فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۶۱ تا ۱٬۵۸۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
نورالدین عبدالرحمن جامی، نام آورترین شاعر و عارف قرن نهم هجری است. در میان 45 اثر برجا مانده از وی، مثنوی تحف هالاحرار به داشتن مضامین تمثیلی تعلیمی متمایز است. این کتاب، مرام نامه ای حاوی دستورهای اخلاقی و نصایح پدر برای فرزند خردسال خویش بوده سؤال اصلی این است که جامی چ ه مس ائلی از این حوزه ودر چه حدودی بیان کرده است؟ لذا هدف این پژوهش، تبیین و بررسی مضامین تعلیمی از قبیل: تأکید بر علم اندوزی، توجّه به اصول و فروع دین، قناعت، مبارزه با هوس، بی اعتباری دنیا، یاد مرگ، نکوهش آزمندی، پرهیز از مداهنت، دوری از مصاحبت فرومایگان، توجه به عدل و انصاف، پیروی از پیر و ... است که از دریچه تمثیل بدان کم تر نگریسته شده است. در میان مبانی مختلف تمثیلی تعلیمی، توجه به دین، پرهیز از مداهنت و یاد مرگ، بسامد بالاتری دارند. پژوهش حاضر با روش توصیف و تحلیل، به بررسی این آموزه های پرداخته، روش گردآوری اطلاعات، اسنادی و کتاب خانه ای است. جامعه آماری شامل بیت های تحف هالاحرار جامی است. نمونه های آماری، بیت هایی از تحف هالاحرار است که علاوه بر مبانی تعلیمی، مبتنی بر صنعت تمثیل، حسب کتب فنون و صناعات ادبی است.
کاربرد تمثیل در ساختن وجه تسمیه
حوزه های تخصصی:
برخی از شاعران و نویسندگان در مطاوی اشعار و نوشته هایشان، برخی از کلمات را ریشه شناسی کرده و وجه تسمیه آن ها را نشان داده اند. بررسی، تحلیل و طبقه بندی این وجه تسمیه ها، بیانگر نوع نگاه آنان به چگونگی ساختِ کلمات است. شیوه های ساخت وجه تسمیه نیز متنوع است؛ از توجه به ریشه لغات گرفته تا رجوع به عقاید عامیانه و از رویدادهای تاریخی تا تخیلات شاعرانه و... . از آنجا که بررسی کاربرد تمثیلها در ساختن وجوه تسمیه ضرورت دارد، هدف از این پژوهش بررسی کاربرد انواع تمثیل در ارائه وجه تسمیه است. ما در این مقاله برآنیم که ابتدا شیوه های گوناگون ساخت وجه تسمیه را بیان کنیم و برای هرکدام شواهد مثالی از کتب و دواوین شعرا- تا قرن ششم- بیابیم و در ادامه انواع تمثیل را معرفی کنیم و پس از آن نمونه هایی از وجه تسمیه هایی را که بر پایه تمثیل ساخته شده است ذکر کنیم. در این پژوهش می خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که: کارکرد انواع تمثیل در ساخت و ارائه وجه تسمیه به چه اندازه است؟ هر چند کتابها و مقالات متعددی درباره تمثیل و نیز وجوه تسمیه نوشته شده است اما تاکنون پژوهشی درباره کارکرد تمثیل در ساخت وجه تسمیه منتشر نشده است. این تحقیق به شیوه کتابخانه ای انجام شده و رویکردی توصیفی – تحلیلی دارد. بر اساس یافته های پژوهش، وجه تسمیه های ارائه شده عموماً بر پایه تمثیل عام (تشبیه) است و نویسندگان و شعرا کمتر از تمثیلهای خاص همچون تشبیه تمثیل و تمثیل روایی استفاده کرده اند.
تحلیل ماهیت و کارکرد تصاویر شعری نیما یوشیج
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳
1 - 16
حوزه های تخصصی:
شعر پس از مشروطه، در سطوح محتوایی، ساختاری، بلاغی، زبانی و ... دچار تغییر و تحولاتی شده است. خودآگاهی شعراء نسبت به جایگاه اجتماعی خویش، توجه آنان به حقوق فردی و اجتماعی، بروز فردیت شاعرانه، و عواملی دیگر سبب شد مضامین سیاسی و اجتماعی به صورت گسترده تری وارد ادبیات و شعر شود. همزمان با این تحولات و ورود رمانتیسم، ماهیت و کارکرد بلاغت نیز دچار تغییراتی شد. تصاویر شعری که در ادبیات کلاسیک، اغلب جنبه وصفی و زیبایی شناسانه داشت، پس از دوره مشروطه، واسطه ای برای بیان احساسات فردی و اجتماعی شده است و گاهی بر مفاهیم و مضامین اجتماعی دلالت دارد. یکی از شاعرانی که نسبت به مسائل اجتماعی، حساسیت عاطفی نشان می دهد و از تصاویر برگرفته از طبیعت به صورت ضمنی برای تبیین مسائل اجتماعی بهره می گیرد، نیما یوشیج است. هدف این پژوهش، بررسی ماهیت و کارکرد اصلی تصاویر شعری نیما است. روش تحقیق در این مقاله، توصیفی – تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای است. مسئله محوری پژوهش این است، پرداختن به مسائل اجتماعی به همراه اشتغال ذهنی شاعر به مظاهر گوناگون طبیعت چه تأثیری در تصویرسازی شاعر دارد؟ نتیجه آن که، ابهام و سایه واری، ویژگی غالب تصاویر شعری نیما و دلالت ضمنی بر مسائل اجتماعی و سیاسی عصر، کارکرد اصلی این تصاویر است.
کاربست نظریه دریافت بر تحلیل مفهوم جنگ در رمان «هرس»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۸
127-151
حوزه های تخصصی:
«نظریه دریافت یا پذیرش» بر نقش پراهمیّت خواننده در درک اثر و تحلیل آن تأکید می ورزد. ولفگانگ آیزر، از پایه گذاران تئوری دریافت، متن را دارای دو قطب «هنری» و «زیبایی شناسانه» دانسته و از خواننده با عنوان آفرینشگر معنای جدیدِ متن یاد می کند. متون مربوط به حوزه ادبیّات جنگ در ادبیات معاصر فارسی همواره مخاطبان خود را داشته اند؛ با وجود این، رمان «هرس» از نسیم مرعشی، با بهره جستن از درون مایه و ساختاری متفاوت، موفق شده نگاهی جدید و انتقادی به پدیده جنگ داشته باشد. مقاله حاضر، با بهره جستن از آرای آیزر، در زمینه زیبایی شناسی دریافت اثر، در ابتدا به بررسی قطب های دوگانه متن پرداخته، سپس به عناصری که توانسته اند دریافت متفاوتی را از جنگ ارائه دهند، اشاره می کند و در نهایت، به نقش کلیدی خواننده در فرآیند تولید معنای جدید و خوانش خلأهای متن می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که رمان هرس با بهره جستن از شیوه های خلاق و نوین داستان نویسی و درهم شکستن کلیشه های مربوط به مفهوم جنگ، توانسته است افق انتظار خواننده ایرانی را در ارتباط با این مفهوم و پیامدهای انسانی آن تغییر داده و پاسخ گوی ذهن پرسشگر خواننده معاصر باشد.
تحلیل داستان «پرنده در باد» از منظر بومی گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بومی گرایی، اصطلاحی مدرن است که در روند استقلال و رهایی کشورهای استعمارزده شرقی از سلطه کشورهای استعمارگر غربی پدید آمد و همزمان به حوزه های مختلفی از جمله ادبیات داستانی راه یافت. در این زمینه، تحلیل آثار داستانی در جایگاه یکی از مهم ترین منابع بومی گرایی، اهمیتی خاص دارد؛ زیرا از یکسو با مفاهیم گوناگون اجتماعی پیوند خورده است و از سوی دیگر به شناخت ما از مؤلفه های بومی گرایی و چگونگی کاربست آنها در متن منجر می گردد. این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی به واکاوی مؤلفه های بومی گرایی در کتاب «پرنده در باد» اثر محسن حسام پرداخته است؛ بدین شیوه که ابتدا داده های اولیه از راه مطالعه اسنادی جمع آوری و سپس در چارچوب تعریف بومی گرایی و مؤلفه های آن تجزیه و تحلیل شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که نویسنده در این کتاب به برجسته سازی مؤلفه های هویت ایرانی یعنی زبان، فرهنگ، دین، تاریخ و جغرافیای سرزمین و همچنین جنبه های بیگانه محور پرداخته است.
بررسی تطبیقی زمان اسطوره ای در شعر سهراب سپهری و میخائیل لرمانتوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
347 - 375
حوزه های تخصصی:
زمان اسطوره ای، به زمانی گفته می شود که برخلاف زمان عادی، خطی و معدود تاریخی، گذرا نیست؛ بلکه زمانی مقدس، دوری، مانا، پایدار و جاودانه است؛ کاستی نمی یابد، ابدی و همیشگی است. این پژوهش بر آن است تا ویژگی های زمان اسطوره ای و جنبه های گوناگون نگاه اسطوره ای را در آثار سپهری و لرمانتوف نمایان سازد. سهراب سپهری شاعر معاصر فارسی در اشعار خود با کلامی تصویری ، تداوم در تصاویر و استمرار آن ها توانسته است با نوع جهان بینی ویژه و مشرب فکری ، فلسفه شرقی، برخی از آثارش را با توجه به زمان اسطوره ای و اساساً اسطوره ها خلق کند. میخائیل لرمانتوف، شاعر قرن نوزدهم روسیه از نخبگان سرزمین خویش است و برخی از سروده هایش یادآور سوره هایی از قرآن و کتاب مقدس است او با نگاه جهان بینانه و توجه به اسطوره های شرقی، توانسته است؛ اسطوره ها و زمان اسطوره ای را در آثار خود منعکس سازد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که زمان در آثار سپهری و لرمانتوف، قدسی و اسطوره ای است.
بازتاب ابزار و واژه های صنفی در سخن قصّاب کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۵
129 - 153
حوزه های تخصصی:
در بین شاعران ایرانی به ویژه بعد از دوره صفوی، گروهی از پیشه وران به تدریج حضور یافته و عدّه ای خوش درخشیده اند. کاربرد ابزار و مشاغل در شعر شاعران، قدمتی دیرینه دارد. این کاربرد ضمن اطّلاعات مفیدی که از مشاغل مختلف روزگار می دهد، در شناخت بهتر روزگار قدیم ایران در دوره های متفاوت که چه نگرشی در ارتباط با حرفه های گوناگون وجود داشته است، هدایت گری می نماید. رویکرد ادبی این مشاغل در نوع ادبی شعر، که تنوّع و تعداد آن ها هم قابل توجّه است در شهر آشوب ها دیده می شود. از مهمترین خصوصیّات شهرآشوب ها علاوه بر وصف معشوق، بیان پیشه هایی است که در زمان و مکان شاعر و اجتماع آن رواج داشته است. در این تحقیق از میان شاعران صاحب پیشه به قصّاب کاشانی پرداخته ایم. قصّاب از شاعران نیمه دوم قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم هجری است که توانسته است با توجّه به سطح آگاهی و دانش خود اشعاری قابل تحسین علاوه بر مضامین عرفانی و غنایی در مضمون آفرینی پیشه خود، ابتکاری داشته باشد و ابزار و واژه های صنفی را در سخن خود بیاورد. این پژوهش که به شیوه توصیفی – تحلیلی و روش کتابخانه ای تنظیم شده است بر آن است، به بررسی چگونگی کاربرد ابزار و اصطلاحات شغلی ذی ربط در دیوان قصّاب کاشانی بپردازد و با تحلیل یافته ها، کاربرد ابزار در شعر قصّاب بیان نماید و توانایی شاعر در تلفیق پیشه خود با قریحه شاعری و ویژگی های اجتماعی روزگارش را نشان دهد و به این پرسش پاسخ دهد که بازتاب ابزار و واژه های مربوط به پیشه قصّابی در سخنان قصّاب کاشانی چگونه است؟
بنیه النص الشعري في محاولات «ابتکار غیمه» لابراهیم مصطفى الحمد (دراسه اسلوبیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
139 - 181
حوزه های تخصصی:
الشاعر ابراهیم مصطفی الحمد هو أحد الشعراء الذین یعتبر شعره مرآه لظروف حیاته ومجد شعبه. حیث یتمیز شعره بالکثیر من الخصائص الفنیه وذلک بسب بلاغته ودقته بالوصف وجمال المعانی. إنّ قارئ قصائد إبراهیم مصطفى الحمد لا یجد فیها ضعفاً و لاغموضاً؛ بل صدق الإحساس جعل القصائد عباره لوحات ناطقه لا غموض فیها ولا غرابه. تسعى هذه الدراسه حسب المنهج الوصفی التحلیلی رؤیه إبراهیم الحمد الشعریه من خلال دیوان "محاوله فی ابتکار غیمه"، مسفره عن مستویات البنیه النصیه الأربعه (المستوی المعجمی، المستوى الترکیبی، و المستوى الصوتی، والمستوى الدلالی) وعملت على البحث عن تلک المستویات وتطبیقاتها فی نصوص الشاعر ابراهیم مصطفى. حیث ستعمل هذه الدراسه على إلقاء الضوء على أبعاد جدیده فی النتاج الشعری للشاعر إبراهیم مصطفى جدیره لکی نقف عندها. ولعل من أبرز النتائج التی توصلت الیها الدراسه هی أولاً حقق شروط الشعر الرصین من خلال الألفاظ التی حققت الشاعریه والجمال وأنها توزعت على أقسام مختلفه، کان للغزل النصیب الأوفر منها، کما تعددت الألفاظ المعجمیه الأدبیه فی دیوان الشاعر، ومثله وأکثر، وأشمل الألفاظ المعجمیه التی تدل على الطبیعه وما یتعلق بها. ثانیاً أظهرت الدراسه التی أجریت فی تحلیل المستوی الترکیبی للقصیده الإنتشار الواسعه للجمل الفعلیه و تنوع الأسالیب الإنشائیه. ثالثاً تتجلى اهمیه موسیقى التکرار، الجناس و الاصوات المهموسه و المهجوره فی اغلب قصائد الشاعر ابراهیم الحمد فی دیوانه (محاوله ابتکار غیمه) نتیجه الشعور بالراحه والاستقرار النفسی والذی یتطلب منها التعامل بشفافیه فی إیصال حواره الشعری إلى الاخر. رابعا تعددت مصادر الصوره الفنیه فی أشعار ابراهیم الحمد لذالک نرى حضوراً رائداً للصوره التشبیهیه والإستعاریه کما أنها تنوعت أیضاً فی دیوانه.
تطبیق کارکرد اسطوره در آثار نمایشی ژان کوکتو و غلامحسین ساعدی بر مبنای آراء ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
589 - 613
حوزه های تخصصی:
هر دوی این نویسندگان نگاه ویژه ای به اساطیر فرهنگ خود داشته اند و در آثار خود، خاصه دو اثر انتخابی این پژوهش، به اقتباسی نیمه وفادارانه نسبت به این اسطوره ها دست زده اند. کوکتو با بازخوانی اسطوره اودیپ در این آثار، به دنبال نشان دادن انسان معاصر در برابر دستگاه سیاسی و دستگاه قضا و قدر یا همان سرنوشت و ساعدی با بازآفرینی داستان اسطوره ای ضحاک بوده اند. نتیجه حاصل از پژوهش بیانگر این نکته است که اسطوره اودیپ، که ژان کوکتو به دنبال نشان دادن خلع سلاح انسان در مقابل سرنوشت خویش آن را انتخاب کرده است، مانند اسطوره شخصی او نمود می یابد و از طرفی اسطوره جمشید که به عنوان اسطوره روشنگر در داستان ضحاک تجلی می یابد می تواند به مثابه اسطوره شخصی غلامحسین ساعدی در نظر گرفته شود. در نهایت نیز با مطالعه تطبیقی این دو هنرمند، به نقاط اشتراکی مانند بهره گیری از درام به منظور روشنگری، نگاه هجوآمیز به اسطوره، استفاده از ادبیات فانتزی و توجه به مضمون مرگ رسیده است.
پیکرگردانی و دگردیسی سنگ شدگی در قصه ها و افسانه های کُردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بن مایه های اساطیری و نمادین در قصه ها و افسانه های کُردی پیکرگردانی به صورت جماد است. در پیکرگردانی شکل و ماهیت موجودات با استفاده از نیروی ماورء الطبیعی شخص یا شیء از حالتی به حالت دیگر تغییر می یابد. در واقع این نوع پیکرگردانی نماد از دست دادن پویایی و حیات روانی است که فرد را برای مدتی از مسیر کمال باز می دارد. در قصه ها و افسانه های کُردی پیکرگردانی و دگردیسی به اشکال مختلف دیده می شود، که یکی از موارد پیکرگردانی انسان به جماد است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی مبتنی بر منابع کتابخانه ای و نیز تحقیقات میدانی انجام شده، به این صورت که با بررسی پنجاه قصه از قصه ها و افسانه های کُردی، پنج مورد دگردیسی و تبدیل پیکره انسان به سنگ یافت شد که با بهره گیری از نقد اسطوره ای به بررسی ریشه های سنگ شدگی در آن ها پرداخته، سپس نحوه مواجهه افراد و نیز علل و ابزارهای لازم جهت رهایی از این تغییر تبیین شده است. از آنجا که مطالعه این قصه ها ما را با بستر اسطوره ای آن ها آشنا می سازد، لذا تلاش بر آن است تا با شناخت ساختار قصه ها وجه مشترک این بن مایه را با اساطیر سایر ملل مقایسه کنیم. نتایج تحقیق نشان می دهد که انعکاس باورهای اسطوره ای با گذر از تاریخ و رسیدن به عصر حاضر در قصه ها و افسانه های کُردی گویای نامیرایی و پویایی این باورهاست که با رمزگشایی و واکاوی می توان ریشه مشترک این دیدگاه اساطیری را کشف و تفسیر کرد.
موجودات و جانوران فراطبیعی در شاهنامه و مقایسه آن با حماسه گیلگمش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیروهای فراطبیعی، نیروهای ویژه ای را گویند که در انسان ها، جانوران و حتی در اشیاء به صورت بالقوه وجود دارد و در شرایطی خاص، اعمالی غیر قابل باور را به ظهور می رساند که ریشه باور به وجود این نیروها را در زمان های باستان باید جست. در اسطوره های کهن این موجودات ماوراءطبیعی ناتوانی ها و کاستی های شاهان و پهلوانان را در نیل به هدف جبران می کنند. اعتقاد به این نیروها را در آثار کهن و ارزشمند ادبی همچون گیلگمش، شاهنامه، رامایانا، ایلیاد و اودیسه می توان مشاهده نمود، از این رو جستار حاضر به بررسی موجودات فراطبیعی در دو حماسه کهن ارزشمند؛ یعنی شاهنامه و گیلگمش اختصاص یافته است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی انجام شده است و نگارندگان در پی آنند که تأثیر نیروهای فراطبیعی در کدام حماسه، مشهودتر است؟ نتایج بررسی نشان می دهد که موجودات و جانداران فراطبیعی در شاهنامه از نظر تنوع، نقش و کارکرد بر حماسه گیلگمش برتری دارد، به گونه ای که برخی بعضی از این موجودات و جانوران در روند حماسی و ملی اثر، نقشی اساسی و پراهمیتی ایفا نموده اند.
کهن الگوی عروج و نسبتِ ساختاری معراج نامه و منطق الطیر در ادبیات پیشامدرن و عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
169 - 197
حوزه های تخصصی:
سفرِ نَفس که در اساطیر ملل و ادیان توحیدی از آن به عروج، تشرّف و معراج یاد می شود، یک کهن الگویِ معطوف به رستگاری است که اسطوره هبوط را تبدیل به اسطوره بازگشت جاودان می کند. ادبیات کلاسیک ایران و عرفان اسلامی، برخلاف ادبیات مدرن، بسیار تحت تأثیر این فراروایت است. از قرن چهارم تا قرن ششم؛ یعنی از تأویل معراج پیامبر اسلام با رویکرد فلسفی سفر نفسِ ناطقه و شکل گیری رساله الطیرهای ابن سینا، غزالی و سهروردی تا پیدایش منطق الطیر عطار، نشان می دهد که ساختار منطق الطیر در عرفان اسلامی و ادبیات کلاسیک همان ساختاری است که از کهن الگوی معراج انتزاع شده است. این پژوهش با رویکرد نقد اسطوره ای در جست وجوی راهی است تا نسبتِ ساختاری کهن الگوی عروج را با رساله الطیرها و منطق الطیر نشان دهد. در کهن الگوی عروج و به تَبَع آن در رساله الطیرها وجود هادی آسمانی یا پیر دانای راه، بیانگر کنش قهرمانی است که می خواهد جست وجوگران حقیقت را راهنما باشد. این الگو براساس نقد اسطوره ای، همان محاکات برتر است که در ادبیات پیشامدرن تأکید بسیار بر مفاهیمی چون محاکات قهرمان، راهنما و پیر دانای راه شده است؛ بنابراین نسبت ساختاری وثیقی بین ژانر مقامات و احوال، تذکره ها، منطق الطیر و معراج نامه ها برقرار است.
رسوم خانقاه ونمادهای آن از دیدگاه مولانا در غزلیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عارفان بزرگ هر یک دارای زبان و نظام تصویری و نمادین خاصی هستند. آن هایی که تجربه های ناب شخصی داشته اند، تصاویر و تعابیر شخصی مختص به خود دارند . مولانا از هر چیز و هر کسی، با توجه به تداعی معانی ای که در ذهن او صورت می گرفته است، به واژگان معنی رمزی داده است. وسعت دایره رمزپردازی مولانا شامل حیوانات، گیاهان، صور فلکی، اسطوره ها، پیامبران و ... است؛ از این روی، بررسی تمام جنبه های رمزپردازی و اصطلاحات عرفانی در غزلیات مولانا نیازمند تحقیقات بسیار گسترده ای است. در پژوهش حاضر نمادهای خانقاهی در غزلیات مولانا بررسی شده است. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که: آداب و رسوم خانقاهی و نمادهای آن در شعر مولوی چگونه بازتاب یافته است؟ نتایج نشان می دهد که مولانا در ایجاد معانی جدید رمزی از انواع واژگان و اصطلاحات استفاده کرده است. مهم ترین نتیجه پژوهش حاضر نیز در این نکته است که ، با توجه به خلاقیت مولانا در رمزپردازی، غزلیات مولانا را نمی توان با توجه به اصطلاحات عرفانی ای که در کتب صوفیه آمده است، تفسیر نمود؛ زیرا اصطلاحات عرفانی وضع شده، نشان دهنده ذهن آگاه نویسندگانی است که مشرب فکری خاص خود را دارند. برخی از آداب و رسومی که در دیوان شمس معنی نمادین یافته اند ،عبارتند از : پیر، طعام ، فراشی ،سماع و ... است . هدف این پژوهش بازتاب نمادهای خانقاهی در دیوان شمس مولوی است. روش تحقیق اسنادی و کتابخانه ای است و تحلیل متن از طریق شواهد به دست آمده است.
نمود جنسیت گرایی، ناجنسیت گرایی و فراجنسیت گرایی در شعر فروغ فرخزاد
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
65 - 85
حوزه های تخصصی:
زبان از عناصر بنیادین نوشتار به شمار می رود. بسیاری معتقدند میان زبان مردانه و زنانه در نوشتار تفاوت وجود دارد. لذا در شاخه رادیکال و پست مدرن جنبش زنان فمینیسم زبان و نوشتار زنانه مورد توجه بسیاری قرار گرفت. هر چند وجود چنین زبانی، با منطق شکل گیری خود زبان سازگار نیست و عنصر جنسیت نمی تواند عامل مؤثری برای ایجاد زبانی مستقل باشد. بنابراین از زبان و نوشتار زنانه به عنوان یک رویکرد به زبان و نوشتار یا نوعی شیوه نگارش که در قید و بند جنسیت قرار گرفته می توان یاد کرد. لذا نگرش فرافمنیسم از شاخه زبان شناسی فراساختارگرا با تمایزی که بین نوشتار زنانه (جنسیتی) نوشتار فراجنسیتی، و غیرجنسیتی قائل است سعی دارد نمونه هایی را بررسی و نگرش های ذکر شده را تبیین و تشریح نماید. مقاله حاضر ضمن بررسی انواع نوشتار (جنسیتی، فراجنسیتی، غیرجنسیتی)، می کوشد نشان دهد که نگاهی دیگر به نسبت بین زبان و جنسیت و هر گونه الگوی پیشینی دارد که زبان نوشتار را به زنانه و مردانه تقسیم می کند. لذا با بررسی آثاری از فروغ فرخزاد نمونه هایی از انواع روابط بین زبان و نوشتار را ارائه می دهد. تا نشان دهد تقسیم بندی نوع نوشتار به زنانه و مردانه نگرشی کاملاً جنسیت زده است.
بررسی تطبیقی سطوح فکری غزلیات حافظ و سنایی با استفاده از تئوری ساخت گرایی تکوینی لوسین گلدمن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
179 - 205
حوزه های تخصصی:
مسأله اصلی این مقاله برّرسی تطبیقی سطح فکری غزلیات حافظ و سنایی با تأکید بر نظریه ساخت گرایی تکوینی لوسین گلدمن است. گلدمن در شیوه خود می کوشد تا ارتباط ساخت درونی اثر را با ساخت فکری (جهان بینی) طبقه اجتماعی نویسنده آشکار کند و به عقیده او هرچه این رابطه محکم تر باشد، اعتبار هنری آن نیز بیشتر است. فرضیه نویسندگان بر این مسأله تأکید دارد که ساختار ذهنی جامعه سنایی موجب شد تا غزلیات وی از حیث سطح فکری در سه دسته عاشقانه، عارفانه و قلندرانه و عقلاءالمجانین و ساختار اجتماعی زمانه حافظ موجب شد تا سطح فکری غزلیاتش در حد یک متفکّر منتقد اصلاح طلب نمایان شود. نتایج پژوهش با استفاده از روش تطبیقی حکایت از آن دارد که سطح فکری غالب بر اشعار حافظ تغییر ساختار وضع موجود و تحقق عدالت بوده و سطح فکری اشعار سنائی به دلیل اشتمال بر دلالت های معرفتی، وضعیتی و به ویژه دلالت هنجاری، از ابعاد و قابلیّت های مهمّ مدنی و سیاسی برخوردار است.
واکاوی تطبیقی مردم شناسی فرهنگی در منظومه بهرام و گلندام در ادب کلاسیک فارسی و ادبیات عامیانه کردی
حوزه های تخصصی:
بدیهی است که منظومه های غنایی شعر فارسی در نوع خود بیش ترین الگوهای فرهنگی و نشانه های تمدن را بازنمایی می کنند. بررسی این داستان ها از دیدگاه مردم شناسی فرهنگی (که پایه های اصلی آن فرهنگ عامه است)، نگرشی نو به آن هاست و پژوهشگران را با دو گزینه آشنا می سازد: یکی بررسی فرهنگ مردم در محتوای داستان ها و دیگر تأثیرگذاری فرهنگی راوی است با توجه به فرهنگی که در آن پرورده شده است و این در تمامی داستان هایی که راویان مختلف دارند، صدق می کند. در این پژوهش که دانستنی های مختلف ادبی و فرهنگی نهفته در ادب عامه کُردی «بیت» در مقابل با منظومه های ادب کلاسیک فارسی مقایسه و بررسی شود، به ویژه آن جا که ساختار و محتوای این آثار با اصول داستان-سرایی مطابقت داشته باشد، می تواند در بخش مطالعات مردم شناسی فرهنگی کار ارزنده ای باشد. این پژوهش به توصیف و تحلیل مولفه های فرهنگی از دیدگاه مردم شناسی در منظومه «بهرام وگلندام» در ادب کلاسیک فارسی و ادب عامیانه کُردی به روایت مام احمد لطفی پرداخته است. برای دستیابی به این هدف از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. یافته ها حاکی از آن است بیشتر مولفه های مردم شناسی در این منظومه نمود پیدا کرده است و میزان شباهت ها نسبت به تفاوت ها بیشتر است و این نشان دهنده بینامتنیّت بین منظومه فارسی و کُردی است. دیگر آن که روایت های کُردی داستان، هرچند در کلیّات، مضمون و مفهوم، مطابق با روایت های فارسی هم نام مذکور است، اما هم در قالب و فرم و هم در محتوا به ویژه تغییرات و تحولات فرهنگ عرفانی، حماسی و غنایی در دوره های گوناگون است.
نگاهی بر انواع باهم آیی در غزلیات صائب تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
205 - 234
حوزه های تخصصی:
«باهم آیی» در متون ادبی که حاصل خلاقیت شاعر و نویسنده در انتخاب و تلفیق واژگان در محور همنشینی زبان با ارائه تصاویر بدیع است، تناسب معنایی و لفظی دلپذیری را ایجاد می کند که گاهی مشخصه سبکی آن شاعر یا نویسنده به شمار می رود؛ از این رو، بررسی متون ادبی از منظر باهم آیی ها، زمینه را برای شناخت بیشتر آثار ادبی و سبک پدیدآورندگان آن ها فراهم می کند. در پژوهش حاضر، این پدیده زبانی در غزلیات صائب تبریزی که سبک هندی در شعر او به کمال رسیده، مورد مطالعه قرار گرفته است. اهداف اصلی این مطالعه، نشان دادن پربسامدترین نوع باهم آیی ها، انواع و همچنین کارکرد آن ها در خلق معانی و تصاویر بدیع در غزلیات صائب به روش توصیفی- تحلیلی است که به منظور نیل به این اهداف از تقسیم بندی ای که صفوی از باهم آیی ها در زبان فارسی ارائه داده، بهره گرفته شده است. این پژوهش، پیکره بنیاد بوده و پیکره مورد نیاز آن از50 غزل صائب (از غزل1400 تا1450) با حدود 573 بیت، استخراج شده است. از این میان، 278 بیت حاوی انواع باهم آیی ها بوده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که از انواع باهم آیی، بجز باهم آیی «فعل با فعل»، «قید با فعل» و «هم آوا- هم نویسه» در غزلیات صائب بهره گرفته شده است، اما باهم آیی تداعی معنایی و از میان انواع روابط مفهومی آن، رابطه شمول معنایی، بیشترین بسامد کاربرد را داشته است. همچنین در این بررسی مشخص شد که می توان انواع باهم آیی های غزلیات صائب را در سه گروه طبقه بندی کرد: 1- باهم آیی هایی که با همان لفظ و معنا امروزه نیز در زبان و شعر معاصر به کار می روند .2- واژگان هم آیندی که با اندکی تغییر در لفظ، اما با همان بار معنایی در روزگار ما نیز کاربرد دارند. 3- هم آیندهایی که یکی از واژگان آن، به کلی مهجور شده و در زبان و شعر امروز به کار نمی رود.
تحلیل فرمالیستی سه غزل از غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرمالیسم روسی یکی از تاثیر گذار ترین مکاتب نقد ادبی است که ادبیات را از دیدگاه زبان شناسی بررسی می کند. رویکرد فرمالیستی اغلب به جانب صوری متون ادبی نظر دارد و معتقد است که این صور ادبی است که حمل معنا می کند و معنا هیچ نیست، الا ارتباط های بین اجزای صوری کلام. پژوهشگر در این مقاله سه غزل را از دیدگاه فرمالیسم روسی و بر اساس نظریه یاکوبسن و گرامون به روش توصیفی – تحلیلی بررسی کرده است. شایان ذکر است مولانا از طریق واژه های مکرر، توازن، تصویر سازی، استعاره، شیوه بیان، درنگ، تکیه و تاکیدو لحن هایی را در غزل ایجاد کرده است که با بعد عاطفی اثر در تعامل است. نقش هنرسازه ها که از اصول فرمالیست هاست جنبه زیبایی شناسی در غزلیات مولانا دارد و موجب ابداع و نوع آوری در ساخت و صورت ابیات شده است تا از طریق توازن، آشنایی زدایی، هنجارگریزی، تصاویر استعاری و مجازی بر غنا و هنری تر شدن غزلیات بیفزاید.
تحلیل گفتمان انتقادی قدرت در خسرو و شیرین نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
173 - 201
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی یکی از نظریه های کارآمد برای تحلیل لایه های پنهان زبان و گفتمان است. براساس این نظریه، یکی از مؤلفه های اصلی برای بیان اهداف و اغراض گفتمانی، قدرت است. نورمن فرکلاف، نظریه پرداز مشهور حوزه تحلیل گفتمان انتقادی بر آن است که قدرت در روابط اجتماعی و به تبع آن گفتمان بسیار تأثیرگذار است. در این پژوهش کوشش شد با کاربست الگوی سه بعدی فرکلاف، مؤلفه قدرت در منظومه خسرو و شیرین نظامی تحلیل و نمودهای زبانی آن از این منظر تبیین شود. فرضیه اصلی پژوهش این بود که نظامی در خسرو و شیرین، گفتمانی در خور قدرت و جایگاه اجتماعی هر یک از شخصیت های منظومه ساخته و پرداخته است. با تحلیل منظومه خسرو و شیرین در سه سطح الگوی فرکلاف، روشن شد که کاربرد متفاوت الفاظ، استفاده از وجه های مختلف زبانی و دستوری، تفاوت شیوه های اقناعی، دیدگاه متفاوت شخصیت های داستان نسبت به یکدیگر و صراحت و پوشیدگی در گفتار مستقیماً به تفاوت نقش قدرت نابرابر در منظومه خسرو و شیرین نظامی بستگی دارد.
هنجارگریزی مفعول ها در قرآن کریم بر اساس نظریه جان کوهن (بررسی موردی جزءهای یکم تا سوم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علوم بلاغت و نحو در ترجمه و تفسیر دقیق قرآن نقش بسزایی دارد؛ هنجارگریزی به عنوان یکی از یافته های علم بلاغت از این تأثیر مستثنی نیست؛ از این رو برای دسترسی به مدلول دقیق آیات، ناگزیر از بررسی اسلوب هنجارگریزی یا إنزیاح هستیم. گریز از اصول زبان هنجار، دارای اهدافی است که مخاطب را برای دست یابی به مفاهیم و معانی جدید به فکر فرو می برد؛ خاصه اگر این فرآیند در متن قرآن کریم باشد. در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی صورت پذیرفته، عوامل هنجارگریز مفعول ها در جزءهای اول تا سوم قرآن کریم بر اساس نظریه جان کوهن از دو وجه ساختاری و معنایی مورد تحلیل قرار گرفته است. هنجارگریزی معنایی شامل صنایع بیانی یعنی استعاره، مجاز، کنایه و تشبیه است و هنجارگریزی ساختاری در تقدیم، تأخیر، حذف، التفات و اطناب صورت می گیرد. نتایج برآمده از پژوهش نشان می دهد که هنجارگریز بودن کلمات و جملات دارای اعراب منصوب، به چه میزانی در زیبایی لفظی و معنایی سه جزء اول قرآن کریم اثرگذار است و از طرفی با بررسی نمونه هایی از آیات در این اجزاء نشان داده شد که با تمرکز بر روی هنجارگریزی چطور می توان به مفاهیم جدیدی از معانی مفعول ها در قرآن کریم دست یافت.