فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۲۱ تا ۳٬۰۴۰ مورد از کل ۷٬۱۹۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
آلیستر مکگراث، دیدگاه تکاملی و ملحدانة ریچارد داوکینز نسبت به علوم طبیعی را نقد میکند و شواهدی را که داوکینز برای تأیید نظریة خود میآورد نامتناسب با نتیجة استدلال او میداند. داوکنیز در قالب چهار نکته به نقد مسیحیت پرداخته و بر این باور است که علم، خدا را از میان برداشته و دین مخالف استدلال است و همچون ویروسی برای ذهن عمل میکند. مکگراث نیز به انتقادات وی پاسخ داده و معتقد است که مکتب ملحدانة داوکینز برچسبی علمی دارد، در حالی که از یک بنیاد مستدل علمی بیبهره است و میان علوم طبیعی و الحاد، رابطهای وجود ندارد. علوم طبیعی، الحادی یا توحیدی نیستند، بلکه میتوان آنها را به صورت الحادی یا توحیدی توصیف کرد. در این مقاله در نظر است دیدگاه این دو مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد. علیرغم پاسخهای منطقی مکگراث، میزان نفوذ انتقادات او به ادعاهای داوکینز ارزیابی شود.
عقلانیت در فلسفه دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، تلاش شده است تا با تکیه بر آثار دکارت، عقلانیت در فلسفه او بررسی گردد. برای این منظور، نخست معانی عقلانیت بیان شده و پس از تعیین معنای مورد نظر، گزارشی از فلسفه دکارت به صورت تحلیلی ارایه گردیده و در ادامه، با متمایز ساختن «هستی شناسی» از «معرفت شناسی»، به بررسی عقلانیت، هم در نظام هستی شناسی و هم در نظام معرفت شناسی وی پرداخته شده است. دکارت در نظام معرفت شناسی خود، پس از طرح شک روشمند، به سوی شکاکیت، که مرحله ای از عدم عقلانیت است، سیر می کند، سپس بر اساس «کوجیتو» تلاش می کند تا از نظر معرفت شناسی، به قلمرو عقلانیت بازگردد. اما در نظام هستی شناسی، او نخست بر پایه «کوجیتو» به اوج عقلانیت، که همان اعتقاد به جوهر حقیقی واحد باشد، نزدیک می شود، ولی در ادامه و با گرایش به کثرت و اصالت ماهیت، از عقلانیت در نظام هستی شناسی فاصله می گیرد.
شوپنهاور در ایران
وقتی که حرف میزنیم
مقایسه آرای شهید صدر و دکتر سروش در مسألة استقراء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استقراء، مسألهای است که از زمان ارسطو تاکنون فیلسوفان درباب آن سخن گفتهاند. مشکل اساسی در مسألة استقراء این است که چگونه میتوان با مشاهدة چند مصداق به نظریه یا فرضیة کلی دست یافت. فیلسوفان علم نظرات گوناگون عقل گرایی، تجربه گرایی، حساب احتمالات و غیره را مطرح کردهاند. شهید صدر در کتاب الاسس المنطقیه للاستقراء ضمن نقد دیدگاههای فیلسوفان غرب به ارائة نظریة نوینی پرداخته است. وی در این نظریه، دلیل استقرایی را در مرحلة توالد موضوعی و توالد ذاتی تفسیر کرده و با تقسیم یقین به منطقی، ذاتی و موضوع، و با استمداد از علم اجمالی در علم اصول، یقین در دلیل استقرایی را موجه میسازد.
آیین کاتولیک و الهیات جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقدمه مقاله پس از بحث واژه شناسی به ظهورمدرنیته و عوامل دخیل در پیدایش تفکر مدرن مختصرا اشاره خواهد شد. در این باره به دیدگاه رایج درباره عامل اصلی پیدایش دوره مدرن یعنی اندیشه دکارت اشاره می شود. درادامه به چالش های مدرنیته با مسیحیت بویژه آیین کاتولیک اشاره خواهد شد. همچنین به سیر تاریخی واکنش های آیین کاتولیک به مدرنیته پرداخته می شود و گفته خواهد شد که چرا الهیات جدید نتوانست در بستر آیین کاتولیک رشد و نمو کند. در پایان به دیدگاه های یکی از الهی دانان کاتولیک(که می توان او را الهی دان جدید در الهیات کاتولیک دانست) یعنی هانس کونگ پرداخته می شود.
هنر و معرفت نزد افلوطین
مواجهه منطق و روانشناسی از نگاه هوسرل
منبع:
زیباشناخت ۱۳۸۷ شماره ۱۹
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پدیدارشناسی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه منطق
- حوزههای تخصصی هنر و معماری گروه های ویژه هنر و فلسفه
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه روانشناسی
نظریه «فطرت»؛ سیر تاریخی در غرب از یونان تا دوره معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه «فطرت» در آغاز به عنوان نظریه ای فلسفی و به منزله نظریه ای روان شناختی - معرفت شناختی، که مشتمل بر عناصر و ایده های متعدد و متنوعی است، محور تحقیقات بسیاری از فلاسفه در قرن هفدهم بود. این نظریه از جمله نقاط تلاقی و چالش در گفت و گوی فلسفی و انتقادی فلاسفه اسلامی با فلاسفه غرب نیز به شمار می رود.
این نظریه از یک سو، مسبوق به زمینه و سابقه ای تاریخی است و از سوی دیگر، خود را در اشکال گوناگون، در دیدگاه های فلاسفه و متفکران و محققان بعدی آشکار ساخته و به نمایش گذاشته است.
این مقاله درصدد بیان زمینه تاریخی این نظریه پیش از قرن هفدهم و نیز استمرار آن در اشکال نظری، در دوره پس از آن است (البته بدون آنکه شامل نظرات فلاسفه دکارتی و کانتی شود.) این گزارش تاریخی اولا، می تواند گستره این نظریه را در اندیشه فلاسفه و محققان روشن سازد و ثانیا، می تواند بر چالش میان فلاسفه اسلامی و برخی فلاسفه غربی، که بر محور نظریه فطرت دور می زند، نوری جدید بیفکند.
نظریه کارنپ و سلارز در مساله کلی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ادله واقع گرایان برای اثبات وجود کلی ها در جهان خارج، برهان «ارجاع به مجردات» (abstract reference) است. طبق این برهان، جملات صادق بسیاری در زبان وجود دارند که ظاهرا درباره کلی ها سخن می گویند. به عقیده واقع گرایان، صدق این گونه جملات قابل تبیین خواهد بود مگر آنکه کلی ها در جهان خارج وجود داشته باشند. کارنپ بر اساس نظریه «درجات زبان» خود، این برهان را مورد نقد قرار داده و استدلال می کند که توهم وجود کلی ها ناشی از خلط میان درجات مختلف زبان با یکدیگر است. از نظر وی، جملاتی که ظاهرا درباره کلی ها سخن می گویند، در واقع، جملات درجه دومی هستند که احکامی درباره برخی عبارات درجه اول بیان می کنند. بر نظریه وی دو اشکال عمده گرفته شده است: 1- نظریه کارنپ بر خلاف تصور وی در حذف ارجاع به کلی ها موفق نیست. چرا که بر اساس نظریه وی، ارجاع به یک نوع از کلی ها (کلی های غیر زبانی) از میان می رود اما ارجاع به نوع دیگری از کلی ها (کلی های زبانی) جای آن می نشیند. 2- بر فرض صحت نظریه کارنپ، ترجمه جملات مورد بحث، از زبانی به زبان دیگر به غایت دشوار و پیچیده می شود. ویلفرد سلارز سعی می کند به دو اشکال مذکور پاسخ دهد و بدین ترتیب، روایتی اصلاح شده از نظریه کارنپ ارایه می دهد. در مقاله حاضر، ابتدا نظریه کارنپ شرح داده می شود. سپس اشکالات آن بیان می شود. پس از آن، روایت اصلاح شده سلارز از نظریه کارنپ توضیح داده می شود.
نخستین اومانیست ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ۱۳۸۷ شماره ۶۵
حوزه های تخصصی:
تـقریری جدید از دیدگاه ویلیام آلـستون در بـاب اعتبار معرفت شناختی تجربه دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیا باورهای برآمده از تجربه های دینی موجه هستند؟ ویلیام آلستون می کوشد با تکیه بر هم ساختاری تجربه های دینی با تجربه های حسی نشان دهد که باورهای برآمده از تجربه های دینی هم درست به اندازه باورهای برآمده از تجربه های حسی موجه هستند. در این مقاله می کوشیم، با رویکردی متفاوت، از دیدگاه او در این خصوص دفاع کنیم. در این خصوص، ابتدا نظامِ توجیهِ معرفتی مبناگرایانه مبتنی بر قابل اعتماد بودن «رویه های معرفتی» را معرفی می کنیم و سپس با برشمردن سه سطح مختلف برای هر رویه معرفتی، قابل اعتماد بودن هر رویه را به قابل اعتماد بودن این سه سطح فرو می کاهیم و در نهایت نشان می دهیم که رویه معرفتیِ مبتنی بر تجربه های دینی، درست به اندازه رویه معرفتیِ مبتنی بر تجربه های حسی قابل اعتماد است؛ تنها به این دلیل که هر یک از سطوح آن به اندازه سطح متناظر خود در رویه معرفتی مبتنی بر ادراک حسی قابل اعتماد است.