فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۶۱ تا ۶۸۰ مورد از کل ۷٬۱۹۷ مورد.
منبع:
کیان ۱۳۷۷ شماره ۴۴
حوزه های تخصصی:
بررسی نظریه تکامل از دیدگاه آلوین پلانتینگا
حوزه های تخصصی:
آلوین پلانتینگا از فیلسوفان پرنفوذ دین و صاحب رأی معاصر است که در سنت فلسفه تحلیلی پرورش یافته و یکی از بنیان گذاران «معرفت شناسی اصلاح شده» خوانده می شود.
پلانتینگا در زمینه رابطه علم و دین، با پذیرش الگوی مکملیت و تعامل مستقیم علم و دین، نظریه جالب و قابل تأمل «علم آگوستینی» را پیشنهاد نموده است.
در این مقاله ما به بررسی نظریه تکامل از دیدگاه پرفسور پلانتینگا پرداخته ایم. پلانتینگا با مردود دانستن نظر متخصصانی که معتقدند نظریه تکامل با توجه به شواهد تجربی قطعی است، معتقد است هر چند بخش هایی از تکامل زیست شناختی داروینی ضعیف است، اما این نظریه از نظر معرفت شناختی ممکن است و احتمال پیشینی این نظریه بر اساس طبیعت گرایی بالا و براساس خداباوری مسیحی و شواهد تجربی پایین است.
پلانتینگا معتقد است نظریه تکامل فی نفسه با نظم ناسازگار نیست، گرچه ترکیب این نظریه با طبیعت گرایی چنین نتیجه ای را در بر دارد. او مدعی است یک دلالت تضمینی بیان تکامل و طبیعت گرایی وجود دارد. بنابراین طبیعت گرایانی که برای ارائه تبیین کارآمد به داروینسیم نیاز دارند، تلاش می کنند تکامل را تنها نظریه علمی قابل قبول وانمود کنند و این در حالی است که پیوند میان تکامل و طبیعت گرایی خود متناقض بوده و غیرعقلانی است.
به نظر پلانتینگا، خداباور سنتی ممکن است بعضی از اشکال تکامل را تأیید کند، اما آن شکلی را می پذیرد که به وسیله خدا راهنمایی و هماهنگ شده است.
نسبت نظریه مثل افلاطون با فلسفه سیاسی او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه سیاسی افلاطون، آشکارا نتیجه آرای فلسفی اوست. در این میان، نظریه مُثُل افلاطون بیش از همه در نظریات سیاسی او تاثیر داشته است؛ به طوری که فلسفه سیاسی افلاطون را بدون فهم معنی مُثُل نمی توان درست دریافت. اندیشه های سیاسی مانند حکومت فیلسوفان، دولت ثابت و به دور از هرگونه تغییر، عدالت به معنای پرداختن هرکس به کار خود، طرح مدینه فاضله و انواع حکومت و نیز مخالفت با حکومت دموکراسی، در واقع برپایه متافیزیک افلاطون و به طور خاص نظریه مُثُل استوار است.
بنابراین، در تحلیل اندیشه های سیاسی افلاطون باید همیشه نسبت آن را با نظریه مُثُل مدنظر قرار داد. نظریه مُثُل به عنوان محور کل نظام فلسفی افلاطون، مبنای فلسفه سیاسی اوست. افلاطون به قصد ساماندهی نابسامانیهای سیاسی با توسل به نظریه مُثُل می کوشد تا با رد شکاکیت در مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی، اصولی استوار برای اخلاق و سیاست فراهم آورد. از نظر افلاطون، اگر بناست دولت از ثبات و استواری برخوردار باشد، باید نسخه صحیحی از صورت یا مثال دولت باشد.
مساله اصلی این مقاله، تحلیل و تبیین چگونگی ارتباط نظریه مُثُل و فلسفه سیاسی افلاطون است. به عبارت دیگر، محقق می کوشد نشان دهد چگونه نظریه مُثُل به عنوان محور کل فلسفه افلاطون، این نوع فلسفه سیاسی خاص را ایجاب کرده است. بررسی تفسیر ها و انتقادهای مختلف به فلسفه سیاسی افلاطون در پرتو نسبت فوق نشان می دهد که موضع برخی از منتقدان وی، از جمله کارل پوپر در پرتو نسبت فوق قابل تردید است.
خطوط گسل ذر تظریه برخورد تمدنها
منبع:
قبسات ۱۳۷۸ شماره ۱۴
حوزه های تخصصی:
سیاست میان ملت ها
انسان چیست؟
حوزه های تخصصی:
قبض و بسط تئوریک شریعت (نظریه تکامل معرفت دینی)
منبع:
کیان ۱۳۷۰ شماره ۱
حوزه های تخصصی:
مولوی، سوررئالیسم، رمبو و فروید
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه مولانا پژوهی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات رابطه تصوف و عرفان با علوم دیگر
طبیعت گرایی نظریه مجموعه ای به عنوان پایه ریاضیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باورهای ما مبتنی بر دو پایة شواهد تجربی و نظریه پردازیند ولی در ریاضیات اساس کار، برهان عقلی است. برهان عقلی نیز متکی به مقدمات و پیش فرضهاست. ولی نمی توان این فرایند برهان را تا بی نهایت ادامه داد و بالاخره باید به اصول موضوعه رسید. معمولاً همین اصول موضوعه، معرف شاخه ای از ریاضیاتند. مثلاً حساب با اصول موضوعة پئانو تعریف می شود. ریاضی دانان، در اواخر قرن 19 م و اوائل 20 م کشف کردند که اصول موضوعة شاخه های مختلف ریاضیات را می توان به اصولی بنیادی تر، یعنی اصول موضوعة نظریة مجموعه ها، فروکاست. مسأله این است که اصول نظریة مجموعه ها را ثابت نمی کنیم، به بداهت ذاتی آنها هم عقیده نداریم، پس چرا آنها را قبول می کنیم؟ آیا می توانیم این اصول را کم و زیاد کنیم یا آنها را به دلخواه خود تغییر دهیم؟ صدق یا کذب آنها را چگونه در می یابیم؟ از کجا به تمامیت و سازگاری آنها پی می بریم؟ طبیعت گرایی، در حل این مشکلات می کوشد. در این پژوهش تلقی و برداشت نگارنده از طبیعت گرایی مطرح می شود و نظر پروفسور پنه لوپه مدی، نقد و رد می گردد.
تحلیلی بر نظریه اشیا ماینونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آلکسیوس ماینونگ یکی از فیلسوفان معاصر است که با نگرش خاص به مباحث وجودشناسی تاثیرات فراوانی را در بسیاری از فلسفه های مابعد خود و نیز مباحث منطق جدید بر جای گذاشته است. تفکرات او تا حد زیادی متاثر از سنت فلسفی یونان و نیز فلسفه های برنتانو و تواردوفسکی است. از جمله مباحث برجسته در فلسفه ماینونگ بررسی چیستی اشیا صرف نظر از هستی آنها است. به گفته او چیستی یکی شی فراتر از هستی و نیستی آن است. از جمله لوازم این رویکرد خاص بررسی چیستی اشیا ناموجود همانند مربع دایره است. بنابر اعتقاد ماینونگ بررسی علمی این دسته از اشیا، ارزشی همسان با بررسی علمی اشیا موجود دارد. ماینونگ قلمرو چیستی های اشیا را «آوسر زاین» (extra existence و به آلمانی: ausser sein) می نامد. او در «نظریه اشیا» به تحلیل این قلمرو خاص می پردازد. هر چند سخنان ماینونگ در تفسیر این قلمرو تا حدی ابهام آمیز و گاه همراه با تعارض ظاهری است ولی در نهایت می توان به این نتیجه رسید که عالم «آوسر زاین» فراتر از هستی و نیستی اشیا است؛ اشیایی که ممکن است موجود، ثابت و یا ناموجود و غیرثابت باشند. بنابراین در نظر ماینونگ عالم «آوسر زاین» عالم اشیا محض و از مرتبه ضعیفی از هستی برخوردار است.
خدمات و حسنات دین
نسبت میان عقلانیت و کرامت انسان در فلسفه ملاصدرا و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
در فلسفه ملاصدرا و کانت، «عقل» عالی ترین قوه نفس و «معرفت عقلانی» بالاترین مرحله شناخت است. از نگاه هر دو فیلسوف، عقلانیت یا خردورزی بنیادی ترین ویژگی انسان و مبنای کرامت ذاتی اوست، با این تفاوت که ملاصدرا عقلانیت نظری، و کانت عقلانیت عملی را معیار اصلی می پندارند، یعنی از نظر ملاصدرا، شان و کرامت انسان به چیزی است که می داند، در حالی که از نظر کانت، شان و کرامت انسان به چیزی است که می خواهد.
یکی از جلوه های عقلانیت در اندیشه این دو فیلسوف، خلاقیت یا همان آفرینشگری است. دو فیلسوف یاد شده خلاقیت را، هم در حوزه نظری (در محدوده قوه خیال و عقل) و هم در حوزه عملی، مورد توجه قرار داده اند، با این تفاوت که در حکمت صدرایی، آفرینشگری انسان در ارتباط با ماورای طبیعت و از راه اتخاذ با عقل فعال صورت می گیرد، در حالی که در فلسفه کانت، خلاقیت انسان در پیوندی عمیق با استقلال و خود بنیادی اوست، منشا و مبدا متعالی ندارد، و صرفا ریشه در انسانیت و استقلال اراده انسان دارد.
مسألة اذهان دیگر(2)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۱ شماره ۱۱ و ۱۲
حوزه های تخصصی:
مسئله دیگر اذهان، آن است که ما چگونه میتوانیم نشان دهیم باور عقل سلیم به اینکه: «دیگران نیز دارای ذهنی مشابه ما هستند» میتواند توجیه شود، و اینکه چرا شک گسترده دربارة اذهان دیگر نادرست است؟ فیلسوفان لااقل از دوران دکارت دربارة این مسئله بحث نمودهاند. آنان برای موجه بودن باور به اذهان دیگر دلایل بسیاری اقامه کردهاند. هدف گراهام در این نوشتار به دست دادن مبادی انکارِ اذهان دیگر و نیز بررسی پیامدهای آن برای فلسفه ذهن است. او با سه دلیل برای توجیه باور به اذهان دیگر آغاز میکند. امروزه، شماری از فیلسوفان این دلایل را ناکام میدانند. به عقیدة نویسنده، چهارمین و در عین حال مطلوبترین احتجاج برای حل مسئله اذهان دیگر، روایتی است از آنچه که به «استنتاج به بهترین تبیین» معروف است. گراهام معتقد است بدون باور به اذهان دیگر تشخیص یا توصیف رفتار دیگران عملاً ناممکن خواهد بود.
نظریه مثل افلاطونی و سیر آن در فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار به بررسی سیر نظریه مثل افلاطونی در آرای اندیشمندان اسلامی پرداخته شده است. نظریه مثل افلاطونی، از وجوه مختلف هستی شناسانه، معرفت شناسانه، علم النفسی، اخلاقی، زیبایی شناسانه و خداشناسانه اهمیت فراوانی دارد. از زمان افلاطون تا کنون، هم در میان فلاسفه اسلامی و هم در میان فلاسفه غربی، مسأله مثل افلاطونی، مورد بحث، تأیید و انتقاد فراوان واقع شده است. بررسی محتوایی تاریخی دیدگاه های اندیشمندان اسلامی از جمله فارابی، ابن سینا، شیخ اشراق، محقق دوانی، میرداماد و ملّاصدرا نشان می دهد که اولاً نظریه مثل افلاطونی نزد اندیشمندان مسلمان هم دچار جرح و تعدیل های بسیار و به برخی وجوه، پذیرفته شده و جنبه های اخلاقی و زیبایی شناسانه آن مورد نظر قرار نگرفته است؛ ثانیاً ادله آن ها در رد یا اثبات نظریه مثل ناتمام است؛ و ثالثاً فیلسوفان اشراقی (به معنای عام) و عرفان گرا رغبت بیش تری به پذیرش آن نشان داده اند.