فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۲۱ تا ۱٬۶۴۰ مورد از کل ۵۱٬۳۹۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
در بسیاری از آثار بهرام بیضایی، یکی از دغدغه های اصلی، نمایش برهم کنش های نظام خودکامه و افراد جامعه است، که خودکامگی در آن به عنوان یک عارضه تاریخی و فرهنگی، با ذهن و زندگی مردمان گره می خورد. در واکنش به آن، ظهور قهرمان، مضمونی پرتکرار در برانداختن ستم خودکامه و در مقابله با وضعیتِ پرآشوبی است که در تاریخ بسیار رخ نموده است. این پیدایی، اما سویه دیگری نیز دارد. این که افراد در بروز عوارض استبداد، دست از تلاش برای دیدن اشکالات و جستجوی راه حل های درون زا کشیده و همچون کودکی نابالغ در انتظار پیدایش نیرویی برتر می نشینند تا مسائل، به مدد قوت او حل شود. این موضوع در برخی از آثار ادبی بیضایی به وضوح مطرح شده و مولف از طریق ادبیات نمایشی به نقد این مساله می پردازد و اینکه چگونه افراد، خود در پایایی حکومت خودکامه، نقش ایفا می کنند؟ از میان آثار بیضایی، فیلمنامه «قصه های میرکفن پو ش» در مرکز بررسی مقاله حاضر قرار دارد. ضمن آن، به بررسی عدم مسئولیت پذیری افراد به عنوان یکی از ریشه های فرآیند قهرمان طلبی مردم جامعه در نمایشنامه «آهو، سلندر، طلحک و دیگران» به عنوان یکی از عوامل مساله خودکامگی پرداخته می شود. برای تحلیل نظری در این میان، از رویکرد مانس اشپربر در تحلیل روانشناسانه خودکامگی استفاده شده که به کمک آن و برخی متون روانشناسی دیگر، نشان داده می شود که در شرایط استبدادی، انتظار افراطی مردمان برای ظهور قهرمان، ضمن نشان دادن علامت هایی در بروز وهم و خودفریبی در افراد، جامعه را مورد سوءاستفاده مدام حاکمان مستبد نیز قرار می دهد.
خوانش سیاسی آثار گلشیری با رویکرد بینامتنیت با تکیه بر آینه های دردار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر نویسنده ای که با سیاست و تاریخ و قدرت درگیر باشد، به ناچار بازتاب آنها در آثارش هست، و چون گلشیری نویسنده ای بود که مدام به تاریخ ایران بیشتر از طریق متون معتبر نظر داشت، هم از طریق بینامتنیت با آثار کهن سود می برد و هم خوانش سیاسی خودش را در آثارش وارد می کرد. نقد سیاسی و مارکسیتی بیشتر ملهم از آثار مارکس و انگلس هستند، و تقریبا همه ی منتقدان سیاسی قرن بیستم متأثر از این دو نفر بوده اند. و جالب اینکه آثار ادیبان بزرگ ما همچون حافظ و فردوسی را می توان از منظر سیاسی خواند. هوشنگ گلشیری که علاقه مند به آثار اینها بوده و به نوعی دنباله رو اینها بوده، آثاری سیاسی نوشته است. و وقتی به لایه های آثار او دقیق بشویم می بینیم او یکی از سیاسی ترین نویسندگان ایران معاصر است. ما در این مقاله نشان می دهیم که آثار او را می توان هم از منظر نقد سیاسی خواند و هم از منظر بینامتنیت که مفهومی برآمده از کارهای فرمالیست های روس و مخصوصا میخائیل باختین است که نویسنده و متفکری سیاسی بود. این مفهوم معنایی متنوع و گسترده دارد و از منظرهای متفاوت منتقدانی چون کریستوا و ژنت و بارت معنایش فرق می کند. نظر ما بیشتر نگاه مارک آنژنو است که تمرکزش روی نتیجه ی رویکرد بینامتنی است، چون تولید ادبی اساسی را وارد شبکه ای از تعامل مقررات گفتمانی اجتماعی می کند. این نگرش دید تازه ای نسبت به جایگاه امر ادبی در فعالیت نمادین دارد و اساس توجه ما در این مقاله بیشتر همین تعاملات در جامعه ی سیاسی است.
نگاهی انتقادی بر نفثه المصدور از منظر تحلیل گفتمان نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی رویکردی نوین از تحلیل گفتمان و به عبارتی نوعی پژوهش گفتمانی است که وجه جامعه شناختی دارد. همچنان که از لفظ انتقادی برمی آید،به مساله ی قدرت،سلطه، نابرابری و بازتولید و مقاومت در برابر قدرت در متون می پردازد. تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف یکی از برجسته ترین نظریات در حوزه ی گفتمان محسوب می شود که به ساخته شدن هویت ها در چارچوب زبان،کشف خصائص ایدئولوژیک و سیاسی،کاربست های زبان و بازتولید روابط قدرت در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین می پردازد. نفثه المصدور از جمله آثاری است که با توجه به ظرافت های زبانی و زبان شاعرانه، دارای مفاهیم ضمنی و لایه های زیرین موجود در اثر است که نشان می دهد کلام نسوی قابلیت تحلیل گفتمان انتقادی را دارد.پژوهش حاضر برآن است تا به شیوه ی توصیفی_تحلیلی،در سه لایه ی توصیف، تفسیر و تبیین،لایه های زیرین و پنهان متن یعنی وضعیت قدرت و ایدئولوژی درعصر مغول را بررسی کند تا با کنارهم گذاشتن ایدئولوژی های مختلف درمتن به آشنایی زدایی انتقادی و رهیافتی نو در این حوزه دست یابد.یافته-های پژوهش حاکی از آن است، با وجود آنکه در روساخت نفثه المصدور گفتمان جبر، گله و شکایت از روزگار و استبداد و غارتگری مغولان بیداد می کند اما در ژرف ساخت و اندیشه ی زیدری، گفتمان جبر و خیانت کارگزاران حکومتی و طبقه ی فرودست بیش از استبداد و جبراندیشی الویت دارد.
بررسی زبان و لحن حماسی در قصاید فرخی سیستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۴
197 - 231
حوزه های تخصصی:
لحن عبارت از نگرش و احساس گوینده و مهم ترین عامل فضاسازی و تأثیرگذاری بر مخاطب در شعر است و در شناخت و فهم هر متنی، شناختن زبان و لحن آن نقش مهمی دارد. زبان و لحن حماسی برآیند انتخاب کلمات، ترکیبات، صورخیال، صنایع بدیع و انتخاب وزن متناسب با نوع حماسه است. هدف از این پژوهش بررسی عوامل مؤثر در ایجاد زبان و لحن حماسی در قصاید فرخی سیستانی است که با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و به شیوه کتابخانه ای انجام شده است. فرخی سیستانی با بهره گیری از موسیقی درونی و بیرونی، گزینش واژگان و ترکیبات حماسی، استفاده از آرایه های سازگار با حماسه مانند مبالغه و اغراق و تشبیه و اشارات متعدد به نام پهلوانان و شخصیت های حماسی و اساطیری ایرانی، به قصاید خویش لحن و فضایی حماسی بخشیده است. نتایج حاصل از بررسی ها نشان می دهد که شاعر ذهنی حماسی اندیش دارد و آن در صورخیال و واژگان و ترکیبات به کاررفته در قصایدش نمود یافته است و این نوع ذهنیت و تخیل با جامعه قرن پنجم و باورها و اندیشه های حاکم بر فرهنگ و ادب آن دوره در پیوند و البته متأثر از آن است.
بررسی مؤلّفه های ادب غنایی در منظومه همای و همایون خواجوی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۴
261 - 292
حوزه های تخصصی:
ادبیات غنایی شامل طیف وسیعی از موضوعات و قالب های شعری می شود؛ اما به طور خاص شعری است که عنصر عاطفه در آن غالب است و به طبع دارای مؤلّفه هایی است که این نوع را از انواع دیگر متمایز می سازد. مؤلّف در این پژوهش به بررسی شاخص های ادب غنایی در منظومه همای و همایون خواجوی کرمانی و توجّه شاعر به اصول بلاغی و ارتباط او با مخاطب پرداخته است و به این پرسش پاسخ می دهد که؛ کدام یک از مؤلّفه های ادب غنایی در این اثر بازتاب پیدا کرده است؟ مؤلّفه های محتوایی و صوری که این پژوهش بر پایه آن ها تدوین شده است؛ عبارت اند از: عاشقانه-عارفانه بودن، شخصی شدن «من» غنایی و درون گرایی، ترکیبات غنایی، تشبیهات و استعارات، بررسی عناصر بزم و رزم و...؛ که با بیان نمونه هایی از اشعار خواجو تطبیق داده شده است. هدف کلی پژوهش این است که این مؤلّفه ها چگونه در همای و همایون جلوه گر شده اند؟ پژوهش برآیند این است که؛ شاعر توانا به صورت و معنا و شیوه کاربرد آن ها و تأثیر آن ها برخواننده توجّه داشته و این نوع ادبی با توجّه به استفاده خواجو از عناصر رزمی و اساطیری (حماسه) و نکات اخلاقی (تعلیمی) که خاص انواع دیگر است از ارزش غنایی بسزایی برخوردار است. نمود شاخص های غنایی آن بسیار پررنگ است به طوری که شاخص های حماسی و تعلیمی را پوشش می دهد. قدرت خلاقیت شاعر و این ویژگی ها براثر، سایه غنایی افکنده و وجه آن را خاص گردانیده است.
کارکردهای هنری و تعلیمی تمثیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۴
323 - 352
حوزه های تخصصی:
یکی از ابزارهای مهمی که نویسنده ادب تعلیمی در جهت توضیح و تفسیر ایده های اخلاقی و عرفانی و القای مطلب خود به مخاطب از آن یاری می گیرد تمثیل است. در تمثیل نویسنده و شاعر ابتدا مفاهیم کلی و انتزاعی را که غالباً عقلی و از نوع خبری هستند، بیان می کند و بعد برای ملموس و عینی کردن آن ها و اثبات ادعای خود، مثال و دلیلی ادبی می آورد و از این نظر که سخنان مستدل آن ها ساده و قابل فهم است و با صراحت به نتیجه گیری می پردازد، تأثیر عمیقی بر خواننده می گذارد. انواع تمثیل از ابزارهای قوی تصویرگری و آشنایی زدایی و منشأ خلق مضامین بدیعی هستند و ازآنجاکه در این شگردهای ادبی، تصاویر اثباتی در خدمت اقناع مخاطب است، شیوه بیان استدلالی بر بیان هنری برتری دارد. در این جستار کارکردهای هنری و تعلیمی و تربیتی انواع گوناگون تمثیل، موردنقد و بررسی قرار گرفته است. پژوهش، بر اساس نحوه کاربرد مصداق های این آرایه ادبی در آثار مهم تعلیمی و سبک هندی و ملاحظه دیدگاه های صاحب نظران و دریافت شخصی نگارنده از این هنر بلاغی صورت گرفته است. نتیجه کلی مقاله این است که به کار بردن فراوان شکل های مختلف تمثیل، یکی از رازهای زیبایی و ذوق پسندی و تأثیر زبان آثار ادبی تعلیمی و سبک هندی بر خواننده است و همین امر سبب شده مفردات نغز آن ها بر سر زبان ها بیفتد و خوانندگان معانی و مفاهیمی را که در این بیت ها ذکر شده اند از جان ودل و بدون چون وچرا بپذیرند.
چند نوع التزام در منظومه های عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
7 - 29
حوزه های تخصصی:
با وجود دسترسی به تصحیح انتقادی آثار عطار، همچنان نقاط مبهم و مشکوکی در آثار او به چشم می خورند که حتی با داده های نسخه شناسی موجود قابل رفع نیستند. برای رفع چنین ابهام هایی، لازم است هر یک از جنبه های مختلف سبک عطار که بر پایه آثار مسلم او تعیین شده است به دقت مورد واکاوی قرار گیرد تا در نهایت الگوی جامعی از سبک او به دست آید. در این پژوهش، انواعی از التزام مورد بررسی قرار می گیرند که در سراسر آثار منظوم عطار از خردترین واحد؛ یعنی بیت تا کلان ترین واحد؛ یعنی منظومه تکرار شده اند. برای طرح الگویی منظم، انواع التزام در چهار گروه اصلی شامل التزام به تکرار، تقارن، تناسب و نوعی اسلوب ویژه طبقه بندی می شوند. بررسی انواع التزام در کنار سایر داده های سبک شناسی و نسخه شناسی می توانند در سنجش صحت ابیات مبهم و مشکوک در آثار عطار مفید و راهگشا باشند.
نقد مأخذشناسانه و سبک شناسانه قطعه ای منسوب به رودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
59 - 86
حوزه های تخصصی:
رودکی از شاعرانی است که تاکنون دیوان او یافته نشده و مجموعه اشعاری که امروزه از وی در دست است از تذکره ها، فرهنگ های لغت، کتاب های بلاغی و کتاب های تاریخی جمع آوری شده است. مجموعه اشعاری که نفیسی از منابع بیان اشاره فراهم کرده، مبنای بسیاری از پژوهش هایی قرار گرفته که بعدها درباره اشعار رودکی انجام شده است. هرچند وی کوشیده است اشعار منسوب به رودکی و دیگر شاعران را از هم جدا کند، هنوز ابیاتی در دیوان رودکی وجود دارد که از لحاظ سبکی به دوره های بعدی شعر فارسی و شعر دیگر شاعران مانندتر است. در این پژوهش با بررسی تاریخی و سبک شناسی درباره رد انتساب قطعه ای از رودکی با مطلع زیر بحث می شود: مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب چه آب جویم از جوی خشک یونانی قطعه ای که در دیوان و مجموعه شعرهای رودکی به کوشش نفیسی (1341)، دانش پژوه (1374)، احمدنژاد (1375)، قادر رستم (1391) و دهقانی (1394) جزء اشعار رودکی و در مجموعه های امامی (1387) و شعار (1389) جزء اشعار منسوب به رودکی ذکر شده است. نخجوانی (1333) آن را در «دیوان قطران» آورده و رواقی (1399) نیز شاعرآن را قطران نوشته است. براساس نتایج پژوهش، قدیمی ترین منابعی که این قطعه در آن ها به رودکی و قطران نسبت داده شده، مربوط به پس از قرن یازدهم است. از لحاظ سبکی استفاده زیاد از واژه های عربی، فراوانی واژه ها و تصاویر انتزاعی، وجود عبارت های دینی، شرع گرایی و فلسفه ستیزی و تفاخر، انتساب آن را به رودکی و قطران رد می کند. این ویژگی ها نشانگر سبک شعر در قرن ششم است.
بررسی ضرباهنگ زمان داستان در روایت «سال های ابری» از علی اشرف درویشیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
111 - 142
حوزه های تخصصی:
رمان سال های ابری از علی اشرف درویشیان در چهار جلد و 1622 صفحه نوشته شده و رویداد های آن به تقریب 33 سال از زندگی راوی- قهرمان رمان را در بر می گیرد. در این مقاله سرعت گذار رویداد های داستان در روایت نویسنده این رمان بر پایه آرای ژرار ژنت سنجیده می شود. ژنت مقوله های نظم و ترتیب، تداوم و بسامد را برای سنجش شتاب یک روایت به کار می گیرد. مطالعه و بررسی نمونه های موجود در کل رمان نشان می دهد که چینش رویداد های داستان در روایت، بیشتر خطی است؛ گر چه گذشته نگری ها و آینده نگری هایی نیز در روایت دیده می شود. همچنین ارزیابی تداوم داستان و روایت، گویای آن است که میانگین 42/7 روز از داستان در هر صفحه از رمان به نمایش درآمده است. مقایسه تداوم میانگین هر یک از جلد های چهار گانه رمان با تداوم میانگین کل رمان نوسان منفی، مثبت، مثبت و منفی را به ترتیب در شتاب روایی هر جلد اثبات می کند. آمار های به دست آمده از چگونگی تکرار شدن رویداد های داستانی نیز شمارگان بیشتر بسامد های مفرد را تأیید می کند که نسبت معنا داری با گذار بیشتر خطی روایت دارد. یافته ها و نتیجه گیری این پژوهش، ن. ک:ته های تازه ای را در چهارچوب نظری آن به دست می دهد.
تحلیل استعاره مفهومی ساختاری «هستی» در غزل های بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
253 - 283
حوزه های تخصصی:
شعر بیدل دهلوی، دیریاب و رمزآلود است و اندیشه های ژرف فلسفی و عرفانی و نگاه ویژه اش به جهان از عوامل پیچیدگی های معنایی شعراوست.یکی از واژه های پربسامد و کلیدی در شعر بیدل، مفهوم انتزاعی «هستی» است. دراین مقاله، ابتدا به تبیین استعاره های شناختی به عنوان یکی از رویکردهای جدید در حوزه تحلیل آثار ادبی پرداخته و سپس مفهوم «هستی» با استفاده از استعاره مفهومی ساختاری،تحلیل می شود. شعر بیدل از مفاهیم پیچیده و دور از ذهنی سرشار است که با استفاده از کارکرد استعاره مفهومی در عینیت بخشی به حوزه های انتزاعی، قابلیت شرح، توصیف و تحلیل پیدا خواهد کرد و دسترسی مخاطب عام برای فهم معانی به ظاهر پیچیده در شعر بیدل آسان تر خواهد شد. تحلیل بن مایه «هستی» در این مقاله بر پایه استعاره ساختاری انجام می شود. از آنجاکه در شکل گیری انواع دیگر استعاره های شناختی، یعنی استعاره های جهتی و هستی شناختی، عمده استعاره سازی براساس شباهت میان تجربیاتی است که از اشیای فیزیکی و جسم مان داریم، پایه های تجربی حسی سازی و مفهومی کردن تا حدود زیادی روشن است؛ در حالی که در استعاره های ساختاری بر پایه تجربیات و ادراکات فرهنگی و اجتماعی دست به مفهوم سازی می زنیم. از این رو، به نظر لیکاف و جانسون، استعاره های ساختاری پیچیده ترین نوع استعاره مفهومی هستند و به نظر می رسد تحلیل استعاره های ساختاری بن مایه هستی، ما را به تجربه های فرهنگی خاصی که بیدل دهلوی از آن برخوردار بوده و در شعرش منعکس شده است، رهنمون می کند.
تحلیل آموزه های اخلاقی و تعلیمی در مثنوی صفات العاشقین هلالی جُغتایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۳
108-136
حوزه های تخصصی:
هلالی جغتایی از سرایندگان برجسته شعر فارسی در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری است که افزون بر غزلیات لطیف عاشقانه، منظومه های عاشقانه و عارفانه درخور توجهی نیز از او به یادگار مانده است. یکی از این منظومه ها، مثنوی صفات العاشقین است که در 1237 بیت و در قالب بیست باب سروده شده است. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، مثنوی صفات العاشقین هلالی ازنظر پیوند با نوع ادبی تعلیمی و کاربرد آموزه های اخلاقی و تعلیمی بررسی و تحلیل شده است. دستاورد پژوهش گویای این است که منظومه صفات العاشقین سرشار از مفاهیم اخلاقی و تعلیمی است؛ تاجایی که از مجموع ابیات این منظومه، 893 بیت (72 درصد) در تمجید و توصیه فضیلت ها و نکوهش و نهی از رذیلت های اخلاقی آمده است. قناعت، کم خوابی و کم خوردن، ادب، سخاوت، صبر، عزلت و از غوغای خلایق رَستن، کم گویی، احسان، وفا، همت، شُکر، شجاعت، صدق و راستی، تواضع، حیا، ناپایداری دنیا و ترک آن و خُلق خوش، موضوع های اخلاقی و تعلیمی هفده گانه ای است که هلالی در مثنوی صفات العاشقین از آن ها سخن رانده است. نکته تأمل برانگیزی که در بطن برخی از این موضوعات دیده می شود، نمود نگرش عرفانی و صوفیانه است.
تطبیق توصیفی روایات کهن مبتنی بر روایت شناسی معاصر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
پژوهش در روایات کهن، توأمان نیازمند تأویل و قرینه سازی با نظریات عصر حاضر است. در منظر انسان کهن؛ روایت ها، قصه ها و افسانه ها از دلکش ترین هنجارهای تفننی آدمیان بوده است و فارغ از میزان اعتبار روایت های نخستین، پرداخت روایت ها در مسیر فرهنگ و تمدن، کاربرد چشمگیر داشته است. اغلب آن روایات؛ امروزه مانند استعاره ها، قابلیت ارجاعی دارد و منجر به خلق داستان های نوین شده و می تواند مبتنی بر ابزار روایت شناسی، تطبیق، موازنه و بینامتنیت، نقادی شود. در این پژوهش مستخرج از رساله؛ در چارچوب روایت شناسی و با بهره گیری از ادب تطبیقی به خاستگاه روایتگری کهن پرداخته شده است که به نوعی با روایتگری معاصر، ارتباط و انگاره اشتراکی دارد. دستاورد این پژوهش، معرفی آثار کهن مصری، بابلی، سومری، فنیقی، عبری، یونانی، ایرانی، هندی، ژاپنی و چینی است. همچنین نتایج نشان دهنده آن است که متون کهن به دلیل سرشت روایی و بهره گیری از عناصر روایی ساختارگرایی و فنون داستان پردازی، در زمره آثار ساختارگرا قرار دارند.
ساختار فرهنگ بهار عجم در سه بخش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
15 - 34
حوزه های تخصصی:
معرفی دقیق یک فرهنگ لغت از طریق پرداختن به ساختار آن شکل می گیرد. این پژوهش ساختار فرهنگ بهار عجم نوشته لاله تیک چند را در سه بخشِ شیوه های مدخل گزینی ، شیوه های آوردن مواد مدخل و ضبط تلفظ بررسی کرده است. پس از مطالعه کامل و دقیق این فرهنگ، در بخش نخست با ارائه آمار، نمودار و شواهد نشان داده شد که مؤلف در این فرهنگِ نوزده هزاروهفتصدوبیست ونه مدخلی، پس از ذکرِ واژه، مشتقات آن را می آورد و بر اساس «یک واژه یا ترکیب»، «قرابت لفظی و معنایی دو واژه یا ترکیب»، «قرابت لفظی و معنایی چند واژه یا ترکیب» و «امثال» مدخل گزینی می کند. این پژوهش در بخش دوم نشان داده است که از میان بیست و پنج روشِ آوردن مواد مدخل در این فرهنگ، بیشترین درصد به «معروف» اختصاص یافته که نشانه پرکاربرد بودن واژه در زبان عموم است و کمترین آن مربوط به «مشهور» است که حاکی از بی نیازی فرهنگ نویس و کاربر از توضیح این نوع مدخل هاست. در بخش سوم پس از بررسی سیر تطور شیوه های ضبط تلفظ در فرهنگ های فارسی پیش از بهار عجم ، شیوه های سه گانه ضبط تلفظ در این فرهنگ با ذکر نمونه آمده است.
درآمدی برظرفیت های مطلوب هفت پیکر نظامی برای ساخت بازی رایانه ای در سبک نقش آفرینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درآمدی بر ظرفیت های مطلوب هفت پیکر نظامی برای ساخت بازی رایانه ای در سبک نقش آفرینی علیرضا پورشبانان* چکیده در مقاله ی پیش رو، هدف این است که با بررسی شاخص های مطلوب متن هفت پیکر برای تولید بازی رایانه ای اقتباسی، به روش توصیفی تحلیلی به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که در این متن و متون مشابه، چه ظرفیت هایی شرایط را برای خلق بازی رایانه ای در سبک نقش آفرینی مناسب کرده و با تمرکز بر چه شاخص هایی می توان هفت پیکر را اثری مطلوب برای بازی سازی در نظر گرفت. از این زاویه، به نظر می رسد وجود قالب داستانی پرفراز و فرود و درون مایه های متنوع پرمخاطب در کنار تعدد فضا و مکان و وجود ابرقهرمانی با قابلیت هم ذات پنداری فراوان و با تعامل در نقش های متفاوت، در کنار حضور دیگر شخصیت های جذاب و موجودات عجیب و شگفت انگیز با ظرفیت ایجاد کشش در گستره ای از انواع چالش های ذهنی و مبارزه ای، ازجمله مهم ترین ویژگی هایی است که این متن را به اثری مناسب برای تولید بازی های رایانه ای اقتباسی تبدیل کرده است. * استادیار گروه عمومی دانشکده کاربردی دانشگاه هنر تهران alirezap3@yahoo.com تاریخ دریافت مقاله: 27/7/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 5/4/1400
بررسی کارکردهای نظریه ی اسکوپوس در ترجمه ی ادبیات کودک و نوجوان (مطالعه ی موردی ترجمه های فارسی «قصص الحیوان فی القرآن الکریم» نوشته احمد بهجت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی کارکردهای نظریه ی اسکوپوس در ترجمه ی ادبیات کودک و نوجوان
(مطالعه ی موردی ترجمه های فارسی قصص الحیوان فی القرآن الکریم نوشته احمد بهجت)
مصطفی مهدوی آرا*
سیدمهدی نوری کیذقانی**
چکیده
نقطه ی مقابل نظریه های مبدأگرایی همچون حلقه ی بلاغت گرایان لهستانی، نظریه ی اسکوپوس قرار دارد و محور این نظریه بر این اصل استوار است که هدفمندی، شاخص اصلی موفقیت مترجم در فرایند ترجمه است و کارکرد ترجمه کاملاً بستگی به سطح دانش، انتظارات و هنجارهای خوانندگان هدف دارد. در این جستار برآنیم تا میزان کارایی این نظریه را در ترجمه ی ادبیات کودک و نوجوان بررسی کرده و با رویکرد انتقادی بر مبنای این نظریه، ترجمه های فارسی قصص الحیوان فی القرآن الکریم را بررسی کنیم. این مجموعه ی داستانی را احمد بهجت، نویسنده ی معاصر مصری نوشته است. استفاده از تکنیک های روایی زیبا و جذاب در این مجموعه ی داستانی باعث شده که این کتاب با توجه و اقبال بسیاری از مترجمان و خوانندگان فارسی زبان مواجه شود. این مجموعه را مترجمانی چون مجتبی رحماندوست، محمدحسین حسینی، لطیف راشدی و علی چراغی و... بارها به فارسی ترجمه کرده اند. جستار حاضر درصدد است میزان هدفمندی این مترجمان را در ترجمه ی اثر مدّنظر برای مخاطبان کودک و نوجوان بررسی کند. نگارندگان در این نوشتار کوشیده اند با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، دو ترجمه ی رحماندوست و حسینی را در پرتو نظریه ی اسکوپوس به صورت تطبیقی
نقد و میزان موفقیت هر یک را در ترجمه ی هدفمند این اثر واکاوی نمایند. نتایج این جستار نشان می دهد که برخی ابهامات موجود در متن ترجمه شده طبق نظریه ی اسکوپوس نشان از این دارد که مترجمان گاه از مخاطب محوری و هدفمندی ترجمه غفلت کرده اند؛ در نتیجه انسجام داخلی متن و میزان هماهنگی آن با متن مبدأ از بین رفته است. ابهامات موجود گاه به دلیل تقید بیش ازحد به متن و گاه نشناختن سطح دانش مخاطبان کودک و نوجوان بوده است.
واژه های کلیدی: ترجمه ی ادبیات کودک و نوجوان، قصه های قرآنی، کارکردها، نظریه ی اسکوپوس.
* استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه حکیم سبزواری m.mahdavi@hsu.ac.ir (نویسنده ی مسئول)
** استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه حکیم سبزواری sm.nori@hsu.ac.ir
تاریخ دریافت مقاله: 4/8/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 23/4/1400
تحلیل مؤلفه کانون سازی در رمان قیدار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴۵
219 - 240
حوزه های تخصصی:
پیرو پیشرفت علوم انسانی در قرن بیستم، نظریه های روایت شناسی پدیدار گشت که به عنوان علم ادبی نوظهور طرفداران بسیاری به خود جلب کرد. یکی از مباحث مطرح در روایت شناسی مسأله کانونی سازی است. ژرار ژنت کانونی سازی را به عنوان منظری برتر از دیدگاه برگزید که مفهومی فراتر از ادراک بصری دارد. این منظر زاویه دیدی است که اطلاعات زیادی به طور غیر صریح از رهگذر آن دیده، احساس، فهمیده و ارزیابی می شود. این پژوهش که با روش توصیفی – تحلیلی انجام می گیرد بر آن است تا با معرفی کانون سازی، انواع و جنبه های آن را در رمان پرمخاطب قیدار بررسی کرده و اطلاعات روایی این اثر را سازمان دهی کند. نتایج این پژوهش نشان می دهد از حیث جنبه ادراکی، در روایت این اثر دو نوع کانونی گر «بیرونی» و «درونی» با موضع ادراک محدود و نامحدود، در تعامل هستند. زمان این رمان از نوع سیر خطی است. تداوم رویدادها جز در دو فصل پنجم و نهم، با حفظ زمان منطقی، بازگو می شوند و بیشتر حوادث، بسامد مفرد دارد. از نظر جنبه روان شناختی می توان احساسات قهرمان این اثر را با احساسات نویسنده آن همسو دانست. ایدئولوژی حاکم بر فضای رمان قیدار که نشان از ایدئولوژی نویسنده این اثر دارد، به دنبال معرفی شخصیت آرمانی جامعه ایران است؛ شخصیتی با مرام پهلوانی، معتقد، مبارز و متعهد به خاک وطن که قیدار نمونه اعلای آن است. امیرخانی با استفاده از تنوع در کانون سازی و پرداختن به جنبه های مختلف آن، روایت رمان قیدار را به واقعیت اجتماعی نزدیک کرده و به میزان باورپذیری آن نزد مخاطب افزوده است.
کارکردشناسی ایدئولوژی در رمان ده نفر قزلباش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با مطالعه در آثار ادبی می توان گفتمان فرهنگی و ایدئولوژیکی جامعه را شناسایی و فرهنگ حاکم بر نسل های گوناگون و ژانرهای مختلف ادبی را واکاوی کرد. در پژوهش حاضر نگارندگان به شیوه های بیان ایدئولوژی در رمان تاریخی ده نفر قزلباش بر اساس دیدگاه ژان بشلر پرداخته اند. بر اساس این دیدگاه ایدئولوژی کارکردهای پنج گانه ای همچون «صف آرایی و جهت گیری، توجیه، پرده پوشی، موضع گیری، دریافت و ادراک» دارد؛ از این رو، ما نیز براساس این ملاک ها، به مطالعه در نحوه حضور ایدئولوژی در این رمان می پردازیم و برخی از مصادیق این کارکردها را، به ترتیب اهمیّت و بسامد حضور، واکاوی و تبیین می کنیم. از آنجا که حسین مسرور در ده نفر قزلباش تسلط ایدئولوژی های حاکم را با شرح رویدادهای تاریخی عصر صفوی پیوند زده و تصویر کرده است، مطالعه و کشف ایدئولوژی پنهان در متن می تواند تصویری از گفتمان فرهنگی و ایدئولوژیکی جامعه عصر نویسنده را آشکار سازد. نتایج حاصل از پژوهش بیانگر آن است که رمان تاریخی ده نفر قزلباش با رویکرد ایدئولوژیکی ملی- مذهبی نگارش یافته است و مذهب و حکومت دو بن مایه ایدئولوژیکی مهم این اثر محسوب می شود.
تحلیل مفهوم «بیگانگی» در داستان های غلامحسین ساعدی با تکیه بر ماتریالیسم تاریخی- دیالکتیکی مارکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه بیگانگی، بین ذات و وجود انسان یگانگی مطلقی را تصور می کند و چنان که میانجی بین این دو قرار گیرد و سبب تضاد بین این دو و بروز غیر عادی سرشت انسان شود, بیگانگی رخ داده است. ماتریالیسم تاریخی مارکس که علت العلل همه پدیده های اجتماعی را در مناسبت های مادی و شرایط اجتماعی جست و جو می کند، علت این بیگانگی را تضاد بین نیروها و روابط تولیدی می داند. در این وضعیت، شیء واره گی بر روابط انسانی مسلط می شود و مانع عینیت بخشی و بسط ذهنی شخصیت ها می گردد. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی و با استناد به شاهدمثال هایی از داستان های ساعدی و تحلیل آنها بر مبنای ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیکی مارکس و تضاد نیروهای تولید با مناسبات مادی و روابط اجتماعی، به چرایی و چگونگی دلایل مادی مفهوم «بیگانگی» پرداخته شده است. پیش فرض مقاله این است که ساعدی در داستان-هایش بیگانگی و دگردیسی شخصیت ها را محصول تضاد با عواملی چون تقسیم کار، ابزار تولید انحصاری، کار بیگانه شده، بروکراسی، سرمایه، عدم فراغت، کالایی شدن و همچنین شرایط اجتماعی موجود می داند که شخصیت ها در آن زندگی می کنند و مالک آن هستند.
ریخت شناسی داستان پهلوان ببربیان مطابق با نظریه ی ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۲)
29 - 58
حوزه های تخصصی:
ریخت شناسی داستان پهلوان ببربیان مطابق با نظریه ی ولادیمیر پراپ
علیرضا تابان مهر (طالبان) *
محمدهادی خالق زاده * *
مهدی فاموری * * *
چکیده
امروزه در نقد ادبی با شناخت سازه ها و گزاره های یک اثر می توان با ساختار آن آشنا شد. یکی از شاخه های نقد ادبی، با تکیه بر عناصر سازنده ی اثر، روایت شناسی است. نظریه پردازان بزرگی در زمینه ی روایت شناسی کار کرده و نظریات بسیار مهمی را ارائه داده اند. بهترین شیوه ی تحلیل و دسته بندی ساختاری در داستان ها و قصه های اساطیری و حماسی، در ریخت شناسی ولادیمیر پراپ (Vladimir Propp) می توان یافت. تحلیل رمزگانی پراپ به شناختی بایسته از سازه های روایات حماسی یاری می رساند. سی ویک خویشکاری و شخصیت های هفتگانی ریخت شناسی پراپ سبب می شود حرکت های تعادل، قهر و بحران و تعادل نهایی در روایت حماسی دریافت شود. در این مقاله ی تحلیلی-توصیفی سعی بر این شده است ساختار حماسه ی منظوم ببربیان که از سراینده ای نامعل وم اس ت، با اله ام از نظری ه ی ولادیمیر پراپ روس ی بررس ی شود.
منظومه ی ببربیان که سده سرایش آن را پیش از عهد مغول و در حدود قرن ششم دانسته اند، در 477 بیت با دادخواهی گروهی از دادخواهان هندی آغاز می شود و با کشته شدن ببربیان توسط رستم و ازدواج او با دختر رای هند به پایان می رسد. نتایج این تحلیل حاکی از این است که می توان الگوی خویشکاری های مدنظر پراپ را در این روایت حماسی- اسطوره ای دریافت و با نمودگاری حرکت های اصلی که در بطن خود حرکت های فرعی قرار داده، این نظریه انطباق داده شود. در نمودگاری ریخت شناسانه این روایت، سی ویک خویشکاری مدنظر پراپ در قصه ها، هرچند به صورت غیرمتوالی یافت شد. وجود هر هفت شخصیت روایت شناسی پراپ در این منظومه نشانگر همسانی و همگونی این حماسه با روایت های مدنظر پراپ است. بسط روایت در این منظومه ازطریق خویشکاری «کشمکش- پیروزی» انجام شده است.
واژه های کلیدی : روایت شناسی، ریخت شناسی، ساختارگرایی، منظومه ی ببربیان ، ولادیمیر پراپ.
* دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی واحد یاسوج، دانشگاه آزاد اسلامی، یاسوج، ایران monajatname@gmail.com
** استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یاسوج، یاسوج، ایران asatirpars@gmail.com (نویسنده ی مسئول)
*** استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یاسوج، یاسوج، ایران mehdifamoori@gmail.com
تاریخ دریافت مقاله: 22/3/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 7/7/1400
خوانش واپس نگر «قصه ی شهر سنگستانِ» اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۲)
257 - 284
حوزه های تخصصی:
خوانش واپس نگر «قصه ی شهر سنگستانِ» اخوان ثالث فرشته محجوب * چکیده «قصه ی شهر سنگستان» اخوان ثالث به دلیل ماهیت سیاسی اجتماعی و نیز ظرفیت های خاص و ساختار دیالکتیکی از برجسته ترین نمونه های شعر معاصر است. مقاله ی حاضر نخست به تبیین مبانی نظری نقد نشانه شناسی ریفاتر پرداخته و سپس بر مبنای آن و به شیوه ی توصیفی تحلیلی شعر مذکور را ازمنظر خوانش «اکتشافی» و سپس «واپس نگر» بررسی کرده است. حاصل این قیاس مبین آن است که «قصه ی شهر سنگستان» محصول بسط خاستگاه «یأس و ناامیدی» است که دلالتمندی شعر به آن وابسته است. این خاستگاه ازطریق فرایندهایی همچون انباشت، تعین چندعاملی، تبدل و منظومه های توصیفی گسترش یافته است. مؤلفه های مذکور شعر را از سطح محاکات فراتر برده، آن را به منظومه ای دلالتمند و واحد مبدل و با نشانه شناسی نظام مند تحلیل پذیرکرده است. بدین ترتیب می توان دریافت اخوان در فرایند «انباشت»، در زنجیره ی دوم یعنی «یأس و اندوه» که بنای اصلی مبحث است، به منظور حقیقت نمایی بیشتر واژگانی عینی تر را برگزیده است. در «منظومه های توصیفی» منظومه ی کلان «شاهزاده» به دلیل داشتن اقمار فلکیِ بیشتر، در رأس دو منظومه ی خُرد دیگر قرار می گیرد. این امر مؤید آن است که شعر، گرد محور این شخصیت و اموری که بر آن مترتب است، می چرخد. به مدد فرایند «بسط» نیز موضوعی انتزاعی (ناامیدی) را به سه ایماژ متعین تبدیل کرده که هریک بر دیگری صحه می گذارد و آن را تشدید می کند. واژه های کلیدی: خوانش واپس نگر، ریفاتر، قصه ی شهر سنگستان، نشانه شناسی. * استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، تهران، ایران f.mahjoub2022@pnu.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 2/5/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 19/8/1400