تاثیر فلسفه بر ادبیات، انکارناپذیر است. از این میان می توان به فلسفه ای اشاره کرد که مارتین هایدگر در قرن بیستم مطرح می کند و ادبیات عصر پسامدرن را تحت تاثیر خود قرار می دهد. تاکید بر پیوند انسان و جهان تلاش در جهت شناخت آنها و نیز کوشش برای بازگشت به اصلها و سرچشمه ها سه ویژگی بنیادی فلسفه هایدگر است که در ادبیات پسامدرن رسوخ یافته است. از طرفی این سه اصل بنیادی در رگ و ریشه اسطوره نیز هست. بدین ترتیب به واسطه فلسفه هایدگر سه شباهت بنیادین میان اسطوره و ادبیات پسامدرن پدید می آید. گذشته از این ویژگیهای بنیادین مشترک، شباهتهای بسیاری یز در سطح این دو هست که در اسطوره «ناآگاهانه» و بیشتر به دلیل مبتنی بودن آن بر فرهنگ شفاهی رخ می دهد و در ادبیات پسامدرن «آگاهانه» و البته در پی به کارگیری تمهیداتی خاص. در این مقاله با نظر به فلسفه هایدگر، ویژگیهای مشترک اسطوره و ادبیات پسامدرن مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
دراین نوشته براساس مسئلة «تمیز» یا «تحدید» که از مباحث مهم در فلسفة علم بهشمار میرود ,تلاش به عمل آمده تا موضوع«مکان» به عنوان موضوع اصلی ومحوری دانش جغرافیا معرفی وتعیین گردد . سپس با ارائة آرا ونظرات تنی چنداز فلاسفه ودانشمندان دراین خصوص , نهایتاً براساس دیدگاه ما مکان به عنوان یکی از عوارض ذاتی اشیا ومعادل ابعاد هندسی اجسام مادی درنظر گرفته شده است که اوّلاً: مفهومی کاملاً عینی ومحسوس تلقی شده وثانیا : شناخت مکان وابسته به شناخت اشیا ( جواهر ) درنظر گرفته شده است که این باعث می گردد تا مکان قابل تحویل به اشیای مادّی شده وبراین اساس, علم جغرافیا که این علم مکان است , در ردیف علوم طبیعی وتجربی قرار بگیرد واز آنجا که همه مکانها تابع ومشمول قوانین و اصول ثابت وجهان شمولی می باشند , لذا علم جغرافیا علمی قانونمند محسوب خواهد شد .
حق و تکلیف از مباحثی است که فقیهان و اندیشمندان مسلمان، بیشتر آن را در حوزه فقه و آثار فقهی مورد بحث قرار میدادند، امّا در چند دهه اخیر برخی محققان به آن صبغه کلامی داده و در این عرصه نیز آن را مورد مداقه قرار دادهاند. این موضوع به سبب عدم طرح یا کم رنگ بودنش در آثار کلامی متکلمان سلف، در زمان معاصر مورد چالش جدی قرار گرفته است؛ به اندازهای که شماری ادعا کردهاند دین رویکردی تکلیفمحور داشته، در حالی که انسان معاصر حقمدار است نه تکلیفگرا، و یا مفهوم حق در گذشته و امروز تفاوت کرده است؛ زیرا حق در گذشته مفهوم اخلاقی داشته، ولی امروز مراد از حق، مفاد حقوق بشر امروزی است. و نیز گفته شد که ادیان الاهی سعی کردهاند جهت بندهپروری انسانها را پرورش داده، روحیه تعبد و تسلیمپذیری او را احیا نمایند، نه آزادیخواهی و کمالجویی او را. انسان سنتی و انسان مدرن نمیتوانند تعریف واحدی در حق داشته باشند. دین شاید نیازهای انسان سنتی را برآورده میساخت. امّا پاسخگوی همه حقوق انسان مدرن نخواهد بود.این مقاله، پاسخ به شبهاتی است که در آثار و مقالات برخی محققان و نویسندگان در این زمینه مطرح شده است.
جهانی شدن، منشأ تحولات فراوانی در زندگی بشر، به ویژه در حوزه دین و دیانت است. سازمان ادیان متحد که با نام اختصاری URI خوانده میشود، الگویی برای رویارویی با مسئله دین و جهانی شدن است. این سازمان به همت ویلیام سوئینگ به سال 1995 و برای کاستن منازعات بین ادیان تأسیس و در سال 1997 با حضور دویست نماینده از ادیان مختلف، در استنفورد آغاز به کار کرد. سازمان ادیان متحد را از دو حیث میتوان مورد نقد قرار داد. ارزیابی مبانی کلامی و فلسفی، و سنجش کارآیی و اثربخشی. خلط گونههای مختلف کثرتگرایی دینی، تلقی نارسا از وحی، تصویر تحویلینگر از دین، مهمترین نقدها بر مبانی کلامی URIاست و فقدان تعریف دقیق از دین را میتوان عامل اصلی عدم کارایی URI دانست.