این پژوهش با هدف شناخت عوامل موثر بر سازگاری زناشویی، رابطه بین مهارت های ارتباطی و سازگاری زناشویی را بررسی می کند. برای این منظور، 132 زوج دانشجو به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. زوجین به مقیاس رضایت زناشویی تجدیدنظر شده (سنایدر، (1997 (MSI-R) و مقیاس مهارت های ارتباطی (نوران، (1967 (CSI) پاسخ دادند. تحلیل نتایج نشان داد که بین مهارت های ارتباطی زوجین همبستگی بالا وجود دارد. همچنین میزان سازگاری زناشویی زوج های دارای مهارت های ارتباطی قوی در ابعاد مختلف روابط زناشویی، به طور معنادار بیشتر از زوج های دارای مهارت های ارتباطی ضعیف بود. این نتایج لزوم توجه به نقش مهارت های ارتباطی در نیل به سازگاری زناشویی و پیشگیری از ناسازگاری را خاطر نشان می سازد.
پژوهش حاضر رابطه احساس تمایل و تقصیر بر استرس، افسردگی و اضطراب افراد متقاضی طلاق در دادگاه های خانواده شهرهای اصفهان و اراک را بررسی می کند. نمونه این پژوهش شامل 237 نفر آزمودنی (147 زن و 89 مرد) است که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.ابزارهای به کار رفته در این پژوهش از پرسشنامه 21 سؤالی DASS و پرسشنامه محقق ساخته سنجش تمایل و تقصیر در طلاق (آلفای کرونباخ آن ها 91/0 و60/0) استفاده شد. نتایج نشان داد رابطه معنا داری بین احساس تقصیر و تمایل به جدایی با اضطراب و افسردگی وجود دارد و مشخص شد زنانی که تمایل به جدایی داشته اند از افسردگی کمتری رنج می برند. داشتن فرزند و درآمد بیشتر و تحصیلات بالاتر با کاهش میزان استرس، افسردگی و اضطراب در بین افراد مراجعه کننده برای طلاق رابطه داشت.
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر مشاوره راه حل - محور بر رضایت زناشویی زوج های هر دو شاغل صورت گرفته است. مشاوره راه حل یکی از انواع درمان های کوتاه مدت است که بر یافتن راه حل ها توسط مراجع با کمک مشاور تاکید دارد. جامعه پژوهش شامل آن دسته از معلم هایی می باشد که همسر آنها نیز شاغل است. نمونه پژوهش شامل 24 زوج است که از بین زوجینی که حاضر به شرکت در مطالعه شدند به صورت تصادفی انتخاب شده اند. ابزار پژوهش عبارت است از پرسشنامه رضایت زناشویی فرم تجدید نظر شده (MSI-R) که توسط اشنایدر ساخته شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر استفاده از روش های آمار توصیفی از آزمون تحلیل واریانس کرت های تقسیم شده استفاده شده است. تحلیل داده ها نشان می دهد که مشاوره راه حل - محور به طور معنی داری متغیرهای مورد نظر را بهبود بخشیده است.
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش والدین براساس برنامه فرزندپروری مثبت (P3) بر سلامت روان شناختی مادران کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای طراحی و اجرا شد. این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بوده و جامعه مورد مطالعه آن را مادران دانش آموزان پسر 7 تا 10 ساله دبستان های پسرانه شهرستان نهاوند تشکیل می دهند.نمونه گیری در دو مرحله انجام شد و 30 نفر از مادران کودکانی که براساس فهرست رفتاری کودک (CBCL) و فرم گزارش معلم (TRF)، مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای (ODD) تشخیص داده شده بودند، انتخاب شده و سلامت روانی آن ها با استفاده از پرسشنامه 28 سؤالی سلامت روانی (28GHQ-) مورد ارزیابی قرار گرفت.
در نهایت 20 نفر از مادرانی که در پرسشنامه سلامت روان نمره ای برابر یا بالاتر از نقطه برش (23) گرفتند، انتخاب و به دو گروه آزمایش (10n=) و گواه (10n=) تقسیم شدند. سپس برنامه آموزش فرزندپروری مثبت به مدت 2 ماه در 8 جلسه آموزشی 120 دقیقه ای برای آزمودنی های گروه آزمایش اجرا شد. سلامت روانی مادران دو گروه بلافاصله پس از پایان جلسات آموزش والدین، دوباره مورد ارزیابی قرار گرفت. در نهایت داده های به دست آمده توسط آزمون U من ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که نمره کلی سلامت روانی و نیز نمره زیرمقیاس های نشانه های جسمانی، اضطراب و بی خوابی و افسردگی مادران گروه آزمایش پس از پایان جلسات آموزش برنامه فرزندپروری مثبت، با توجه به تغییرات پس آزمون نسبت به پیش آزمون، کاهش یافته (05/0P<) ولی در تغییرات پس آزمون نسبت به پیش آزمون زیرمقیاس نارساکنش وری اجتماعی تفاوت معنا داری را نشان نداد (15/0P=). این نتایج بیان می کنند که آموزش برنامه فـرزندپـروری مثبت، سلامت روان شناختی مادران کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای را افزایش می دهد. با توجه به این که شدت و ضعف مشکلات روانی ـ عاطفی مادران نقش مستقیمی در میزان و نحوه بروز مشکلات رفتاری ـ هیجانی کودکان دارد، لذا با انجام مداخلات این چنینی که ارتقاء سلامت روانی والدین را موجب می شود، می توان گام های مثبت و استواری در جهت رفع و یا تخفیف مشکلات رفتاری کودکان برداشت.