فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۲۱ تا ۱٬۱۴۰ مورد از کل ۷٬۱۹۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
مرگ، ساده ترین واقعیت زندگی ماست. ما متولد می شویم، رشد و زندگی می کنیم و در پایان، می میریم، از این ساده تر نمی شود. شاید گمان شود که مرگ نابودگر زندگی و نقطه ای در برابر آن است. به همین دلیل، زیستن با انکار مرگ است که معنا یافته و پایا می شود. حال اینکه مرگ صرفاً یک پایان نیست، بلکه فرایندی بامعناست. فرایندی که با کمک دین، نه تنها ویرانگر زندگی نیست، که آن را معنا می دهد. زندگی با انکار مرگ، اصالت خود را از کف می دهد. مرگ در سطح شناختی «ایجاد آگاهی از موقعیت» می کند و درحقیقت، پاسخی است به این پرسش که ماهیت این جهان چیست؟ و در سطح کُنش، رویه اخلاقی خاصّی را مطالبه می کند و از اینجاست که کارکردهای مرگ سامان می یابند. این کارکردها تماماً معنایی است که مرگ به زندگی می دهد. اگر اندیشه مرگ نبود، احتمالاً آدم ها طوری دیگر زندگی می کردند.
ناسازگاری درونی دیدگاه ویتگنشتاین متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند همه ی تلاش «ویتگنشتاین» (Wittgenstein) به منظور سازگاری درونی دیدگاه متأخّر خود بوده است، لیکن با بررسی دقیق، مواردی از ناسازگاری درونی در آن مشاهده می شود. یکی از موارد ناسازگاری درونی و بیرونی مطابق با تفسیر «کول»(Cavell) و «کریپکی» قرائت شکّاکانه از دیدگاه ویتگنشتاین متأخّر است. ویتگنشتاین شک گرایی را به طور آشکار بی معنا می داند. به نظر او اصولاً نباید شکّاک حتّی برای بیان شک گرایی خود از طریق زبان تلاش کند. اگر درباره ی هیچ واقعیّتی یقین نداشته باشی پس نمی توانی درباره ی معنای واژه هایی که به کارمی بری نیز یقین داشته باشی. تردیدی که در همه چیز تردید کند تردید نیست. از طرف دیگر دیدگاه او خود نوعی رویکرد به شک گرایی است. این مقاله درصدد ارائه ی تحلیلی از این ناسازگاری است. و با استدلال قرائت بدیل واقع گرایانه در مقابل آن، نشان می دهد که تا چه حدی این ناسازگاری درونی مشهود است. در مرحله ی بعد به مفهوم نحوه ی حیات که یکی از اساسی ترین مفاهیم به کارگرفته شده توسط ویتگنشتاین است، می پردازد. در این مورد ناسازگاری درونی فلسفه ی زبان ویتگنشتاین را در بیان مفهوم فوق نشان خواهیم داد.
لویناس، فیلسوف دیگری
حوزه های تخصصی:
لویناس فیلسوفی است که از سنت پدیدار شناسانه مقوله ی اخلاق را بررسی می کند. وی با محوریت دادن به مبحث «دیگری»، جایگاه مبحث اخلاق را در فلسفه های مضاف جستجو نمی کند بلکه آن را فلسفه ی اولی تلقی می کند. در این راستا، با طرح مفاهیمی از قبیل چهره، مسئولیت در برابر امر نامتناهی و دیگری می کوشد رهیافت پدیدار شناسانه اش را با محوریت مقوله ی اخلاق بسط دهد. در این مقاله، تلاش شده است با مروری اجمالی اهمیت مقوله ی اخلاق و دیگری و پیامدهای سیاسی- اجتماعی آن را نشان دهیم. لویناس با نقد سنت متافیزیکی غربی که آن را متکی بر هستی شناسی امر همان می داند، بر آن است که نشان دهد با رجوع به سنت تعالی گرای سامی- یهودی می توان از اندیشه ی سوبژکتیویستی گذر کرد و آن را به روی دیگری گشود. بنابراین، لویناس وجود شخص را متکی به چهره ی دیگری و اشخاص دیگر می داند و نسبت های بین اشخاص را مبنای اخلاق و دوستی فردی و اجتماعی می داند.
بررسی رابطه اخلاق و هنر از نگاه افلاطون و کانت
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
برخی متفکران معاصر همچون انسکوم، گیچ و فوت با نگاه به نظریات ارسطو در باب اخلاق، مکتب فلسفی جدیدی تحت عنوان فضیلت گرایی نوارسطویی خلق کردند که به واسطه آن بتوانند مسائل اخلاقی در دوران معاصر را حل کنند. فیلیپا فوت یک واقعگرای اخلاقی تمام عیار است و در این مقاله سعی می کنیم به بررسی دیدگاههای وی در این باب بپردازیم؛ به همین دلیل ابتدا تعریفی از واقعگرایی اخلاقی در دوران معاصر و مؤلفه های مختلف آن ارائه خواهیم دادیم. واقع گرایی اخلاقی دارای چهار مولفه متمایز می باشد که هر نحله واقع گرایی ممکن است یکی از این مولفه های چهارگانه را بپذیرد و دیگری را رد کند؛ اما فوت به هر چهار مؤلفه باور دارد.
فوت واقعگرایی خود را تحت نظریه هنجارمند بودن طبیعی مطرح می کند، به این معنی که هنجارهای اخلاقی را باید از طبیعت گونه ای که فرد به آن تعلق دارد استخراج کرد و رفتار افراد آن نوع را با توجه به ویژگی های طبیعی آن نوع مورد قضاوت قرار داد.
بررسی و تحلیل تطبیقی مرگ و معنای زندگی از دیدگاه مولوی و هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای فلسفه های زندگی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
مرگ و تأثیر آن بر معنی زندگی از دغدغه های همیشگی بشر بوده است؛مولوی در شمار اندیشمندانی است که موضوع مرگ و رابطه ی آن با معنای زندگی را در مثنوی و کلّیّات شمس به تفصیل بیان نموده است. مولویِ عارف، بسیار «مشتاق مرگ» است و از آن با تعبیر «عروسی ابدی» یاد می کند.از دیدگاه وی، مرگ به معنی«قطع و پایان زندگی» نیست، بلکه« آغاز زندگی جاودانه ی دیگری» است.در اندیشه ی مولوی ، معنی زندگی ، تولّد دوباره یافتن، تکامل انسانی، روی کردن به صفای باطن، به دنیای قلب پا نهادن ، زمام عقل را به عشق الهی سپردن ، ایجاد تغییر و تحوّل در جریان زندگی و پرهیز از خشک اندیشی ، همراهی با زمان و...است. هایدگر نیز در شمار فیلسوفان معاصری است که بخش عظیمی از اندیشه ی فلسفی خویش را به مرگ و معنای زندگی اختصاص داده است.از دیدگاه هایدگر ، مرگ ، نوعی «انتخاب اجباری» و گاهی «هراسناک» توصیف شده است.از نظر وی، معنای صحیح مرگ، واقعیّتی بیرونی و عمومی در جهان نیست، بلکه «امکان درونی هستی» خود انسان است که نقطه ی پایانی بر زندگی اوست؛ انسان، تنها با مرگ است که« هستی غیر اصیلش» به «ساحت اصیل» در می آید و مرگ، حدّ پایان زندگی اوست. وی بر این عقیده است که مرگ واقعه ای نیست که در آینده اتفاق بیفتد، بلکه ساختاری بنیادی و جدایی ناپذیر از «در جهان بودن» ماست.ازاین رو ، رویارویی انسان با مرگ، نه تنها«کلید خودمختاری»، بلکه «کلید تمرکز» نیز هست. افزون بر این،هایدگر بر این باور است که زندگی دارای معناست و این معنی ،وظیفه ای است که سازنده ی «ماهیّت» انسان است..این پژوهش بر آن است تا به تحلیل تطبیقی موضوع مرگ و معنای زندگی از نگاه این دو اندیشمند بپردازد.
نقد هگل بر شک انگاری هیوم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۳ شماره ۶۰
حوزه های تخصصی:
تأثیر پیتر برگر در رویکردهای جامعه شناسی دین در زمان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیتر برگر (1929) جامعه شناسی است که سالیان بسیار از چشم انداز جامعه شناختی و الهیاتی به بررسی دین پرداخته و منشأ تأثیرات بسیاری در جامعه شناسی دین بوده است.
برگر از پیشگامان گسترش نظریه عرفی شدن و موثرترین آن هاست و اندیشه هایش در این باب همچنان مورد استفاده بسیار طرفداران این ایده است؛ گرچه تعدیل و تغییر موضعش درباره عرفی شدن نیز - به دلیل اهمیت جایگاهش- تأثیر بسزایی در افول این جریان گذاشته است. از طرفی، وی با گسترش دیدگاهش درباره تکثر در جهان مدرن، بر دیدگاه های نوین در جامعه شناسی دین، تأثیرگذار بوده است. اندیشه های برگر درباره جهان نمادین نیز امروزه به طور گسترده ای توسط مفسران متون مقدس و جامعه شناسان دین مورد استفاده قرار می گیرد.
در این مقاله سعی شده است با استناد به منابع اصلی و تطبیق داده ها، جایگاه اندیشه ها و نقش پیتر برگر در قالب چهار مبحث، جریان عرفی شدن، افول جریان عرفی شدن، مبحث کثر ت گرایی و رهیافت نمادین به دین، بررسی شود.
نقد جان مکی بر واقع گرایی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واقع گرایی اخلاقی از مهم ترین مباحث مطرح در فرااخلاق است که نقدهای بسیاری را در پی داشته است. در این میان مهم ترین نقد از آن جان مکی است. از نظر مکی، واقع گرایی اخلاقی فهم ما را دچار خطا می کند. زیرا خاصه های اخلاقی برگرفته از احساسات و عواطف ما هستند و به واقع ارجاع داده نمی شوند. از همین رو نمی توانند تبیینی علی داشته باشند و در نتیجه غیرمعرفت بخش اند. بنابراین هرگونه داوری درباره احکام اخلاقی اساساً نادرست است. در این نوشتار نخست نظریه خطای مکی و دو استدلالی که او نظریه اش را بر آن ها مبتنی ساخته مطرح می شود. سپس، با در نظر گرفتن ادعاهای مفهومی و وجودشناسانه ای که از لوازم رأی مکی است و نظریه خطایی که پیش از او لاک مطرح کرده بود، ایده او بررسی و نشان داده می شود که ذهنیت ارزش های اخلاقی با چالش های متعددی روبه رو است.
ابن سینا و گودل:«عدم برهان بر امتناع» یا «برهان بر عدم امتناع»؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق منطق فرامنطق تصمیم پذیری (گودل و...)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی منطق کلیات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
گودل امکان فرضیه تعمیم یافته پیوستار را از رهگذر برهان بر عدم امتناعِ آن ثابت می کند؛ این در حالی است که بر پایه سخن ابن سینا در بند ما قبل آخرِ اشارات، عدم برهان بر امتناعِ چیزی برای اثبات امکان آن بسنده است. اکنون شایسته است بپرسیم که آیا کار گودل بیهوده است، یا سخن ابن سینا نادرست؟ پاسخ این جستار گزینه سوم است: هیچ کدام. «امکان» در فلسفه اسلامی دست کم هشت معنا دارد:1 امکان عام؛ 2 امکان خاص؛ 3 امکان اخص؛ 4 امکان استقبالی؛ 5 امکان استعدادی؛ 6 امکان وقوعی؛ 7 امکان فقری؛ 8 احتمال. در سخن ابن سینا امکان به معنای احتمال است که امری ذهنی، انفسی، و سوبژکتیو است، و از این رو به چیزی بیش از عدم برهان بر امتناع نیاز ندارد؛ امّا امکان در کلام گودل امری عینی، آفاقی، و اُبژکتیو است که نیازمند برهان بر عدم امتناع است. بنابراین، نه کار گودل بیهوده است و نه سخن ابن سینا نادرست.
تحلیل و بررسی پلورالیسم دینی و گوهر و صدف دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کثرت گرایی دینی از مسائل پراهمیت کلام جدید به حساب می آید که مبانی و لوازم خاص به خود را دارد. یکی از مبانی پلورالیسم دینی، تقسیم دین به دو عنصر گوهر و صدف می باشد. نظریه گوهر و صدف دین، می تواند منتج به مسئله پلورالیسم دینی گردد. مدعای مقاله حاضر این است که علاوه بر اینکه پلورالیسم دینی خود، دارای آسیب ها و مشکلات درونی است، مبنای آن گوهر و صدف نیز توانایی تبیین رابطه میان گزاره ها و آموزه های دینی را نداشته، همچنین در حوزه «دین داری» به ناحق، حوزه ایمان و عمل صالح را از یکدیگر جدا نموده است. براساس رویکرد درون دینی هیچ یک از آموزه های دینی را براساس نظریه مذکور نمی توان عرضی خواند و هیچ دینی راضی به تقسیم آموزه هایش به ذاتی و عرضی نیست. همچنین در حوزه «دین داری» علی رغم تأکید دین بر توجه به باطن دین، رستگاری ملازم با پایبندی کامل به ایمان و عمل صالح، به صورت توأمان شمرده شده است و از همین رو تجزی در دین راه ندارد.
الیاده و هستی شناسی مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به بررسی آرای میرچا الیاده دربارة هستی می پردازد. الیاده، که با روش هرمنوتیک تاریخی- دینی به کشف معانی و تأویل پیام های پنهان اسطوره ها، آیین ها و نُمادها می پردازد، پرسش از هستی را، پرسشی راستین و اساسی انسان می داند. هر دینی، حتی در ابتدایی ترین صورتش، یک هستی شناسی است. الیاده انسان ها را به لحاظ نگرش به هستی به دو دسته تقسیم می کند: انسان جوامع سنتی که قطعاً انسان دین ورز است و انسان مدرن. الیاده مجموعه اعتقادات انسان جوامع کهن را «هستی شناسی آغازین» خوانده و بر آن است که انسان جوامع سنتی در یک دنیای واقعی و مؤثر زندگی کرده و از زندگی در وجه مقدس هستی احساس آرامش می نماید. هستی دو وجه دارد: مقدس و نامقدس. وجه مقدس وجه واقعی، منظم و مهم است، در صورتی که وجه نامقدس بدون ساختار، بی نظم ، نسبی و نامتجانس است. توصیف الیاده از هستی شناسی کهن بیانگر یک سری مضامین کلی است: هستی رابطه ای، نشأت ناپذیر، تحویل ناپذیر، نامشروط، پویا و ایستا است. هستی علاوه بر وجود انسان ها وجود جهان را نیز دربر دارد. در هستی شناسی الیاده ماهیت مقدم بر وجود است. یعنی انسان دینی دقیقاً همان چیزی است که در زمان آغاز به او داده شده است. مقدس به انواع و اقسام مختلف در کسوت اساطیر، خدایان، نُمادها، آفرینش و انسان ها تجلی می کند. تجلی مقدس، دیالکتیکی است که نکته بسیار اساسی در آن، تبدیل شیء غیر مقدس به مقدس است. نمادها و اسطوره ها «هستی» را آشکار می سازند. اسطوره مبتنی بر هستی شناسی است و تنها از اموری که واقعاً حادث شده اند، سخن می گوید. حقیقت همان امر مقدس است. انسان دینی، در پرتو اسطوره ها شاهد تجلی «هستی» گشته و خود را شبان آن می داند. هستی شناسی او متأثر از افلاطون و تفکر هندویی است؛ از این رو متهم به این شده که جهان نامقدس را به نمود یا توهم فروکاسته و برای آن واقعیتی قایل نیست.
ویلیام الستون و گشایش افقی نو در معرفت شناسی معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۳ شماره ۵۷
حوزه های تخصصی:
بازتعریف معرفت بر اساس کارکرد فضیلت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
مقایسه دیدگاه مطهری و سوئینبرن درباره مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله شر، آن گونه که در اندیشه مطهری و سوئینبرن مطرح شده، یکی از معضلات مهم و در عین حال پیچیده در بحث باور به خدا و غایتمندی جهان است. هر دو فیلسوف از منظر عدل به مثابه مهم ترین صفت الهی بدان نگریسته و با ابتناء بر دو رهیافت عنایت و اختیار بدان پاسخ گفته اند. دشواری مسئله شر عمدتاً به روش منطقی طرح بحث باز می گردد که بر ناسازگاری، و نه صرفاً نقض، تأکید دارد. بدین معنا که با وجود خدای قادر مطلق، عالم مطلق و خیرخواه مطلق وجود شرور هیچ توجیهی نمی تواند داشته باشد. پژوهش حاضر در پی آن است تا با توجه به دیدگاه دو فیلسوف مطرح، مرتضی مطهری و ریچارد سوئینبرن، به مسئله شر بپردازد. این دو متفکر هر دو بر اساس نظام منسجم عدل الهی خود در صدد تبیین و توجیه شرور علی رغم وجود خدای قادر مطلق، عالم مطلق و خیرخواه مطلق هستند. در این مقاله، دیدگاه مطهری در دو بخش تبعیض ها و شرور مورد بحث قرار می گیرد. نظر ایشان در باب شرور ذیل سه عنوان «عدمی بودن شر»، «نسبی بودن شر» و «تفکیک ناپذیری خیر و شر» بررسی می شود. دیدگاه سوئینبرن نیز در سه محور «شر اخلاقی» (مهار منطقی، دفاع مبتنی بر اختیار، اصل صداقت و مسئولیت)، «شر طبیعی» (کسب معرفت، دفاع مبتنی بر خیرهای برتر) و «رنج حیوانات» بررسی خواهد شد. در پایان به مقایسه دیدگاه های این دو فیلسوف در محورهای انگیزه طرح عدل الهی، روش دو فیلسوف در ارائه نظریه عدل الهی، ماهیت شر، تقسم بندی شرور، فواید شرور، نظام احسن و رنج حیوانات می پردازیم، و روشن خواهد شد که هرچند هر دو متفکر در تأکید بر اختیار انسان و وجود نظام احسن الهی و فواید شرور با هم متفق القول اند، در باب ماهیت شر و تقسیم بندی شرور و برخی از توجیهات برای وجود شرور با هم اختلاف رای و رویکرد دارند. لذا می کوشیم تا وجوه اشتراک و افتراق این دو را مورد بررسی قرار دهیم.
تاریخچه و تبیین ساختار الهیات سیاسی و رهایی بخش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الهیات رهایی بخش، یک جنبش سیاسی و الهیاتی در جهان مسیحیت است که کانون عمده ظهور آن، امریکای لاتین بوده است. این جنبش الهیاتی، برای مبارزه با فقر، تبعیض و بی عدالتی پدید آمده و می کوشد با ارائه تفسیری از ایمان مسیحیِ انقلابی و ظلم ستیزانه، به حمایت از مستمندان برخاسته و به رنج آنها پایان دهد. این الهیات، از تفسیرهای مارکسیستی برای تفسیر واقعیت های اجتماعی بهره می گیرد. ولی از جهت هستی شناختی به اصول مسیحیت وفادار است. این نظام الهیاتی، با معناگذاری جدید عقاید مسیحی، تفسیری انقلابی و نو از مسیحیت عرضه می کند و فقرا را مجرای فیض خداوند می داند که مسیح به خاطر آنها قیام کرد تا آنها را آزاد کند. مفاهیمی همچون ترجیح فقرا، تأکید بر عمل انقلابی و اجتماعی، انتقاد از فقر و بی عدالتی، گناه ساختاری و نگاهی انقلابی به شخصیت مسیح و تعریف نقش رهایی بخشی برای کلیسا از محورهای اصلی این نظام الهیاتی است.
دانش ارزشمدار و مسئله عینیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دانشِ فارغ از ارزش، از آرمان های دوران مدرن بود که در چند دهه اخیر امکان تحقق آن نفی شده است و اکنون بیشتر فیلسوفان علم، دانش را به عنوان هویتی ارزشمدار تعریف می کنند. پرسش مطرح در این خصوص آن است که آیا تأثیر ارزش ها بر دانش، عینیت آن را به چالش می کشد و دلیلی بر نسبیت است؟ در این مقاله با توجه به تعدد شاخه های دانش و تنوع ارزش ها استدلال خواهد شد که ارزش ها در دانش های مختلف نقش یکسانی ندارند. ضمن آنکه حضور ارزش ها در مسیر تولید دانش در صورتی مستلزم نسبی گرایی است که همه ارزش ها نسبی باشند و حضور آنها محتوای دانش را تغییر دهد؛ اما نه نسبیت همه ارزش ها قابل دفاع است و نه نسبیت ارزش ها لزوماً به معنای نسبیت محتوای دانش است
دیدگاه هیوم و جی. ال. مکی در مسئله شر و تطبیق آن با حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
جوهر به مثابه امر واقعی در فلسفه لاک(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بحث لاک درباره جوهر، دشواری های فراوانی دارد. وی ازیک سو، جوهر را ناشناخته ای تلقی می کند که فقط تصوری نسبی و مبهم از آن داریم؛ ازسوی دیگر، به فرضیه ذره ای[1] معتقد است که طبق آن، عالم واقع درنهایت، متشکل از اتم ها و ذرات مادی است. پرسش اصلی این است که جوهر برای لاک چه جایگاهی دارد. آیا واقعی است؟ یا فقط ذهنی است؟ آیا می توان جوهر را همان اتم ها و ذرات مادی دانست؟ به عبارتِ دیگر، چگونه این دو دیدگاه لاک، یعنی فرضیه ذره ای و ناشناخته بودن جوهر، سازگارند؟ برای رسیدن به پاسخ، ابتدا بحث جوهر را در فلسفه لاک به اختصار توضیح می دهیم و سپس پاسخ نگارنده را به مسئله مزبور بررسی می کنیم. نگارنده متعقد است راهکار، تمایز حوزه های توجه لاک به جوهر (حوزه معرفت شناسانه) و فرضیه ذره ای (حوزه وجودشناسانه) است.
آگاهی از معمای عدم به شیوه مارتین هیدگر با نظر به مابعدالطبیعه چیست؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله درصدد آشکار کردن معنای عدم از منظر هیدگر است. هیدگر در مابعدالطبیعه چیست؟ پرسش از عدم را مرکز اصلی بحث خود قرار داده و درصدد پاسخ گویی به آن برآمده است. از نظر هیدگر، درک معنای عدم به مثابه نفی کامل کلیت موجودات نه از نظر شناخت شناسی، بلکه در معنایی اگزیستانسیال و از ره گذر تجربه عدم از طریق حال بنیادین ترس آگاهی امکان پذیر است. هیدگر با طرح تجربه عدم به مثابه نفی کامل کلیت موجودات خواهان استعلا و آزادی دازاین است؛ از طریق رهایی از پریشانی در میان موجوداتی که دازاین را احاطه کرده و مانع آزادی بنیادین اویند. مقاله نشان می دهد که هیدگر چگونه، با پرسش معنادار از وجود یا عدم، افقی را به روی ما می گشاید که با نظر به آن می توانیم با نگاهی نو به هستی خود، موجودات و به طور کلی زندگی بنگریم.
نقد و بررسی کتاب هیدگر، از طریق پدیدارشناسی به سوی تفکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب هیدگر، از طریق پدیدارشناسی به سوی تفکر اولین اثر تفسیری تحلیلی سیر تفکر هیدگر به زبان انگلیسی و تنها اثر به این زبان است که حاوی مقدمه ای است از هیدگر که در جواب پرسش های نویسنده از او نگاشته شده است. روش نویسنده تفسیر تحلیلی و همدلانه تفکر هیدگر بر اساس سی اثر اعم از کتاب و مقاله از دوره های مختلف اندیشه اوست. نویسنده در عین حال گاهی هرچند به ندرت به نقد اندیشه های هیدگر نیز پرداخته است. کتاب در حجمی بالغ بر 768 صفحه با نثری روان و سلیس و استوار نگاشته شده است.
نویسنده خود برخی معادل های انگلیسی را به ازای واژگان بعضاً ابداعی هیدگر برساخته که عمدتاً مفید معنای اصلی کلمه است. تحلیل های ریچاردسون درکل منسجم و دارای خط سیر مشخصی است و برای خوانندگانی که با تفکر هیدگر آشنایی مقدماتی دارند می تواند بسیار مفید و آموزنده باشد. کتاب درمجموع یک تحلیل تخصصی و در عین حال روشنگر از سیر تفکر هیدگر است.