فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۶۱ تا ۱٬۷۸۰ مورد از کل ۵٬۳۸۹ مورد.
۱۷۶۱.

هوسرل اول و دوم: تطور آرای هوسرل در مورد فلسفة زبان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هوسرل نظریة معنا نوئما نوئسیس فلسفة زبان

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پدیدارشناسی
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه زبان
تعداد بازدید : ۲۰۳۸ تعداد دانلود : ۱۱۹۱
دیدگاه ""هوسرل"" دربارة فلسفة زبان و معناداری، حداقل دو دورة متفاوت دارد. در دورة اول که گاهی رئالیسم افلاطونی نیز خوانده می شود، هوسرل نظری مشابه ""فرگه"" دارد: معنا عبارت است از یک نوع مثالی. در دورة دوم، با توجه به التفات (Intention)و ساختار آگاهی، دیدگاه او چرخشی استعلائی یافته و با استفاده از کلمة جدید نوئما، ساختاری پیجیده برای معنا پیشنهاد می کند. در این مقاله، دو دورة مذکور تشریح شده و توضیح داده می شود که در هر دو دوره، التفات و مسألة آگاهی نقش خاص خود را ایفا می کند. با تشریح این دو دوره و بررسی تشابه ها و تمایزها، مشخص می شود با وجود تغییرات زیاد آرای او، می توان یک خط سیر ثابت را در دیدگاه او پیدا کرد.
۱۷۷۲.

مک اینتایر بین ارسطو و مارکس

۱۷۷۴.

عقلانیت و معنویت: مبانی و اهداف(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عقلانیت دین معنویت مدرنیزم مصطفی ملکیان

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
تعداد بازدید : ۲۰۳۱ تعداد دانلود : ۹۳۸
«عقلانیت و معنویت»، نظریه ای است در ادامة معنویت گرایی غرب که برای پر کردن خلأ معنوی ناشی از «مدرنیزم» به وجود آمده است. هدف این نظریه کاهش درد و رنج بشر است که تنها با جمع میان عقلانیت و معنویت که از تلفیق مدرنیزم و دین ایجاد شده است، محقق می گردد. اصل بودن عقلانیتِ ابزاریِ استدلال گر در این نظریه به دلیل اساسی بودن آن در مدرنیزم است. معنویت نیز به کاربستن عقلانیت و یا دین شخصی شده ای است که از فروکاستن از دینِ نهادینه ناشی شده است. اصل قرار دادن مدرنیزم و نگاه حداقلی به دین به هنگام تقابل با مدرنیزم، علاوه بر اشکالات مبنایی، از جهات مختلف دیگری نیز این نظریه را دچار ضعف و ابهام کرده است. برخی از این ابهامات ناشی از نبود انسجام در بیان نظریه و ذکر نکردن تمام لوازم و مقدمات آن است. مشخص نبودن مخاطبان نظریه و ابهام در هدف و چگونگی کارکرد این نظریه در رسیدن به هدفِ خود، کارایی آن را نامعلوم کرده است. ابهام در میزان و چگونگی فروکاهی دین و واضح نبودن مبانی این رویکرد نیز موجب ضعف نظریه شده است. امید است با بررسی های صورت گرفته، این نظریه وضوح بیشتری یافته، تکامل یابد.
۱۷۷۷.

هرمنوتیک مکان و موضوع جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۲۸ تعداد دانلود : ۱۰۸۹
فلسفه به مثابه دانش بنیادی وجود و دانش بنیادی همه دانش ها، همه دانش ها و از جمله دانش های علوم انسانی و نیز دانش جغرافیا را با پرسش های خود مشروط می سازد. ایده های کلی فلسفی یقین و یا عدم یقین نهفته در جهات قضایا را به دامن گزاره های جغرافیا سرایت می دهد. دامنه تردیدهای فلسفی و جهان بینی های متزلزل می تواند پایه و اساس احکام و قضایای جغرافیایی را در معرض تردید بگذارد. ما درباره یقین مطلقی که در مفهوم مکان محض یا فضای محض نهفته است دلایلی را در فریده مکانیه و عرشیه مکانیه و مقالات دیگر بیان کرده ایم. بداهت مفهوم مکان به گونه ای است که برخلاف مفاهیم مادر فلسفی همچون وجود، حقیقت، اندیشیدن درباره مکان و پرسش از آن چونان سوبستانس یا جوهر، یگانه راه نجات بن بست ها و دشواری های آگاهی انسانی و مسایل حل ناشدنی فلسفی و نیز معضل ها و تردیدهای نهفته در موضوع علم جغرافیا است. نظر به جوهریت فضا و مکان راهنمای ما در کشف ماهیت مکان های متعین و مشخص و جزیی است که موضوع دانش جغرافیا، از زمان بطلمیوس است. در دانش های جغرایایی اعم از تقسیم وارنیوسی دانش های جغرافیایی اعم از مکان وفضای طبیعی و یا انسانی موضوع یگانه جغرافیاست و ارجاع به این موضوع و اعتراف بدان توسط جغرافیدانان و نظریه پردازان بزرگ با علاقه ها و گرایش های گوناگون فکری و فلسفی موجب حفظ دانش جغرافیا به مثابه دانشی یگانه و نه متفرق گردیده است. جغرافیا دانشی است که به دلیل انضمامی بودن آن بیش از دانش های رقیب تاریخی دارای احکام و گزاره های علمی مستند و قابل اعتماد و به دور از شائبه است و با درک مقام و مکاتب موضوع بی بدیل جغرافیا می توان گفت آرزو و فرض دیرینه استرابو یعنی این که جغرافی دان مانند یک فیلسوف است ـ پیشاپیش تحقق یافته است.
۱۷۷۸.

معنا، مرجع و مصداق(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: مرجع معناشناسی مصداق بافت نشانه شناسی لایهای

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۲۷ تعداد دانلود : ۱۶۷۸
در این مقاله ضمن بررسی عمده ترین دیدگاههایی که در زمینه رابطه زبان با معنا، مرجع و مصداق ارائه شده است (برای نمونه سعید 1997 ، لاینز 1977 ، صفوی 1383 ) به بحث و نقد آن دیدگاهها خواهیم پرداخت و میکوشیم تصویر دیگری که در اساس مبتنی بر نشانه شناسی لایهای (سجودی 1382 ) است، ارائه دهیم. در این بحث به رد قایل شدن وابستگی اثباتگرایانه زبان به جهان خواهیم پرداخت؛ خلط مفاهیم دلالت و ارجاع از یکسو و خلط بین مفاهیم دلالت و مصداق را از سوی دیگر نقد خواهیم کرد و کوشش میکنیم نشان دهیم که معنا در درون شبکه نظام صوری زبان شکل میگیرد و سپسدر روابط بین نظامهای نشانهای و در بافت کلام بسط مییابد و در یکی از کارکردهایش البته میتواند به جهان خارج ارجاع دهد و ارجاع، خود یک کارکرد زبانی است که با توسل به دیگر نظامهای نشانهای تحقق مییابد.
۱۷۷۹.

تاملّی در اقسام علل ناقصه: رویکرد انتقادی بر حصرگروی علل اربعه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: علیت توقف شرط مدخلیت علت ناقصه معد عدم مانع

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
تعداد بازدید : ۲۰۲۷ تعداد دانلود : ۷۸۱
تلقّی مشهور از علل ناقصه همان علل چهارگانه ارسطویی است. اما برخی متفکّران افزون بر علل چهارگانه، علل دیگری چون «معد»، «شرط» و «عدم مانع» را از زمره علل ناقصه بر شمرده اند. برخی بر علّیّت «معد»، «شرط» و «عدم مانع» به عنوان علّت ناقصه، دلایلی را ذکر می کنند. مقاله می کوشد نشان دهد از آنجا که «معد» قابل انفکاک از معلول است نمی توان آن را به عنوان علّت در نظر گرفت؛ چرا که علّت و معلول بدون یکدیگر قابل فرض نیستند. از سوی دیگر قائلان به حصر عقلی علل اربعه، «شرط» و «عدم مانع» را بازگشت به علّت فاعلی یا علّت مادی می دهند؛ چراکه یا متمم فاعل اند و یا قابل، و نمی توان آنها را به عنوان علل مستقل در کنار علل اربعه در نظر داشت. اما از آنجا که اساساً استقلال علّی در علل ناقصه امکان پذیر نیست؛ نمی توان این مبنا را پذیرفت. در ثانی علّت غائی به عنوان یکی از علل اربعه، نقشی جزء متمّمیت فاعل ندارد و بر این اساس نمی توان آن را به عنوان قسمی از علل ناقصه دانست. اشکال دیگر بر علّیّت «عدم مانع» آن است که امر عدمی نمی تواند بر امر وجودی تاثیر گذار باشد؛ اما از آنجا که «عدم مانع» بازگشت به امر وجودی دارد، می توان آن را در کنار «شرط» به عنوان یکی از اقسام علل ناقصه برشمرد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان