش را تمامی دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی 1403-1402 تشکیل می دادند که از میان آنها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 318 نفر (187 پسر و 131 دختر) به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی انگیزه های استفاده از هوش مصنوعی یورت و کاسارجی (2024) و نگرش کلّی نسبت به هوش مصنوعی شپمن و رودوی (2020) استفاده شد. برای بررسی روایی پرسشنامه از روایی ملاکی (همزمان) با مقیاس نگرش کلّی نسبت به هوش مصنوعی و تحلیل عاملی تأییدی و برای بررسی پایایی پرسشنامه از روش همسانی درونی استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی نشان داد که این پرسشنامه برازش مناسب داشته و در نتیجه از روایی مطلوبی برخوردار است (97/0=CFI، 95/0=NFI، 96/0=NNFI و 059/0=RMSEA). نتایج حاصل از ضریب همسانی درونی (ضریب آلفای کرونباخ) نشانگر پایایی خوب پرسشنامه بود. به طوری که ضریب آلفای کرونباخ برای عامل انتظار 87/0، برای عامل دستیابی 86/0، برای عامل سودمندی 89/0، برای عامل ارزش ذاتی/بهره 82/0 و برای عامل هزینه 72/0 به دست آمد. بنابراین، می توان گفت که پرسشنامه ی انگیزههای استفاده از هوش مصنوعی برای سنجش این سازه در نمونه های دانشجویان ایرانی از روایی و پایایی کافی برخوردار است.
الهیات سیاسی تربیت: برنامه ای پژوهشی برای تعلیم و تربیت در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر برنامه پژوهشی ای را برای بازفهمی و بازسازی مسئله تعلیم وتربیت در ایران ارائه می کند. بدین منظور، تلاش شد در قالب یک جستار نظرورزانه طرحی از مسئله تعلیم وتربیت ایران و مسیر حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب ناظر به محورها و مضامین اساسی این برنامه پژوهشی عرضه گردد. این برنامه پژوهشی با نام الهیات سیاسی تربیت، دو پیش فرض بنیادین دارد. پیش فرض اول، که ناظر به اصلاح انگاره صاحب نظران و پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت نبست به غرب است، «غرب شناسی الهیات سیاسی تربیت» نام دارد. این پیش فرض مشخصاً به پروژه مطالعات نقد سکولاریزاسیون اشاره دارد و «وجود ریشه های الهیاتی برای مدرنیته» را برملا می سازد و زمینه ای برای تبارشناسی الهیاتی غرب مدرن، به ویژه تعلیم و تربیت سکولار غربی است. پیش فرض اول، کمک می کند تا غرب و تعلیم و تربیت غربی را با روایتی الهیاتی بازشناسی کنیم و این رکن غرب شناسی در برنامه پژوهشی این نوشتار است. پیش فرض دوم، «خودشناسی الهیات سیاسی تربیت» نام دارد که بیانگر ضرورت تلاش برای درک وضع تاریخی و اجتماعی و تعلیم وتربیت در ایران از منظری بیرون از افق تاریخی مدرنیته است. این افق تاریخی، که باید برآمده از حکمت ایرانی – اسلامی باشد و طرح کلی آن در این نوشتار عرضه شده، جهان ایرانی نام دارد. جهان ایرانی، رکن خودشناسی در الهیات سیاسی تربیت به مثابه یک برنامه پژوهشی است. براین اساس، نوشتار حاضر به نوعی ضرورت و امکان بازسازی نظریه و تاریخ تعلیم و تربیت در ایران را مطرح می سازد.
اصول برنامه درسی مبتنی بر نظریه پسا انسان گرائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش بررسی اصول برنامه درسی مبتنی بر نظریه پسا انسان گرائی بود. رویکرد پژوهش فلسفی و روش پژوهش استدلال استنتاجی بود. بر اساس این روش محقق از یک نظریه کلی استفاده می کند و سعی می کند با استفاده از بینش به دست آمده از کلیات به جزئیات و سؤالات پاسخ دهد. در این روش شناخت و نتایج محصول و برخاسته از بحث های قیاسی است. نتایج نشان داد پساانسان گرائی، به عنوان دیدگاهی انتقادی، انسان محوری را به چالش می کشد و بر مرزهای فزاینده بین انسان ها و غیرانسان ها تأکید می کند. مهم ترین تمرکز در پسا انسان گرائی، تغییر تأکید از انسان ها به عنوان مرکز جهان و کاهش عاملیت مطلق آنهاست. این دیدگاه، رویکرد سلسه مراتبی را به چالش می کشد. هم چنین ، نتایج نشان داد از منظر پسا انسان گرائی در برنامه درسی اصولی چون اصل عاملیت مشترک در برنامه درسی ، به رسمیت شناختن بازیگران غیر انسانی در برنامه درسی، برنامه درسی به عنوان یک گفتگوی پیچیده، اصل عدم قطعیت در برنامه درسی، اصل یادگیری چند حسی و محیط یادگیری چند وجهی، اصل توجه به زندگی روزمره، اصل برنامه درسی مبتنی بر فناوری دیجیتال و منابع آموزشی هویت آفرین باید از جایگاه ویژه ای برخوردار باشند.
ارزشیابی اجرای آزمایشی بسته تربیت و یادگیری کتاب درسی کار و فناوری پایه ششم ابتدایی
حوزههای تخصصی:
هدف و زمینه:یکی از مسئولیت های سیاست گذاران، ارزشیابی برنامه درسی است. این پژوهش، به منظور ارزشیابی اجرای آزمایشی بسته تربیّت و یادگیری کتاب کار و فنّاوری پایه ششم، انجام شد.روش ها: روش انجام پژوهش، آمیخته(کمّی و کیفی) بود. برای این منظور، اطّلاعات و داده ها با ابزارهای مشاهده کلاس واقعی، مصاحبه، پرسش نامه و گروه کانونی از 46 معلّم، 92 دانش آموز، 46 مدیر، 94 نفر از اولیا و 44 موقعیت کلاس درس از هفت استان به دست آمد. ابزارهای پژوهش مشتمل بر اهداف، انطباق با توانایی های جسمی و شناختی دانش آموزان، قابلیّت اجرای روش های یاددهی_ یادگیری پیش بینی شده، قابلیت اجرای روش های ارزش یابی پیش بینی شده، کیفیّت اجزای بسته تربیّت و یادگیری، توانمندی ها و نیازهای آموزشی معلّمان و میزان اثرگذاری بسته آموزش معلّم از طریق گروه کانونی نهایی شد.یافته ها:نتایج پژوهش نشان داد که در بخش اهداف، دانش آموزان به 9 هدف(ابراز دریافت حسی، افزایش قدرت ایده پردازی و تخیّل، ساخت پروژه متناسب با توانمندی دانش آموز، رعایت الزامات انجام پروژه ها، رفتار همدلانه و مشارکتی، رفتار مسئولانه در فعّالیت های یادگیری، کسب مهارت های پایه یادگیری رشته های موضوعی، شناخت مفاهیم مقدماتی فناوری و سواد دیجیتال و بهره گیری درست از فناوری ها، ارائه محصول اجرای مهارت) به نقطه معیار 70 درصدی دست یافته و در 3 هدف دیگر به این نقطه دست نیافته اند. از منظر انطباق با توانایی های جسمی و شناختی، نتایج نشان داد که بسته یادگیری در موارد واژگان تخصصی و فنی، پیچیدگی فعّالیت و سطح مفاهیم و وابستگی به جنسیّت دارای اشکال است. ازنظر قابلیّت اجرای روش های یاددهی_ یادگیری، موارد فقدان یا نقص در طراحی آموزشی از سوی معلّمان مشاهده شد. ازنظر قابلیت اجرای روش های ارزشیابی، ابزارهایی مانند سیاهه مشاهده رفتار، خودسنجی، همسال سنجی و گزارش کار، کم ترین استفاده را در بین معلّمان داشت. ازنظر کیفیّت اجزای بسته، وضعیت تصاویر کتاب از منظر معلّمان و دانش آموزان، خوب ارزیابی شد. ازنظر شکل ظاهری کتاب، مشکلاتی در زمینه اندازه قلم، جلد کتاب، حجم کتاب، طراحی درون متن و نوشتار درون متنی وجود داشت. ازنظر توانمندی ها و نیازهای آموزشی معلّمان، پیشنهادهایی مانند فراهم سازی ابزار و وسایل و تجهیزات، زمان بندی و مدیریت زمان اجرا و بازنگری محتوایی ارائه شد. نتیجه گیری: ارزشیابی این برنامه، بیانگر وجود اشکالاتی در طراحی بود. نتایج این پژوهش می تواند، در بهبود کیفیّت برنامه درسی کار و فنّاوری و نیز طراحی دوره های آموزشی برای معلّمان ابتدایی مفید باشد.
شناسایی و اولویت بندی الزامات اولیه و اساسی هوشمندسازی مدارس (مطالعه موردی: استان خوزستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش شناسایی و اولویت بندی الزامات اولیه و اساسی هوشمندسازی مدارس است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر جمع آوری داده ها آمیخته (کیفی-کمی) و از نظر ماهیت توصیفی و از نوع اکتشافی است و از نظر روش کمی از نوع کاربردی می باشد. راهبرد مورد استفاده در بخش کیفی، تکنیک دلفی است. جامعه آماری بخش کیفی و کمی 19 نفر از خبرگان آموزش و پرورش استان خوزستان بودند که به صورت غیراحتمالی و به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. ابتدا با مصاحبه های نیمه ساختاریافته و متون موجود، تمام عوامل و عناصر مرتبط با هوشمندسازی مدارس احصاء شد. همچنین، برای رتبه بندی بخش کمی از روش (AHP) جهت تعیین و رتبه بندی عوامل اصلی و فرعی بهره گرفته شد. روایی ابزار به وسیله متخصصان و پایایی آن با محاسبه نرخ ناسازگاری تأیید شد. نتایج بخش کیفی نشان داد که عوامل مدیریتی، توانمندسازی معلمان، یاددهی و یادگیری، مشارکت، سخت افزاری، نرم افزاری، عامل اقتصادی و عامل فرهنگی الزامات اولیه و اساسی هوشمندسازی مدارس به شمار می روند. همچنین عامل مدیریتی با ارزش 152/0 در رتبه اول، توانمندسازی معلمان با ارزش 141/0 در رتبه دوم، سخت افزار با ارزش 136/0 در رتبه سوم، یاددهی و یادگیری با ارزش 0.128 در رتبه چهارم، نرم افزار با ارزش 121/0 در رتبه پنجم، مشارکت با ارزش 115/0 در رتبه ششم، عامل اقتصادی با ارزش 104/0 در رتبه هفتم و نهایتاً عامل فرهنگی با ارزش 096/0 با کمترین تأثیر در رتبه هشتم قرار دارد. با توجه به یافته ها می توان نتیجه گیری نمود که توجه به الزامات شناسایی شده نقش مهیم در هوشمندسازی مدارس استان خوزستان دارند و طبق اولویت باید مورد توجه باشند.
Effect of Using First Language by Iranian EFL Learners in Task Preparation on their Speaking Accuracy, Fluency, and Complexity(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۲, Spring ۲۰۲۵
55 - 69
حوزههای تخصصی:
The current inquiry aimed at examining the effect of first language by Iranian learners as Foreign Language (EFL) in task preparation on their speaking accuracy, fluency and complexity. For this purpose, 40 Iranian EFL learners with intermediate level were selected based on a placement test, and divided into two equal groups. Then, the speaking fluency, accuracy, and complexity test was administered as the pretest. The treatment lasted for five sessions of 60 minutes. In these sessions, the learners did oral opinion tasks. In the first group, participants were supposed to spend 10 minutes to cooperate with a partner to read a proposed problem, discuss their solutions, and jot down by in a planning sheet. Within 10 minutes, they prepared for the task using only their L1 (Persian) for improving both speaking and writing skills. Following that, the participants were separated in various rooms, and were given two minutes to plan the task in English prior to doing the task. In contrast, the second group completed the planning sheet and prepared the task in English as their second/foreign language. The instruction lasted five sessions. At the final session, the speaking fluency, accuracy, and complexity posttest was conducted. The effects of the task planning conditions were analyzed and compared during and after the task performance. The data were analyzed via ANCOVA. The findings indicated that using L1 by Iranian EFL learners in task preparation significantly affected speaking accuracy, fluency and complexity. Finally, the pedagogical and theoretical implications of the study are provided.
V3SK Model Implementation and Iranian High School Students’ Grammar Achievement: An Explanatory Mixed-Methods Investigation(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۳, Summer۲۰۲۵
159 - 173
حوزههای تخصصی:
The tripartite V3SK model, integrating values, skills, and knowledge, has been explored in various educational contexts but remains underutilized in English language teaching. This study aimed to investigate the effect of the V3SK model on Iranian high school students’ grammar achievement using an explanatory mixed-methods design. Participants included 43 high school teachers and 452 pre-intermediate level students, selected based on standardized placement tests. Teachers were randomly divided into groups of experimental (N = 22) and control (N = 21). The experimental group participated in 15 training sessions focused on the V3SK model dimensions. Subsequently, students from both groups completed a researcher-designed grammar pretest and received 20 sessions of instruction over three months, followed by a posttest. Quantitative data were analyzed using Mann-Whitney U tests, revealing significantly higher grammar achievement in the experimental group. Qualitative thematic analysis of interviews with 15 experimental group teachers identified 11 themes that explain the model's contributions, including enhanced motivation, innovative teaching, and differentiated instruction. These findings underscore the V3SK model's potential for improving grammar instruction in English as a Foreign Language (EFL) settings, offering valuable insights for teacher education and curriculum development.
Predicting the level of empathy based on the amount of reading fiction books (novels) and emotional intelligence with the mediation of mindfulness
حوزههای تخصصی:
This study examined the predictive role of fiction reading and emotional intelligence (EI) on empathy, with mindfulness as a mediator. A sample of 300 participants (60% female; *M* age = 20.3 years) completed validated scales: Fiction Reading Frequency (1–5), Wong and Law’s EI Scale (30–150), Five Facet Mindfulness Questionnaire (15–90), and the Jefferson Empathy Scale (20–100). Path analysis was conducted using PROCESS Macro (Model 4) with 5,000 bootstrap samples. Both fiction reading (β = .32, *p* < .001) and EI (β = .42, *p* < .001) directly predicted empathy. Mindfulness partially mediated these relationships: - Fiction reading → Mindfulness → Empathy: β indirect = .10, 95% CI [.04, .16] - EI → Mindfulness → Empathy: β indirect = .17, 95% CI [.10, .25] The full model explained 58% of empathy variance (*R*² = .58). Significant correlations emerged between all variables (*r* = .32–.67, *p* < .01). Fiction reading and EI enhance empathy both directly and indirectly *via* mindfulness. This underscores mindfulness as a mechanism for translating cognitive-emotional skills into empathic capacities. Recommendations include integrating fiction-based modules into empathy training programs.
جایگاه «گفت وشنود میان -فرهنگی» در اندیشه های پائولو فریره و ارائه دلالتهای تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۱۹۶-۱۸۱
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی جایگاه گفت وشنود میان- فرهنگی در اندیشه های انتقادی پائولو فریره و ارائه دلالتهای تربیتی آن برای بهبود و توسعه نظام آموزشی کشور است. روش به کار رفته در این پژوهش روش تحلیلی - استنتاجی است و برای گردآوری داده های پیرامون مقوله گفت وشنود میان- فرهنگی از همه نظرات و اندیشه های فریره استفاده شده است. تحلیل و بررسیهایی که از مبانی فلسفی (انسان شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناختی) فریره درباره جایگاه گفت وشنود میان- فرهنگی به دست آمده حاکی از آن است که دلالتهای تربیتی فریره بر گفت وشنود یا دیالوگ تأکید دارند. با تأکید بر مبانی انسان شناختی در این پژوهش، اصول تربیتی اعم از خودآگاهی انتقادی، دیگری، آزادی اندیشه، تعامل متواضعانه و درک متقابل فرهنگی استنتاج شده است. فریره با در نظر گرفتن گفت وشنود میان- فرهنگی به مثابه عامل شکست سکوت فرهنگهای حاشیه ای و ستمدیده در اهداف آموزشی، تأکید کرده روی تربیت انسانی فعال و شهروندی آزاد و آینده نگر که مایل به تغییر وضعیت موجود خویش از راه گفت وشنود با دیگر فرهنگهاست. وی با پیشنهاد بهره گیری از روش تدریس بحث و گفت وشنود میان فرهنگهای متفاوت و نیز توصیه به برقراری روابط افقی و ارتباط متقابل مربی با متربیان، محتوا و برنامه درسی را عامل مهم بهبود و پاسخگوی روابط میان- فرهنگی می داند که حل مسئله و گفت وشنود در آن نقشی مهم دارند.
بازتعریف نقش های معلم در چهارچوب PCK با توجه به مهارت بازخورد
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: این پژوهش با هدف تحلیل و بازتعریف نقش های معلم در چارچوب دانش آموزش محتوا (PCK) با تأکید ویژه بر مهارت بازخورد انجام شده است. هدف اصلی، ارائه مدلی جامع و عملیاتی برای نقش های معلم است که بتواند تدریس اثربخش، یادگیری عمیق، و بهبود تعاملات عاطفی و شناختی در کلاس درس را تسهیل کند. روش ها : این مطالعه با رویکرد کیفی، از نوع سنتزپژوهی بوده و به تحلیل ادبیات پژوهشی موجود پرداخته است. در گام نخست، 47 مقاله مرتبط که بین سال های 2007 تا 2024 منتشر شده بودند، با معیارهایی نظیر ذکر کلیدواژه بازخورد، ارتباط با حوزه آموزش، و دسترسی به متن کامل انتخاب شدند. پس از غربالگری، 33 مقاله برای تحلیل عمیق تر مورد بررسی قرار گرفتند. تحلیل ها بر اساس چارچوب PCK و تمرکز بر نقش های کلیدی معلمان در فرایند یاددهی-یادگیری انجام شد. یافته ها: یافته ها همچنین نشان داد که بازخورد مؤثّر نه تنها به اصلاح عملکرد دانش آموزان کمک می کند؛ بلکه تفکر انتقادی، خودتنظیمی و اعتمادبه نفس آنان را تقویت کرده و محیطی حمایتی برای یادگیری فراهم می آورد. نتیجه گیری: مطالعات نشان داد که نقش های معلم تحت عنوان تحلیل گر شرایط یادگیری، طراح و تنظیم گر محتوای آموزشی، تسهیل گر یادگیری و حل مسئله، و بازخورددهنده است. این نقش ها در چارچوب چرخه ای با محوریت بازخورد قرار می گیرند. این چرخه منجر به ارتقای کیفیت یادگیری می شود.
Impact of Pragmatic Strategies in Arab and Western Political Discourse on Shaping Public Opinion Regarding the Israeli-Palestinian Conflict(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۳, Summer۲۰۲۵
175 - 185
حوزههای تخصصی:
This study examines the pragmatic strategies employed by Arab and Western politicians in shaping public opinion regarding the Israeli-Palestinian conflict. By analyzing political speeches and media statements, the research reveals a distinct contrast in rhetorical approaches between the two groups. Arab politicians predominantly use emotionally charged language and accusatory rhetoric, framing Israel as the aggressor and appealing to cultural and ideological sentiments that resonate with their domestic audiences. In contrast, Western politicians adopt a more neutral, diplomatic tone, focusing on cooperation and peaceful negotiations to navigate complex geopolitical interests. The findings confirm that these divergent strategies significantly influence public sentiment, with Arab leaders mobilizing strong support for Palestine, while Western leaders attempt to maintain international alliances by promoting balance and compromise. This study contributes to the fields of political pragmatics, cross-cultural communication, and conflict resolution by highlighting the role of language in shaping public perceptions and policy decisions. The research emphasizes the need for policymakers to consider cultural differences in political communication, offering an understanding to develop more effective communication strategies for international diplomacy. This study examines the pragmatic strategies employed by Arab and Western politicians in shaping public opinion regarding the Israeli-Palestinian conflict. By analyzing political speeches and media statements, the research reveals a distinct contrast in rhetorical approaches between the two groups.
بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر موبایل مهارت های برقراری ارتباط مؤثر بر تاب آوری، استرس ادراک شده و عملکرد دانشجویان تکنولوژی اتاق عمل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مهارت های برقراری ارتباط مؤثر برای زندگی انسان ها بسیار حیاتی است و یک راه بهبود آن آموزش می باشد. هدف از این پژوهش بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر موبایل مهارت های برقراری ارتباط مؤثر بر تاب آوری، استرس ادراک شده و عملکرد دانشجویان تکنولوژی اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی ایران می باشد. روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون است که برروی 89 نفر از دانشجویان کارشناسی تکنولوژی اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی ایران در سال 1401 انجام شد. پس از نمونه گیری به روش سرشماری آموزش مهارت های برقراری ارتباط مؤثر به صورت مبتنی بر موبایل ارائه شد. پرسشنامه های استاندارد قبل و بعد از مداخله توسط نمونه ها تکمیل شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری و نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد تاب آوری دانشجویان در زیرمولفه های اعتماد به غرایز فردی و تحمل عاطفه منفی (001/0>P) و کنترل (026/0=P) و عملکرد آنها در زیرمولفه های گوش دادن (001/0>P)، تنظیم عواطف (041/0=P) و بینش در ارتباط (001/0=P) بعد از آموزش افزایش معنی داری داشت اما بین استرس ادراک شده دانشجویان قبل و بعد از آموزش اختلاف معنی دار آماری وجود نداشت (931/0=P). همچنین در میان متغیرهای دموگرافیک، بین متغیر جنسیت با تاب آوری (041/0=P)، استرس ادراک شده (045/0=P) و عملکرد (021/0=P) ارتباط آماری معنی داری وجود داشت. نتیجه گیری: نتایج نشان داد آموزش مبتنی بر موبایل مهارت های برقراری ارتباط مؤثر بر چندین زیرمولفه از تاب آوری و عملکرد دانشجویان تکنولوژی اتاق عمل مؤثر بود اما این آموزش برروی استرس ادراک شده دانشجویان تأثیری نداشت.