پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه سبک های شناختی (شیوه های یادگیری) با عوامل شخصیتی دانشجویان کارشناسی دانشگاه تبریز اجرا شده است. در این پژوهش 377 نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی در چهار گروه تحصیلی علوم پایه، علوم انسانی، فنی ـ مهندسی، کشاورزی به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی انتخاب شده و پرسشنامه سبک شناختی کلب و پرسشنامه عوامل شخصیتی NEO-FFI را تکمیل نموده اند. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین سبک های شناختی با توجه به عوامل شخصیتی تفاوت وجود دارد. بین شیوه های یادگیری با توجه به جنسیت و گروههای تحصیلی تفاوت وجود دارد. همچنین نتایج نشان می دهد برونگرایی همبستگی مثبت با شیوه های یادگیری تجربه عینی و آزمایشگری فعال و همبستگی منفی با شیوه های یادگیری مشاهده تاملی و مفهوم سازی انتزاعی دارد. ابعاد دلپذیری و باوجدان بودن با شیوه یادگیری آزمایشگری فعال رابطه مثبت و با تجربه عینی و مشاهده تاملی رابطه منفی دارند. ابعاد روان رنجورخویی و انعطاف پذیری با هیچکدام از شیوه های یادگیری ارتباط معنی داری ندارند. در ضمن یافته های این تحقیق نشان می دهد در گروه فنی ـ مهندسی بین سبک های شناختی در ابعاد برونگرایی، باوجدان بودن، و دلپذیر بودن تفاوت معنی داری وجود دارد. در گروه علوم انسانی بین سبک های شناختی در هیچکدام از ابعاد شخصیت تفاوتی مشاهده نشده است. در گروه علوم پایه تنها بین سبک های شناختی در بعد روان رنجورخویی تفاوت معنی داری وجود دارد. در گروه کشاورزی بین سبک های شناختی در بعد برونگرایی تفاوت معنی دار است.
"
آیا در مدارس به تفاوت های جنسیتی دامن زده می شود؟ آیا کنش ورزی های کلاسی میان آموزگار و شاگردان، پدیدآورنده نابرابری های جنسیتی در کلاس درس و در پی آن در جامعه است؟ آموزگار به سان عضوی از جامعه، بی گمان متاثر از فرهنگ چیره جامعه ای است که در آن زندگی می کند. نگرش های موجود درباره توانایی دختران و پسران و میزان موفقیت آنها در رشته های گوناگون آموزشی و شغل های مختلف، پنداره های آموزگار را می سازد.
در این پژوهش، تاثیر جنسیت دانش آموزان بر روش کلاس داری آموزگار بررسی شده است. برای این کار، نمونه ای 88 نفری از آموزگاران زن همسردار که دست کم چهار سال پیشینه آموزش در پایه چهارم دبستان داشتند (44 نفر از مدرسه های دخترانه و 44 نفر از مدرسه های پسرانه) در شهر تهران گزیده شدند. داده های پژوهش با پرسش نامه ای پژوهش گر ساخته گردآوری شد.
یافته های پژوهش نشان داد که کنش ورزی های کلاسی میان دانش آموزان و آموزگاران، جدا از نگرش ها و انتظارهای آموزگاران نیست. 56.8 درصد از آموزگاران بازگو کردند که شیوه درس دادن خود را بر پایه جنسیت دانش آموزان تغییر می دهند و 87.5 درصد آنها بر این باور بودند که دختران و پسران باید شغلی در خور جنسیت خود برگزینند
"
یکی از موضوعاتی که امروز ذهن محققان را در حیطه روانشناسی سلامت به خود مشغول کرده است رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و ابتلا به بیماری کرونر قلبی است. در این راستا پژوهش حاضربه بررسی رابطه بین تیپ شخصیتی D که مستعد بیماری کرونر قلبی است و سیستمهای بازداری رفتاری و فعال ساز رفتاری می پردازد تا فهم ما را از مکانیسمهای زیربنایی نوروفیزیولوژیکی تیپ شخصیتی D افزایش دهد.
به این منظور، 400 دانشجوی زن ومرد مقطع کارشناسی ارشد (259 مرد، 141 زن) به تصادف ازتعدادی از کلاسهای کارشناسی ارشد دانشگاههای دولتی شهر مشهد انتخاب و به وسیله پرسشنامه تیپ شخصیتی D و پرسشنامه شخصیتی گری ـ ویلسون ارزیابی شدند.
اطلاعات به دست آمده ازطریق آزمون همبستگی، تحلیل رگرسیون چند متغیره تجزیه و تحلیل شد.
نتایج نشان داد تیپ شخصیتی D به طورمعناداری با افزایش فعالیت سیستم بازداری رفتاری درکل نمونه و در آزمودنیهای با بالاترین تیپ شخصیتی D همراه است. اما تیپ شخصیتی D به طور معناداری با کاهش فعالیت سیستم فعال ساز رفتاری در کل نمونه و در آزمودنیهای با بالاترین تیپ شخصیتی D همراه نبود.
"تحقیق حاضر به بررسی ارتباط شخصیت، افسردگی و انجام فعالیت بدنی (ورزش) می پردازد برای این منظور از بین جنبه های مختلف شخصیت، به برون گرائی ـ درونگرائی فرد توجه شده که به وسیله آزمون شخصیت "" آیزینک""، مورد محاسبه قرار گرفته است. همینطور سطح افسردگی آزمودنیها به وسیله آزمون ""بک""
اندازه گیری و مورد مقایسه قرار گرفت. آزمودنیهای تحقیق حاضر در دو دسته 60 نفری ورزشکار و غیرورزشکار از بین دانشجویان پسر دانشگاه سیستان و بلوچستان به صورت تصادفی انتخاب شده اند.
میزان برون گرائی ـ درون گرائی و سطح افسردگی دو دسته آزمودنیهای ورزشکار و غیر ورزشکار توسط آزمون t استیودنت، مورد مقایسه قرار گرفت و مشاهده شد که، بین برون گرائی- درون گرائی دانشجویان پسر ورزشکار و غیرورزشکار، تفاوت معنی داری وجود نداشت. اما بین سطح افسردگی آنها تفاوت معنی دار مشاهده شد. ارتباط بین برون گرائی- درون گرائی و افسردگی آزمودنیها، بوسیله آزمون همبستگی پیرسون مورد آزمون قرار گرفت و مشاهده شد که بین این دو نیز ارتباط معنی داری وجود ندارد.
"
در دو دهه گذشته پژوهش پیرامون شادکامی افزایش چشـمگیر یافته است و محققان به بررسی شادکامی با متغیرهای گوناگون از جمله ویژگی های شخصیتی پرداخته اند. هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط پنج عامل ویژگی های شخصیتی با احساس شادکامی در بین دانشجویان دانشگاه تبریز می باشد. آزمودنی های پژوهش حاضر 396 دانشجو را شامل می شود که با میانگین سنی 21.73 به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شده اند. کلیه آزمودنی ها به پرسشنامه های نئو فرم کوتاه و احساس شادکامی مونش پاسخ دادند. نتایج نشان داد که کلیه آزمودنی ها عواطف مثبت را نسبت به عواطف منفی در سطح معنی داری بالاتر و بهتر ارزیابی کرده اند و تفاوت معنی داری در میزان شادکامی به تفکیک جنسیت و رشته تحصیلی وجود ندارد. به علاوه با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون مشخص شد که شادکامی با ویژگی های شخصیتی برون گرایی، دلپذیر بودن و با وجدان بودن رابطه مثبت و معنی دار و با بعد روان نژندگرایی رابطه منفی و معنی دار دارد، هم چنین با بعد انعطاف پذیری نیز ارتباط معنی دار به دست نیامد. نهایتا با استفاده از روش رگرسیون گام به گام مشخص شد که دو ویژگی روان نژندگرایی و برون گرایی 0.417 درصد از واریانس شادکامی را تبیین می کنند.
هدف از پژوهش حاضر تعیین میزان رابطه ویژگی های شخصیتی با رفتارهای تیپ A بوده است. جامعه آماری این تحقیق را کلیه مربیان پرورشی استان اصفهان تشکیل داده اند که از میان آنان 70 نفر به روش نمونه گیری تصادفی در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه شخصیت آیزنک و پرسشنامه شخصیتی تیپ A یا B بوده است. تجزیه و تحلیل های آماری نشان دادند که بین ویژگی شخصیت نوروتیکی و رفتار تیپ A همبستگی، معنادار بود R=632. p<0.000; R.squire=0.423 و از بین ویژگیهای شخصیتی آیزنک، مهمترین متغیر پیش بین، نوروتیک یا روان رنجوری (N بیشترین سهم را در پیش بینی شدت رفتار تیپ A داشت. در مجموع، پژوهش حاضر با استفاده از آزمون شخصیت آیزنک، وجود رابطه بین ویژگی های شخصیتی و شدت رفتار تیپ A را تایید نمود و نشان داد که ویژگی روان رنجوری و متغیر جنس، رفتار تیپ A را پیش بینی می کنند و مر بیانی که روان رنجوری بالاتری دارند رفتارهای بیشتری از نوع A در مقایسه با رفتارهای نوع B از خود بروز می دهند. در مقابل آنهایی که برون گرایی بالاتری دارند رفتارهای بیشتری از نوع B در مقایسه با رفتارهای نوع A از خود بروز می دهند.