فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۳۲۱ تا ۵٬۳۴۰ مورد از کل ۵٬۳۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
همان طور که مشهور است، نظریه نسبیت خاص بر دو اصل موضوع استوار است: (1) اصل «نسبیت»؛ (2) اصل «ثابت و یکسان بودن سرعت نور در همه دستگاه های لخت در خلأ». در این نظریه، اصل دوم، نه اصلی بدیهی است و نه نتیجه منطقیِ سایر اصول موضوعه است. بنابراین جهت ارزیابی اعتبار این اصل، آزمون تجربی آن ضروری خواهد بود. در این نوشتار، روشن می شود که با فرض پذیرش نظر رایج مبنی بر قراردادی بودنِ روش همزمان سازی ساعت ها، تأیید تجربیِ اصل موضوع دوم، ممکن نیست. با این وجود، نشان داده می شود که با تدارک آزمایشاتی جهت بررسیِ «استقلال سرعت نور از سرعت منبعش»، امکان نقض اصل موضوع دوم وجود دارد. شرایط قطعی بودن این آزمون ها نیز بیان می شود.
مواجهه با نظریه تکامل داروین در ایران: روایت مارکسیست ها در عصر پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
105-133
حوزه های تخصصی:
نظریه تکامل داروین و نظریه تکامل اجتماعی مارکس هر دو ریشه در مدرنیته غربی داشتند. بار اصلی ترویج اندیشه داروین در ایران نیز در عصر پهلوی یکم بر عهده مارکسیست ها بود. رویکرد مارکسیست ها به نظریه تکامل داروین در این دوره ضمن شباهت هایی که با مواجهه اندیشمندان ایرانی دوره ی قاجار با نظریه تکامل داشت، اما روایت زیست شناختی دقیق تری را از نظریه تکاملی داروین ارائه می داد، به همین دلیل در طول چند دهه روایت های داروینی مارکسیستی بر جامعه فکری ایران غالب شد. با بررسی آرای تکاملیِ متفکران شاخصِ مارکسیست ایرانی ضمن اینکه در می یابیم چگونه و چرا یک نظریه علمی زیست شناسی موردتوجه احزاب مارکسیستی قرار گرفت، روندصعود و افول سیطره اندیشه های تکاملی مارکسیستی را بر جامعه علمی ایرانی نظاره خواهیم می نماییم.
جای گیری ارزش های اخلاقی در پیام رسان های فوری به مثابه سیستم های اجتماعی – فنّی و استلزامات سیاستی آن (بررسی نظری پیام رسان های فوری بومی و غیر بومی در ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چرا برخی سیاست های فناوری موفقیت آمیزند و برخی دیگر خیر؟ گرچه این پرسش یکی از پرسش های اصلی در سیاست علم، فناوری و نوآوری محسوب می شود، می توان از منظر فلسفه فناوری نیز به آن پاسخ گفت. هدف مقاله پیشِ رو بررسی این مسأله و پاسخ به آن با توسل به رابطه ارزش و فناوری است که در دهه های اخیر به یکی از درون مایه های اصلی فلسفه فناوری تبدیل شده است. امروزه نه تنها ادعای ارزش باریِ فناوری چندان چالش انگیز جلوه نمی کند، که چگونگی جا ی گیری ارزش های اخلاقی در فناوری است که به مسأله اصلی بدل گشته است. به عنوان نمونه، فان دو پول اخیراً مسأله چگونگی جای گیری ارزش ها در سیستم های هوش مصنوعی به مثابه سیستم های اجتماعی – فنّی را بررسی و شرحی از آن ارائه کرده است. در این مقاله از این شرح استفاده می شود تا پرسشی مرتبط با سیاست فناوری در ایران تبیین شود: چرا سیاست های ایجاد و توسعه پیام رسان های بومی و عدم استفاده از پیام رسان های غیربومی به منظور تحقق ارزش نظم عمومی موفق نبوده اند؟
موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در یادداشتی گفته بودم که در عرصه فوق العاده پیچیده و بیقرار سیاست نه عالمان سیاسی، نه فیلسوفان سیاسی، و نه فعالان و رجال عرصه سیاست هیچگاه نتوانسته اند و هیچگاه نخواهند توانست حتّی موقتاَ موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ را مورد اجماعی فراتاریخی و فرااجتماعی قرار دهند. در این مقاله می خواهم فراتررفته تبیین کنم چرا آنها و همچنین عالمان جامعه شناس و اقتصاددان هیچگاه نتوانسته و هیچگاه نخواهند توانست حتّی موقّتاً به اجماعی فراتاریخی و فرااجتماعی درباره موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ برسند.برای این امر، سوالات ذیل را مورد مداقه و تحلیل قرار میدهم. چه عواملی دانشمندان علوم اجتماعی و فیلسوفان سیاسی را از نیل به اجماعی فراتاریخی و فرااجتماعی، ولو موقت، درباره موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ قویا ممانعت می کند؟ آیا رجال و فعالان عرصه اجتماعی سیاسی و عالمان اجتماعی نوعاً با چیستی موازین معرفت شناختی درستی و عقلانیت مواجه می شوند؟ چرا عالمان و متفکران علوم اجتماعی نوعاً فهم یا تلقّی مفهوم سازی شده روشن و تفصیل یافته ای از موازین درستی و عقلانیت ندارند؟
سیر تطور تراانسان گرایی در تاریخ علم و فلسفه از سده هفدهم تا بیستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
213-236
حوزه های تخصصی:
در سایه پرداختن به نظریات اصلی و شناخته شده در تاریخ، همواره بخشی از اندیشه های متفکران بزرگ مغفول مانده یا کمتر مورد توجه قرار گرفته اند. گذر زمان و بروز مسائل نوین، ابعاد تازه ای از این دست اندیشه ها را آشکار می سازد. تراانسان به عنوان یک جنبش علمی-فناورانه از جمله این مسائل است. صاحب نظران این جنبش مدعی اند تراانسان گرایی دارای ریشه های عمیق تاریخی-فلسفی است، و بیش از هر چیز وجوه تاریخی تراانسانی را در دوران مدرنیسم و فلسفه جدید می جویند. در این مقاله در صددیم سیر تطور تراانسان گرایی در تاریخ علم و فلسفه از سده هفدهم تا بیستم را مورد بررسی قرار دهیم. نتایج پژوهش نشان می دهد که در تاریخ اندیشمندان متعددی بوده اند که اعتقاد راسخ به ارتقاء انسان از طریق فناوری داشته اند و آن را با اندیشه های علمی- فلسفی خویش در آمیخته اند. آنها باور داشتند که بسیاری از جنبه های طبیعت انسان، زیست شناسی، و فرهنگ را می توان با استفاده از فناوری و نبوغ انسانی تغییر داد؛ تقویت شان کرد، و یا در نهایت بر آنان چیره شد. گرچه تراز علم و فناوری در آن زمان به گونه ای نبود که اجازه دهد طیف وسیعی از بلندپروازی های تراانسانی خود را به بوته آزمایش بگذارند؛ اما طرح این بلندپروازی ها، سیری تاریخی-فلسفی را ایجاد نمود که امروزه تراانسان گرایان در وجاهت بخشی به اندیشه های خود از آن بهره می برند.
ساختارگرایی علمی و چالش نیومن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
29 - 65
حوزه های تخصصی:
فلاسفه علم، اعم از رئالیست و آنتی رئالیست، از اوایل قرن بیستم، عمدتاً با انگیزه غلبه بر برخی مسائل در فرایند فهم علم (بالاخص برخی مسائل جدّی که از واقعیّاتی چون تغییر متوالی و عمیق نظریه های علمی ناشی می شدند)، گرایش ویژه ای به مفهوم "ساختار" نشان داده اند. در این راستا، تاکنون انواع مختلف "ساختارگرایی" حول این باور شکل گرفته اند که علم صرفاً قادر است از ساختار جهان (و نه از ابعاد هستی شناختی اشیاء آن) پرده بر دارد. با این حال، همه ساختارگرایی ها با نقد بسیار مهمّ و جدّی به نام "نقد نیومن" مواجه شده اند که طبق آن اگر قرار باشد ساختار حداکثر چیزی باشد که ما از جهان می دانیم، در آن صورت کلِّ چیزی که عملاً از جهان خواهیم دانست جز کاردینالیتی، یعنی تعداد اشیاء مربوط، نخواهد بود.نظر به جایگاه ویژه ساختارگرایی در فلسفه علم و همچنین عمق و جدّیت نقد نیومن، ما در این مقاله قصد داریم ضمن معرفی ساختارگراییِ علمیِ رئالیستی و نیز آنتی رئالیستی، پاسخ آنها به این نقد را مورد برّرسی و ارزیابی قرار دهیم. نتایج این برّرسی حکایت از ناتوانی یا لااقل مسئله داری جدّی هر دوی این ساختارگرایی ها در تدارک پاسخی رضایت بخش به چالش نیومن دارد: ناتوانی و مسئله داری که عمدتاً ریشه در همان ماهیّت و مبانی ساختارگرایانه این مکاتب دارد.
کارکردها و لوازم الهیاتی توحید اجتماعی در فلسفۀ علم اقتصاد با محوریت آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
217 - 230
حوزه های تخصصی:
تبیین کارکردهای دین یا آموزه های آن از جمله «توحید» و لوازم آن از مسائل اثرگذار فلسفۀ دین است. در این زمینه، مسئلۀ این پژوهش تبیین کارکردها و لوازم توحید اجتماعی در فلسفۀ علم اقتصاد با محوریت قرآن است و هدف نشان دادن تأثیرات توحید اجتماعی در پیش فرض های نظری علم اقتصاد، مفاهیم اقتصادی، نوع نگرش به برخی احکام اقتصادی، و اهداف علم اقتصاد بر اساس قرآن است. روش تحقیق اتکا بر ظهور آیات دالّ بر توحید اجتماعی، آیات دربردارندۀ مضامین اقتصادی، و مراجعه به تفاسیر اجتماعی با رویکرد تحلیلی استدلالی است. کارکردهای الهیاتی توحید اجتماعی در پیش فرض های علم اقتصاد با محوریت قرآن در مردود بودن نظام های اقتصادی غیر الهی، اعتقاد همگانی به تأثیر مشیت خداوند در امور اقتصادی و نتایج اجتماعی آن، و ارائۀ تحلیلی مستدل از سنت های الهی در اقتصاد به وقوع می پیوندد. در کارکرد تحولیِ توحید اجتماعی مفاهیم اقتصادی هویتی توحیدی اجتماعی می یابند و جاودانگی و فراتاریخی بودن احکام اقتصادی اسلام برای همۀ جوامع ثابت می شود. نیز طراحی نظام اقتصادی در جهت تحقق عبودیت اجتماعی و استقلال اقتصادی جوامع دو کارکرد توحید اجتماعی در هدف علم اقتصاد است. این بازتفسیر از توحید ظرفیت علم اقتصاد را ارتقا می دهد و گامی به جلو در مسیر اسلامی سازی و تأمین مباحث نظری آن خواهد بود.
تأملی بر تفسیر ذهنی فلسفه احتمال: شناخت احتمالاتی و ادراک غیراحتمالاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفسیر ذهنی، به عنوان یکی از چهار تفسیر مرسومِ فلسفه ی احتمال، توسط فرانک رَمزی و برونو دوفینیتی برای غلبه بر برخی مشکلات بِیزگرایی معرفی شده است. این تفسیر امروزه طرفدارانی دارد و مورد توجه بسیاری از بیزگرایان است. ویژگی معرفت شناختی چارچوب بِیزی، اعتماد ذهنی (یا اعتبار) است. هدف این مقاله، بررسی بیشتر تفسیر ذهنی فلسفه ی احتمال، از منظر تنشِ بین شناخت احتمالاتی و ادراک غیراحتمالاتی است. منظور از شناخت احتمالاتی، شناختی برپایه روابط ریاضی و بویژه فرمول بِیز است که با استفاده از اعتبارها (درجات باور) میزان اطمینان از وقوع پیشامدی را ارائه می کند و در مقابل ادراک غیراحتمالاتی حاصل تفاسیر فردی یا هر نوعی دیگر از تخصیص احتمال بدون درنظرگرفتن ریاضیاتِ احتمال است. با بررسی های صورت گرفته نشان داده خواهد شد که این تنش واقعی است و راه حل ارائه شده در این مقاله این است که در پیشبینی رخدادهای مبتنی بر تفسیر ذهنی- نمی توان از ادراک غیراحتمالاتی چشم پوشی کرد.
درآمدی بر ایدۀ «عدالت اقتضایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
231 - 245
حوزه های تخصصی:
یکی از مقوله های بنیادین در دین اسلام اصل عدالت است که رمز تراز و تعادل در عالم تکوین و تشریع قلمداد می شود. به باور دانشمندان این اصل نباید تحت عناوین دیگر مانند اصل مصلحت خدشه دار شود. در زمینۀ مصلحت نظریات و تعاریف مختلفی طرح شده است که غالب آن ها بر لحاظ خیر و نفع کلی تمرکز یافته است. اما دربارۀ نوع ارتباط مصلحت با عدالت کمتر سخن به میان آمده است که در آن ها نیز بحث عدول از عدالت در هنگامۀ مصلحت یا چربش مصلحت بر عدالت تحت عناوین ثانوی پررنگ شده است. اما در این مقاله حسب ترسیم و تقریری که از سازکار عدالت با مصلحت آمده است ایدۀ عدالت اقتضایی مطرح شده که در آن مصلحت از مقولۀ عدالت، البته از نوع عدالت اقتضایی، است و در آن نیاز نیست عدالت فدای مصلحت یا مصلحت فدای عدالت شود. در واقع، با توجه به اصل ربح معقول و روح معنایی مفهوم عدالت، احکام و دستورها، در صورت وحدتِ اصل موضوع، تابع شرایط موضوع است تا وضع حکم در موضع مقتضی آن صورت گیرد و مناسب ترین اقدام حسب شرایط رقم خورد. در واقع امور ثانوی و حکم تابع آن در گسترۀ اصل عدالت اقتضایی و تناظر عدالت و مصلحت است. در این گفتمان، عبور از مصلحت نه تنها عادلانه نیست بلکه فرد یا امر را وارد مقولۀ ظلم خواهد کرد.
رورتی درمقابل کانِنت، «آزادی» بدون «حقیقت»: خوانش رورتی از اورول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
157 - 178
حوزه های تخصصی:
آیا «آزادی» بدون «حقیقت» معنای محصلی دارد؟ فریب مردم حمله به آزادی آنها تلقی می شود؛ اما بدون «حقیقت» چگونه می توان فریب را تشخیص داد؟ پاسخ مشهور رورتی این است که اگر ما مراقب «آزادی» باشیم، «حقیقت» مراقب خود خواهد بود. نزد او «آزادی» مقدم بر «حقیقت» است. کاننت، برخلاف رورتی، عقیده دارد «حقیقت» مبنای اساسیِ «آزادی» است. وی به رمان 1984 اورول اشاره می کند. کاننت «قساوت[1]» جهان 1984 را نتیجۀ حذف «حقیقت» در این جهان می داند. کاننت، در پی طراحی راهبرد ویژه ای برای واردساختن انتقاداتش بر رورتی است. او برخلاف منتقدان رئالیست رورتی، قصد ندارد به معنای «متافیزیکی» «حقیقت» استناد کند. کاننت با رورتی موافق است که «رئالیسم متافیزیکی» نمی تواند مبنای «آزادی» باشد؛ اما ازنظر او «حقیقت»، کارکردی «غیر متافیزیکی» در «عرف عام» دارد که نقشی اساسی در شکل گیریِ «آزادی سیاسی» ایفا می کند؛ اما کاننت در طراحی راهبرد انتقادی خویش موفق نیست. وی نه تنها گزارش دقیقی از اندیشۀ رورتی ارائه نمی دهد، بلکه برخلاف ادعایش، نمی تواند بدون توسل به رئالیسم متافیزیکی، کارکردهای غیررئالیستی حقیقت را برای دفاع از «آزادی» به کار گیرد؛ ازاین رو، ناچار، رئالیسمی نهفته[2] را وارد استدلال هایش می کند که منافی رویکرد غیرمتافیزیکی او است. [1] Cruelty [2] Crypto Realism
تحلیل معرفت شناختی چالش ناکارآمدی علوم اجتماعی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
67 - 90
حوزه های تخصصی:
با توجه به چالش هایی که فراروی علوم انسانی و اجتماعی در ایران، هم چون برچسب ناکارآمدی و نامتناسب بودن مطرح است، تحلیل و شناخت آن ها مستلزم مسئله شناسی این علوم است. خوشبختانه بررسی ها و پژوهش های متنوعی درباره عوامل و دلایل وضعیت کنونی علوم اجتماعی در دانشگاه ها و مسائل آموزش عالی در ایران انجام شده است. نظر به اهمیت چالش فراروی علوم اجتماعی این مقاله سعی دارد به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد معرفت شناختی، چارچوبی نظری برای چالش ناکارآمدی علوم اجتماعی در ایران ارائه کند. با بررسی عمده ترین چالش های این علوم از دیدگاه مردم، دانشگاهیان و مدیران و استخراج مضمون های اصلی، سه فرضیه به عنوان دلایل این چالش ها بررسی و تحلیل می شود. فرضیه نخست بر کاربست نادرست نظریه های و آموزه های علوم انسانی و اجتماعی از سوی نخبگان دلالت دارد. فرضیه دوم از انتخاب و اقتباس نامتناسب مکاتب علمی از جهان غرب حکایت می کند. و فرضیه سوم بر تفاوت اساسی متافیزیک و پیش فرض های علوم جدید -که خاستگاه آن تمدن غربی است- با فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی تأکید دارد. این فرضیه ها تحلیلی معرفت شناختی برای چالش ناکارآمدی علوم اجتماعی در ایران فراهم می آورد.
در دفاع از الگوی مکانیکی علّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هیچکاک با مثال های نقض خود نشان داد که همچنان مسئله ربط تبیینی در الگوی جدید تبیین علمی وسلی سالمون برقرار است. در برهمکنش های فرایندهای علّی علامت های مختلفی به وجود می آیند. به زعم هیچکاک نمی توان با رویکرد سالمون مشخص کرد که کدام علامت یا کمیت حفظ شده، از نظر تبیینی مرتبط است با پدیده تبیین خواه مورد نظر. ما با کمک تحلیل تقابلی پیتر لیپتون تلاش می کنیم تا به ایراد هیچکاک پاسخ دهیم. نشان می دهیم با انتخاب وضع مقابل مناسب و مشخص کردن اختلاف میان وضع واقع و وضع مقابل می توان علامت یا کمیت حفظ شدهِ ازنظر تبیینی مرتبط را تعیین کرد.
نقد و بررسی مبانی فلسفی نظریۀ «اِم» بر اساس فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استیون هاوکینگ، فیزیکدان انگلیسی معاصر، با انتشار کتاب طرح بزرگ و ارائه نظریه «اِم»، نزاع دیرین علم و دین را وارد مرحله جدیدی کرد. به رغم ادعای هاوکینگ، مبنی بر «مرگ فلسفه»، او در نظریه اش از برخی مبانی فلسفی بهره برده که این مقاله در صدد ارزیابی و نقد آنها است. مهم ترین مبانی فلسفی ای که نظریۀ اِم بر آنها استوار است عبارت اند از (1) علم گرایی، که بنیادی ترین مبنای نظریۀ اِم تلقی می شود، و در آن مراد از علم به طور خاص علم جدید یا علم تجربی است؛ (2) ابزارگرایی، که مطابق آن قوانین و نظریه ها صرفاً ابزارهایی برای پیش بینی پدیده ها هستند و اساساً واقعیت فیزیکی موضوعیت ندارد؛ (3) نفی اصل علیت، که با استفاده از «اصل عدم قطعیت» و «اصل تصادف» صورت گرفته است. در این مقاله، که با روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده است، پس از تبیین مبانی فوق نشان داده می شود که بر هر یک از این مبانی نقدهای جدی وارد است. علم گرایی، بدون توجه به محدودیت های روش تجربی، سایر منابع معرفتی و از جمله عقل را نادیده می گیرد. ابزارگرایی نهایتاً منجر به پذیرش نظریات متناقض می گردد و واقع گرایی علمی را نفی می کند. انکار اصل علیت نیز، که ریشه در فهم نادرست این مفهوم فلسفی دارد، مستلزم نفی هر گونه ارتباط واقعی میان موجودات جهان است. این نقدهای مبنایی در کنار اشکالات دیگری که در مقاله به آنها پرداخته شده حاکی از ضعف و بی اعتباری نظریه اِم است.
بررسی نقدهای ریچارد داوکینز بر دیدگاه ندانم گویی در مسئلۀ وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
175 - 188
حوزه های تخصصی:
ریچار داوکینز در کتاب «پندار خدا» وجود خدای ادیان ابراهیمی را انکار کرده است. او برای اثبات دیدگاه خود علاوه بر ارائه دلیل، تلاش کرده تا هر آنچه به گونه ای مانع به شمار می رود را نیز برطرف کند. دیدگاه ندانم گویی یکی از این موانع است که داوکینز با پذیرش کلی آن، معتقد است احتمال عدم وجود خدا بیشتر از وجود اوست از این رو درباره وجود خدا نباید ندانم گو شد. او باور خود را بر پایه تقسیم ندانم گویی به موقت و دائم، علمی دانستن فرضیه خدا، اصل ناممکن بودن اثبات قطعی عدم یک چیز، نقد استدلال بیزی و استدلال نامحتملی استوار کرده است. در این مقاله نخست به روش توصیفی دیدگاه و دلایل داوکینز معرفی شده است و سپس با روش انتقادی میزان کامیابی دلایل ارائه شده در اثبات ادعای او بررسی گردیده است. نتیجه بررسی نشان می دهد که این دلایل نمی توانند ادعای او را اثبات کنند و نهایت کارایی آن ها اثبات ندانم گویی نظری است.
شرح و ارزیابی رویکرد ضدافلاطونیِ گادامر در رابطه با میمه سیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
105 - 119
حوزه های تخصصی:
یکی از کهن ترین نظریه ها دربارۀ سرشت هنر، نظریۀ «تقلید» (هنر به منزلۀ تقلید طبیعت) است. نخستین بار افلاطون مبانی نظری این نظریه را ازحیث فلسفی بررسی کرد. آنچه در موضع افلاطونی درخصوص ماهیت میمه سیس محوریت دارد، فاصلۀ وجودی میان اصل و روگرفت است. این رویکرد در تاریخ فلسفه موجب واکنش های متفاوتی شده است. هانس گئورگ گادامر در دورۀ معاصر، به تأسی از مبانی هرمنوتیک فلسفی خودش به ارزیابی مسئلۀ میمه سیس و رویکرد افلاطونی پرداخته است. او برخلاف افلاطون، حیث وجودی و معرفتیِ روگرفت را در نسبت با اصل در مرتبۀ نازلی قرار نمی دهد؛ بلکه به باور او، خودِ روگرفت ازحیث «سرشاری و فزونی در وجود» و بازنمایی «معنا» می تواند نقش اصل را بازی کند. برپایۀ این نگرش، ما به جای اینکه روگرفت را براساس اصل بسنجیم، این خود روگرفت است که می تواند بینش ما را نسبت به اصل (یا واقعیت) و حتی خودمان هم متحول سازد. براین اساس، اثر هنری، حتی اگر روگرفت چیزی هم باشد، باز می تواند موجب «بازشناسی» شود. در نوشتار حاضر ضمن شرح موضع ضدافلاطونیِ گادامر درخصوص رابطۀ اصل و روگرفت در حوزۀ هنر، با تکیه بر برخی از آثار مرتبط او، به ارزیابی نگرش او پرداخته می شود و نشان داده می شود که او باوجود تأکیدش بر نقش مستقلِ روگرفت، گهگاهی ناخواسته به همان موضع افلاطونی بازمی گردد.
تأملی بر مفهوم «تعادل» در فلسفۀ سیمون وی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
1 - 17
حوزه های تخصصی:
تعادل، یکی از ایده های محوری در تاریخ فکری سیمون وی است که با بررسی آن می توان رخنۀ نگرش خاص او را در تمام ابعاد زندگی به نظاره نشست. سیمون وی، در خلال شرح خویش از مفهوم تعادل تلاش دارد با حفظ ارزش های انسانی میان انسان و نیروهایِ حاکم در طبیعت و همچنین، میان انسان و نیروهایِ حاکم در جامعه هماهنگی ایجاد کند. او با کمک گرفتن از معنای کار، تعادل را برای رسیدن به عدالت در بستر جامعه بررسی می کند. وی از رهگذرِ ایدۀ تعادل مفاهیمی چون قدرت، حیثیت و جامعۀ سرکوب شده را تحلیل می کند و انقلاب را برای نجات جامعۀ سرکوب شده ناکارآمد می داند. سیمون وی نشان می دهد که آدمی چگونه می تواند با تغییر در نگرش به زندگی و عنصر رضایت، خود را از «سلطه» رهایی بخشد و ازطریق پیوند با امر غیرشخصی میان انسان و تمام نیروهای حاکم، اعم از اجتماعی و طبیعی، و میان خودش و آنها تعادل ایجاد کند. بدین نحو، تعادلی که وی مطرح می کند، نه تنها به هیچ گونه حزب و یا سیاستی وابسته نیست، حتی از متکی بودن به علم که دستاورد بشری جهت سهولت در زندگی است، به دور است. هدف از نگارش این مقاله آشنایی مختصر با فلسفۀ سیاسی سیمون وی با محوریت آموزۀ «تعادل» است که تاکنون به آن توجه نشده است.
بررسی و نقد گونه های خداناباوری از منظر جان گری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۷)
259 - 274
حوزه های تخصصی:
جان گری، فیلسوف و متخصص تاریخ نظریه ها، گونه های مختلفی از خداناباوری را مطرح می کند و می کوشد با استخراج پیش فرض ها و لوازم منطقی هر یک آن ها را تعریف، دسته بندی، و نقد کند. خداناباوری جدید خداناباوری مبتنی بر انسان گرایی سکولار، خداناباوری به مثابه ساختن نوعی دین از علم، خداناباوری در قالب خداستیزی، خداناباوری در قالب مکاتب سیاسی مدرن، خداناباوری بدون پیشرفت، و خداناباوری سکوت گونه هایی از خداناباوری هستند که جان گری در تقسیم بندی خود آن ها را از هم متمایز می سازد. از نظر جان گری برخی گونه های خداناباوری با تعریف اشتباه از دین به عنوان نوع ابتدایی ِ علم به خطا رفته اند. برخی نیز با اخذ پیش فرض هایی مانند ایده انسانیت و ایده پیشرفت دچار نوعی تناقض منطقی در اصول خود شده اند. زیرا، در عین انکار کردن حقیقت ادیان، این پیش فرض ها را از ایده یکتاپرستی و ایده نجات در ادیان گرفته اند. عدم امکان بنا نهادن ارزش های اخلاقی بر خداناباوری یکی دیگر از اشکالات بنیادین خداناباوری است. در این مقاله، علاوه بر بررسی و نقد مبانی و لوازم منطقی گونه های خداناباوری از منظر جان گری، برخی دیدگاه های او در این خصوص نیز نقد شده اند.
انسانی کردن تکنولوژی پزشکی: وجه آشکار شده در پاندمی کووید 19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
261-277
حوزه های تخصصی:
ویروس کرونا با سرعت زیادی در حال گسترش در جهان است و انسان با تمام توان خود تلاش دارد در برابر این ویروس از خود محافظت کند. آدمی مانند سالیان گذشته تکنولوژی را راه حلی برای برون رفت از این شرایط در نظر گرفته و دست به دامان آن شده است. روش های غربالگری، پیشگیری و درمان مختلفی با استفاده از تکنولوژی گسترش یافته است. استفاده از تب سنج های دیجیتال، ماسک های متنوع، لباس های کامل پیشگیری مانند گان و لباس اورال(Overall) و دستگاه های ونتیلاتور از جمله استفاده های مختلف از تکنولوژی در این راستاست. انسان زدایی تکنولوژی ویژگی ای است که از گذشته نیز مطالب متعددی در باب آن نگارش شده و مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله تلاش شده است با استفاده از دریچه نگاه فلاسفه ای همچون لاتور، فینبرگ و هایدگر به مقوله انسانی کردن تکنولوژی پزشکی بپردازیم و اینکه آیا می توان برای ارتقاء رابطه پزشک و بیمار در این شرایط، تکنولوژی های انسانی ساز را جایگزین تکنولوژی های انسان زدا کنیم یا خیر.
تبیین نظریه نمادین پل تیلیخ و واکاوی کارایی آن در ساحت قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
203 - 216
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهمّ امروزی فلسفه دین که با دانش های زبان شناسی، کلام و تفسیر گره خورده است، مسئله ی «زبان دین» یا «زبان دینی» است. در عصر حاضر متفکران غربی نوعاً با طرح نظریه هایی چون نمادانگاری، کارکردگرایی، تمثیل انگاری، و اسطوره پنداری زبان دینی را غیر شناختاری و فاقد بار معرفتی دانسته اند. در این میان، پل تیلیخ (1886 1965)، متکلم مسیحی آلمانی امریکایی، زبان دین را نمادین می داند. از نگاه وی، دین همان شناخت امر متعالی و پیوند قلبی با اوست و چون امر متعالی نامحدود و دست نایافتنی است گزاره های دینی نمی توانند با زبان عادی از آن سخن بگویند و ناچار زبان دین زبان نمادین خواهد بود. در مقالۀ حاضر، پس از تبیین و تحلیل دقیق نظریۀ نمادین پل تیلیخ، از چالش های فراوان این نظریه سخن گفته شده است؛ ابهام مفهومی، ابهام در نتایج، تناقض میان نظریه و عملکرد صاحب آن، خلط میان نماد و زبان نمادین، خلط مفهوم و مصداق وجود الهی، و به ویژه غیر معرفت بخش بودن گزاره های دینی از جملۀ این چالش هاست. افزون بر این، تفاوت ها به لحاظ بستر، آموزه ها، چالش ها، و راهکارها میان فضای «کتاب مقدس» و «الهیات مسیحی» از یک سو و «قرآن» و «الهیات اسلامی» از سوی دیگر چنان عمیق و اساسی است که به فرض کارآمدی نظریۀ تیلیخ در الهیات مسیحی نمی تواند در ساحت قرآن کارایی داشته باشد.
تاثیر نظریه تضاد طبقاتی مارکس بر خوانش رادیکال و انقلابی شریعتی از مذهب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای فلسفه دین سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
195 - 221
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رویکرد علی شریعتی به عنوان یکی از روشنفکران مذهبی معاصر ایران به تاریخ اسلام و بررسی تاثیرپذیری وی از نظریه تضاد طبقاتی مارکس در تحلیل و تفسیر پدیده های تاریخی در صورتبندی کلی دیدگاه های مذهبی وی است. شریعتی با بکارگیری نظریه تضاد طبقاتی در خوانش تاریخ اسلام و متون دینی روایتی انقلابی را از آن استخراج کرده که در ترسیم سیمای ایدئولوژیک از دین در تفکر وی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مسئله اصلی این است که نظریه تضاد طبقاتی چه جایگاهی در تاریخ پژوهی و اسلام شناسی شریعتی داشته است؟ این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی- تاریخی می خواهد ضمن تحلیل شاخصه های اصلی روایت شریعتی از تاریخ و متون دینی تمایز رویکرد وی را با انگاره های مارکسیستی صورتبندی کند. خوانش رادیکال و انقلابی شریعتی از تاریخ اسلام نتیجه تاثیرپذیری وی از نظریات تاریخی مارکس است اما این به معنی پذیرش کامل انگاره های ماتریالیستی نظریات تاریخی مارکس نیست. نحوه استفاده شریعتی از ظرفیت نظریه تضاد طبقاتی در ارائه خوانشی جدید از دین با تمرکز برتاریخ متون دینی از مهم ترین یافته های این پژوهش است. نتیجه کلی این پژوهش نشان گر آن است که تفکیک نظریه تضاد طبقاتی از ماتریالیسم تاریخی در سنت مارکسیستی مهم ترین ویژگی خوانش رادیکال و انقلابی شریعتی از تاریخ اسلام است.